کشتار ، اعدام و بحران سازی فصل مشترک سه رقیب منطقه ای


عظیم هاشمی


• بحران سازی هایی همچون تسخیر سفارتخانه‌ها که آخرین نمونه آن چندی قبل توسط ذوب شدگان در ولایت اتفاق افتاد، کشتارها ی بی وقفه حکومتی در ترکیه و نیز گردن زدنهایی که توسط عربستان برای گسترش سیاستهای به غایت ارتجاعی جریان حاکم صورت می‌گیرد هیچکدام مختص ومنحصر به یک حکومت نیست و بنا به شرایط می‌تواند بخشی یا تماما به طور همزمان توسط یک دولت ویا هرسه حاکمیت اسلامی بکار گرفته شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۰ دی ۱٣۹۴ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۱۶


 برای گسترش نفوذ و تثبیت در منطقه   و مقبولیت بیشتر نزد انحصارات جهانی   میان حاکمان اسلامی سه دولت سرمایه داری ترکیه، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی کشمکشهای بی‌وقفه ای در جریان است. چنین کشمکشهایی منجر به این گردیده تا بر سر موضوعات مختلف ازجمله حمایت یا مخالفت با حاکمیت اخوان المسلمین و یا نظامیان در مصر ، جنگیدن در صفوف ارتش دیکتاتور حاکم در سوریه یا همراهی با برخی از جریانات نظامی – مذهبی مخالف دولت اسد، همراهی بادولت امپریالیستی روسیه و یا ائتلاف با امپریالیستهای غربی تحت رهبری آمریکا برای بمباران در سوریه و عراق، همپیمانی با دولت سرنگون شده یمن و تهاجم نظامی یا هماهنگ شدن و یاری رساندن به جبهه مخالفان، انعقاد قرادادهای نظامی– امنیتی با دولتهای مختلف امپریالیستی برای مسلح شدن هر چه بیشتر و ربودن گوی سبقت در تسلیح از یکدیگر، کمکهای اقتصادی، نظامی- اطلاعاتی با جریانات اسلامی همچون حماس وحزب الله و...هر کدام سیاستها وعملکردهایی متفاوتی در دستور کاری خود قرار دهند. چنین تقابلهایی موجب شده است که خاورمیانه همانند انبار باروتی گردد که هر لحظه ممکن است شعله‌ور شود و هستی میلیونها انسان درکام مطامع جریانات مختلف اسلامی فرورفته و برای سالیان متمادی دستخوش آشوبهای گسترده
تر، قتل و کشتار های وسیع تر و آسیب بسیار به باقیمانده آن مدنیتی گردد که از هزاران تند پیچ تاریخی طی قرنهای مختلف گذز نموده است . جرقه ای بر چنین انبار باروتی می‌تواند برای سالیان متمادی بربریتی محض بر منطقه مستولی نماید ، کاملاً واضح است چنین فرایندی برای حاکمان مرتجعی که اکنون سکانداری جوامع مختلف منطقه را به عهده دارند نمی‌تواند نتیجه‌ مثبت چشمگیری به همراه آورد اما ارمغان آن برای توده ها بسیار فاجعه بار خواهد بود و به جز   آسیبها ، خسارتها، کشتار وآوارگی ها ی بیشترنتیجه ای ببار نخواهد آورد. هر چند اکنون توده ها زیر سرنیزه‌های چنین حکومتهایی بسر می‌برند اما تا حدودی توانسته اند با تشخیص تا کتیکها وبرنامه ها و نیز ضروریات موجود ، آرایشی بخود گیرند که بسیاری از حلقه های آن قیود اسارتبار تحمیل شده را در مقاطع مختلف و با مبارزات اجتماعی خود از سر راه بردارند و یا آن‌ها را سست و کم اثر نمایند. شواهد و اخبار مختلف از منطقه خاورمیانه و بالاخص دو جامعه ترکیه و ایران گویای این است که توده های استثمار شده به طرق مختلف در تلاشند آن یوغ اسارتباری که برآنان تحمیل شده است را به کناری افکنند تا درحرکت مبارزاتی خود شاید بتوانند برای خلاصی از سلطه حاکمان استبداد سرمایه داری در هم تنیده با مذاهب مختلف اسلامی و در دست گرفتن سرنوشت خویش راهی بیابند. با وجود این و علیرغم گستردگی مبارزه بر علیه حکومتهای خودکامه که از یمن تا ترکیه را در بر گرفته اما توده ها هنوز نتوانسته اند بطور کامل خود را از چنبره نیروهای ارتجاعی قومی – مذهبی رها سازند. همین موضوع باعث گردیده هر سه دولت اسلامی که بنا بدلایل مختلف نیروهای برتر منطقه می‌باشند یا بوجود آورنده جریانات همسو باخود باشند و یا دارای نفوذ در برخی جریانات گردندکه ممکن است حتا با سیاستهای آن‌ها کاملاً منطبق هم نباشد. با این همه در یک مورد مشخص یعنی تقابل با مبارزات مستقل توده ها هر سه دولت منافعی مشترک دارند وحتا اگر شرایط اجازه همکاری و هماهنگی در سرکوب   را از آنها سلب کرده باشد ولی هر کدام سرکوبگریهای دیگری را به دیده اغماض می نگرند و حتا هموارکننده راه برای سرکوبهای بیشتر می شوند .
چرا که می‌دانندوضعیت اقتصادی – اجتماعی به گونه ای است که هر حرکت مستقل مبارزات اجتماعی می‌تواند چنان تأثیر بلافصلی از خود بر جای گذارد که مرزهای سرمایه داری ساخته را پشت سرنهاده، آن‌ها را درهم ریزد و از مبارزه علیه یک دولت معین فراتر رود. در نتیجه در هر زمینه‌ای که رقیب یکدیگر باشند و بر علیه همدیگر صف آرایی کنند ضرورتها ی حفظ نظم سرمایه داری آن‌ها را وادار می‌کند در این مورد مشخص همچون روحی واحد عمل نمایند. ما شاهد چنین سرکوبگریهایی از ابتدای روی کارآمدن جریاناتات اسلا می و ضد انقلابی در ایران در ارتباط با کشتارهای ترکمن صحرا ، خوزستان وبالاخص کردستان ایران و نیزدر عراق دوره حاکمیت بعثی ها بوده ایم. همچنین آنچه در بحرین توسط "خادمین حرمین شریفین!" به انجام رسید و در حال حاضر در یمن در جریان است و نیز سرکوب وحشیانه تر وگسترده تر از گذشته‌ که اکنون   توسط اسلامیهای حزب عدالت وتوسعه در کردستان ترکیه   انجام می‌شود. اغلب چنین سرکوبگریهایی نه تنها بدون واکنش مشخصی از جانب هر کدام از رقبای منطقه ای صورت گرفته بلکه محافل و جریانات حاکم در جهان آزاد سرمایه داری نیز با سکوت توأم با تأیید سعی وافری نموده اند تا طبقه کارگر و مردم ازابعاد چنین جنایاتی مطلع نشوند. به عنوان نمونه‌ای ملموس می‌توان ازسکوت همه جانبه رسانه‌ها و مطبوعات دررابطه با جنایات جاری در ترکیه و مبارزه‌ایکه توأم با آن اکنون جریان دارد اشاره نمود. بربستر چنین سکوتی شرایط در راستایی قرارمی گیرد تادولتهای مختلف سرمایه داری بهتر بتوانند به دستاوردهای مبارزاتی مردم یورش بیاورند، سرکوبهای اعتراضات اجتماعی را شدت بخشند و برامواج اعدام وترورها بیافزایند. دولتهای دیکتاتوری وقتی از یک سو با چنین سکوت توأم با رضایت و یاحداکثر با عکس العمل بروکراتیک از جانب دول سرمایه داری آزاد روبرو می‌شوند و از سوی دیگر با توجه به ماهیت وجودی رقبا ی منطقه ای و دیکتاوری که در گردونه ای چون خود آن‌ها قرار دارند در نتیجه با خیال آسوده تری اعمال سرکوبگرانه خود را به پیش می‌برند . وجود چنین وضعیتی موجب این می‌شود که جمهوری اسلامی در مدت یکسال بیش از ٨۰۰ انسان و عربستان سعودی نیز فقط در یک روز ۴۷ نفررا به چوبه های دار اسلامی خود بکشانند . اگر دولتهای جمهوری اسلامی و عربستان دست به چنین اعدامهای وسیعی می‌زنند دولت ترکیه شیوهای دیگری بکارگرفته است، از ترور و بمب گذاری تا تیراندازی مستقیم به تظاهرکنندگان، از خمپاره باران و حمله با تانک وتوپ به مردم بپا خاسته و معترض در منطقه کردستا ن و ترور علنی و هم‌زمان ۱۲ نفری در یک خانه تا ترورمسالمت آمیزترین منتقدین به صورت موردی در سراسرترکیه . اکنون تحت پوشش مبارزه با تروریسم به بمباران مناطق کردستان مبادرت نموده اند و منطقه را چنان میلیتاریزه و بحرانی کرده‌اند وراه هر گونه گذار دموکراتیک صلح آمیز بر مردم کرد بنحوی مسدودکرده اند که خوش خیال ترین وخوشبین ترین افراد نیزبرای متحقق شدن حتا کمترین حقوق انسانهایی که تا همین چندی قبل ترکهای کوهستان! خوانده می‌شدند به جز مقاومت همه جانبه   علیه اسلامیهای حاکم نمی‌توانند راه دیگری پیشا روی مردم کردستان بگذارند. وقتی مبارزه با تروریسم اسم رمزی است تا حاکمیت بهتر بتواند بمب و خمپاره و گلوله برسر مردم معترض بریزد و در ادامه نیز به بهانه حفظ یک پارچگی کشور و وحدت ملی به تعقیب و پرونده سازی علیه منتقدین سیاستهای حزب حاکم و حتا برنامه‌ریزی برای ترور آن‌ها متوسل می‌شود کاملا طبیعی است که توده ها نیز هر نوع عقب نشینی و تسلیم در برابر چنین حاکمیتی را با زندان و شکنجه و ترور مساوی بدانند. بر همین مبنا است که علیرغم کشتارهای نظامی ها و شبه نظامیان وابسته به دولت که از طفل چند ماهه تا کهنسالان ۷۰ ساله در برگرفته است بازهم هر روز بر ابعاد و عمق مبارزه افزوده می‌شود. حاکمیت پادشاهی عربستان نیز وقتی با اعتراض از جانب بخشی از جامعه روبرو گردید با توسل به همین حربه وحدت، انسجام امت اسلام، دفاع از حرمین شریفین و ازبین بردن توطئه مزدوران دشمن، خشن ترین سرکوبها را در دستور کاری خود قرار داد وبا بر نامه ریزی یک شیخ نه چندان مهم شیعه را در لیست ۴۷ نفره اعدامی خود گنجاند تا توجه افکارداخلی از وسیعترین ودد منشانه ترین اعدامها و سرکوبگریهای قرون وسطایی حکومتی بسمت دیگری سوق دهد. رژیم حاکم بر ایران نیز که همواره در تلاش و کوشش بوده تا توجه توده ها را از اوضاع اسف بار اقتصادی، سرکوبهای اعتراضات کارگری و اعدامهای گسترده منحرف کند بهترین فرصت را بدست آورد تا آن شیخ را همچون قدیسی جلوه گر نماید و ضمن مرثیه خوانی حول آن، مزدوران خود را بسیج نماید تا با تخریب و آتش زدن سفارت عربستان حلقه بحران سازی را تکمیل نموده و بهتر بتواند بربستر ایجاد شده سیاستهای سرکوبگرانه خود را در زمینه‌های مختلف به پیش ببرد .   بحران سازی هایی همچون تسخیر سفارتخانه‌ها که آخرین نمونه آن چندی قبل توسط ذوب شدگان در ولایت اتفاق افتاد، کشتارها ی بی وقفه و جنایتکارانه توسط مریدان الگو گیرنده از سیستم حکومتی نازیها در ترکیه و نیز گردن زدنهایی که توسط جریانات سلفیستی - وهابی عربستان برای گسترش سیاستهای به غایت ارتجاعی جریان حاکم صورت می‌گیرد هیچکدام مختص ومنحصر به یک حکومت نیست و بنا به شرایط می‌تواند بخشی یا تماما بطور همزمان توسط یک دولت ویا هرسه حاکمیت اسلامی بکار گرفته شود.چرا که آن فصل مشترکی که تضمین گر تداوم زیست چنین حکومتهایی شده است همین اعدامها ، کشتار ها وبحرانساز ی هایی است که همواره در دستور کاری خود گنجانده اند و به آن عمل می نمایند .***

این دولتها برای تقابل با یکدیگر مشغول هزاران توطئه و بند وبست با محافل مختلف امپریالیستی
هستند و   راز ماندگاری خود را دراین می‌بینند که به انحاء ترفندها   عرصه را بر رقبای خود تنگ تر نمایند و سعی می‌کنند با مدیریت بحرانهایی از این دست که اخیرا اتفاق افتاد از یک سو رقیب را تضعیف نمایند و از دیگر سو در جهت سرکوبگریهای بیشتر از آن بهره برداری نمایند تا از محافل امپریالیستی امتیازهای بیشتری بدست آورند. سیر رویدادهای تا کنونی نشان داده است تا زمانی که جریانات اسلامی به حاکمیت خود ادامه دهند نه تنها چنین بحرانها یی ، چنین کشتارهای دد منشانه ای ، چنین اعدامهای بربر منشانه ای متوقف نخواهد شد بلکه بر ابعاد وعمق آن نیز افزوده خواهدشد و چه بسا تقابل این رقبای منطقه ای منجر به رودرویی مستقیم نظامی میان آن‌ها نیز گردد. بر همین مبنا جلو گیری از چنین خطری که می‌تواند اضمحلال جوامع مختلف را در پی آورد نه توسط جریانات و محافل بورژ وایی که بطرق مختلف بند نافشان به چنین حکومتهایی وصل می‌باشد بلکه با مبارزات کارگری واعتراضات اجتماعی توده هایی میسر است که خارج از حوزه حکومتها قرار دارند و هیچ گونه منافعی از جنگ وکشتار نمی‌توانند داشته باشند. عقب راندن نیروهای مختلفی که بحران سازی ها زیستگاه مناسبی گردیده برای تحکیم پایه‌های قدرتشان تا بر آن اساس بهتر بتوانند توده های معترض را سرکوب نمایند زمانی میسر خواهد شد که مردم منطقه وخصوصا طبقه کارگر در این سه کشور وارد کارزار ی همه جانبه علیه جریانات اسلامی حاکم گردنند. در شرایط فعلی بنا به موقعیتی که ایران وترکیه در آن قرار دارند می‌توان گفت بار اصلی مبارزه بر دوش فعالین اجتماعی و پیشروان کارگری این دو کشور قرارگرفته است. اکنون در ترکیه علیرغم سرکوبگریهای وحشیانه، مبارزه در ابعاد مختلف و بنحو گسترده ای در جریان است. ارسال نامه سرگشاده توسط بسیاری از آکادمسین ها و استادان دانشگاهها و شخصیتهای معروف جهانی همچون چامسکی مبنی بر محکومیت اسلامی های حاکم برترکیه به رهبری اردوغان به مثابه جریانی جنگ طلب وسرکوبگر مردم کردستان و آزادیخواهان ترکیه، خود نمونه‌ای است گویا از آنچه در بطن جامعه ترکیه می‌گذرد . در ایران نیز بامطرح شدن اعتراضات چند هفته گذشته در رسانه‌ها می‌توان به وسعت این اعتراضات پی برد و بر این امر واقف شویم که درافق مبارزات کارگری بارقه های تقابل با رژیم وسیعتر از گذشته ،پدیدار گردیده اسیت. چنین اعتراضاتی و پیوند های مبارزاتی دو راس این مثلث می‌تواندمردم راس سوم یعنی عربستان را بحرکت در آورد یا چنان شرایطی بوجود آورد که حاکمیت عربستان مجبور به عقب نشینی هایی اساسی گردد.
درچنین صورتی است که علیرغم میل محافل امپریالیستی و حاکمان اسلامی خطر جنگ و کشتار از منطقه دور خواهد شد .
   
هرگونه تصور مبنی براینکه اگر یکی از سه دولت درجنگ کنونی قدرت دست بالا پیدا کند میتواند اثرمثبتی دربهبود وضعیت مردم یا موقعیت مبارزاتی آنها بر جای گذارد تصوری بسیار کوته بینانه می‌باشد. چرا که اگر مردم   ایران ٣۷ سال است با کشتار و ترور و زندان و شکنجه ، فقرو بیکاری و تبعیض و بحران سازیهایی روبرو بوده‌اند که توسط   سرمایه داران پیوند خورده با مذهب شیعه و ولایت فقیه بر آنان تحمیل شده است مردم ترکیه نیز سالهاست با اوضاعی مشابه دست وپنجه نرم می‌کنند و خصوصااز زمان اعتراضات اجتماعی پارک گیزی تا کنون همواره شاهد خشن ترین سرکوبها ، ترورها ، یورشها ی وحشیانه ، به بند کشیده شدن توسط حاکمانی بوده‌اند که نظم سرمایه داری را با شاخه دیگری از اسلام گره زده‌اند. همچنین مردم عربستان که سایه تیغ شمشیرها ی گردن زنهای حکومتی و سرکوبهای گسترده‌بر بالای سر خود حس می‌کنند اکنون نیز بعلت اینکه حاکمیت با گسیل تانکها و بمب افکنها به بحرین ویمن به یکی از خشن ترین کشتارها ، سرکوبگریها و دستگیریها در منطقه دست زده است هر گونه آرامشی را از جامعه خود سلب شده می‌بینند . دستگیریهای متعاقب این کشتار وحشیانه و به زندان انداختن شمار دیگری از معترضین به شاهزاده های اسلامی حاکم بر عربستان بواضح ترین وجه نشان میدهد که فعالین اجتماعی   وآزادیخواهان عربستان نیز به طرق مختلف درتلاش برای ایجاد موقعیتی هستند تامردم
بتوانند این انسداد سیاسی که توسط حا کمیت بر جامعه تحمیل شده است را تغییر دهند و شرایطی بوجود آورند تا از فجایع حاکمان شلاق بدست ، گردن زن وضد زن کنونی جلوگیری ویا
حدا قل وضعیتی ایجاد شودکه رژیم براحتی نتواند سیاستهای تا کنونی خود را ادامه بدهد .
آن خطر فزاینده ای که از جانب مردم و اعتراضات اجتماعی هر سه دولت اسلامی حاکم را با تهدیدهای جدی روبرو نموده است می تواند موجبی شود که تنشهای بوجود آمده موقتاً افزایش نیابد، اما نگاهی به نوسانات روابط این سه دولت خصوصا پس از خیزشهای موسوم به بهار عربی    این نتیجه را به ما می‌دهد که میان آن‌ها همواره یک آتش بس برای مسلح شدن بیشتر حاکم بوده است. چشم انداز این تسلیح جنون آمیزی که هر سه دولت پایه‌های حکومتی خود را بر آن استوار کرده‌اند آیا به غیر از تدارک برای یک جنگ گسترده در منطقه چیز دیگری می‌تواند باشد؟ و آیا اگر هر کدام قدرت بیشتری کسب کنند سیاستهای سرکوبگرانه بیشتری در دستور کاری خود قرار نخواهند داد و علاوه بر سکوبگری بیشتر در داخل کشور، آن را به مناطق تحت نفوذی که به چنگ می آورند نیزاشاعه نخواهندداد و نتیجه بلافصل آن علاوه برزندان وشکنجه وفقر و آواره گی یک نسل کشی قومی – مذهبی نیزنخواهدبود؟ آیا تا زمانیکه این حکومتهابا چنین ساختار مذهبی بحیات خود   
ادامه می‌دهند می‌توان امیدی بآرامش و آسایش داشت و باز هم شاهد تولید نیروهای تروریستی   
بیشتری همچون داعش والقاعده و ... نخواهیم بود؟
در آستانه انتخابات نوامبر ترکیه در نوشته‌ای عنوان کردم: ..“ نقش بر آب شدن سیاستها از نکات مهمی است که محافل سرمایه داری از جمهوری اسلامی گرفته تا عربستان و از اروپا تا آمریکا از آن وحشت دارند چرا که این واقعیت که مبارزه مردم علیرغم انتخابات ونتیجه آن به پیشروی خود ادامه خواهد داد را نمی‌توانند نادیده گیرند“(۱)، واقعیات امروز در ترکیه نشاندهنده این است که چنین مبارزه‌ای علیرغم کشتارهای وسیع حاکمان اسلامی در ابعادی گسترده و بمراتب عمیق‌تر ازگذشته ادامه یافته است . این مقاومت اگر توانست منجر به این شود که ۱۵۰۰ آکادمسین و استاد دانشگاه و محافل روشنفکری صف خود را مشخص نمایند وعلیه دولت حاکم موضع گیری کنندو در ادمه آن، بسیاری از هنرمندان و سینما گران نیز درمقابل شاخ وشانه کشیدنهای دولت ایستادند و اقدام اردوغان در تعقیب استادان را محکوم نمودند ، باتداوم وگسترش خواهدتوانست
دیوارسکوت رسانه‌های امپریالیستی نیز فروریزد و سیا ستهای سرمایه داری غرب در دفاع بی چون
وچرا از ترکیه بعنوان عضو موثر ناتو با چالشهای عمده ای روبرو سازد.
همانگونه که کوبانی با مقاومت خود توانست یکی از هارترین جریانات اسلامی را به عقب نشینی وادار نماید وارمغان آور درسهای گرانبهایی از مبارزه برای دیگر مناطق شود   ، مقاومت مردم در کردستان ترکیه نیز می‌تواند تاثیری شگرف بر مبارزات سایر مناطق از خود برجای بگذارد . اینکه سر انجام این مقاومت توده ای منجر به این گردد که ناسونال – اسلامیهای حاکم به عقب نشینی وادارشوند یا برعکس حاکمیت بتواندپس از کشتاری همچون تامیلیهای سریلانکا _البته با چراغ سبز وحتا کمک سایر اعضاء ناتو _ عقب نشینی برمردم تحمیل نماید، اگر چه هرکدام می‌تواند تأثیرات متفاوتی برچگونگی روند جنبشهای اعتراضی منطقه داشته باشد اما بعلت بحرانهای فزاینده ای که سرمایه داری در کلیت و در منطقه خاورمیانه بطور ویژه با آن روبرو هست هر وجهی از دو حالت که اتفاق بیفتد با تجربه آموزی از نتایج بدست آمده توسط مردم منطقه، آن‌ها بازهم پر صلابت تر و رادیکال تر از قبل مسیر مبارزه را طی خواهند نمود . شواهد حاکی از این است که مبارزه مردم منطقه اکنون همچون چشمه جوشانی شده است که سنگ اندازیهای مختلف بورزوازی فقط می‌تواند مسیر حرکتی آنرا کمی متفاوت نمایدولی نخواهد توانست از پتانسیل انقلابی آن بکاهد .چنین موضوعی باعث می‌شود که اگر مبارزات کارگری و اعتراضات اجتماعی بی‌وقفه ادامه یابد شاهد اوجگیری بیشتر آن باشیم وچنانچه با افتی موقت روبرو شود خیلی سریع سربلندنماید. علیرغم فراز وفرودهایی که در مبارزات اجتماعی مشاهده می‌شود اما سیر مبارزه بآن جهتی گرایش داردتا خواب کسانی همچون اردوغان که باپندارنابودی اعتراضات و مقاومت   
های مردمی سر بزبالین می‌گذارند آشفته تر از قبل شودو آن‌ها مجبو ربعقب نشینی از مواضع
راسیستی وبرسمیت شناسی حقوق اساسی مردم خصوصا درمناطقی همچون کردستان گردند.
جنبش اعتراضات اجتماعی جاری تا همینجا نیز آموزه های بسیاری با خود بهمراه داشته و یکی از مهمترین آن‌هاتایید این موضوع است که   نمی‌توان ونباید به بورزوازی و توافقاتی که انجام می‌دهد اعتماد کرد . همچنین به عریان ترین شکل نشان داد که هر جریانی که از جانب سرمایه داران مسئولیت تشکیل دولت و هدایت نظم موجود بر عهده وی گذاشته شود چنانچه در تنگا قرار گیرد و در چشم انداز خطر از دست دادن قدر قدرتی حزب وجریان خود را ببیند- خصوصا در جوامعی مانند ترکیه یا ایران - از هیچ کوششی برای تثبیت موقعیت خود خوداری نمی‌کند و در این راه از هر نوع
کشتار وجنایتی نیزفروگذاری نخواهد کرد .
چنین درسی می‌تواند برای ما بسیار آموزنده باشد خصوصا در شرایط فعلی که رژیم بطور گسترده دست به تبلیغ برای کشاندن مردم پای صندوقهای مجالس اسلامی خود زده است. عملکردهای اسلامیهای حاکم برترکیه بازتاب دهنده فقط بخشی از اقداماتی است که جمهوری اسلامی همواره انجام داده است که نه تنها کارگران ، نویسندگان ، روزنامه نگاران، بلکه کارگزاران و خدمتگزاران درون حکومتی نیزاز سرکوبگریهای پسا انتخاباتی اش در امان نبوده‌اند و داشتن هر نوع زاویه با کمترین درجه نسبت به جریان خامنه ای بدون عقوبت از جانب نظامی – امنیتی های حاکم همراه نبوده است ،در همین راستا حتا افرادی چون مطهری وظزیف ولاریجانی نیز بی نصیب نمانده
اند.
اگرعملکرد اسلامیهای حاکم برترکیه علیه عبدالله گولن، بخشی از دستگاه قضا و ژنرالها نمی‌توانست بدون ماسک مشخصی مبنی بر حل مسأله کرد و انتخابات آزاد صورت گیرد تا پس از آن بتواند آسوده تر چهره سرکوبگرانه خود را بمعرض نمایش بگذارد ، حاکمان اسلامی در ایران نیز در آستانه هر رأی گیری ماسک آزادی خواهی ، برسمیت شناسی مخالفین ، میهن دوستی و … بر
چهره خود آویزان نموده اند تا پس از آن بهتر بتوانند سرکوبگریها واعدامهای خود را گسترش دهند.
در ترکیه اگر چه قبل از انتخابات رسما ارگانی تسویه کننده ای مانند شورای نگهبان وجود ندارداما ماده قانونی ۱۰ درصد می‌تواند فرایند انتخابات را مطلقاً بسود حزب حاکم تغییر دهد . البته وقتی فرایند انتخابات بنحو مطلوب اردوغان پیش نرفت تا بتواندبدون دردسر خود را به مقامی همچون پادشاه یا ولی مطلقه ارتقادهد تاکتیکها ی دیگری در دستور کاری خود گذاشت .   تاکتیها و عملکردهای بعدی دولت ترکیه نشان داد سرکوبگریهای پسا انتخاباتی مختص حکومتی چون جمهوری اسلامی وشخص ولی فقیه نیست و انتخابات در چهار چوبه های نظم بورژوازی اگر هم از جانب آن بخشی که قدرت و امکانات بیشتری دارد به محاق تعطیل کشانده نشود وحتا بدون تقلب به پیش برده شود اما قوانین نظام سزمایه داری چنان اهرمهای قانونی در اختیار جریان حاکم قرار می دهد که هر لحظه می‌تواند با استفاده از آن‌ها و بموازات سرکوب توده ها ،افرادی از اپوزیسیون بورژوایی مخالف خود رانیز دستگیر وروانه بازداشتگاهها نماید. بدین ترتیب در چنین جوامعی تنها تضمین گر انتخابات وعدم یورش بعدی جریان حاکم به نتایج آن، جنبشهای اجتماعی و زنده بودن اعتراضات اجتماعی می‌تواند باشد . در غیر اینصورت کوچکترین تضمینی وجود ندارد که حتا آن افرادی که در مدارهای بورژوازی قرار دارند مورد یورش وتهاجم قرار نگیرند . با توجه به موقعیتی که جنبش کارگری ترکیه از آن برخوردار است و نیز جنبشهای مدنی وسیع و اعتراضات اجتماعی چند ساله اخیر، وقتی اسلامیهای حاکم ترکیه چنین برنامه‌هایی در دستور کاری خود قرار داده‌اند ودر صدند تا یک انسداد سیاسی همه جانبه ای بر جامعه مستولی نمایند حال باید از امید وارانی که این دیدگاه را اشاعه می‌دهند که حضور درپای صندوقهای رأی ولی فقیه می‌تواند منجر به باز شدن فضای سیاسی ایران گردد! این سوال طرح نمود ، آیا رژیم اسلامی حاکم برایران صدها مرتبه دغل بازتر از اسلامیهای حاکم بر ترکیه عمل نکرده است و از جمله در سال ۱٣٨٨به عریان ترین شکل و گسترده‌ترین وجه ممکن به سرکوب مردم معترض و از جمله همان متوهمینی که در صفها ایستادند وحتا قواعد بازی رژیم را قبول کردند ، دست نزد ؟ واگرکسی به این موضوع واقف باشد وبر آن اذعان داشته باشد و بطریقی بند نافش به سرمایه داری در ایران وصل نباشد آیا می‌تواند این واقعیت را نادیده گیرد که دعوت از مردم به رفتن پای صندوقها با هر نیتی که صورت گیرد ، جز به مسلخ کشاندن آن‌ها نتیجه‌ دیگری در بر خواهد داشت ؟ و آیا فعالین اجتماعی و آزادیخواهان ایران اگر بخواهند فقط یک سد از صدها سد ی که توسط رژیم برای مشارکت مردم در انتخابات- انهم فقط از نوع بوژوایی آن- بر پا نموده است را بطور واقعی بر چینند، بجز اقدام درجهت سازمان یابی توده ها برای اعتراضات اجتماعی علیه کلیت حکومت راهی برایشان باقی‌مانده است ؟ و آیا تجربه مردم ایران در ٣۷ ساله گذشته و نیز تجربه جاری مردم ترکیه حاکی از این نیست که جریانات حاکم در جوامعی مانند ایران وترکیه هنگامی تن به کوچکترین تغییری در نگرش و عمل‌کرد های راسیستی- اسلامی خویش خواهند داد که با اعتراضات اجتماعی روبرو گردند و نه
با لبیک گفتن به ولی امرمسلمین برای حضور درپای صندوقهای نمایشی اش .
عملکردهای ضد انسانی جریانات واحزاب راسیستی در جوامع مختلف نشان داده است که چنین جریاناتی زمانی توانسته اند اهداف جنایتکارانه خود رابه پیش ببرند که مردم آن جامعه بصندوقهای رأی برپا شده توسط آن‌ها توهم نشان داده‌اند (۲) این موضوع بسیار متفاوت است با هنگامی که برپا کنندگان آن صندوقها چنین جریاناتی نیستند . وقتی حزبی اسلامی در ترکیه چون عدالت وتوسعه   که نقشی مطلق هم نمی‌تواند در برپا نمودن انتخابات ایفا نماید بعلت برتری خود و بتبع آن در اختیار داشتن اهرمهای اصلی ارگانهای بورژوایی ، ماسک صلح طلبی و رواداری رااز چهره خود علناً برمی کند و شمشیرها را از رو می‌بندد و دست به چنین اقدام‌ها ی سرکوبگرانه ای می‌زند ، چگونه امکان دارد دولت جمهوری اسلامی با ولی فقیه و مریدان و همپیمانان و هم مسلکانش دست به سرکوبگریهایی جنایت بارتراز حاکمان ترکیه   نزنند ؟ اقدام‌های اردوغان نشان دادسزمایه داران حاکم خصوصا در جوامعی مانند ترکیه و ایران و عربستان چنانچه در چشم انداز خطر از دست دادن قدر قدرتی حزب وجریان خود را ببینند از هیچ تلاش ، برنامه‌ریزی وتوطئه ای برای از میدان خارج کردن رقبا و سرکوب توده های مردم دریغ نخواهند کرد .تنها عاملی که می‌تواند چنین متوحشانی را بعقب براند اعتراضات اجتماعی است اعتراضاتی که   سازمانیابی آن توسط خود توده ها و با اتکاء به نیروی واقعی خودشان صورت گرفته باشد ، آن‌گونه که در کوبانی اتفاق افتادو
اکنون نیزدربخشهایی از دیار بکر و مناطق دیگری از کردستان درحال شکل‌گیری است .


***
شاید این تصور پیش اید که فقط جمهوری اسلامی بحران سازی میکند ، دزحالی که چنین نیست بطور مثال موضوع کشتی مرمره یا صحبتهایی که اردوغان در داووس برعلیه اسرائیل بر زبان راند در همین چهار چوبه قرار می‌گیرد که برای برانگیختن حس مذهبی بین اقشاری از مردم و بر آن موج سوار شدن انجام گرفت و هنگامی که بهره برداری لازم بسرانجام رسید شخص اردوغان خود را آماده نمود تا اذهان را بسمت دیگری سوق دهد و با گفتن اینکه «هم اسرائیل بما احتیاج دارد وهم ما به اسرائیل احتیاج داریم » در چند روزقبل، روشن نمودکه دو بحرانسازی ذکر شده دیگر کارایی خود را ازدست داده است اما هیچ بعید نیست دوباره از آستین خود موضوعی بیرون نیاورد تا با بحرانسازی حول آن بتواند بخشی از افکار عمومی را بسمت خود بکشاند ، شایدبخشی – و البته نه تمامی – از آن هدفی که در سر می پروراند و منجر به   سرنگون کردن بمب افکن روسیه گردید درهمین راستاباید ارزیابی نمود ، که البته واقعیات چنین رقم خورد که آنچه انجام گرفت هم در عرصه داخلی وهم بین‌المللی بیشتر بضرر ترکیه وبالعکس بنفع روسیه تمام شد .

(۱)اصل نوشته ای که به آن استناد کردم در لینک زیر قابل دسترسی است .
www.akhbar-rooz.com

(۲ ) ممکن است با استناد به انتخاباتهایی که در متروپلها انجام می‌شود و گاهی اوقات اتفاق افتاده است که برای قدرت نگرفتن یک جریان راسیستی ویا فاشیستی افراد بسیج شده‌اند تا آراء خود را بنفع کاندیداهای آن جریانی به صندوق بیندازند که همخوانی چندانی هم با آن‌ها ندارند ( مانند آنچه چندی قبل در فرانسه اتفاق افتاد و یا قبلاً در دور ه ای که ژیراک ولوپن پدر به دور دوم رسیدند واقع شد ) چنین برداشت شود که پس می‌توان در ایران نیز چنین عمل نمود. اما همانگونه که مشخص است وبه آن هم اشاره کردم این جریان لوپن نبوده است که هدایت‌کننده انتخابات بوده است و در ثانی حتا اگر چنین جریانی بنا به اینکه دولت تشکیل داده باشد مسئولیت امور انتخاباتی بر عهده داشته باشد اما حداقل اینکه چنین قدرتی نداشته باشد تا رقبا ی درون سیستم سرمایه داری را از گردونه رقابت خارج نماید وضعیت بسیار متفاوت می‌شود با در کشورهایی مانند ایران ویا حتا ترکیه که اهرمهای مختلفی وجود دارد که می‌توان با استفاده از آن‌ها دامنه رقابت را بههر اندازه که ضرورت باشد تنگ وتنگتر نمود بنحوی که می‌توان بسیاری از خودی ها قبلی ویا حتا خودی های موجود هم از گردونه خارج نمود .