انتخابات، احزاب سیاسی و مردم - ۲


محمدرضا قاسمپور


• مردم به تجربه دریافته اند باعدم شرکت درانتخابات تسلط راست گرایان را بر مجلس تضمین می کنند. از سوی دیگر می دانند با شرکت درانتخابات، هم خود را تحقیرکرده اند و هم راه به سرانجام رساندن انتخابات مهندسی شده را هموار کرده اند. در این شرایط راهکار احزاب و سازمان های سیاسی برای هدایت مردم و کمک به خروجِ بدون آسیب آنها از این سر درگمی چیست؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ بهمن ۱٣۹۴ -  ۵ فوريه ۲۰۱۶


درآمد:
پس از مواجهه با رد صلاحیت های گسترده و خاموش شدن فتیله امید کاذب تزریق شده به جامعه، مردم درگرداب سرگردانی و ابهام در تصمییم گیری رها می شوند. این بارهم اصلاح طلبان با این امید زیرجلدی به گنجی خزیده اند که شاید مردم به تنهائی بتوانند آنها را از بن بست نجات داده و بر مسند بنشانند. در این شرایط علامت سئوالی بزرگ و دوراهی بی سرانجامی در برابر جامعه و مردم قرارداده شده است. مردم از یک سو به تجربه دریافته اند باعدم شرکت درانتخابات تسلط راست گرایان را بر مجلس تضمین می کنند. از سوی دیگر می دانند با شرکت درانتخابات - حتی درصورت عفو ملوکانه تعداد دیگری از نامزدها - هم خود را تحقیرکرده اند و هم راه به سرانجام رساندن انتخابات مهندسی شده را هموار کرده اند. در این شرایط راهکار احزاب و سازمان های سیاسی برای هدایت مردم و کمک به خروجِ بدون آسیب آنها از این سردرگمی چیست؟ آیا مردم همچنان باید تحت فشار فضای ایجاد شده به تصمیم رسیده و بدون وقوف کامل به سود و زیان تاثیر مشارکت و انتخاب خود، تصمیم بی پشتوانه و گریزناپذیر را عملیاتی کنند؟ چرا احزاب و سازمان های سیاسی قادر نیستند چشم انداز روشنی پیشاروی مردم قرار دهند.
اگر انتخابات فرایند تعریف شده ایست که دربازه های زمانی مشخص امکان مشارکت آزادانه را فراهم می سازد تا نظر و خواست شرکت کنندگان در سیاست گذاری های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی کشور اعمال گردد. پس در بطن هر انتخاباتی باید هدفی روشن نهفته باشد که احزاب سیاسی حداقل با بخشی از مردم درآن به نقطه مشترک رسیده باشند. تفاوت انتخابات در جوامعی که دموکراسی درآنها تثبیت شده با جوامع تحت سلطه رژیم های تمامیت گرا، تفاوتی است معنا دار و ریشه گرفته از عمق تاریخ، فرهنگ و اندیشه تاریخی. در این جا دموکراسی نمایشی حاشیه ای، انتخابات بازیچه در دست حاکمان و احزاب گذرگاهی اند برای هدایت مردم به میدان بازی. این جا پندار نیروهای سیاسی از انتخابات با توقع مردم عادی یک سان نیست.
با اظهارتاسف و پوزش خواهی از تاخیر بوجود آمده در ارسال بخش دوم مقاله و این یاد آوری که از ابتدا هدف این نوشته محدود به انتخابات پیشاروی نبوده است و جهت گیری اصلی آن طرح نکاتی است پیرامون هدف گذاری و سیاست گذاری های آتی، بخش دوم تقدیم می گردد. بخش اول به تشریح مسیر در جریان گذشت. متن حاضربه نگاه مردم و احزاب سیاسی به انتخابات می پردازد.

انتخابات، احزاب سیاسی و مردم
الف) مردم: مردم به روشنی می دانند در سیستمی که کارگران، کشاورزان و زحمت کشان به جرم محرومیت از تحصیلات عالی اساسا حق نامزد شدن ندارند، حقوق سیاسی و دموکراسی مفهومی ندارد. این جا زحمتکشان در هیچ انتخابی به امید اعاده حقوق سیاسی و اجتماعی خود پای به میدان نمی گذارند. آنها اگر در بزنگاه هائی زودگذر نیزتحت تاثیر التهاب زائی طیف مرفه شهری و طبقه متوسط دست به دهان قرار گیرند حقوق ازدست رفته را د رپس زدن چپاول گرانِ قابل شناسائی جستجومی کنند. طیف گسترده ای از جامعه که چشم به انتخابات دارند، انتخابات را گذرگاهی باریک برای نجات از مصائب موجود می دانند. از اینرو انتخابات ریاست جمهوری که مشکلات بویژه مشکلات اقتصادی را روشنتر و عملگرایانه تر بیان می کند جذابیت بیشتری پیدا می کند. در ایران امروز که احزاب نقش سیستماتیک خود را از دست داده اند گرایش عمومی مردم به شخص است، شخصی که در شعارهای انتخاباتی بیشترین تمرکز را بر روی اقتصاد داشته باشد. آخرین بار نیز شعار چرخش چرخ های اقتصاد، کنترل تورم، خروج از رکود و بیکاری و مبارزه با فساد است که اکثریت رای دهنده گان را به صحنه می آورد نه حقوقدانی و وعده توخالی شکستن حصر که هیجان می آفریند و ابزاری است در دست بازیگران اصلی برای جلب جوانان سرخورده از جنبش سبز. این شاخصه ایست که متاسفانه اغلب روشنفکران و فعالان سیاسی در حاشیه گود توجه چندانی به آن نمی کنند.
در بعد سیاسی خواست مردم آنست که بدون نیازبه جان فشانی های شخصی و فداکاری های جمعی خانمان برانداز بتوانند در چهارچوب قوانین غیرقابل تصرف، شخص یا هیئت حاکمه نامناسب را تعویض کنند. تجربه تاریخی معاصر به مردم دیکته کرده که رژیم هائی که اختیار را از کف آنها می ربایند کشور را به سر منزل مقصود نمی رسانند. دلیل عناد پنهان مردم با نظامی که خود بنیان نهاده اند نیز پی بردن دردناک به همین مسئله است. تجربه تاریخی می گوید کلیت جامعه نیز می تواند در مقطعی به تصمیم نادرست برسد اما این پدیده حاصل یک انتخاب سخت و ریسک پذیر بین دو مقوله همسان و مشابه نیست، حاصل عدم تسلط بر موقعیت و شناخت بیرونی (به مفهوم واقعیت های خارج از ذهن پرورش یافته) و درک نادرست از شرایط پیرامونی است. رسوب تفکر چندهزار ساله شاه عادل و شاه ظالم است که در ذهن غیرسیستماتیک ما در دهه های آخرین قرن بیستم در غالب نظریه فقیه عادل بازآفرینی می شود تا زخم خورده ترین فرهیختگان نیز عدل و داد را در چهره مطلوبی دیگر ببینند. دراین جا بنظرمی رسد جامعه هنوز هم باید تجربه درناک تری را پشت سربگذارد تا به این دریافت برسد که عدل خارج از سیستمی مبنائی در واقعیت ندارد.

ب) احزاب سیاسی: در میدان انتخاباتی پیش روی دو طیف از احزاب و سازمان های سیاسی مورد توجه مردم حضور دارند. طیف اول احزاب درون حلقه نظام اند که تکلیف خود را مشخص و اهداف موردنظر را برنامه ریزی کرده اند. مقولات تبیین نشده ی مطالبه محوری و خواست تغییر که برخی از نظریه پردازها می کوشند آنرا در قالب "جنبش تغییر" تئوریزه کنند، نهایت رادیکالیسم نیروهای درون نظام است که بین بخشی از چپ های بی سازمان داخل نیز در حال گسترش است.
طیف دوم نیروهای خارج از نظام اند که اگر چه چند سالی است پرچم سرنگونی را نیمه افراشته کرده اند، اما هنوز تکلیف خود را با سیستم انتخاباتی نظام روشن نکرده اند و با پارادوکسی استراتژیک روبرو هستند. در بین این نیروها (ازراست سلطنت طلب گرفته تا چپ رادیکال) که در ابعاد فلسفی، نظری و اندیشه ای از در سازگاری با نظام اسلامی و ولایت فقیه برنیامده اند، برخی از احزاب وجود دارند که چندی است به ضرورت شرایط، به این تحلیل رسیده اند که همین انتخابات نمایشی که امکان اظهار وجود نیم بند احزاب منتفد درونی را فراهم می سازد فرصتی است که توامان می تواند بستر تشریک مساعی دورادور آنها با مردم را فراهم سازد، اما هنوز هیچ یک موفق نشده اند تبیین دقیقی از چگونگی بازی در این میدان ارائه داده و استراتژی مشخصی برای بهره برداری ازاین فرصت تدوین کنند. زیرا حضور در این بازی پرابهام مستلزم روشن بینی سیاسی و شناخت دقیق از وضع موجود است که در مجموع نشان چندانی از آن در دست نیست. امروزه تحول در طیف چپ و ظهور چپ دموکرات به نوعی مترادف شده است با گرایش به گزینه ی تغییر رژیم بدون تمسک به انقلاب خلقی کلاسیک!- آنچه در ادبیات سیاسی غرب رژیم چنج تعبیرمی شود!- از اینرو دیگر در زیر بیانیه ها نشانی از شعار "سرنگون باد" مشاهده نمی شود، هرچند هنوز عدالت اجتماعی و سوسیالیسم جایگاه خود را حفظ کرده اند تا به موازات طرد ولایت فقیه، مبارزه با دیکتاتوری و دموکراسی و حقوق بشر ترویج شوند. به رغم این تغییر زاویه دید، از درون بیانیه ها و موضع گیری شخصیت های مطرح احزاب سیاسی نمی توان به مستندات روشنی دست یافت که نشان دهد به تحلیل مشخصی از چگونگی و چرائی انتخابات پیش روی، ترکیب مجلس و صف بندی نیروهای درونی آن رسیده و بر اساس آن به تدوین استراتژی انتخاباتی دست زده اند. سرانجام این سردرگمی و ابهام در استراتژی است که هنوز جدل تحریم و عدم تحریم را زنده نگه داشته است.

احزاب و سازمان های اصلاح طلب
احزاب وسازمان های اصلاح طلب ظاهرا تکلیف خودرا مشخص کرده اند. آنها به شرایط موجود رضایت داده اند و قصد ندارند با تکرار تجربه های گذشته صف خود را از حاکمیت جدا سازند زیرا این جدا سازی را با از دست دادن انتخابات ریاست جمهوری آتی یکسان می پندارند. خروج آنها از میدان بازی یعنی خراب کردن همه پل های باز گشت به قدرت. اصلاح طلبان به این دریافت رسیده اند که حتی وجود یک اقلیت کوچک در مجلس برای تحکیم رابطه با بخش حاکمیتی دل نگران از اقتصاد نظامی و دیپلماسی تهاجمی ضروری است و این تنها کانال امن و قابل اطمینانی است که می توانند روابط آسیب دیده خود با جامعه را بازسازی کنند. اصلاح طلبان به ضرورت دریافته اند برای عملیاتی کردن استراتژی بلندمدت خود از فرصت چندانی بر خوردار نیستند. آنها دست در دست اعتدال گران کارگزارانی در نهایت تلاش می کوشند با استفاده از موقعیت و فرصت باقی مانده تا پایان دوره اول ریاست جمهوری روحانی به پشتوانه حمایت دولت و بهره برداری از شرایط بوجود آمده پس از برجام، پایگاه طبقاتی خود را مستحکم کنند. تقویت بورژوازی نئولیبرال بیتوته کرده در اتاق های بازرگانی، رابطه اقتصادی با دوام با غرب و درآمیختگی با سرمایه داری جهانی، ابزار آنها برای کسب استقلال طبقاتی و تقویت کننده قدرت رویاروئی آنها با بورژوازی نظامی چند هویتی، بورژوازی تجاری سنتی و بورژوازی مافیائی است. نهایت اندیشه اصلاح طلبان که توسعه اجتماعی را در آمار و ارقام رشد اقتصادی جستجو می کنند روغن کاری چرخ های از کار افتاده اقتصاد، آزاد سازی اقتصادی، بازگرداندن رونق به بازار و افزایش رشد اقتصادی است. ابزار عاجل در دست آنها نیز فروش منابع بویژه نفت و گاز و سرمایه های خارجی است. آنها امیدوارند با این ابزار چشم انداز بیست ساله پدرخوانده را به سرانجام برسانند. فارغ از این که اصلاح طلبان با توجه به شرایط موجود یعنی: ساختار غیرقابل انعطاف حاکمیتی، بن بست سیاسی، ناکارآمدی سیستماتیک ساختار تشکیلاتی ارکان اداره کننده کشور، بحران اقتصادی، آشفتگی منطقه ای و انزوای کشور در منطقه و از همه مهم ترعدم اطمینان سرمایه داری جهانی در پذیرش این ادغام، قادر به عملیاتی کردن استراتژی ترسیم کرده خواهند بود یا نه! عجالتا باید دید در پیشبرد این استراتژی چه نقشی بر عهده مردم گذاشته شده و جایگاه زحمتکشان و اقشار فرودست در کجای آن قرار دارد. روشن است نهایت صداقت سیاسی اصلاح طلبان امیدوارکردن زحمت کشان و خیل عظیم تنگدستان به کسب لقمه نانی است که از این فرایند فراهم می آید. در واقع با توجه به ماهیت طبقاتی اصلاح طلبان و چشم انداز تعریف شده خروجی بیش از این نیز قابل انتظار نیست.

احزاب و سازمان های اپوزیسیونی
این دوره برخی از احزاب وسازمان ها با رویکردی جدید، علاقه مندان را به اعلام نامزدی در انتخابات تشویق کردند. اگراین را تاکتیکی انتخاباتی تصور کنیم قاعده آنست که هر تاکتیک برشی از استراتژی تدوین شده و گامی عملیاتی از همان استراتژی باشد. آیا استراتژی تدوین شده به چالش کشیدن سطحی شورای نگهبان و نظارت استصوابی بوده است که در نهایت باید با تکرار اعتراضات و جوسازی های بی حاصل رسانه های اصلاح طلبان داخل صورت گیرد؟ آیا عملکرد قاطعانه شورای نگهبان در دوره های قبل از جمله دوره هفتم به فراموشی سپرده شده است؟ و یا اینکه تصور شده است در شرایط کنونی مردم با شرایط ذهنی متفاوت به مرحله و مرز آمادگی رویاروئی با شورای نگهبان رسیده اند. از آنجا که این راهکار تاکتیک عیان و از قبل اعلام شده اصلاح طلبان بوده است فقط می تواند یک همراهی داوطلبانه باشد نه تاکتیکی مستقل. بنظرمی رسد این بار نیز احزاب در انتظار غلیان احساسی جمعی مانده اند تا هرگاه جامعه به تصمیم رسید و به لزوم طرد آنچه می شناسد و نمی پسندد واکنشی جمعی نشان داد، آنها نیز از سر همراهی شتابزده و هیجان زا با عدول از معیارهای دست و پا گیرخود ساخته به میدان آمده و در پس مردم و بدون تاثیر گذاری جدی برفرایند انتخابات وآماده سازی مردم برای دوران پس از پیروزی یا شکست، عقب بنشینند.
در کشوری با ساختار سیاسی ایران که اغلب راه های مبارزه سیاسی و مدنی مسدود است احزاب و سازمان های سیاسی هم می توانند همانند و همگام با مردم از شیوه های مختلف مبارزه بهره گیرند. در شرایط موجود حتی می توان با تبیین وضع موجود و ارائه تحلیلی مبنی بر ضرورت ممانعت از تسخیر کامل مجلس توسط راست افراطی همگام با اصلاح طلبان مردم را به شرکت در انتخابات و حمایت از معدود نامزدهای معتدل باقیمانده تشویق کرد. این تصمیم را نمی توان خشک سرانه با انگ کمک رسانی به مشروعیت نظام تخطئه کرد. زیرا با ارائه تحلیلی اقناع کننده حتی این حرکت نیز می تواند گامی به پیش و تاکتیکی از استراتژی ای مدون شده تعبیر گردد. اما پذیرش این گام و گام های مشابه مستلزم آن است که احزاب و سازمان های سیاسی خارج از حلقه نظام که "رنگ تعلق نپذیرفته اند" بویژه احزاب چپ که داعیه دار روند دموکراتیزه کردن کشور هستند مسئولانه و بدون هراس از احتمال خطا در فرعیات ضمن تبیین روند در جریان و چگونگی و چرائی صف بندیهای درحال شکل گیری و بازتاب آنها بر روند توسعه سیاسی - اقتصادی کشور، تصویری از چشم انداز پیش روی ترسیم کرده و با تدوین استراتژی عملیاتی، این آگاهی را به مردم انتقال دهند که شرکت در انتخابات نظام نه آرزوئی است ناپخته برای تغییر بنیانی ساختارها، و نه رویائی دوست داشتنی برای زیست آسوده و فراتر از خروجی ساختار سیاسی و توان اقتصادی کشوری بحران زده، بلکه گامی است آزمایشی و البته اولیه جهت دست یابی به سازوکاری عملی برای هموار کردن مسیر دشوار دموکراسی و جامعه ای عاری از انواع تبعیض های ضدبشری. متاسفانه در حال حاضر این استرتژی قابل تشخیص نیست.
تردیدی نیست مردم از هر روزنه ای که در به سوی امید بگشاید برای دست یافتن به زندگی بهتر بهره می گیرند و از هر تغییر کوچکی که زندگی آسوده تر را نوید دهد استقبال می کنند. وظیفه هر فعال سیاسی مردم گرا و میهن دوست نیز تقویت و پررنگ کردن امید و سازماندهی تلاش هاست. راه دراز بین شعله ورشدن امید و مشاهده چشم انداز زندگی بهترمی تواند طولانی باشد و طاقت فرسا. و باز کارکرد احزاب سیاسی افزودن بر توان و هموارکردن راه هاست. نهال امید آنگاه به بار می نشیند که متکی بر پشتوانه منطقی، شناخت واقعیت های موجود، قابلیت ها و امکانات قابل دسترس باشد. کاشت پی درپی نهال امید در زمین بایرِ بدون آب و آفتاب، کشنده امید است و بازسازی بستر تکرار تعرض بی رحمانه یاس و ناامیدی. با آن که به گواه تاریخ و تعبیر پیران دنیادیده جامعه ما بسیارحالت شاد و پریشان به خود دیده است اما در سالیان اخیر که مردم توانسته اند دنیا را شفاف تر و واقعی تر رصد کنند، تکرار چرخه امیدواری های مقطعی بی پشتوانه، شکست های تلخ و کاهش امید به آینده هر روز بیشتر از قبل آنها را به درون لاک شخصی فرو می برد. فرورفتن در لاک شخصی مترادف است با دور شدن از مبارزه جمعی و میدان دادن به حاکمیت برای تسلط بیشتر بر کلیه ارکان جامعه. اگر نسل گذشته با گردن افراشته با عشق به آرمان ها صورت خود را سرخ نگاه می داشت نسل کنونی حتی با سیلی های پی درپی سی ساله نیز خونی زیر پوستش جولان نمی دهد. این وظیفه تاریخی و انسانی احزاب و سازمان های مردم گرا است که جامعه و مردم را از بهت سی ساله خارج سازند. آرمان گرائی فقط برافراشتن پرچم سرخ نیست! آرزوی مردم آرامش، آزادی و زیست آسوده و مستحق انسانی است. جامعه عمل پوشاندن به آرزوهای مردم خود آرمانی است انسانی.
درشرایط کنونی نیروهای اپوزیسیون از پتانسیل تاثیرگذاری جدی بر روند انتخابات برخوردار نیستند و مشخص نیست اصلاح طلبانی که هنوز از این توانائی برخوردارند که درصورت وزش باد مساعد بخش قابل توجه ای از مردم را با خود همراه سازند در آینده نیز از این توانائی برخوردار باشند. بی تفاوتی و انفعال بخش قابل توجه ای از جامعه نسبت به رخدادهای کشور از جمله انتخابات اخیر را نمی توان واکنش هدفمندانه سیاسی و حمایت از سیاست تحریم تلقی کرد. حداقل تجربه دو انتخابات گذشته باید نشان داده باشد که تحریم نه کارآمد است و نه تاثیرگذار. نگارنده بارها تاکید کرده است که نظام هرگز اساس موجودیت خود را با مشروعیت فرضی تاق نمی زند. تنها راه ممکن آماده سازی جامعه و مردم برای رویاروئی برای حوادث آتی است حوادثی که می تواند با شرکت آگاهانه مردم سرنوشت کشور را دگرگون سازد. بنظر می رسد همه معتقد اند از انتخابات باید چنین فرصتی ساخت.

پایان سخن:
برای آن بخش مطرح از اپوزیسیون که با حفظ آرمان های انسانی مصرانه درصدداند ایده آل ها را با نگاه به تحولات شگرف اجتماعی و فرهنگی جامعه و شرایط نوین جهانی انطباق دهند و آن بخش از مبارزان که با گذر سخت از ضرورت انقلاب کلاسیک شیوه های دیگری از پراتیک انقلابی را برای پیروزی بر حاکمیت جور و ستم جستجو می کنند، مفیدتر آنست که با شناخت دقیق تر و علمی تر از وضع موجود بویژه نگرش نسل جوان ِ خالی از تجربه های انقلابی به آینده نگریسته و با طرح چشم اندازی متکی بر واقیعیت ها و امکانات در دست، استراتژی مبارزاتی خود را تدوین نمایند. آن دسته از احزاب و سازمان های سیاسی که در گام اول استقرار دموکراسی را هدف گذاری کرده اند، توجه داشته باشند که هرچند این فرایندی است درازمدت و طاقت فرسا اما با تحریم یا مشارکت تحمیلی در بازیهای انتخاباتی نظام هرگز به هدف دست نخواهند یافت. اگر انتخابات و فضای حاصل از آن لاجرم تنها امکان ورود به عرصه سیاسی است، سیاست ورزی آنست که بیشترین بهره را ازاین فضا کسب کرد نه آنکه با تکرار چندباره طرح مقطعی خواست های کلی و دور از ذهن واقع گرای مردم ابتدا و انتهای سیاست ورزی را ختم کرد. آنهائی که با نگاه به تجربه سی ساله مبارزه ناموفق با نظام حاکم، به تدوین استراتژی دراز مدت تر گرایش پیدا کرده اند و مبارزه را از طریق کانال های مدنی دنبال می کنند باید توجه داشته باشند اگر غرب استراتژی رژیم چنج را دردست دارد از امکانات و ذخیره قابل مشاهده لازمه اجرائی کردن آن یعنی توانائی سیاسی اقتصادی، اجتماعی و اندیشه ای (همان که نظام در قالب پروژه نفوذ تئوریزه کرده است) نیز برخوردارند درحالیکه اپوزیسیون نه تنها از این توانائی و ذخیره برخوردار نیست، بلکه تاکنون نیز برای ذخیره سازی آن اقدامی صورت نداده است با این تفاوت بنیانی که اپوزیسیون بر خلاف غرب به سهولت می تواند از همکاری و همیاری داوطلبانه نیروی اصلی تغییردهنده یعنی مردم بهره جوید. وقت تنگ است و در گذر زمان تحولات بسیار سریع تر از گذشته رخ می نماید. نگارنده که در بخش اول این نوشته به ذم خود مسیر در جریان را تشریح کرده است، اکنون نیز معتقد است فرصت انتخابات پیش روی نیز از کف رفته است. حال مهم آنست که از تجربه این انتخابات برای انتخابات شوراها و ریاست جمهوری آتی بهره جست. نگارنده ماهی چند به انتخابات دوره نهم برای آماده سازی جامعه به پذیرش ضرورت مبارزه برای دموکراسی و توسعه اجتماعی، راهکار پیشنهادی خود را برای تشکیل مجلس شورای ملی در سایه ارائه کرده است (تشکیل مجلس شورای ملی – اخبار روز) که متاسفانه در هیجان انتخابات و مواضع هیجانی مورد بررسی قرار نگرفت. هرچند در حال حاضر ضرورتی بر تکرار آن نمی بیند اما از آنجا که در لابلای انبوه کامنت ها و نوشته ها به مواردی نزدیک برخورده است (که البته بنظرمی رسد نتیجه تجربه شخصی نویسندگان مقالات سیاسی بوده است نه همراهی با آن راهکار) امیدوار است در آینده فضا و گفتمان مناسب تری برای بحث پیرامون آن بوجود آید.

محمدرضا قاسمپور - دهم بهمن نود وچهار