کله گِـردها و کـله تیـزها* - کاوه بنائی

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : آرزو و یا استراتژی؟
جناب بنائی,
با تشکر از پاسخ و توضیح, کاملا درست است که دمکراسی سلبی " تغییری ایجاد نمی کند.مهره ها کماکان در پست های امنیتی و سیاسی " خود باقی خواهند ماند و دمکراسی سلبی چنین ادعائی نمیکند که تغییری ایجاد خواهد کرد. منظور از آن تحریم فعال در مقابل تحریم انفعالی و روشن و پایدار داشتن آتش دمکراسی ست . از طرف دیگر وقایع سی و هفت سال گذشته ثابت کرده است که " باید موانع را از پیش پای برداشت " و " باید همت کنند و به این رابطه ها اهمیت دهند نه فقط صدور اطلاعیه در محکوم کردن یا...... باید تلاش به ایجاد رابطه عینی نمایند." بیشتر به آرزو شبیه است تا استراتژی.
۷۲۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : ما می توانیم چون ریل در دو مسیر پیش برویم
پیروز عزیز, هر تلاشی در جهت شرکت در انتخابات ,شرکت در تحکیم پایه های استبداد به شیوه ای دیگر است به دلیل اینکه اصل ولایت فقیه را همه ی کاندیداها قبول دارند و هیچ مخالفی نتوانسته از سد شورای نگهبان بگذرد .بنابراین کسانی که به دمکراسی سلبی معتقدند به عوامل رژیم دلبسته اند.این روش تغییری ایجاد نمی کند.مهره ها کماکان در پست های امنیتی و سیاسی جایگزین شده اند.

البرز عزیز, نظر شما صحیح است . باید موانع را از پیش پای برداشت. امروز میهن شاهد تنفس نیروئی گشته است که به دور از حاکمیت موجود توان ابراز وجود دارد. پس از ۸۸ چهره اعتراض تفییر کرده است. مقاومت در بین کارگران و دیگر اقشار زحمتکش نمود بیرونی یافته است. تشکل یابی این نیروها در برامد های پیش رو فراتر از جنبش های خود انگیخته عمل خواهد کرد. احزاب و سازمان های سیاسی موجود باید دیدگاه خود را اصلاح و تغییر دهند به حرکت های پیش رو بپردازند. با هر روشی که می توانند .خوشبختانه امروز دنیای دیجیتال !!! رابطه را سهل تر نموده است. باید همت کنند و به این رابطه ها اهمیت دهند نه فقط صدور اطلاعیه در محکوم کردن یا...... باید تلاش به ایجاد رابطه عینی نمایند. در همه ی عرصه ها این پتانسیل وجود دارد.
۷۲۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آبدوغ وخیار
گاهی وقت ها که بالا دوغ است و پائین ماست ممکن است؛ وسط آب دوغ خیار باشد!.
۷۲۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : چگونه میتوانیم تغییر را ایجاد کنیم؟ ...
آقای بنائی گرامی، در پاسخ به سئوالاتم می نویسی؛ «...تا کی دویدن و دویدن به دنبال نیروئی که با کاشتن استخوان بر استخوان بخواهد تفییر ایجاد کند؟۳۷ سال کافی نیست که بدانیم به دنبال شب پرستان نیاید روانه شویم؟...»

اگر به علت نرسیدن به نتیجه ی مطلوب بخواهیم دویدن و تلاش برای تغییر را، متوقف کنیم، پس چگونه میتوانیم تغییر را ایجاد کنیم؟
وقتی شما به درستی دنباله روی شب پرستان را منع می کنی، کدام نیرو از نیروهای کشور را کاردرست یا صالح ارزیابی می کنی؟ چرا این صالحین نتوانسته اند جبهه ای متحد و موثر ایجاد نمایند؟
وضعیت اسفبار کنونی کشور در وحله ی اول نتیجه ی استبداد ج.ا.، و در وحله ی دوم نتیجه ی استبداد حاکم بر گروههای موجود در اپوزیسیون متفرق ج.ا. است، که در اثر استبداد در آراء نتوانسته اند بر سر فراگیرترین خواستها و مطالبات کنار هم نشسته و مجموعه ای موثر برای دفاع از منافع ملی کشور در برابر هوچیگریها و استبداد ج.ا. پی بریزند
۷۲۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : آمین
جناب کاوه بنائی,
آمین به " دموکراسی سلبی".
۷۲۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : پاسخ نه, هم اندیشی با همه دوستانی که نظر دادند
کیای عزیز, من هم به اندازه شما دراین وضعیت دشوار قرار گرفتن میهن خود را مقصر می دانم و شانه خالی نمی کنم. و به اندازه توان و انرژام سعی نموده ام دیگر به تفییر از بالا دل نبندم
البرز گرامی ...
تا کی دویدن و دویدن به دنبال نیروئی که با کاشتن استخوان بر استخوان بخواهد تفییر ایجاد کند؟۳۷ سال کافی نیست که بدانیم به دنبال شب پرستان نیاید روانه شویم؟
پیروز عزیز....
دویدیم و دویدیم بالای کوه رسیدیم...بالا رفتیم دوغ بود پائین امدیم ماست بو د اما قصه ی ما راست !!بود.از دست ما خیلی کارها بر می آید... کمترینش رای ندادن به کله تیز ها و کله گردهاست.
۷۲۹۲۱ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : " یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن".
صد و اندی سال پس از انقلاب مشروطیت, و جز در موارد استثنایی, قضیه روشنفکران ما و دادن رای در انتخابات, قضیه خاله سوسکه است که در اعماق ذهن ما نفوذ کرده و در نمایشنامه و ترانه زیر منعکس شده است:
به کس کسانم نمیده
به همه کسانم نمیده
به راه دورم نمیده
به مرد کورم نمیده
: به کی میده؟
: به کسی میده که کس باشه ... قبای تنش اطلس باشه
: به مرد رمال نمیده؟
: نه که نمیده
: به شیخ و ملا نمیده؟
: نه که نمیده
: به مرد عطار نمیده؟
: نه که نمیده
: به مرد خراط نمیده؟
: نه که نمیده. (نمایش شهر قصه - بیژن مفید ).

به کس کسونش نمیدم
به همه کسونش نمیدم, به راه دورش نمیدم, به حرف زورش نمیدم
به کسی میدم که کس باشه, پیرهن تنش اطلس باشه
شاه بیاد با لشکرش, شاهزاده ها دور برش, واسه پسر کوچیکترش, آیا بدم آیا ندم؟ ( ترانه یه دختر دارم - حسن شماعی زاده ).

و آن " شاه بیاد با لشکرش " هم که باز در اعماق ذهن ما جا خوش کرده است کی باشد؟ : " از دست ما که کاری بر نمیاد, یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن".
۷۲۹۰۶ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : آیا باید همواره به همان رنگ گذشته باقی ماند؟...
آقای بنائی گرامی، طنز زیبایی نوشته ای، که خواندنش در عین آفریدن تبسمی تلخ بر لبان، اندوهی مه آلود نیز می گستراند.
مطلبت هم بر میخ می کوبد و هم بر نعل، و از استعاره های دو پهلو و گاها چند پهلویت، حداقل من درک نمی کنم، که از دیدگاه شما ایرانِ آزاد، دموکراتیک و استوار بر پایه های انسانی عدالت اجتماعی توسط چه نیروهایی و چگونه باید ایجاد شود؟

دو جمله از جملات شما بیش از سایر جملاتت نظرم را جلب کرد،
می نویسی؛ «... انها پشت به گذشته, مدام غلت می زنند و رنگارنگ می شوند...». کلمات ضخیم "گذشته" و "رنگارنگ" میتواند در باره فرد فرد اجتماعمان، یا تک تک واحدهای سیاسی جامعه مان مفهومی خاص داشته باشد.
آیا این جمله ی شما خواستار آن است، که باید همواره به همان رنگ گذشته باقی ماند؟

می نویسی؛ «... دیگران هزینه می دهند شما بهره می برید...». حال سئوال اینجاست،
دیگرانی که هزینه داده اند، قصدشان از آن هزینه چه بوده؟
آیا آن "دیگران" می خواسته اند، که از محصولِ هزینه "انحصاراً" استفاده شود؟
یا که قصد از صرف هزینه ها، برانداختن "بنیادِ انحصار" بوده است؟

آقای بنائی گرامی، در تاریخ صد و نه ساله ی گذشته، همواره هر نیرویی از نیروهای اجتماع ما با تنیدن پیله ای سخت پیرامون خود، خود را تنها منجی کشور قلمداد کرده، و نیروهای پیرامونی اش را پس زده است. و با مراجعه به این تاریخ در می یابیم، که کشورمان برای صلحی پایدار و پیشرفت بیش از آنکه نیاز به منجی داشته باشد، نیازمند همکاری وسیع نیروهایش بر مبنای فراگیرترین خواستها و مطالبات است.
۷۲۹۰۵ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کیا

عنوان : ولایته ،ولایته
ولایته ،ولایته

همه میگن!

لله یی بی لیاقته!

من نبودم دستت بود

تقصیر آستینش بود!

بکش بکش!

نکش نکش!

فیتیله را!

ببر بالا ،بیار پایین

درجه را!

نه موافقم ، نه مخالفم!


این همه گشته ! ،لاشه !

تقدیرتون میباشه!

من نبودم دستت بود تقصیر آستینش بود!
۷۲۹۰۲ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۴