از : البرز
عنوان : نفسهاشان به شماره افتاده، چنانکه نفسهای شاه افتاده بود...
آقای دوشوکی گرامی، با نظر داشت تحلیل شما از وضعیت حاکمان مستبد ایرانمان، راهی بجز تحریم انتخابات باقی نمی ماند.
اما از سویی دیگر، با نظر داشت هیچ منطق و آماری نمیتوان اشاره ی شما به هفتصد میلیون رأی در عرض سی و هفت سال گذشته را، به "روشنفکرنماها و تئوریسن های به ظاهر مخالف" منتسب دانست. اگر این قسم، نمدمالان ماهری بودند...
واقع مطلب اینجاست، روشنفکران ایرانی چه از نوع واقعیش و چه از نوع غیر واقعیش بواسطه ی پرواز با و در ابرهای آرزو، هرگز فرصتی برای راه رفتن در روی زمین و همراه با مردمانی که در حمایت از ایشان سخن می گویند را، نداشته اند.
گمان می کنم، روشنفکران جامعه که من، شما و بسیاران دیگر باشیم، عجولیم، و در هر مقطعی از زمان بی توجه به تجربیات، خواهان پیچیدن نسخه هایی سریع برای درمان بیماری مزمن استبداد در کشور بوده و هستیم.
در اثر مبارزات غریزی مردمان کشور برای آزادی و عدالت اجتماعی، امروز ج.ا. در مکانی از تاریخ کشور ایستاده، که کسانی جز از قماش روحانی و ظریف نمیتوانند بر رأس آن باشند.
شورای نگهبان و استبداد مطلقه ی فقیهی مورد حمایتش، نفسهاشان به شماره افتاده، چنانکه نفسهای شاه افتاده بود، و شاه را واداشت علیرغم میل باطنی اش دست به دامان امثال زنده یاد بختیار شود.
نمیخواهم ظریف و روحانی را با بختیار مقایسه کنم، اما مختصات کنونی ج.ا. بی شباهت به مختصات حکومت شاهِ اواخر سال ۱۳۵۶ و اوایل سال ۱۳۵۷ نیست. ج.ا. هم همانند شاه تمام برگهای بازیش را بازی و به ظریف و روحانی رسیده، چنانکه شاه به بختیار رسیده بود.
اپوزیسیون بجای خبطی که در بازی با شاه صورت داد، امروز میتواند با اتحادش بر سر فراگیرترین خواستها و مطالبات، و به جای تحریم و انزوا طلبی و وانهادن کامل ایران به مستبدین، با حضورش در همه ی عرصه های زندگی جامعه، از جمله انتخابات، همراه با مردم گام برداشته، و با جلب اعتماد ایشان به طرحهای مشترکش، آینده ای روشن، و در روی زمین، برای مردمان کشور ترسیم کند.
۷۲۷۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۴
|