ترسِ دشمنانِ مردمسالاری از ۷ اسفند
احمد فرهادی
•
مهندسان مرحلهٔ نخست انتخابات تا میتوانستند تیغ بر رای مردم کشیدند، آیا خواهیم توانست آنان را با رای خود ادب کنیم؟ آیا خواهیم توانست میزانِ نفرت و انزجارمان از مهندسانِ انتخابات و اهانتکنندگان به رایِ خودمان را نشان دهیم؟ جز کوشش و امیدواری راه دیگری نداریم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣ اسفند ۱٣۹۴ -
۲۲ فوريه ۲۰۱۶
ترسِ دشمنانِ مردمسالاری از ۷ اسفند
۳ اسفند ۱۳۹۴
برای نوشتن این نوشتار دودل بودم. میترسیدم تعیین تکلیف از تبعیدگاهِ غربت برای هممیهنانِ مانده در خانه به نظر آید یا دستی از دور بر آتش داشتن. سرانجام از خود پرسیدم: در آستانهٔ روزی که میتواند مانند ۲ خرداد ۷۶ یا ۲۲ خرداد ۸۸ یا ۲۴ خرداد ۹۲ روزِ سرنوشتسازی برای میهنام باشد چرا نباید درِ دل بگشایم؟
انتخابات در ایران!
در جمهوریِ اسلامیِ ایران انتخابات، با وجودِ تناقضات و محدودیتهایِ فراوانِ ضدِ مردمسالارانهاش، و با وجودِ اینکه قانونِ اساسی امکانِ مهندسیِ آن را فراهم ساخته، هنوز کارسازترین ابزارِ سیاستورزی است. تاکنون نه نیروهای درونِ حاکمیت و آنانی که درونِ حاکمیت شمرده میشوند، اعم از تمامیتخواهانِ دشمنِ مردمسالاریِ لانه کرده در هستهٔ سختِ قدرتِ حکومتی یا آنانی که به درجاتِ مختلف باورمند به مردمسالاریاند، توانستهاند در عمل جایگزینی برای آن پیدا کنند و نه نیروهایِ سیاسیِ اپوزیسیونِ حکومت، اعم از آنانی که اصلاحات و تغییرات در درونِ نظام را نفی نمیکنند یا آنانی که تنها تغییرِ نظام را چاره ساز میپندارند و انتخابات را ابزاری برای مشروعیتِ بیشتر بخشیدن به حکومت معرفی میکنند. به گمانِ نگارنده در این ۳۷ سال هیچ ابزارِ سیاستورزیِ دیگری عرضه نشده است که در دگرگونیِ کارسازِ اوضاع درخورِ سنجشِ با انتخابات باشد. هر رخدادِ چشمگیرِ همگانی در سپهرِ سیاسیِ کشورمان با انتخابات در پیوند بوده است. چنین است که حتا آن بخش از حاکمیت، که مخالفِ پر و پا قرصِ مردمسالاری بوده و انتخابات را حداکثر به مثابهٔ امری زینتی تحمل میکند، به جایِ مخالفتِ آشکاره با انتخابات، به بهرهبرداری از آن همت میگمارد.
مهندسیِ انتخابات و سرنوشتِ "قطارِ انقلاب"!
پس از پایانِ جنگ و پا به پایِ گسترشِ نقشِ نیروهایِ نظامی – امنیتی در "بیت رهبری"، رقابت در درونِ حاکمیت رو به تقابل نهاد، تفکیک "خودی" و "غیرخودی" دامنِ "خودی"های پیشین را گرفت و تا جایی پیش رفت که بلوکِ حاکمِ جدیدِ شکل گرفته در این روند، کنار گذاشتنِ "غیرخودی"هایِ جدید از حاکمیت را در جریانِ انتخاباتها در دستور قرار داد. طرحِ یکدست کردنِ حاکمیت، در دومِ خرداد ۷۶ با رای بیست میلیونیِ مردم به آقای خاتمی شکست خورد، در ۱۳۸۴ به پیروزیِ مقدماتی دست یافت و در جریان انتخاباتِ خردادِ ۸۸ مایهٔ زایشِ جنبشِ سبز و به هم رسیدن و همپیوندیِ بخشِ بسیار بزرگی از جامعه در برابرِ استبداد شد.
به این سان دو روند در جریان انتخاباتها در کنارِ هم قد کشیدهاند.
روندِ نخست کنشِ دوسویهٔ دوریِ روزافزونِ مردم و بلوکِ حاکم از هم است. کاهشِ روزافزونِ رایِ مردم به کاندیداهای موردِ حمایتِ بلوکِ حاکم، انگیزهٔ او برایِ دست یازیدن به مهندسیِ انتخابات و دستکاری در رای مردم میشود و مهندسیِ انتخابات انگیزهٔ مردم برایِ دوریِ بیشتر از بلوکِ حاکم یا آنچنان که گقته میشود "هستهٔ سختِ قدرت" میگردد. این کنشِ دوسویه، مردم و "هستهٔ سختِ قدرت" را روز به روز از هم دورتر میکند.
روندِ دوم کاهشِ روزافزونِ سرنشینان "قطارِ انقلاب" است. پافشاریِ هستهٔ سختِ قدرت، زیرِ رهبریِ سپاه، بر روندِ دنبالهدار "پیاده" کردنِ جریانها و افرادِ تربیت شدهٔ درونِ حکومت که با روشها و سیاستهای بلوکِ حاکم زاویه پیدا میکنند از "قطارِ انقلاب"، کادرهای آزمودهٔ درون حکومت را، که از رمز و راز و اسرارِ درونِ حکومتی آگاهند، به صفوفِ مخالفانِ اقتدارگرایی میراند.
این دو روند در پیوند با هم در خدمتِ شکلگیریِ غیررسمیِ جبههای گسترده در برابر استبداد و اقتدارگرائی قرار دارد.
مردم صاحبانِ حکومتاند نه بیعتکننده با آن!
چنین است که میبینیم از سال ۱۳۸۴ به این سو در بسیاری از این انتخاباتها، به ویژه در انتخاباتِ پیشِ رو، موضوعِ اصلیِ موردِ دعوا خودِ مردمسالاری است. در پسِ شعارهایِ رنگارنگ و جورواجورِ علنی، دعوا در حقیقت بر سرِ این است که مردم و حکومت چه رابطهای با هم دارند. آیا مردم صاحبانِ کشور و تعیینکنندهٔ حکومت و کارفرمای آناند یا تنها وظیفهٔ بیعت با حاکمان را دارند. لازم میدانم تاکید کنم به هیچوجه منظورم این نیست که هر که در انتخابات در جبههٔ مخالفِ "هستهٔ سختِ قدرت" قرار گرفته لزوما باورمند به مردمسالاری است. ولی فارغ از میزان و چراییِ باورِ هر یک از قرار گرفتگان در یکی از دو جبهه، موضوعِ دعوایِ دو جبهه خودِ مردمسالاری است. در انتخاباتِ ۷ اسفند موضوعِ دعوا در دو هدفِ مشخص بیان میشود: یکی شکست دادنِ طرحِ دشمنانِ مردمسالاری برایِ تسخیرِ مجلسِ شورا و دومی جلوگیری از ورودِ شخصیتهای اصلیِ مهندسیِ انتخابات به مجلسِ خبرگان.
ائتلافی که برایِ دستیابی به این دو هدف شکل گرفته و در حالِ گسترش است، به دلیلِ داشتنِ همین دو هدفِ مشخص، منسجمتر از ائتلافی است که در جریانِ انتخابات ۹۲ راهِ رسیدنِ کاندیداهایِ نظامی-امنیتی به ریاستِ جمهوری را بست و برجام را ممکن کرد.
کاهش چشمگیر خطر تقلب در مرحلهٔ اجرا!
باری، در کشورِ ما نمیشود از انتخابات گفت بدونِ اینکه سخن از مهندسیِ انتخابات به میان آید. داستانِ دلآزاری که نمیتوان از بازگوییِ همیشگیاش پرهیز نمود. مهندسیِ انتخابات در جمهوریِ اسلامی در دو مرحله و با دو کیفیتِ متفاوت صورت میگیرد: یکی در مرحلهٔ نامزد شدن برای انتخابات از طریقِ ردِ صلاحیت از سویِ شورای نگهبان است و دیگری در مرحلهٔ رایگیری از طریق تقلب، رایسازی و دست بردن در رایهای به صندوق ریخته شده. مهندسیِ مرحلهٔ نخست این بار نیز در موردِ هر دو مجلس صورت گرفته است. ولی شانسی که وجود دارد این است که امکانِ تقلب در مرحلهٔ اجرا به شدت کاهش یافته، زیرا دولتِ آقای روحانی مسئول اجراست و فارغ از میزان صداقتاش در حفظِ آرایِ مردم، خود یک طرفِ دعوا میباشد و قاعدتا نمیتوان باور کرد که برعلیهِ خودش تن به تقلب بدهد.
ترسِ مهندسانِ انتخابات از رایِ مردم!
مهندسانِ انتخابات، با وجودِ اینکه در مرحلهٔ نخست با تیغِ ردِ صلاحیت کاندیداهای رقیب را قلع و قمع کردهاند، نمیتوانند هراساشان از ۷ اسفند را پنهان کنند و از فراوانیِ شمارِ مردم پایِ صندوقها واهمه دارند. هستهٔ سختِ قدرت میداند بیش از ۱۵ تا ۲۰ درصد رای جامعه را ندارد و گرچه معمولا این پایگاهِ رای یکپارچه در همهٔ رایگیریها پایِ صندوقها حاضر است، به تنهایی برای پیروزیِ کاندیداهای وابسته کافی نیست.
بلوکِ حاکم برایِ تضمینِ پیروزیاش، مهندسیِ انتخابات در مرحلهٔ اجرا و تقلب در شمارشِ آرای ریخته شده به صندوقها را لازم داشت که اینبار امکاناش به شدت کاهش یافته است. ترس را در رفتار و گفتارِ مهندسانِ انتخابات و فرماندهانشان به روشنی میتوان دید و شنید. آنها میدانند هرچه شمارِ رای دهندگان افزایش یابد به همان میزان شانسِ پیروزیِ کاندیداهایِ بلوکِ قدرت کاهش مییابد. پس به آخرین حربه، دست یازیده و جنگِ روانیِ دیوانهواری را برای گریزاندنِ دارندگانِ حقِ رایِ جبههٔ مخالفِ بلوکِ قدرت از پایِ صندوقهای رای راه انداختهاند. آنها امیدوارند این جنگِ روانی، بیاعتمادیِ ایجاد شده نسبت به انتخابات به دلیلِ مهنسیِ مرحلهٔ نخستِ آن را تشدید نموده، شمارِ هر چه بیشتری از کسانی را که به کاندیداهایِ بلوکِ حاکم رای نخواهند داد از پایِ صنوقهای رای دور کند تا وزن رایِ موافقانِ بلوکِ حاکم افزایش یابد. راست این است که در چنین مواردی آن کس که پایِ صندوق نمیرود ناخواسته به افزایشِ وزنِ رایِ مخالفانِ مردمسالاری یاری میرساند و میتوان گفت در حقیقت رایاش به کیسهٔ آنها ریخته میشود.
مهندسان مرحلهٔ نخست انتخابات تا میتوانستند تیغ بر رای مردم کشیدند، آیا خواهیم توانست آنان را با رای خود ادب کنیم؟ آیا خواهیم توانست میزانِ نفرت و انزجارمان از مهندسانِ انتخابات و اهانتکنندگان به رایِ خودمان را نشان دهیم؟ جز کوشش و امیدواری راه دیگری نداریم.
احمد فرهادی
http://www.ahmadfarhaadi.blogspot.de
|