شوهر نداری، از مردان دور باش!
نعیمه دوستدار


• «بچه‌هایم بزرگ شده‌اند و رفته‌اند پی زندگی‌شان. اما من در تمام این سال‌ها از ارتباط درست با دیگران محروم ماندم. هر جا می‌رفتم با مادرم می‌رفتم و اغلب تنها سرگرمی‌ام جلسات زنانه بود. جایی که مرد مجردی بود حق نداشتم بروم. خواستگار هم داشتم اما اغلب پیرمرد بودند و من نمی‌خواستم با پیرمردها ازدواج کنم. کسی باورش نمی‌شود اما من یک عمر همین‌طوری زندانی بودم » ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣ بهمن ۱٣۹۴ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۱۶




خانه امن- «عمه‌ام وقتی هنوز ۳۰ ساله نشده بود، شوهرش را از دست داد. همه عمرم وقتی او را می‌دیدم که تنها زندگی می‌کند، از خودم می‌پرسیدم که چرا هرگز به فکر ازدواج دوباره نیفتاده؟ فکر می‌کردم که لابد خودش نخواسته که این نخواستنش هم برایم عجیب بود. روز عقدکنان خودم، خانمی از فامیل توی اتاق عقد داد زد: لطفا هرکی بیوه‌ست یا طلاق گرفته از اتاق بره بیرون، الان عقد شروع می‌شه. عمه‌ام یکی از چند نفری بود که از اتاق بیرون رفت و من هرچه منتظر واکنشی از بقیه ماندم، چیزی ندیدم. چند سال بعد، خودم جای او ایستاده بودم. در اتاق عقد برادرم. منتها من طلاق گرفته بودم که گناهی نابخشودنی‌تر بود.»

از دست دادن شوهر در فرهنگ سنتی ایران به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها، هنوز گناه زن به حساب می‌آید؛ گناهی که باید تاوانش را تا زنده است با تنهایی و پذیرفتن مسئولیت بچه‌های احتمالی بدهد. تصور اینکه زنی با از دست دادن شوهرش به هر دلیل به فکر برقراری رابطه‌ای تازه حتی در قالب ازدواج باشد، برای بسیاری از خانواده‌های سنتی ایرانی پذیرفتنی نیست تاجایی که زنان بیوه و مطلقه، گاه یک عمر تنها می‌مانند و اگر بنا بر سنتی دیگر مجبور به ازدواج شوند، آن ازدواج اغلب اجباری و در شرایطی دشوار صورت می‌گیرد. از زن بیوه یا مطلقه انتظار می‌رود نقش بیوه‌ای همیشه وفادار و مادری همیشه فداکار را بازی کند و اگر طلاق گرفته، تا جایی که ممکن است از مردان به دور بماند. کمتر کسی به نیازهای عاطفی، جنسی، و روانی زنان فکر می‌کند در حالی که همین جامعه اغلب به نیازهای مردان همسر از دست داده، بسیار حساس است.

شاهده از تجربه خود می‌گوید: «اولین کسی که حرف زن گرفتن پدرم را پیش کشید، مادربزرگم بود، مادر مادرم. هنوز چهلم مادرم نشده، سر شوخی را با پدرم باز کردند که خوب نیست مرد جوان تنها بماند. من ۹ ساله بودم. مادربزرگم پیشنهاد کرد که مرا نگه می‌دارد تا پدرم با خیال راحت زن بگیرد، هرچند می‌گفت خودش دختران زیادی را می‌شناسد که حتی با وجود من حاضرند با پدرم ازدواج کنند. پدرم سه ماه بعد از مرگ مادرم ازدواج کرد اما خاله‌ام که شوهرش را سه سال بعد از دست داد، همیشه تنها ماند. مادربزرگم بعد از مرگ شوهر خاله‌ام هرگز به او اجازه نمی‌داد که تنها از خانه بیرون برود. از وقتی یادم می‌آید، خاله‌ام در خانه بافتنی می‌بافد و حالا که مادربزرگم مرده تازه پایش به بیرون خانه باز شده؛ آن هم به جلسات قرآن محلی.»

مشکلات زنان شوهر از دست داده یا طلاق گرفته در ایران ابعاد گوناگونی دارد اما بخش بزرگی از این مشکلات به نگاه و توقعات جامعه از این زنان بر می‌گردد. در حالی که این زنان از یک سو برای گذران زندگی نیاز به اشتغال دارند، محیط کار برای آنان چندان امن نیست چون نگاه کارفرما و همکاران مرد به این زنان تغییر می‌کند. آنها از دید جامعه زنانی آماده برای رابطه جنسی هستند؛ هرچند این رابطه‌های جنسی کمتر به یک رابطه طولانی و ماندگار ختم می‌شود. در حالی که مردان همسر از دست داده برای ازدواج مجدد تشویق می‌شوند و حتی انتظار می‌رود که آنها با زنانی که قبلا تجربه زندگی مشترک نداشته‌اند ازدواج کنند. خشونت جامعه مردان را از ازدواج دائم با زنی که قبلا ازدواج کرده باز می‌دارد: «در ۲۵ سالگی با همسرم آشنا شدم که قبلا برای چهار سال ازدواج کرده بود. من برای ازدواج با او مشکلی نداشتم اما این تصمیم برای خانواده من یک بحران بود. نمی‌توانستند قبول کنند که من با زنی که قبلا شوهر داشته ازدواج کنم. دو سال کشمکش داشتیم تا سرانجام ازدواج کردیم.»

با این حال تعداد زنانی که به دلایل مختلف همسر خود را از دست می‌دهند، در ایران رو به افزایش است. مدیر کل آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور در آماری که اعلام کرده، گفته است که در سال ۹۰، دو میلیون و ۷۶۳ هزار زن در کشور همسران خود را بر اثر فوت یا طلاق از دست داده‌اند.

علی اکبر محزون گفته که اگر از این رقم زنان بالای ۵۰ سال کم شود، ۷۱۹ هزار زن بر اثر فوت شوهران خود را از دست داده‌اند. ۳۷۰ هزار نفر آنان در گروه سنی ۱۵ تا ۴۹ قرار دارند.

بر اساس همین آمار، ۴۴۳ هزار زن طلاق گرفته هم در کشور وجود دارد. اگر از این تعداد زنان بالای ۵۰ سال کم شود میانگین سن زنان ۱۵ تا ۴۹ ساله در این گروه نیز ۳۴۹ هزار نفر می‌شود.

حدود ۹۵.۵ درصد از کل ازدواج‌ها مربوط به ازدواج‌هایی است که برای اولین بار صورت می‌گیرد و با اینکه بر اساس این آمار در مجموع در کشور ۷۱۹ هزار زن بیوه یا مطلقه وجود دارد اما از مجموع ۷۷۴ هزار ازدواجی که در کشور صورت می‌گیرد، ۳.۴ دهم درصد آن یعنی۲۶ هزار ازدواج مربوط به مردانی است که برای بار دوم تن به ازدواج می دهند و ۲.۵ درصد یعنی حدود ۱۹ هزار ازدواج مربوط به زنانی است که برای بار دوم تصمیم به ازدواج گرفته‌اند. این به این معنی است که زنان همسر از دست داده کمتر از مردان فرصت ازدواج دارند چون تصور عمومی جامعه این است که اولویت ازدواج، با زنانی است که هرگز ازدواج نکرده‌اند.

در این آمار، ۱.۹دهم درصد یعنی ۱۵ هزار ازدواج به ثبت رسیده، مربوط به مردانی است که برای بار دوم با زنانی که تاکنون ازدواج نکرده‌اند، ازدواج می‌کنند اما ازدواج‌های به ثبت رسیده پسران با زنانی که قبلا یک بار ازدواج کرده‌اند، یک درصد یعنی حدود هفت هزار ازدواج است.

مریم، وقتی با دو بچه از شوهرش جدا شد، هنوز ۲۵ سالش نشده بود. او که حالا زنی ۶۰ ساله است در تمام این سال‌ها در خانه پدری‌اش زندگی کرده است: «بچه‌هایم بزرگ شده‌اند و رفته‌اند پی زندگی‌شان. اما من در تمام این سال‌ها از ارتباط درست با دیگران محروم ماندم. هر جا می‌رفتم با مادرم می‌رفتم و اغلب تنها سرگرمی‌ام جلسات زنانه بود. جایی که مرد مجردی بود حق نداشتم بروم. مادرم حتی خوش نداشت من با شوهرخواهرهایم سلام و علیک کنم و مدام مثل مامور دور و برم بود. خواستگار هم داشتم اما اغلب پیرمرد بودند و من نمی‌خواستم با پیرمردها ازدواج کنم. کسی باورش نمی‌شود اما من یک عمر همین‌طوری زندانی بودم و به همین خاطر افسردگی گرفتم.»

با این ‌حال، اوضاع همه جا شبیه قبل نیست. در بسیاری از شهرهای بزرگ، زنان شانس زندگی مشترک را دوباره می‌آزمایند و در محیط‌های کمتر سنتی، مردانی که زنان را فارغ از تجربه قبلی خود انتخاب می‌کنند، کم نیستند.

با بالا رفتن آمار طلاق، زنانی که آگاهانه ختم زندگی مشترک را انتخاب می‌کنند، نمی‌خواهند تا آخر عمر تنها بمانند؛ مثل سارا اهل تهران که می‌گوید: «برایم قابل قبول نبود که در ۲۳ سالگی انگ مطلقه بخورم. بعد از طلاق کاملا آماده رابطه بعدی بودم و توی دانشگاه همسر دومم را پیدا کردم. خانواده او هم با این موضوع خیلی عادی برخورد کردند.»