Perilous Power (قدرت مخرب)
کتاب جدید نوام چامسکی و گیلبرت اخکر - ۱


مترجم: ناهید جعفرپور


• چامسکی: این تنها از خود محور بینی و خودخواهی آمریکا نیست که نمی خواهد اروپا را در این سفره گسترده عراق سهیم کند بلکه آمریکا یک منفعت حقیقی برای خوار و حقیر کردن آلمان و فرانسه دارد. زیرا که هر دو این کشورها، کشورهائی صنعتی و تجاری و همچنین مرکز مالی اروپا می باشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٣ آذر ۱٣٨۵ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۰۶


بخش اول و دوم
توضیح مترجم : کتاب جدید چامسکی/اخکر دیالوگی است در باره خاور نزدیک و میانه و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا ( ترور، دمکراسی، عدالت ، جنگ). در این رابطه شبکه جهانی " زد نت" با این دو نویسنده و استپان شالوم ناشر کتاب مصاحبه ای را انجام داده است که بفارسی برگردانده می شود.
بخش اول این گفتگو در آدرس
www.akhbar-rooz.com
درج شده است. اینک بخش دوم آن را می خوانید:
 
ژیلبر اخکر: اگر دیوان سالاری بوش به آنها تکه بزرگی از این شیرینی و سفره باز را می داد مسلما آنها قبول می کردند. من به این امر اعتقاد دارم. اما دولت بوش آنچنان از خود راضی و خود محور بین است که به هیچ وجه نمی خواست سهمی به آنها بدهد. از این رو این "دولت ها" تا آخر بر علیه جنگ بودند.
در مورد آلمان منافع مستقیم اقتصادی نقش بازی نمی کرد. در بهترین حالت این ماجرا برای دست و دل بازی در خواست های جغرافیا سیاسی   دسته بندی شده ی شرویدر نخست وزیر اسبق آلمان نقشی قابل ذکر داشت. او تا اندازه ای نگران بود که مبادا تمامی قدرت و یکه تازی هائی که اروپا را هم در بر می گرفت در اختیار آمریکا قرار گیرد. این مسئله را می توان در رابطه تنگاتنگ وی با پوتین ملاحظه نمود که دست آخر برای او قرار داد های جدیدی هم چون قرار داد گاز روسیه بسوی آلمان از طریق دریای بالتان را که آن زمان در حال راه اندازی بود به همراه آورد. تحلیل دیگر هم این است که در پشت انگیزه های شرویدر خودخواهی و دوروئی انتخاباتی قرار داشت و نه خواست های دمکراسی طلبانه. در واقع زمانی که همه تحلیل کرده بودند که شرویدر انتخابات مجلس آلمان را خواهد باخت، تدارک حمله به عراق به پایان خود نزدیک شده بود. دلیل شکست وی هم این بود که برنامه اجتماعی نئولیبرالی شرویدر مانع این شد که رای دهندگان سنتی حزب سوسیال دمکرات از او پشتیبانی نمایند.   تنها تم مشهوری که شرویدر توانست به آن اتکا کند یک نه به جنگ بود. آنهم زمانی که آراء مردم آلمان بر اساس همه پرسی ها و اعتراض های گسترده بر علیه جنگ بود.
روئسای دولتی ای چون شیراک ، پوتین و شرویدر به هیچ وجه نباید از سوی جنبش های ضد جنگ به عنوان وابسته ای به این جنبش به حساب بیایند. زیرا اگر که منافع آنها ایجاب کند و در خطر بیافتد این انسانها فورا تبدیل به مشعل داران جنگ افروز خواهند شد. نیروهای نظامی روسی در چچنی یک جنگ وحشتناک راسیستی را انجام می دهند. اگر بر این واقعیت که فرانسه و همچنین آلمان   متحدا با ارتش آمریکا در افغانستان حضور دارند چشم بپوشیم، دولت فرانسه هنوز هم   خودش را در آفریقا بعنوان قدرتی استعماری احساس می کند و همانگونه هم رفتار می کند. به مسئله دیگری هم باید اشاره کنم که با وجود اینکه پاریس یا برلین از حمله به عراق بطور سیاسی پشتیبانی ننمودند اما در موارد تکنیکی هر کاری را انجام دادند تا این حمله آسان تر انجام پذیرد. مثلا آلمان در خاک این کشورمجموعه زیرساختار های نظامی ارتش آمریکا را جا داده است.(5) و فرانسه از طریق باز کردن راه های هوائی ( دالان های هوائی) برای هواپیما های جنگی آمریکائی به این جنگ کمک نموده است. اجازه ندهیم این دولت ها ما را گمراه کنند. جنبش های ضد جنگ حداقل در دینامیک گروهی خود با جنبش جهانی برای عدالت وابستگی تنگاتنگی را دارند. به عقیده من این وابستگی هم یک ترکیب خوبی است. مهم این است که نتیجتا موضوع بر سر دو عامل مهم و دو واقعیت مهم است اول موضوع بر سر تبدیل شدن به اپوزیسیون بر علیه جنگ های امپریالیستی است و دوما اپوزیسیون بر علیه نئولیبرالیسم است.
نوام چامسکی: اگر بخواهم رفتار و موقعیت آمریکا را دقیقا بررسی کنم باید بگویم که بنظر من این تنها از خود محور بینی و خودخواهی آمریکا نیست که نمی خواهد اروپا را در این سفره گسترده عراق سهیم کند بلکه آمریکا یک منفعت حقیقی برای خوار و حقیر کردن آلمان و فرانسه دارد. زیرا که هر دو این کشورها، کشورهائی صنعتی و تجاری و همچنین مرکز مالی اروپا می باشند. در حالیکه در چهل سال گذشته آمریکا مشکلات بیشمار داشت اروپا موفق شده بود مستقل از آمریکا خود را توسعه دهد. از این رو وقتی که چارلس د گایوله رئیس جمهور آنزمان فرانسه فراخوان اروپائی از آتلانتیک تا اورال را داد آمریکا آنچنان نگران شد که حد ندارد. نیروهائی که قرار بود یک چنین اروپائی را ایجاد کنند امروز در همان" اروپای قدیم" قرار دارند و این خود بزرگترین دلیلی است که چرا آمریکا تا این اندازه به گسترش اتحادیه اروپا تا دولت های ماهواره ای شوروی سابق علاقمند است. زیرا که فکر می کند در این صورت می تواند اتحادیه اروپا را کنترل کند به همین خاطر هم سیاستمداران آمریکائی از ورود ترکیه به اتحادیه اروپا استقبال می نمایند. این هم بدان جهت نیست که آمریکائی ها عاشق ترکیه هستند بلکه به همان دلیل بالا وجود ترکیه در اتحادیه اروپا باعث می شود که آمریکا آب به آسیاب بخش های قدرت مند اتحادیه اروپا بریزد و بدین وسیله دست آمریکا را برای کنترل اتحادیه اروپا و اعمال قدرت در آن باز نماید. در هر حال با تمام این احوال موضع فرانسه و آلمان در جنگ عراق موضعی ثابت بود. دقیقا همین قضیه در سال 1990 تکرار گشت و آنهم زمانی بود که رهبر آنزمان شوروی یعنی میشائیل گورباچف موافق اتحاد دو آلمان شد. البته این مسئله از دید روسی تهدیدی جدی است زیرا که بر خلاف آمریکا مشکل روس ها مشکل امنیتی است. در اولین نیمه قرن 20 تنها آلمان دوبار روسیه را منهدم نمود. یک آلمان متحد خوابیده در دامان نیروهای نظامی غربی برای روسیه خطری بزرگتر بود به همین دلیل هم گورباچف   با اتحاد دوآلمان بشرطی موافقت نمود که رئیس جمهور آن زمان آمریکا یعنی بوش پدر این اطمینان را به روسیه بدهد که ناتو خود را در مسیر شرق آسیا گسترش نخواهد داد. چند سال بعد رئیس جمهور آمریکا کلینتون این قول و قرار را زیر پا گذاشت و ناتو را تا مرزهای روسیه گسترش داد. البته به همان اندازه هم روس ها عکس العمل نشان داده وتلاش نمودند توانائی های نظامی خویش را بالا ببرند. باید توجه نمود که قبل از این ماجرا روسیه شدیدا خواهان انهدام سلاح های اتمی چه در روسیه و چه در جهان بود به همین دلیل هم بر خلاف آمریکا روسیه در ناتو اعلام صرف نظر کردن از تسلیحات اتمی را نمود اما بعد از اینکه کلینگتون قول و قرار های در باره ناتو و روسیه را زیر پا نهاد روسیه هم حرف خود را پس گرفت و خود را غرق در ساختن تسلیحات دفاعی اتمی و غیر اتمی ساخت. این حرکت روسیه در زمان بوش پسر همچنان ادامه یافته است. این پیشرفت های   مهم واقعی باعث شدند که آن عصبییت در باره " اروپای قدیم" و " اروپای جدید" شکل بگیرد. اروپای جدید برای ایالات متحده آمریکا مهم است تا بدان وسیله بتواند قدرت اتحادیه اروپا را کاهش دهد.    
 
ژیلبرت آخگر : منهم با این سخنان موافقم و اضافه می کنم که ما باید تاکید کنیم که همچنین در اروپای جدید هم افکار عمومی بطور گسترده مخالف جنگ در عراق بود حتی بیشتر از اروپای قدیم.
 
نوام چامسکی: مثلا در رومانی طرفداران جنگ تنها 10% آراء مردم را داشتند. (6)
دولت های اروپای جدید عقاید مردم خودشان را بیشتر از همه خدشه دار نمودند زیرا که بجای اینکه طبق خواست مردمشان برای اروپائی مستقل حرکت کنند به خوش فرمانی در مقابل آمریکا پرداختند.
 
 
تاکید ها:
(1) ـ گزارش در آگنس فرانس پرس به تاریخ 22 فوریه 2003 : طبق این مقاله در این زمان 2،3 درصد مردم اسپانیا از جنگ آمریکا و همبستگانش پشتیبانی نمودند. 11،8 درصد کسانی که از آنها پرسیده شد انها در صورت تصمیم سازمان ملل متحد با یک جنگ موافق بودند و 84،7 درصد مردم مخالف هر گونه جنگی بودند.
(2) ـ مقاله ریچارد بوردویوکس   و جان هندرسون در روزنامه لوس آنجلس تایمز بتاریخ 15 مارس 2003 با نام   :
  ' U.S. Drops Its Bid to Base Troops in Turkey ',
(3) ـ مقاله داوید ایگناتیوس در واشنگتن پست دوم نوامبر 2003 با نام :
'A War of Choice, and One Who Chose It'
(4) ـ مقاله مارک لسی در روزنامه نیویورک تایمز تاریخ 8 ماه مه 2003 با نام :
' Turkey Rejects Criticism by U.S. Official over Iraq '
  گفتارولفوویتز:
  "Let's have a Turkey that steps up and says: "We made a mistake. We should have known how bad things were in Iraq , but we know now. Let's figure out how we can be as helpful as possible to the Americans."" Wolfowitz 'singled out the Turkish military for criticism. "I think for whatever reason, they did not play the strong leadership role that we would have expected."'.
 
نتیجه همه پرسی در ترکیه در روزنامه واشنگتن پست 26 فوریه 2003 با نام :
  ' Turkey Plans for 62,000 U.S. Troops', Philip P. Pan.
(5) ـ مقاله ریچارد برن اشتاین در روزنامه نیویورک تایمز سوم مارس 2006 با نام :
German Roles: Opposing War and Aiding U.S.
 
( 6) ـ همه پرسی در باره عراق در:
Gallup International 2003: www.gallup-international.com