تماشاباره ی اعدام
اسماعیل خویی
•
تماشا کن!
چه بینی در تن اش،
چرخان به گردِ خویش،
سیبِ گردن اش لِه گشته در حلقه ی طنابِ دار؟!
چه طعمی دارد آن سیبی که گازش می زنی در طولِ این دیدار؟!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۹ اسفند ۱٣۹۴ -
۲٨ فوريه ۲۰۱۶
پیشکش به دکتر حسین جانِ باقرزاده
تماشا کن!
چه بینی در تن اش،
چرخان به گردِ خویش،
سیبِ گردن اش لِه گشته در حلقه ی طنابِ دار؟!
چه طعمی دارد آن سیبی که گازش می زنی در طولِ این دیدار؟!
چه چیزی دارد از لذّت
چنین جانِ تو را سرشار؟!
ببینم،شاید از باغِ نیاکان ات ربوده باشد او سیبی؟!
و یا، در زندگانی،
دیده باشی خود از او رنجی، زیانی،زخمی، آسیبی؟!
بگو:آیا دو دستِ بسته اش با خونِ نزدیکان ات آغشته ست؟!
و او یک تن-کدامین؟-از عزیزانِ تو را کُشته ست؟!
مگر او بوده دُزدِ داروی فرزندِ بیمارت؟!
و یا در چنبرِ بیدادِ او بوده ست،
اگر گشته ست کارت زار:
و گر افتاده ای ، بی چاره،در گردابی از ادبار؟!
و گرنه،
پس،
چرا چونین و چندین سرخوشی
از دیدنِ یک مرگِ دهشت بار؟!
چه خشمِ دیرمان و ناتوانایی دل ات را کرده کین انبار؟!
کز آزارِ همانندان نمی بینی تو نیز آزار؟!
و یا می بینی،امّا خود نمی دانی؟!
نمی دانی که قربانی تسلّا یابد از دیدارِ قربانی؟!
وز این رو، ناخودآگاهانه،
دلشادی،
در این پندار
کز این بیداد
خود ایمن مانده ای در سایه ی جلّاد؟!
نمی دانم چه باید کرد با خیلِ تماشابارگانی چون تو،
ای بیمار!
سوم اسفندماه ۱٣۹۴،
بیدرکجای لندن
|