آخرین ترانه برای مدوسا!*


خسرو باقرپور


• چه زود هم سن و سالِ خود شدی!
چه زود پیر شدی!
اینک، ای راهبه ی دلدارخوار!**
این تویی که چنین شکسته می روی. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ بهمن ۱٣۹۴ -  ۲ فوريه ۲۰۱۶



 چه زود هم سن و سالِ خود شدی!
چه زود پیر شدی!
اینک، ای راهبه ی دلدارخوار!**
این تویی که چنین شکسته می روی.

تو دلسپرده ی نسیمِ عاشقانه های من بودی،
و قدر ندانستی!
اینک، با گویشِ لطیفِ نسیم؛
سرسپرده ی بادی؛
شیفته ی هیابانگِ کدخدایِ کولی باد؛
با واژگانِ مُغَلّقِ مَخدوشش!
این تویی که چنین برباد می روی.

گفته بودم:
آن که تو را خوب نشناسد؛
پیر نیست!
و... پیرش می کنی؛
اگر در چشمانِ دروغگوت بنگرد!
چه سرشکسته می روی.

من ابر ها را یک نفس نوشیده ام
و برای همین است در آغازِ جوانیم؛
موهام یکدست سپید شده است!
می بینی چه سربلند مانده ام؟

سرافکنده می روی ای باد هرزه گرد
اندوهانم را با خود ببَر!
ای چشمانِ ماتِ دروغگو!

اِسِن - اوایل بهمن ۱٣۹۴



*در میتولوژی ی یونانی، "گورگون‌ها " مادینه هیولاهایی بودند، با پیکری پوشیده از فلس‌هایی نفوذ ناپذیر، موهایی از مارهای مواج و زنده، دندان‌هایی تیز و چهره‌ای بسیار زشت. آنان چشمانی داشتند بس دهشتناک که هر کس به آن‌ها می نگریست سنگ می‌شد. آن ها جاودان بودند. یکی از آنان که "مدوسا " نام داشت فانی بود. "مدوسا" دلاورانِ بسیاری را سنگ کرد. سرانجام امّا، به دستِ "پرسئوس" قهرمان اساطیری سرش بُریده شد. یونانیانِ جنگاور از تصویر سر این هیولا برای آراستن سپرهای خود استفاده می‌کردند تا دشمنان خود را بترسانند.

**همان آخوندک است. آخوندک حشره‌ای است سبزفام و ملخ‌وش، باریک و کشیده با پاهایی دراز. آخوندک سری بزرگ و دو جفت بال دارد. هنگامی که آرام می‌ایستد "دستگون" های خود را مانند دو دست به سمت جلو نگه می‌دارد .در این حالت، انگار در حالِ خواندن دعاست. این حشره در زبان انگلیسی praying mantis و به آلمانی Gottesanbeterin نامیده می شود. آخوندکِ ماده پس از جفت‌گیری، حشره ی نر را می خورد.