مبانی مشروعیت یک انتخابات - حسن پویا



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۰ بهمن ۱٣۹۴ -  ۹ فوريه ۲۰۱۶


 مقدمه :
این نوشتار قصد دارد به مبانی نظری مشروعیت انتخابات و نظام گفتمانی آن بپردازد و محورهایی را به عنوان نتیجه طرح نماید.
چگونگی شکل گیری مبانی مشروعیت
در سالهای اولیه پس از رنسانس یکی از مهمترین عوامل سنجش رشد اقتصادی و توسعه، تولید ناخالص ملی ( GDP) بوده است ولی به مرور و در اثر نوسازی ، تغییرات اقتصادی – فرهنگی و دمکراسی شاخصهای سنجش بسیار دیگری مطرح شده است که فاکتور GDP دیگر عامل تعیین کننده نیست .
با توسعه انسانی – اقتصادی در جوامع مدرن ، جوامع از دوران بقاء اقتصادی در زندگی به دوران ابراز وجود برای انسان میل کرده اند و شاخصهای مهم و جدیدی مطرح شده است .
به همین روال در مدل مشروعیت نظامهای سیاسی نیز میزان مشارکت مردمی نیز تنها معیارمشروعیت انتخابات نیست . در بسیاری از کشورهای مدرن میزان مشارکت مردم در انتخابات بخصوص انتخابات ریاست جمهوری بسیار بالا نیست ولی مشروعیت نظام برقرار است . زیرا با وجود ساختار های مدنی و دوران ابراز وجود آزادی برای انسانها شاخصهای دیگری به عنوان مشروعیت مطرح هستند و عمل می کنند .
اگر چه میزان مشارکت مردم حاکی از حساسیت و عدم بی تفاوتی آنها می تواند قلمداد شود ولی وجود اعتماد نسبی به ساختارهای مدنی ، عادی شدن این بی تفاوتی را توجیه می کند . بعلاوه مردم مشارکت خودرا نه صرفا با حضور فیزیکی در انتخابات بلکه با حضور در نهاد ها ، احزاب و رسانه ها اعمال می کنند .
نوسازی یکی از عوامل مهم در رشد اقتصادی – انسانی جوامع است و وقتی به صورت یک فرآیند مستمر در آید در تمام امور زندگی و روش زندگی رسوخ کرده و باعث شهر نشینی ، تخصصی شدن ، گسترش آموزش ، رشد امید به زندگی و رشد اقتصادی خواهد شد . این فرآیند ظرف تغییرات زندگی انسانها ، نهاد ها و ساختار های مدنی و میزان مشارکت مردم را فراهم می سازد و نهایتاً منجر به ایجاد نهاد های دمکراتیک خواهد شد .
فرآیند نو سازی و توسعه فرهنگی – اقتصادی منجر به سرمایه گذاریهای روز افزون ، رشد سرمایه اجتماعی ( مادی و انسانی ) ، ارتقائ نیروی کار جهت تولید تکنو لوژی های پیشرفته و رشد طبقه متوسط شده و رشد طبقه متوسط باعث فشار به نظام حکومتی جهت شکل گیری دمکراسی گردیده است .
بنابراین مردم دوران بقاء برای زندگی و رفع معیشت اقتصادی را گذرانده و وارد دوران ابراز وجود برای آزادی شدند و دوران ابراز وجود شاخصهای خاص خود را برای سنجش مشروعیت هر نظام را به همراه می آورد . البته فرآیند نو سازی همیشه دارای یک مشخصات و مختصات نیست . مثلاً در دوران صنعتی منجر به توسعه بوراکراسی ، سلسله مراتب ، تمرکز اقتدار ، سکولاریسم و رشد عقلانیت می شود ولی در دوران فرا صنعتی مجموعه دیگری از تغییرات فرهنگی دیگری نظیر روند رو به رشد استقلال انسانی ، ارزشهای ابراز وجود برای ازادی ، کاهش رشد اقتدار و تمرکز گرایی ، کاهش اندازه دولتهاو افزایش نقش سازمانهای خصوصی خواهد شد . شرایط جدید باعث رشد روز افزون تساهل ، اعتماد ، مشارکت در تصمیم گیری برابری انسانی و جنسیتی شده است .
در این فرآیند ارزشهای سنتی و نظام ارزشی قبلی با نیروهای نو سازی جدید در تعامل هستند و روند نو سازی در هر کشور دارای مراحل پیچیده ای است . بعلاوه باید ذکر کرد که نظریه نوسازی به مفهوم غربی شدن نیست بلکه منظور استفاده از تجارب بشری جهت رشد انسان و جوامع انسانی با ملحفظ کردن ارزشهای هر جامعه است .
البته نوسازی فی نفسه دمکراسی را به همراه نمی آورد اگر چه در دراز مدت تغییرات فرهنگی و اقتصادی را به وجود می آورد و صرفاً داشتن سطح بالا تولید ناخالص ملی منجر به گذار به دمکراسی نخواهد شد . ایده نوسازی می گوید توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی مجموعه ای از تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را خواه و نا خواه با خود می آورد . بحث اینکه توسعه منشاء دمکراسی است یا دمکراسی باعث توسعه می شود بحث نظری جدا گانه ای است .
دمکراسی نتیجه قانون گذاری و نقش طبقه نخبگان نیست بلکه بر باور و نگرش افراد جامعه استوار می باشد و این نگرش ها تقاضای آزادی و پاسخگویی حاکمیت را ایجاد می کند . فرهنگ انسان گرا، تاکید مردم بر ارزشهای ابراز وجود برای آزادی و توسعه انسانی محور هستند و فرآیند گسترش انتخاب انسانی در تعامل با پدیده نوسازی ، تغییرات اجتماعی – اقتصادی – فرهنگی بوده و نوسازی ظرف کاهش محدودیت ها برای توسعه انسانی خواهد بود .
ولی باید توجه داشت که دستاوردهای فرا ملی در توسعه و دمکراسی نباید کنار گذاشته شود و صرفاً به جنبه های داخلی و ملی و نقش توده وارصرف مردم متکی بود و فرصت ها را از دست داد . نخبگان در تعامل با مردم باید به فرآیند تغییر فرهنگی وارد شوند و از طرف دیگر برنامه های ساختاری بلند مدت جهت نو سازی ، اقتصادی و فرهنگی را با مشارکت مردم اجرا نمایند .
این نو سازی منجر به فرآیند تو سعه انسانی ، انتخابهای انسانی استقلال ، خروج از دوران بقاء برای زندگی و ورود به دوران ابراز وجود برای آزادی و استقلال انسانی خواهد داشت .
در این فرآیند ، دگرگونی فرهنگی از یکپارچگی دولتهای اقتداگرا به تنوع انسانی ، استقلال ، آزادی ، دمکراسی می شود که شرایط ابراز وجود و انسانی را فراهم می کند .
پس به طور خلاصه نو سازی اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ظرف عینی برای شرایط ذهنی جامعه جهت توسعه انسانی خواهد بود .
رشد برابری جنسیتی جنبه دیگری از فرآیند توسعه انسانی است و با شاخصهای دمکراسی پیوستگی و ارتباط نزدیک دارد .
وضعیت مردان و زنان ، نیاز های اجتماعی ، نقش حاکمان ، نقش سنت و دین باعث تقسیم کار جنسیتی در روند تاریخ شده است که عمدتاً باعث تسلط مردان بر زندگی اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی جوامع شده است . زنان به تولید مثل ، مراقبت از فرزندان و امور داخلی خانه مشغول شده اند و مردان به امور خارج خانه ، فعالیت اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی پرداخته اند و زمینه های تسلط مردان بر زنان به صورت عام فراهم شد .تسلط مردان بر امور خارج از خانه و اداره امور دفاع ، امنیت ، اجرای قانون و غیره باعث حذف زنان از صحنه اجتماعی می شد .
در دوران فرا صنعتی ، برابری جنسیتی رو به رشد بوده است و یکی از دستا وردهای مهم نو سازی گردیده است بطوریکه برای کیفیت دمکراسی تبدیل به یک شاخص حیاتی شده است .
انسانها همه دارای استعداد های یکسان برای انتخاب های آزادانه مستقلانه و پاسخگویانه می باشند و این در ماهیت انسانیت نهفته است و لذا هر گونه تبعیض نژادی ، جنسیتی با نفس آزادی انسانی و ایده دمکراسی در تضاد است .
در دوران قبل از صنعتی شرایط تاریخی زمینه تسلط مردان در امور و حقوق اجتماعی را فراهم کرده بود و نظام های مقتدر به کمک مذاهب جهت تحکیم سلطه خود آنرا حفظ می کردند . البته ادیانی که دارای نیرو های فرهنگی رهایی بخش بو ده اند و به ماهیت فرهنگ انسانی باورانه خود متکی بودند در روال اجرایی خود فرآیند ازادی سازی سلطه مردان بر زنان و رعایت حقوق اجتماعی آنان را نسبت به دوران ما قبل خود توسعه داده اند ولی به محض اینکه اصالت معنای انسانیت و پذیرش نفس آزادی در تضاد با سلطه دولتهای اقتدارگرا قرار گرفته است بعضاً ادیان در کنار آنها با تحریف دین به روند نا برابری جنسیتی و محو حقوق زنان مبادرت کرده اند .
در فرآیند نوسازی، توسعه انسانی محور توسعه استعداد افراد برای انتخاب در شرایط اجتماعی است و لذا برابری جنسیتی شاخص مهم و حساسی اط میزان پیشرفت و توسعه انسانی در هر جامعه است. دولتهای اقتدارگر و سنتی ، انحصار سیاست را به دست مردان سپرده اند ولی گذار به دولت رفاه مدرن باعث شده است نقش های اقتصادی به زنان نیز سپرده شود .
در دولت رفاه مدرن خطرات پیری ، بیماری ، امنیتی و محافظتی با توجه به مسئولیت دولت بسیار کاهش یافته است ، امید به زندگی افزایش یافته است و زنان نقش مستقل تری پیدا کرده اند و با بهره گیری از امکانات اجتماعی و آموزش به امور اجتماعی و سیاست وارد شده اند .
تولید پیشرفته کنونی به کاهش نقش مردان و افزایش نقش زنان منجر شده است زیرا خلاقیت ، دانایی محوری و مهارت پایه کار است و زنان نیز دارای این عوامل هستند .
بعلاوه با انتقال نیروی کار از کشاورزی و صنعتی به بخشهای خدماتی ، دانش ، بودجه ، بازار یابی ، حسابداری ، مشاهده ، آموزش ، مخابرات ، ارتیاطات ، تحقیق و اساساً گذار از کار های فیزیکی به کار های عقلانی باعث شده است که برابری جنسیتی رو به افزایش باشد . در جامعه ای که دانایی محور است ، تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی رواج دارد وبرابری جنسیتی با این عوامل همبستگی نزدیکی دارد .
بنابراین به طور خلاصه می توان شاخصهای مشروعیت نظامهای سیاسی در دنیای کنونی را به شرح زیر لیست کرد:
- توسعه انسانی
- نو سازی و تغییرات فرهنگی – اقتصادی – اجتماعی
- برابری انسانی
- برابری جنسیتی
- دمکراسی کار آمد
- تساهل
- پذیرش دیگری ، تکثر گرایی ، تنوع انسانی
- حقوق شهروندی
- رشد جنبشهای ضد تبعیض
- توسعه انتخاب مستقلانه انسانی
- دولت پاسخگو و راستگو
- جامعه دانایی محور
- توزیع عادلانه شبکه ارتباطی ، اطلاعات و فرصتها
- خلاقیت ، عقلانیت ، مهارت
- امید به زندگی
- افزایش سرمایه اجتماعی
روش اجرایی : گفتمان
در این قسمت قصد تحلیل گفتمان طرح و طیف نظریه های مختلف نیست بلکه استفاده از ما حصل نظریه های تحلیل گفتمان است . در نگرش نظام معنایی ، هرمنو تیک و تحلیل گفتمان اصالت با انسان مدرن است که با تأویل پی در پی و مستمر واقعیت را می سازد .
انسان برای هویت یابی همواره به یک غیر نیاز دارد و مرز میان انسان و هویت بستگی به میزان دانایی (عامل درون) و شرایط و ساختار( عامل بیرون) دارد و این مرز دائماً بر اساس تغییر شرایط درون و بیرون در حال تغییر و سیلان است .
انسان وقتی در محیط کار ، سازمان یا ساختار های مدنی اجتماعی قرار می گیرد در ایفای نقش خود در تعارض درون و بیرون خود قرار دارد و بنا به عوامل زیادی سعی می کند خود را با عوامل بیرونی و سازمانها تطبیق دهد اگر چه این فرآیند می تواند با نیازها و دانایی انسان در تعارض باشد .
هویت جمعی و گروهی نیز فرایندی مانند هویت فردی انسان دارد و غیریت سازی اجتماعی مطرح میشود . گفتمانها نیاز به گفتمان رقیب دیگری دارند تا به این وسیله هویت پیدا کنند .عموماً جامعه ای را نمی توان یافت که در آن فقط یک گفتمان و طرز تفکر حاکم باشد . غیریت سازی در گفتمانها معمولاً بیش از یک غیر دارند و از مجموعه ای از غیرها برای هویت سازی در شرایط مختلف استفاده می کنند . گفتمانها در سازمانها، دولتها و کشورها از غیر های داخلی و خارجی استفاده می کنند . مثلاً محافظه کاران جمهوری اسلامی در گفتمان خود از غیر خارجی ( آمریکا و اسرائیل ) برای هویت یابی استفاده می کنند و گفتمان اصلاح طلبان غیر داخلی آنرا ایجاد می کند .
گفتمانهای غیریت سازی در رسانه های جمعی به صورت تبلیغات و فرهنگ سازی توسط واحد های کلیدی نهاد ها دائماً استفاده می شوند تا به مرور به گفتمان مسلط در جامعه تبدیل شوند .
در ابتدا مرز میان هویت و گفتمانها در انسان ها ، گروهها و سازمانها می تواند نا مشخص و مبهم جلوه کند و به مرور و در فرآیند تعامل با غیر دارای هویت شخصیتی روشن گردند . لذا انسان ها دائماً تحت تاثیر گفتمانهاو غیریت سازی آنها قرار دارند و در طیفی از رفتار دو گانه بین خود و نهاد قرار می گیرند و به صورت " ما " و " دیگری " خود را نمایان می سازد . در این تکنیک گفتمانی هویت سازی نقش " ما" دائماً برجسته شده و نقش " آنها " دائماً به حاشیه رانده می شود.
برجسته سازی و حاشیه رانی روشی برای حفظ و تداوم قدرت است و قدرت هم به تولید معنا و فرهنگ می پردازد و هم با بکار گیری ابزار ها و امکانات خود، رقیب یا دیگری را حذف می کند. در این فرآیند این گفتمان و اثر گذاری بر ذهن مردم مبادرت به تولید اجماع و سعی در ایجاد گفتمان مسلط و به حاشیه راندن گفتمان دیگری می کند .
در این فرایند و تعامل " ما " و " دیگری " از روشهای مختلف از مسالمت جویانه خشونت آمیز جهت به حاشیه راندن استفاده می شود و حد نهایی به حاشیه راندن حذف کامل است .
در مرحله ای که رقیب یا دیگری پس از به حاشیه راندن حذف می شود گفتمان " ما" به گفتمان بلا منازع و مسلط جامعه تبدیل می شود و شروع به تولید معنا و توزیع مدام آن از طریق کلیه نهادهای کلیدی و رسانه ها می نماید و معنای مسلط را به گفتمان رایج در جامعه تبدیل می کند . اوج نظام اقتدار گرا در این مرحله است و سعی دارد دائماً گفتمان مسلط خود را با انواع امکانات سخت افزاری و نرم افزاری رواج داده و مسلط نماید .

نتیجه :

با توجه به مبانی مشروعیت یک انتخاب و روش اجرائی آن که به طور خلاصه بحث شد می توان گفت نظام اقتداگرا ابتدائی ترین عوامل مشروع مشارکت مردمی را ملحوظ نکرده است و با پدیده مهندسی کردن انتخابات دایره گفتمانها را به محدوده حذف همه رقبا و دیگران تسری داده است و لذا مفهوم و معنای مشارکت عملاً تهی گردیده است .
نیروهای اصلاح گر باید با توجه به شرایط جدید مبادرت به طراحی گفتمان جدیدی نمایند که بتوانند وارد عرصه اجتماع گردند و صرفاً به صورت مقطعی و در مرحله انتخابات عمل ننمایند . گفتمان جدید باید به فرآیند خود آگاهی مردمی و مشارکت آنها پیوند ایجاد نماید و از امکانات و مقاطع زمانی صرفاً جهت ترویج گفتمان خود بهره گیرند تا به یک گفتمان مطرح قابل ملاحظه تبدیل گردند .
      
پاورقی ، منابع و مآخذ
۱- Modernization , Cultural Change and Democracy
۲- در اینجا قصد بررسی نحوه ایجاد نوسازی وتغییرات فرهنگی
اقتصادی نیست وصرفاًبه دستا وردهای آن پرداخته می شود
.
Social Antagonism-٣                                                                                                   
۴- بر گرفته از کتاب " قدرت ، گفتمان و زبان " ، نوشته سید علی اصغر سلطانی ، نشر نی ، چاپ سوم ، ۱٣۹۱، صفحه ۱۱۲                                                                                 
۵- جهت بررسی مبانی مشروعیت و بحث گفتمان ذیربط به منابع زیر مراجعه شود :
Almon Gabriel A. and G. Bingham Powel. ۱۹۶۶. Comparative Policies: A development Approach. Boston.

Anand, Sudhir and Amartya Sen. ۲۰۰۰. "Human Developmentand Economic Sustainability." World Development.
Arat , Zehra F. ۱۹۹۱. Democracy and Human Rights in Developing Countries. Boulder: Lynne Rienner.
Barro, Robert J. ۱۹۹۷: Determination of Economic growth: A Cross Country Empirical Study.
Singranelli, David Louis( ed). ۱۹۹۶. "Modernization: Plitical Aspects.
Dimond Larry(ed). ۱۹۹٣. Political Culture and Democracy in Developing Countries: Experiences with Democrac. Second edition.
Held, david, Anthony G. McGrew, David Goldblatt and Jonothan Perraton. ۲۰۰٣. Global Transformation: Policies, Economics and Culture: Polity.

Inglehart, Ronald and Wayne E. Baker. ۲۰۰۰. "Modernization, Cultural Change, and Persistence of Traditional Values." American Sociological Review.
Brown, G. Brown, G. Yukle, G. ۱۹٨٣. " Discourse Analysis". Cambridge: Cambridge university Press.
Choliaraki, L. & Fairclough, N. ۱۹۹۹. " Discourse in Late Modernity: Rethinking Critical Discourse Analysis. Edinburgh: Edinburgh University Press.
Fairclough, N. ۱۹۹۲. " Discourse and Social Change". London: Polity Press.
Fairclough, N, ۱۹۹٣. "Critical Discourse Analysis and Modernization of Public Discourse": The universities. In Discourse in society.
Fairclough, N. ۱۹۹۵. " Critical Discourse Analysis" . London: Longman.
Fairclough, N. ۱۹۹۵. ".Media Discourse". London: Edward Arnold.
Laclau, E. & Zac, L. ۱۹۹۴. " The making of Political Identities". London: Verso
Mumby, D. & Clarire, R. ۱۹۹۷. " Discourse as Social Interaction . Discourse Studies". Vol.۲ London: Sage.
Smith, A. M. ۱۹۹٨. Laclau and Mouffe: " The Radical Democracy Imagery". London: Routledge.
Stubbs, M. ۱۹٨٣. " Discourse Analysis". Chicago: University of Chicago Press.