سرمایداری نئولیبرال و بحران های امروز جهان (۱)


احمد هاشمی


• صعود چین، این اعتقاد بعد از جنگ جهانی دوم را، که رشد و توسعه اقتصادی تنها با دموکراسی لیبرال ممکن است را در هم ریخت. در چین دموکراسی لیبرالی وجود ندارد. اما رشد اقتصادی آن بالاتر از همه کشور هاست. از این رو موقعیت برتر دموکراسی لیبرال به خطر افتاده است و یا به عبارت دیگر ما شاهد بحران در دموکراسی لیبرالی هستیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٨ اسفند ۱٣۹۴ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱۶


بحران های امروز جهان
سه دکرگونی تاریخی در لحظه کنونی به موازات هم در جریان هستند. دکرگونی هایی که منبعی برای بحران های اساسی در جهان شده اند: زوال قدرت ایالات متحده آمریکا، بحران در اتحادیه اروپا و صعود چین.
فروپاشی "سوسیالیسم واقعا موجود" باعث شد که رقابت میان سرمایه داری به رهبری آمریکا و سوسیالیزم دولتی به رهبری شوروی به رقابت میان نحله های متفاوت سرمایه داری منجر گردد.
به این ترتیب موئلفه رقابت اقتصادی جایگزین اهداف نظامی و ژئو استراتژیک گردید. یا به عبارت دیگر موضوع منازعات و درگیری ها در قرن بیست یکم دیگر موضوعات قرن بیستم نیست. گفته می شود که اکنون در کنار هر تنشی یک عامل اقتصادی خودنمایی می کند، از این رو می توان گفت که رویکرد ژئواکونومیک که ترکیبی از سه عامل جقرافیا، قدرت و اقتصاد است با مفهومی گسترده وارد روابط بین المللی شده است.

در سال 2003 بعد از فروپاشی شوروی، با جنگی که ناقص حقوق مردم عراق بود، قدرت آمریکا در جهان به اوج خود رسید، اما در عین حال این خود نقطه عطفی بود که این اقدام خودسرانه و برای منافع ویژه، باعث عدم مشروعیت رهبری آمریکا حتی در میان متحدانش گشت. جنگ پرهزینه و بحران مالی، قدرت سیاسی- اقتصادی آمریکا را کاهش داده، ولو اینکه هنوز قدرت نظامی شماره یک جهان است. تلاش آمریکا در جهت کسب هژمونی مجدد به شکست منجر گشته است.

در پی بحران 2008 توسط اتحادیه اروپا و دولت هایش با میلیاردها دلار مالیات مردم، بانک ها نجات داده شدند. سپس اتحادیه اروپا در رابطه با اهداف مربوط به عدالت اجتماعی، سیاست ریاضت اقتصادی در پیش گرفت. از این سیاست نئولیبرالی بیش از همه مردم یونان آسیب دیده اند.
هزینه های دارویی در یونان به دستور "ترویکا" (بانک مرکزی اروپا، کمسیون اتحادیه اروپا و صندوق بین امللی پول) از 37/4 میلیارد ایرو (2010) به 88/2 میلیارد ایرو کاهش داده شد و قرار بود که در سال 2014 هزینه دارویی در یونان به 2 میلیارد کاهش یابد. نتایج این ریاضات اقتصادی در یونان:
43% افزایش مرگ و میر کودکان درفاصله سال های 2010- 2008
21% افزایش مرگ کودکان هنگام زایمان درفاصله سال های 2011- 2008
45% افزایش خودکشی ها
در اروپا نیز 6/6 میلیون نفر بر تعداد فقرا در فاصله سال های 2012- 2010 افزوده شد. در سال 2012 بیش از 2/ 124 میلیون نفر در اروپا در سطح فقر قرار داشتند. برتعداد کسانی که با 40 ساعت کار نمی توانسند زندگی خود را تامین کنند از 8/6 % به 1 /9 % افزوده گشت. در فاصله سالهای 2013- 2008 بیکاری نیز 1/7% به 9 /10 % در اروپا افزایش یافت.

بعد از جنگ دوم جهانی در نیمه دوم قرن بیستم اروپا توانست به عنوان شریک کوچکتر آمریکا از این موقعیت استفاده نموده و با مدل سرمایه داری مبتنی بر اهداف اجتماعی (توزیع درآمد، اشتغال و کمک های هدفمند) به تحکیم دموکراسی و توسعه اقتصادی و رفاه عمومی دست یابد (سیاست های کینزی).
اما در این سه دهه اخیر با جای گزینی سیاست نئولیبرالی مبتنی بر سرمایه مالی و بازار آزاد رادیکال به جای مدل اروپایی سرمایه داری مبتنی بر اهداف اجتماعی، بحران درونی در اتحادیه اروپا شدت گرفته و شکاف مابین اعضا روز به روز بیشتر می گردد. از سیاست جمعی توافقی دیگر نمی توان سخن گفت. شبح آلترناتیو های اقتدارگرایانه و نژادگرایانه در اروپا روز به روز بیشتر می گردد.
در بروکسل تا کنون این ایده حاکم است که در همه کشورهای پیرامونی اروپا به ویژه کشورهای شرق اروپا با پذیرش و اجرای اقتصاد نئولیبرالی، دولت ها دموکراتیک می شوند و دموکراسی در آنها نهادینه می شود. روند موجود در مجارستان این ایده را تایید نمی کند و در لهستان هم نیز دولتی سر کار آمده است که تاکنون کسی تصورش را نمی کرد. اکنون دیگر این تصور که خانم لوپن (ناسیونالیست دست راستی) در فرانسه و آقای اشتراخه (راست رادیکال و پوپولیست) در اتریش در آینده زمام امور را در اختیار گیرند، دور از انتظار نیست.
   
صعود چین، این اعتقاد بعد از جنگ جهانی دوم را، که رشد و توسعه اقتصادی تنها با دموکراسی لیبرال ممکن است را در هم ریخت. در چین دموکراسی لیبرالی وجود ندارد. اما رشد اقتصادی آن بالاتر از همه کشور هاست. در این دو دهه دولت چین توانسته است 300 میلیون شغل ایجاد کند و بیش از صدها میلیون انسان را از فقر نجات دهد. از این رو موقعیت برتر دموکراسی لیبرال به خطر افتاده است و یا به عبارت دیگر ما شاهد بحران در دموکراسی لیبرالی هستیم.

دولت چین، مدل و مسیر توسعه در چین را، بر مبنای "سوسیالیزم با ویژگی های چینی" ارزیابی می کند. واقعیت این است که مدل توسعه چینی ویژگی های متناقضی خود را دارد. کمتر کشوری در جهان وجود دارد که در این سی سال گذشته مانند چین، موفق به اصلاحات در دیوان سالاری شده و در ابعاد وسیعی خودگردانی محلی ایجاد نموده است و به شهروندان امکان مشارکت در اداره امور محلی را داده است. راه توسعه چین مملو از پارادوکس است زیرا یک دولت اقتدارگرا با سیستم تک حزبی، بزرگترین خودگرانی محلی را ایجاد نموده است.

در حالی که توسعه و رشد اقتصادی در کشورهای موسوم به "گلوبال شمال" مدام کاهش می باید در کشورهای موسوم به "گلوبال جنوب" این رشد و توسعه مدام در حال افزایش است. موتور اصلی این رشد و توسعه اقتصادی، کشورهای گروه بریکس چین، روسیه، هند، آفریقای جنوبی، و برزیل هستند.
کشورهای در حال صنعتی شدن، به ویژه کشورهای گروه بریکس به بازیگران قدرتمندی در عرصه جهانی تبدیل شده اند.
روسیه دیگر نمی خواهد رلی را که آمریکا و اروپای غربی بعد از 1989 برای آن تعیین کرده بودند، بازی کند و اکنون با تمام قدرت در صدد یافتن رل جدیدی است.
در جهان امروز جابجایی قدرت به وضوح به چشم می خورد. این جابجایی قدرت همان طور که ما شاهد آن هستیم باعث منازعات منطقه ای و حتی جنگ های داخلی گشته است. از جابجایی قدرت و نتیجه آن یعنی تضعیف درجه هیرارشیک جهان تا کنون کمتر به عنوان یک شانس استفاده شده است.
بحران های امروز جهان دارای ابعاد گسترده ژئوپلیتیکی و ژئو اکونومیک، اجتماعی و اکولوژیکی هستند و یا به عبارت دیگر جهان، با بحران های چند لایه ای روبرو است. زاویه دیگر بحرانهای کنونی در این است که کهنه در حال زوال است اما نویی موجود نیست.

کشورهای پیرامونی و منطقه "بلوکه شده" خاور نزدیک و میانه
سرمایه داری نئولیبرالی تاثیر متفاوتی در میان کشورهای پیرامونی داشته است. کشور شیلی اولین آزمایشگاه تئوری نئولیبرال ها بود. درپی آن آمریکای لاتین اولین قربانی تعدیل ساختاری نئولیبرال ها براساس میثاق واشنگتن شد. به همین دلیل سالهای 1980 را امروز "سال های بربادرفته" می نامند. برعکس روند آمریکای لاتین، کشورهای آسیایی سنگاپور، تایوان، کره جنوبی، مالزی که مشهور به "ببرهای آسیا" هستند، در این سال ها به سطح کشورهای صادرکننده ارتقا یافتند. سپس چین و در این 15 سال اخیر کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا با هدایت و مساعدت دولت های قدرتمند و فعال تحت عنوان "دولت های توسعه گرا" مدل نوسازی سرمایه داری را طی نمودند، که کشورهای آمریکا و آلمان در قرن نوزده طی کرده بودند.
در پی شکست نئولیبرال ها در آمریکای لاتین، مدل توسعه سیاسی- اقتصادی جدیدی در ونزئولا، بولیوی، و اکوادور و همچنین در برزیل، آرژانتین و اروگوئه باعث تحول اجتماعی و رشد و توسعه اقتصادی گشته و از میزان فقر و بیکاری تا حدودی کاسته است.
کشورهای اروپای شرقی نسبتا ترانسفورماسیون موفقی از اقتصاد برنامه ریزی شده متمرکز دولتی به اقتصاد بازار آزاد را طی کردند. کشورهای بالکان با وجود آزاد سازی بازار پیشرفت چندانی نداشتند. اکثر کشورهای آفریقایی عملا در انزوا باقی ماندند.
توسعه متفاوت کشورهای پیرامونی را نمی توان یک طرفه و تنها بر اساس فاکتور های ملی، سیاستمداران فاسد و ارزش های فرهنگی توضیح داد.

منطقه "بلوکه شده" خاورنزدیک و میانه و آفریقای شمالی که کشور های عربی و کشورهای مانند ایران و ترکیه و اسرائیل در بر میگیرد، مدل ها و استراتژی و راه های متفاوت توسعه را در پیش گرفتند. در این منطقه در رابطه با توسعه سیاسی تنها کشور دموکراتیک در منطقه، اسرائیل می باشد، ترکیه و لبنان را می توان جزء "دموکراسی انتخاباتی (محافظه کارانه)" و کشورهای تونس و عراق را در رده "دموکراسی های نوپای معیوب" و کشورهای الجزایر، مصر، کویت، لیبی، اردن، مراکش و قطر جزء "اقتدارگرای نرم" و امارات عربی، بحرین، عمان، یمن، ایران، عربستان سعودی، سودان و سوریه را جزء "اقتدارگرای سخت" رده بندی نمود.
در رابطه با توسعه اقتصادی اسرائیل و قطر جزء کشورهای با "بازار آزاد پیشرفته" و امارات عربی، ترکیه، کویت، بحرین، "بازار آزاد" کشورهای عمان، اردن، لبنان، عربستان سعودی، تونس، الجزایر، لیبی و مراکش "بازار آزاد معیوب" و کشورهای ایران، مصر و عراق "بازار آزاد کاملاء معیوب" در یمن و سوریه و سودان جنگ داخلی جایی برای بازار آزاد نگذاشته است.
منطقه "بلوکه شده" خاورنزدیک و میانه و آفریقای شمالی بلحاظ ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، بین المللی ترین منطقه جهان است. در منطقه خاورنزدیک و میانه و آفریقای شمالی 65% نفت و 45% گاز دنیا موجود است.
در جهان کنونی انرژی به ویژه نفت و گاز در فرایند توسعه اقتصادی و امنیت و ایجاد منازعات و کشمکش های منطقه ای و بین المللی نقش عمده ای دارند. اهمیت راهبردی منافع نفت و گاز در منطقه باعث رقابت قدرت های فرامنطقه ای مانند آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و ژاپن برای تامین نیازهای انرژی، صدور محصولات و سرمایه گذاری شده است.
در این منطقه خلیج فارس به دلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی و قرارگرفتن در مسیر های خطوط دریایی اقیانوس هند، دریای عمان، دریای سرخ و دریای مدیترانه و اتصال آبهای آن به سواحل ایران، عراق، کویت و عربستان و... به منطقه ای ژئواکونومیک تبدیل شده است، از این رو به دلیل حضور مداوم قدرت ها و بازیگران جهانی، خلیج فارس در کانون اهمیت جهانی قرار دارد.
در مقایسه با سایر نقاط جهان از نظر تعداد منازعات و کشمکش های سیاسی، نظامی و بحران ها و تنش های مرزی و ارضی این منطقه در رتبه اول جهان قرار دارد. منازعات ارضی میان اعراب و فلسطینیان با اسرائیل، منازعات خشونت بار در عراق، سودان و صحرای غربی، منازعات منطقه ای کردها و خطرناکتر از همه جنگ داخلی در سوریه می باشد.
شبح قدرت گیری شیعیان نیز، با وجود اینکه فقط 10% از یک میلیارد و سیصد میلیون از مسلمانان جهان را شامل می شوند، بعد ازجنگ عراق در سال 2003 تمام منطقه را فرا گرفته است.

منطفه "بلوکه شده" از نقطه نظر خرید و تجهیز به تسلیحات پیشرفته نظامی، سالهای طولانی است که در رتبه اول جهان قرار دارد. دور باطلی از رقابت برای خرید و تجهیز به تسلیحات پیشرفته نظامی در منطقه در جریان است. زمانیکه عربستان سعودی در دور رقابت با ایران به سلاح های پیشرفته مجهز می شود، باعث ترس اسرائیل می گردد، آنگاه که اسرائیل مبادرت به خرید تسلیحات پیشرفته می کند، سوریه با او به رقابت می برمی خیزد، و در رقابت با سوریه، ترکیه هر چه بیشتر مجهز به تسلیحات مرگبار می گردد و در حلقه آخر ایران وارد گود می گردد، این دایره شیطانی سال هاست که ادامه دارد.
توسعه و رونق اقتصادی در منطقه در درجه اول بستگی به قیمت نفت دارد. حتی با وجود قیمت بالای نفت از سال 1970 تا سال 1985 رشد و توسعه اقتصادی منطقه پایین تر از آسیای شرقی بوده است. از نقطه نظر ادغام در تجارت جهانی سهم منطقه چیزی بیش از 4/3 % از تجارت در جهان می باشد. صادرات عمده منطقه مواد خام و در درجه اول نفت و گاز است و دو سوم واردات کالاهای پیش ساخته اند.

منطقه "بلوکه شده" در این حال یکی از خشکترین و کم آب ترین مناطق دنیا می باشد. در اینجا 5 % از ساکنین دنیا زندگی می کنند که فقط 1% درصد آب را در اختیار دارند. در سال 1963 هر ساکن این منطقه به 3000 کوبیک متر آب دسترسی داشته اکنون چیزی کمتر از 1000 کوبیک متر رسیده است. لازم به توضیح است که این ارقام آب میانگین آن در کل منطقه می باشد. در کشورهای مختلف منطقه این رقم متفاوت است، بطور مثال هر ساکن یمنی فقط به 120 کوبیک متر آب دسترسی دارد.

ادامه دارد

احمد هاشمی
ahmad.haschemi@gmx.at