سایه روشن های سیاست انتخاباتی ما - دنیز ایشچی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲ اسفند ۱٣۹۴ -
۲۱ فوريه ۲۰۱۶
انتخابات مجلس شواری اسلامی و خبرگان در جریان است. بخشی از فعالین چپ تحت لوای تحلیلی اعلام میکنند باید از تضادهای درون حکومتی در خدمت ارتقاء ارزشهای آزادی و دموکراسی استفاده کرده و جبهه اصلاحات و حرکت به سوی آزادی و دموکراسی را در درون حکومت تقویت کرد. اگر استراتژی چپ را عبور از نظام دیکتاتوری فقاهتی شریعتی، به سکولار دموکراسی، عدالت اجتماعی و آزادی در نظر بگیریم، کسی نمیتواند استفاده تاکتیکی از تضادهای درون حکومتی در خدمت طرح، برجسته کردن این ارزشهاو بسیج مردم در راستای رسیدن به چنین اهدافی را نفی بکند. در کشوری که سی و هفت سال است از خفقان فساد و اختلاس های مالی نفسش در گلو خفه میشود، بیکاری، گرانی، گرسنگی غوغا میکند، سالانه صدها بلکه هزاران نفر به بالای چوبه های اعدام میروند، آزادی های فردی و اجتماعی و حقوق شهروندی در نطفه خفه میگردند، این مهم به چه شیوه ای تحقق یافتنی می باشد؟
شاید جوهر علت اصلی نظر حاکم بر بخش ویژه فعالین چپی را که در این راستا حرکت می کنند، امیر ممبینی در این جمله خویش به وضوح بیان میکند. وی مینویسد؛ "نیروهای پیشرو جامعه تا کنون نتوانست توده های مردم را قانع کند که به شکل توده ای علیه محدود کردن حق خود برای برگزاری انتخابات آزاد اعتراض کند. راه جبران این ناتوانی این است که مردم را در مسیر حرکتی که خود انتخاب کردند کمک کنیم و این حرکت را در حد توان سمت دهیم. کمک به بهسازی موضع مردم در بهبود موقعیت نیروهای آزادیخواه پیشرو تاثیر مثبت دارد." این نوشته را اگر به دو قسمت تقسیم کنیم، قسمت اول آن بر این اساس استوار است که "انبوه مردم تا کنون نتوانسته است بشکل توده ای به انتخابات مهندسی شده اعتراض بکند". پر واضح است که این اصل پایه ای درست نمیباشد و همین شش سال پیش بود در انتخابات مهندسی شده خامنه ای احمدی نژاد بر علیه جناح میرحسین موسوی، جنبشی که به جنبش سبز مشهور شد بصورت کاملا انبوه و توده ای به این دزدی انتخاباتی اعتراض قدرتمند و میلیونی خویش را نشان داد. اعتراضات توده ای تا آنجا پیش رفت که نزدیک بود نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و سرکوب حکومت ولایت فقیه از هم بپاشد. در همین شرایط بود که برخی از همین دوستان "چپ" ما با وارد کردن اتهام "مردم خشونت نکنید" در مقابل همین خیزش های توده ای ایستاده و به آن اتهام "مردم خشونت نکنید" می زدند.
البته باید به دوستان گفت علت اینکه نیروی پیشرو جامعه نتوانست توده های مردم را قانع کند، این می باشد که همین نیروهای پیشرو بیش از سی و پنج سال است که مرغ همسایه را رنگ کرده به جای غاز معرفی میکنند. طبیعی است که مردم نه تنها قانع نخواهند شد، بلکه تمام اعتماد خویش را به آنچه که ایشان نیروهای پیشرو می نامند از دست خواهند داد و در نهایت نهال امید در دلهایشان به درخت خشکی تبدیل خواهد شد که باید آن را درخت تناور یاس و ناامیدی و بی اعتمادی سیاسی نامید. قسمت دوم این نوشته که بر پایه های فرضیه اولیه غلط استوار می باشد، چنین مطرح می کند که، پس بیائیم در مسیر حرکتی مردم حرکت کرده و از آنها حمایت کنیم و از این طریق در بهبود وضعیت نیروهای آزادیخواه و پیشرو تاثیر مثبت بگذاریم. منظور از نیروهای "آزادیخواه" چیست، و "چگونه" تاثیر بگذاریم، این قسمت را سعی میکنم از طریق اشاره به نوشته های زیرین باز کرده باشم. این نظر عینا توسط رفیق بهروز خلیق نیز تکرار میگردد. رفیق بهروز هم با وجود اینکه عمدتا به تشریح و تحلیل عینی می پردازند، و از ارائه رهنمود دوری می جوید، چنین می نویسند که " مردم تهران در شرایط کنونی که انتخاب دیگری در میان نیست، مشروطهطلبان را بر مشروعهخواهان ترجیح دادهاند." این نمونه ها فقط اشاراتی به این سیستم فکری می باشد که دوستان دیگری هم در این زمینه ها اخیرا قلم زده اند که از اشاره به آنها بخاطر کوتاه کردن نوشتار دوری جسته میشود.
تمامی این دوستانی که برای شرکت فعال در انتخابات به این شیوه توصیه کرده و به استدلال برخاسته اند، بدون استثنا به حمایت از "اعتدالیون" و "اصلاح طلبان" حکومتی برخاسته و در این راستا به استدلال پرداخته اند. با وجود اینکه این استدلالات در بعضی موارد به روشنی تمام بر پایه های فلسفی ماکیاولیستی استوار می باشد و از هیچ پرینسیپ بینشی، ارزشی و استراتژیکی پیروی نمیکند، گاه بصورت افراطی گرایانه ای خود را در رده حامیان اپوزیسیون درون حکومتی جناح ولایت فقیه – سپاه پاسداران قرار می دهد. بر اساس این سیستم فکری ، "اصلاح طلبان حکومتی" ما را به منزل سکولاریسم، دموکراسی، آزادی، حقوق شهروندی خواهند رساند.
آیا جناح اپوزیسیون حکومتی موسوی – کروبی- خاتمی – رفسنجانی تا چه اندازه ظرفیت آن را دارا می باشند تا حکومت شریعتی اسلامی را اصلاح کرده و به حکومتی سکولار، دموکراتیک استوار بر ارزش های مدرن و امروزین متناسب با قرن بیست و یک با حقوق شهروندی تبدیل بکنند؟ اگر این دوستان در جواب مثبت به این سوال ذرهّ ای شک داشته باشند، در جواب به سوال دیگر هیچ شکی ندارند. آنها به این نتیجه رسیده اند که جنبش چپ ایران نه تنها از نظر برنامه ای، استراتژیک و حضور سیاسی این پتانسیل را ندارد که هیچ آلترناتیوسیاسی مستقل ارائه داده و حضور مستقل و فعال خویش را در میدان سیاسی به نمایش بگذارد، بلکه باید بصورت سایه روشن و بشیوه سیاهی لشکر، نقش بسیج کننده و پشتوانه ای آنچه آنها اعتدالیون، "اصلاح طلبان" و یا " مشروطه طلبان" نام می برند را ایفا بکنند.
آقای احمد پورمندی می نویسند، " اگر برای مردم مسلم شود که می توانند با رای به رفسنجانی-روحانی، به خامنه ای، سپاه و اقتدارگرایان کارت قرمز نشان بدهند، احتمالا با علاقه پای صندوق ها حاضر خواهند شد تا با حضور گسترده ، نقشه نمایش مشروعیت را به ضد آن بدل کنند". ایشان در ادامه همه را به " هجوم به صندوق ها و رای به روحانی- رفسنجانی" فرا می خواند. ظاهرا آقای پورمندی بر خلاف آقای ممبینی توده های مردم را در صحنه می بینند. اینجا کمی مکث بکنیم. آیا رای دادن به آقایان رفسنجانی و روحانی به مثابه کارت قرمز به نظام ولایت فقیه می باشد؟ آیا اگر قدرت غالب در حکومت را آقایان روحانی و یا رفسنجانی به دست بگیرند، بخاطر اعمال حکومت خویش به نیروی انتظامی سپاه و دیگر نیروهای اطلاعاتی امنیتی فعلی که امروز زیر کنترل ولایت فقیه هستند، اتکا نخواهند کرد؟ آیا این جناح تمایلی ندارند تا بعد از اتمام دوره ولایت فقیه فعلی، جای ایشان را بگیرند؟ آیا اپوزیسیون فعلی درون حکومتی وقتی قدرت سیاسی را کاملا در دست بگیرد، به شیوه ای که این دوستان ما ترسیم می کنند، باز هم "مشروطه طلب" و "اصلاح طلبان حکومتی" باقی خواهند ماند؟ یا اینکه امروز آنها بخاطر برخورداری از پشتیبانی و حمایت اکثریت مردم و لابیگری دوستان چپ ما در خارج ازکشور چنین مواضع مظلوم نمایانه ای گرفته اند. تضمین دوستان ما در این زمینه که این جناح بعد از به قدرت رسیدن کامل سیاسی "ضد نظام ولایت فقیه" خواهند شد، برای مردم عادی هیچ اعتباری ندارد.
اشتباه نشود، کسی صحبت از این نمیکند که توده های مردم فرصت های ایجاد شده در فضای انتخاباتی استفاده نکرده و در این پروسه شرکت فعال نکنند و تلاش نکنند تا نمایندگان انتخابی خویش را به حکومت تحمیل کرده و به مجلس بفرستند و در صورت مشاهده مهندسی گری انتخابات به آن اعتراض نکنند. کسی نمیگوید که مردم از فرصت انتخاباتی و هر تریبونی برای طرح خواسته های دموکراتیک و سیاسی خویش استفاده نکنند . شرکت فعال میتواند با اهداف متفاوت و به شیوه های دیگری به پیش برده شود. این فرصت فضائی را ایجاد می کند که در آن از میشود از آزادی قلم، بیان،آزادی زندانیان سیاسی، برابر حقوقی زنان ، ملیتها، حقوق سندیکائی کارگران و طرح خواسته های اقتصادی بصورت تجمعات صنفی، خواسته های کانون های دموکراتیک از قبیل کانون وکلا، کانون نویسندگان و غیره به پیش برده شود. این فضا زمینه ای را ایجاد می کند تا در مدارس، دانشگاهها، ادارات و محیط های کار بحث های فراگیرهای در زمینه های حقوق شهروندی، آزادی های سیاسی و آزادی فعالیت برای احزاب سیاسی سکولار و غیر دینی و غیره ایجاد شود. حتی در این زمینه تا آنجا میشود به پیش رفت که خطر پیروزی بلامنازع جناح حاکم اضول گرایان را برجسته کرده و دراین زمینه از ایجاد توهمات غیرواقع بینانه نسبت به جناح دیگر دوری جست. به مردم باید بصورتی واقع بینانه توضیح داد که اگر آنها میخواهند رای بدهند، بهتر است از بین بد و بدتر، به جناح بدتر رای ندهند.
این طرز تفکر شرکت فعال در پروسه انتخابات را فقط با بسیج توده ای در رای دادن به اپوزیسیون درون حکومتی ولایت فقیه تعریف میکنند. آنها در این راستا از یک طرف این امید واهی را در اذهان پرورش می دهند که نحله درون حکومتی مقابل نحله ولایت فقیه، نیروهای سکولار و اصلاح طلب، یا مشروطه چی و یا گاها تحول طلبی هستند و از ارزش های آزادی، دموکراسی، حقوق شهروندی و مدرنیسم حمایت می کنند. این دوستان از این هم فراتر رفته و طرح میکنند که با رای دادن به اینها آمال وامیدهای مردم بر آورده خواهد شد و مسیر تحولات به سمت آزادی و دموکراسی هموار خواهد شد. اینجا دیگر حزب سیاسی جبهه کار حضور مستقل سیاسی خویش در جامعه را تعطیل کرده و خود را بصورت شبح و یا سایه ای، بصورت سیاهی لشکر آنچه خود آنها را "مشروطه طلب" می نامد تعریف می کند.
آیا ما مجبور هستیم ظرفیت های دموکراتیک و مدرن و با ارزش های انسانی بالایی را را به کسانی نسبت دهیم که نه تنها آنها در هر روز دورانی که خود در راس حکومت بودند ، ثابت کردند که بویی از آنها نبرده اند؟ آیا خود اقای خمینی وقتی که در نوفل لوشاتو بودند، نمیگفتند که در ایران آزادیهای کامل سیاسی برقرارخواهد بود و اقلیتهای دینی و زنان و تمامی احزاب سیاسی آزاد خواهند بود؟ وقتی قدرت سیاسی را تحویل گرفتند چی شد؟ دهها بار این تجربه را تکرار کرده ایم که این جریان ها وقتی در حاشیه قدرت سیاسی قرار دارند، هزاران وعده های تو خالی می دهند، و وقتی به قدرت رسیدند، با اتکا به همان نیروهای اطلاعاتی و امنیتی برنامه ای را که در قلب خویش نهان کرده اند به مرحله اجرا در می آورند. این در شرایطی میباشد که ما همان اشتباه خود را تکرار می کنیم که "خط امام ما را به سمت آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی خواهد برد". امروز مطرح میکنیم که "اعتدالیون، اصلاح طلبان و یا مشروطه چی ها" ما را بسوی آزادی، دموکراسی و حقوق شهروندی خواهند برد. البته همه این دوستان بدون استثنا نمیتوانند کلامی از عدالت اجتماعی در این انتخابات بر زبان بیاورند. علت این امر پر واضح است که "اصلاح طلبان"، اعتدالیون" و دوستانشان قرابتی با عدالت اجتماعی نمیتوانند داشته باشند.
آقای پورمندی در این راه تا آنجا پیش میروند که از ماکیاولی هم جلوتر می زنند. ایشان مطرح می کنند؛ " در شرایطی که کشور را خطر فروپاشی و اضمحلال تهدید می کند، هر دستی را که از آستین نگرانی به در آید، می توان و باید به گرمی فشرد ، حتی اگر دستی آلوده باشد!" پس اینطور، "مملکت در خطر است"، لذا بخاط حفظ مملکت دستهائی را که هر چند آلوده باشند، باید به گرمی فشرد. ظاهرا در این راستا مسابقه ای برقرار می باشد تا ببینیم در حمایت از "مشروطه چی ها" چه کسی از همه جلوتر خواهد میزند. با این استدلال که "مملکت در خطر است"، لذا صحبت آزادی، عدالت، دموکراسی، حقوق زنان، حقوق شهوندی و غیره را تعطیل کنید و همگی دور کسی که "هر چند دستش آلوده باشد" گرد بیائیم تا از این طریق به ولی فقیه "کارت قرمز" داده و برای دوره بعدی انتخاب ولایت فقیه توسط مجلس خبرگان، این امکان را فراهم کنیم تا "کسی که دستش کمتر آلوده است" انتخاب گردد. آیا سیاست های ما از این هم قهقراتر خواهد رفت؟
www.kar-online.com
www.akhbar-rooz.com
www.kar-online.com
|