روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ اسفند ۱٣۹۴ -  ۲ مارس ۲۰۱۶


تأثیرات بین المللی انتخابات ۷ اسفند
تأثیرات بین‌المللی انتخابات ۷ اسفند، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم داوود هرمیداس باوند تحلیلگر امور بین‌الملل که در آن نوشته است:
«انتخابات ۷ اسفند اگر چه با مقدمه برخی مسائل همچون رد صلاحیت تعدادی از کاندیداها و نیز مانورهای غیر اخلاقی برخی رسانه در تخطئه رقبای سیاسی همراه بود، اما در نهایت به انتخاباتی پرشور تبدیل شد که هم روند برگزاری آن بویژه در روزهای تبلیغات و هم نتایج آن نماد و نمودی امیدوارکننده را بر جای گذاشت. این امیدواری وجود دارد که نمایندگان منتخب مردم بتوانند در ایفای مسئولیت‌های خود و بویژه مسئولیت پاسخگویی به خواست مردم و به عینیت رساندن این خواسته‌ها در وضع قوانین جدید موفق باشند.
اگر چه تا پایان دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی نمی توان درباره صورت بندی گرایش‌های مختلف سیاسی تشکیل دهنده مجلس ارزیابی دقیقی داشت ؛ اما آنچه در این مقطع اهمیت دارد این است که بدانیم آنچه در جهت دهی به نحوه عملکرد این نهاد تقنینی - نظارتی اهمیت دارد، نه صرفاً تعداد نمایندگان منتخب هر یک از جریان‌های سیاسی بلکه انسجام یافتن آنها پیرامون به نتیجه رساندن اهداف ارزشمند است. چنانکه خاطره تاریخی مردم ایران زمین هنوز فراموش نکرده است که چگونه یک اقلیت ۶- ۵ نفره از نمایندگان در پانزدهمین مجلس شورای ملی توانستند از تصویب قرار داد نفت ایران و انگلیس معروف به قرار داد گس ـ گلشاییان جلوگیری کنند و در مجلس شانزدهم همان اقلیت با حضور در کمیسیون نفت موفق شد ملی شدن صنعت نفت را رقم زند.
بنابر این شکل گیری یک فراکسیون منسجم برای هر یک از گروه‌های سیاسی حتی اگر در اقلیت باشند از اهمیت ویژه ای
برخوردار است. امروز فهرست ٣۰ نفره امید در تهران و معرفی شدگان این فهرست در برخی دیگر از حوزه‌های انتخابیه در حالی به دهمین دوره مجلس شورای اسلامی راه یافته‌اند که می توانند با قرار گرفتن در کنار نمایندگان مستقل و یا متمایل به اصلاح طلبی و اعتدالگرایی نقش بی‌نظیری در جهت گیری‌های آینده مجلس در حوزه قانونگذاری و نظارت ایفا کنند. تصویب قوانین جدید مبتنی بر منافع ملی و اقداماتی که با تامین رفاه مردم، توسعه اقتصادی کشور همراه باشد از جمله موضوعاتی است که توقع می رود از سوی آنها پیگیری شود. همچنین برطرف کردن معضلاتی همچون رکود اقتصادی، تورم بیکاری و آسیب‌های اجتماعی که در زمره مشکلات روزمره مردم به شمار می روند، از جمله اقداماتی که به نظر می رسد مجلس تحول یافته بتواند در دست یابی به آن موفق باشد.
وجه دیگر نتایج به دست آمده از انتخابات اخیر مجلس رای مردم به کنار رفتن افراط است. این موضوع بویژه در عرصه سیاست خارجی که در سالهای اخیر بر مبنای تنش زدایی است و تعامل سازنده با کشورهای خارجی برای گسترش تعاملات فرهنگی، اقتصادی و تا حدودی سیاسی قرار گرفته است، نمود بیشتری خواهد داشت. فراتر از آن تحقق هدف‌های پیش بینی شده در برجام، افزایش ارتباطات بین المللی و ایجاد فضای مساعد جذب سرمایه‌های خارجی از جمله مسائلی است که با فضای متعادل حاکم بر مجلس آینده سازگاری بیشتری دارد.»

مادران ایران‌زمین برای توسعه
به میدان آمدند
مادران ایران‌زمین برای توسعه به میدان آمدند، عنوان سرمقاله روزنامه وقایع اتفاقیه است به قلم سهیلا جلودارزاده منتخب مردم تهران در مجلس دهم که نویسنده در آن نوشته است:
«ورود تعداد قابل توجهی از زنان به مجلس شورای اسلامی بدون داشتن سهمیه ویژه و در فضایی کاملا رقابتی، پیام‌های مهمی دارد؛ پیام‌هایی که می‌تواند با اجرای دقیق، زمینه توسعه همه‌جانبه کشور را فراهم کند. این پیام البته از متن جامعه به گوش می‌رسد، درشرایطی‌که حتی کاندیداهای زنان در سراسر کشور محدود شده بودند، در رقابتی شدید توانسته‌اند در بسیاری از شهرها وارد مجلس شوند و نسبت به دوره‌های قبل تعداد قابل توجهی را به خود اختصاص دهند. این یک حادثه و خود نشان‌دهنده بلوغ زنان و البته باور جامعه به مادران خویش است، بنابراین اگر بخواهیم تعریفی عینی از جامعه ارائه دهیم، باید بدنه اجتماع با همه جمعیت وطن را خانواده فرض کنیم؛ خانواده‌ای که باید گفت زنان، مادران توسعه آن هستند. موتور محرکه‌ای که باید با خودباوری به کار بیفتد و حقیقت غیر‌قابل انکار این است که ساختن کشور بدون حضور زنان در عرصه‌های مختلف تصمیم‌گیری و اجرائی ممکن نیست. مادران ایران‌زمین امروز برای توسعه به میدان آمده‌اند؛ آمده‌اند تا خلأ‌های دیروز را پر کنند و خوشبختانه مردم به مادران خود اعتماد کرده‌اند. انتخابات هفتم اسفند به خوبی این وضعیت را ثابت کرده که زنان توانسته‌اند هم خود به باور عینی برسند و هم توانسته‌اند اعتماد جامعه را به خود جلب کنند. اکنون می‌توان گفت با این عدد تقریبی زنان در مجلس دهم، آنها می‌توانند در هر فراکسیونی یک نماینده داشته باشند و می‌توانند در همه ابعاد تصمیم‌گیری و قانون‌گذاری مملکت دخالت کنند. درعین‌حال اتفاقی که در هفتم اسفند افتاده، مصداق وصیت حضرت امام‌(ره) است که امروز به نیکی تعبیر شده که فرمودند: «زنان باید در تمامی مقدرات حکومت دخالت داشته باشند؛ این دخالت درواقع باید به شکل حضور و مسئولیت در نهادها و دستگاه‌های مهم کشور تببین شود.» همه ما باید به این باور برسیم مملکتی که زنانش همیشه در صحنه هستند، هرگز شکست نمی‌خورد و فرزندان مبارزی برای توسعه تربیت خواهد کرد، چراکه آرمان ملت ما توسعه‌یافتگی است و کشور ما، کشوری است که در میان کشورها، در درجه‌بندی، جزو کشورهای در حال توسعه قرار دارد؛ بنابراین برای توسعه‌یافتگی باید همه فرزندان وطن در کنار هم و با وحدت و تکثر طیف‌ها و رنگ‌ها و جنس‌ها و با قرارگرفتن در حد وسط، کشور را برای توسعه به پیش ببرند و اکنون آن روز موعود فرا رسیده است.»

پیروزشدن آسان است ولی پیروز
ماندن سخت!
پیروزشدن آسان است ولی پیروز ماندن سخت! عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار است به قلم محمدعلی وکیلی مدیرمسئول این روزنامه و منتخب مردم تهران در مجلس دهم که در آن نوشته است:
«روز جمعه صحنه نمایش اراده عمومی بود. یک خیز حداکثری در شرایط حداقلی!
این بدان معناست که سقف فرهنگ سیاسی مردم ایران بلند‌تر شده است و ملت در اوج مسئولیت پذیری قرار دارد. مردم هنوز به صندوق‌های رای و مشارکت حداکثری باور دارد. مردم بنا به تجربه دریافته‌اند ماهی مراد تنها با سقف مشارکت، صید شدنی است. تا لحظه نگارش این خطوط، تقریبا تکلیف همه کرسی‌های مجلس مشخص شده است و پرده از روی منتخبان افتاده است.
آمار‌ها حکایت از آرای بالای لیست موسوم به «امید» دارد و باری، گویا امید در فاصله کمتر از سه سال برای بار دوم مقبول و منظور مردم بوده است.
این انتخاب و اقبال دوباره ی مردم در این دو انتخابات، البته نمی تواند متضمن ثبات در انتخاب باشد! چرا که رای و نظر مردم پایدار نیست و با افت و خیز عملکرد منتخبان، افت و خیز می یابد. یعنی مردم اعتماد می کنند ولی تضمینی نمی دهند که این اعتماد همیشگی باشد.
مردم بیعت نکرده‌اند که نتوانند آن را لغو کنند بلکه می توان گفت اعتماد کرده‌اند و هر لحظه اگر نمایندگان آنان از وعده‌ها عدول کنند و عهد بشکنند، اعتماد مردم نیز می شکند و اقبال امروز به ادبار بدل خواهد شد.
در واقع مردم چندان عهد و پیمان نبسته‌اند که نتوانند آن را بگسلند.
چیزی نمی گذرد که هیاهوی پیروزی فرو می‌نشیند و موعد عمل به وعده فرا می رسد.
اگر وقت عمل به وعده پایمان لنگید و یا دستمان لرزید این اقبال حتما ترک خواهد برداشت. اگر وعده‌ها به محاق فراموشی رفت حتما اعتماد امروز هم به محاق می رود.
ملت تضمینی به جریانی نداده‌اند که همیشه بدان اقبال کنند.اگر منتخبان امروز نیز از جاده عدل خارج شوند و از وعده‌ها عدول کنند حتما در ادوار بعدی مردم نیز از آنان عبور می کنند.
منتخبان ملت باید از امروز به فکر تحقق وعده‌های خود باشند.
هر اقدامی که امید را از مردم بستاند و یا آرامش آنها را بخراشد و یا اقتصاد و معیشت مردم را به رکود براند، باید ترک و طرد شود. مردم شاید آسان اعتماد کنند اما سخت اعتمادشان پایدار می ماند.
جد و جهد می خواهد تا منتخبان ملت، اقبال امروز را فردا از کف ننهند.
بدین سبب می توان گفت پیروز شدن شاید سخت باشد اما پیروز ماندن به مراتب سخت‌تر است.»

نقش احمدی‌نژاد در زمستان سرد اصولگرایان
نقش احمدی‌نژاد در زمستان سرد اصولگرایان، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه قانون به قلم متین مسلم کارشناس روابط بین‌الملل که نویسنده در آن نوشته است:
«هر چیزی که مربوط به ایران می‌شود به خودی‌خود جذاب و هیجان انگیز است. به قول ایران‌شناس مشهور پروفسور «پوپ»، «ایران همواره حسی از توجه و شیفتگی را به سوی خود جلب می‌کند»، صحنه سیاست در ایران «داخلی باشد یا خارجی»؟ فرقی نمی‌کند و از این قاعده مستثنا نیست. دو انتخابات شگفتی ساز جمعه ۷اسفند به دلیل نتایج و پیامد‌های آن به باور من حتی از انتخابات ریاست جمهوری ۲۴خرداد، مهم‌تر وبه نوبه خود توصیفی عمیق‌تر از شرایط آتی جامعه ایران در برابر ما قرار می‌دهد. اکنون شاید این یک ارزیابی انقلابی تلقی شود، اما نتیجه انتخابات روز جمعه ایران تداومی پرشتاب و پردامنه از تحول قبل‌تر خود یعنی انتخاب حسن روحانی در سال ۹۲ بود. لذا آنچه موجب تعجب می‌شود این است که نیروهای محافظه کار با توجه به ضرورت حفظ بقا، چگونه نتوانستند از حدود ? سال پیش بروز تحولات اجتماعی، ارتقا و تغییرخواست عمومی در جامعه ایران را نه ببینند و نه درک کنند!؟ اگرآینده نگری و ارزیابی صحیح و به موقع موقعیت‌ها و فضای اجتماعی یک ضرورت تمام عیار برای عمل سیاسی نیروهای کنشگر اجتماعی محسوب می‌شود
( که لاجرم جز این نمی‌تواند باشد)با این محاسبه اشتباه از خواست افکار عمومی، آیا محافظه‌کاران به پایان راه رسیده‌اند؟ با نگاهی واقع‌گرایانه، خیر، مشروط به آنکه برای آینده، نیروهای تعدیل کننده و واقع بینی در میان آن‌ها پیدا شود، نه مانند گذشته که تقریبا همه آن‌ها را درو کردند.
خودکوبی محافظه‌کاران
مشکل بزرگ محافظه کاران که در ادبیات سیاسی ایران از آن‌ها به عنوان اصولگرا یاد می‌شود آن است که قابلیت حیرت آوری در منکوب کردن نیروهای درونی خود دارند و موفقیت سیاسی‌شان را در یک دستی تصمیمات واعمال سانترالیزم سازمانی بی‌رحم می‌دانند.(نقطه ضعفی که جبهه واحد اصلاح طلبان و اعتدالیون به خوبی برآن فائق آمدند). در این زمینه نمونه‌های زیادی را می‌توان ارائه داد، اما شاخص‌ترین این پالایش‌ها، برخورد حیرت آور و عجیبی بود که با رئیس پراگماتیست و واقع بین مجلس ایران علی لاریجانی کردند. وقایع ٣ سال اخیر را لاریجانی هرگز فراموش نخواهد کرد.
انحراف در زاویه دید
تحولات ۷اسفند تاریخی، تنها از آن جهت که نیروهای معتدل و اصلاح طلب توانستند در یک همگرایی بی‌نظیر اراده خود را به شیوه یی دموکراتیک اعمال کنند، جلب نظرنمی‌کند. بلکه بیشتر از این جهت هم اهمیت یافته که «اول، نیروی قدرتمند ملی ایرانیان تکلیف خود با مدافعان قرائت‌های تند و خارج از عرف سیاسی و اجتماعی روشن کرد. دوم، به نیروهای محافظه کار عملا و علنا نشان داد برداشت‌شان از جامعه ایرانی تا چه میزان با انحراف در مبنا و زاویه دید روبه‌روست».
تله‌ پروژه حذف
واقعیت آن‌است که محافظه کاران طی سال‌های گذشته نه تنها عرصه را بر مخالفان مسالمت‌جویشان تنگ کردند، بلکه به دنبال تحقق شرایطی بودند که اولین اشتباه مخالفان را به آخرین آن تبدیل کنند. دقیقا نمی‌دانم آیا واقعا موفق شدند یانه!؟ ظاهرا که نشدند. اما اکنون خود گرفتارهمین منطق سیاسی و فلسفی‌شان (پروژه حذف) شده‌اند. ولی امروز نیروی سیاسی غالب شده، مترصد بازگرداندن این منطق به مدافعانش است؟ سوال سختی است! اما متد و عادت سیاسی پرزیدنت روحانی و نیز مواضع اکبر‌هاشمی رفسنجانی نشان می‌دهد اگر طرف مقابل اخلاقی منطق سیاسی شکست را بپذیرد، منطقا آنان هم چنین کاری علیه مخالف شکست خورده نخواهند کرد. آنگاه که این هردوپیروز میدان سیاست از همدلی؛ تعامل و پایان خصومت‌ها سخن گفته‌اند.
احمدی‌نژاد عامل فروپاشی
اما جدای از بررسی علل شکست محافظه کاران، تصور می‌کنم باید به نقش محمود احمدی‌نژاد در این فرآیند و فروپاشی توجه ویژه‌ای شود. مسئله از دو زاویه حائز اهمیت است؛ اول از زاویه خود احمدی‌نژاد که خوب می‌دانست حتی نامش می‌تواند برای قوی‌ترین نیروی سیاسی ویرانگر باشد و از مدت‌ها پیش تصمیم گرفت برای انتقام گرفتن از حامیان و مدافعان سابقش که اورا‌‌ رها کرده بودند در سایه به آن‌ها نزدیک شود. مهم نبود آنان او را از خود نمی‌دانند، احمدی‌نژاد که خودرا از آنان می‌دانست و همین برای انتقام گرفتن کافی بود. احمدی‌نژاد نشان داده بیش از مخالفان برای نزدیکانش دردسر سازو مخرب است. مشکل دیگر آن بود که محافظه کاران از دوره سیاسی، منطق اجتماعی و فصل تجربی زمستان تکان دهنده ای که او برای ایران به ارمغان آورد فاصله نگرفتند. نمی‌دانم، نخواستند یا نتوانستند اما سایه منطق احمدی نژادی (نه به مثابه شخص که به معنای یک جریان فکری و کلامی) در ملأ عام همواره بر سر آنان بوده‌است. جامعه ای که از دو سال و نیم پیش تصمیم جدی خود رابرای تغییر گرفت و اعلام کرد، چگونه از سوی آنان و تحلیلگران‌شان دیده نشد؟ البته این تنها دلیل شکست محافظه کاران نیست، اما از مهم‌ترین آن‌ها محسوب می‌شود. آیا پاس نکردن این واحد مهم درسی؛ محافظه کاران را بیدار خواهد کرد؟ نمی‌دانم. اما به طورحتم به بروز چند دستگی اساسی میان آنان دامن خواهد زد.»

با خودمان چه کرده ایم، ما اصولگراها؟
با خودمان چه کرده ایم، ما اصولگراها؟عنوان یادداشتی است در اعتماد به قلم محمد مهاجری سردبیر خبرآنلاین و عضو شورای سردبیری روزنامه کیهان در دوران اصلاحات که در آن نوشته است:
۱۰سال است بر توسن پیروزی سواریم،ما اصولگراها مجلس مال ماست،شورای شهر مال ماست، یک دولت٨ساله هم داشته ایم ما اصولگراها. صداوسیما هم پشت قباله ماست و شصتادتا خبرگزاری و سایت و روزنامه هم داریم ما اصولگراها. در همین انتخابات اخیر، خدا وکیلی چه کم داشتیم؟کم تبلیغات کردیم؟.همه درودیوارهای شهر را که زرد کرده بودیم ما اصولگراها. این همه ردصلاحیت و عدم احراز صلاحیت شد. در خلوت و OFF THE RECORD انتقاد کردیم به عزیزان شورای نگهبان، اما خفقان گرفتیم که یک بارعلنی از حق یک نفر دفاع کنیم ما اصولگراها. باخته ایم آقا. نه امروز و۲سال پیش، همان ۱۰سال پیش که همه تخم مرغهای مان را گذاشتیم توی سبد احمدی نژاد، ما اصولگراها. مادربزرگهای ما هر که به سفر میرود،زیرلب برایش آیت الکرسی میخوانند و پشت پایشان کاسه آب میریزند، اما از پشت سر به سربازانی که برای مذاکره میفرستادیم،سنگ میزدیم و نفرین میکردیم، ما اصولگراها. در خانه ملت، بونکر برده بودیم که دانشمند هسته ای مان را زیر سیمان دفن کنیم،بعضی از ما اصولگراها به فساد مالی دولت قبل که از دوره کورش به این ور سابقه نداشت،چشممان را بستیم و شندرغاز یارانه را حلواحلوا کردیم، ما اصولگراها. دولت روحانی که آمد،پوزخند زدیم که اگر در هر صندوق۴رای کمتر آورده بود، چقدر دنیا شیرین بود به کام ما اصولگراها. ادعا میکنیم بعضی رقبایمان دروغ میگویند،بی دینند، لاقیدند،لیبرالند و هزار چیز دیگر. قبول. همه اش درست. اما خودمان آنگونه که مینماییم، نیستیم ما اصولگراها. در این یکی دوماه هرکاری که میتوانستیم کردیم تا لج رقیب مان را در بیاوریم. اگر چنین نمی کردیم، جامعه مان دوقطبی نمی شد و افرادکاردان و بلدی هم وارد مجلس میشدند، و جفا نمی کردیم به کاندیداهای خوبمان، ما اصولگراها. رقیب آمد در زمین ما بازی کرد. دریبل زد،پاس داد،سانتر کرد،توپ را روی دروازه مان فرستاد... متبخترانه فقط نگاه میکردیم ما اصولگراها. با خودمان چه کرده ایم ما اصولگراها؟ بعدالتحریر: شاید دوستان اصولگرایم خرده بگیرند که چرا این حرفها را در برابر چشم رقیب و دشمن میزنم. جوابم این است: از بس حرف گوش نکنیم ما اصولگراها!

تحلیل یک پیش‌بینی انتخاباتی
تحلیل یک پیش‌بینی انتخاباتی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه شهروند به قلم عباس عبدی که متن آن به شرح زیر است:
«دو روز پیش از انتخابات گزارش آخرین نظرسنجی موسسه ایسپا درباره انتخابات تهران به دستم رسید. این نظرسنجی که در روزهای ٣ و ۴ اسفند در سطح تهران انجام شده بود، آخرین اطلاعات را در اختیار قرار می‌داد. برای این‌که بدانیم یک نظرسنجی چقدر اعتبار دارد، باید به کارشناسان نظرسنجی مراجعه کرد. آنان برای فهم این مسأله معیارهایی دارند، بخشی از آن نیز شهودی است که از طریق منطقی بودن ارتباط میان متغیرها برای او حاصل می‌شود. البته میان نظرسنجی و تحلیل آن نیز باید تمایز قایل شد. بنده به نسبت علاقه و حرفه‌ام آن نظرسنجی را در قالب یک یادداشت تحلیل کردم. در پایان آن، متن زیر را به‌عنوان جمع‌بندی ذکر کردم.
الف‌ـ مجلس
به نظر می‌رسد که فضای انتخاباتی در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و حتی جمعه گرم‌تر و شور و شوق بیشتری ایجاد شود و این روند تصاعدی باشد. هرچه به مشارکت افزوده شود، به نفع اصلاح‌طلبان است و به صورت تصاعدی فاصله آنها را بیشتر خواهد کرد. به نظر می‌رسد که کف مشارکت در حوزه تهران حدود ۴۵‌درصد است که به نسبت قابل توجه است. یعنی سه‌میلیون و دویست‌هزار نفر مشارکت‌کننده و سقف آن ۶۰‌درصد است. یعنی چهار میلیون و دویست‌هزار نفر مشارکت‌کننده. در کف مشارکت شاید حدود نیمی از افراد به دور دوم خواهند رفت و احتمال دارد که یک نفر از لیست اصولگرایان هم در دور اول بالا بیاید ولی در سقف مشارکت بعید است که کسی از آنان شانسی برای پیروزی داشته باشد.
ب ‌ـ خبرگان
فاصله رأی دو نفر اول با سایرین خیلی زیاد خواهد بود. برداشت کلی این است که احتمال دارد که آقایان جنتی و یزدی هم انتخاب خواهند شد ولی با آرای بسیار پایین. هرچند اگر گرایش به لیستی رأی دادن تقویت شود این مسأله نیز متفاوت خواهد بود.»
اکنون و با مروری بر این نظرسنجی می‌توانیم به این نتیجه برسیم که چگونه یک نظرسنجی به نسبت خوب می‌تواند به درک ما از فهم جامعه کمک کند و اهمیت این روش را برای تحلیل امور نشان می‌دهد.
با توجه به ارزیابی بیشتر بنده از جمعیت واجد حق رأی، به نظر می‌رسد که میزان مشارکت اندکی بیش از کف مشارکت برآورد می‌شود،(حدود ٣‌میلیون و ۲۰۰‌هزار نفر) یعنی حدود ۴٨‌درصد تهرانی‌ها در این انتخابات شرکت کردند که بسیار مهم است. بنابراین برآورد نظرسنجی ایسپا کاملاً درست بود. ولی مسأله مهم‌تر داشتن برآوردی از امکان رأی‌آوری نامزدها بود. در این زمینه دو عامل بسیار مهم بودند. در درجه اول میزان مشارکت قرار داشت. با توجه به اینکه دفعه پیش و در مجلس نهم حدود ۱,۲ میلیون نفر در تهران شرکت کردند، اضافه شدن ۵۰‌درصد به این میزان مشارکت به معنای آن است که افراد اضافه به لیستی غیر از اصولگرایان گرایش خواهند داشت و هرچه بر میزان مشارکت افزوده شود، آرای داده شده به رقیبِ اصولگرایان یعنی اصلاح‌طلبان بیشتر خواهد شد و شانس موفقیت را برای آنان بیشتر خواهد کرد. به‌طور کلی اصولگرایان از پایگاه به نسبت ثابتی در رأی برخوردارند که در چند انتخابات اخیر چندان جابه‌جا نشده است و این نشان می‌دهد که نه اصولگرایان توان جذب نیروهای جدید را دارند و نه نیروهای دیگر توان جذب طرفداران آنان را دارند و شاید این به معنای نوعی ایراد سیاسی در جامعه است. این مسأله در کوتاه‌مدت اشکالی ندارد ولی وقتی برای دو دهه تکرار شود، باید ریشه‌یابی شود.
عامل موثر دیگر چگونگی رأی دادن مردم از جهت لیستی یا فردی رأی دادن است. هر نیرویی که بتواند طرفدارانش را قانع کند که لیستی رأی دهند، شانس پیروزی آن بیشتر است، زیرا در عمل آرای بیشتری کسب می‌کند. در تحلیل مذکور پیش‌بینی شده که با کف مشارکت، حداقل نیمی از نامزدهای اصلاح‌طلب در دور اول وارد مجلس می‌شوند و به‌طور طبیعی بقیه هم در انتخابات میان‌دوره‌ای موفق خواهند شد. ولی با توجه به این‌که بیشتر مردم در دو روز آخر تصمیم گرفتند لیستی رأی دهند و هر دو طرف در این زمینه تبلیغ فراوان کردند، هر ٣۰ نفر در همان دور اول پیروز شدند و آقای حدادعادل نیز شانس قرار داشتن در این مجموعه را داشت، مشروط به این‌که گرایش به رأی لیستی تا این حد شدید نبود. موضوعی که در تحلیل نظرسنجی به‌وضوح آمده است.
درباره خبرگان نمی‌توان نظر قاطعی داد، زیرا نظرسنجی ایسپا مربوط به تهران بود ولی نتایجی از خبرگان که در اختیار ما است مربوط به استان تهران است. با وجود این مسأله اصلی رأی نیاوردن احتمالی آقایان جنتی، یزدی و مصباح بود که در تحلیل به‌طور دقیق پیش‌بینی شد. به این مضمون که در هر حال شانسی برای آقای مصباح در نظر گرفته نشده بود، ولی دو نفر دیگر به ترتیب شانس آقای جنتی و یزدی بیشتر دانسته شده بود مشروط بر اینکه شدت لیستی رأی دادن زیاد نباشد و پیش‌بینی شده بود که در هر حال در انتهای لیست وارد مجلس می‌شوند که در عمل هم این دو نفر از آقایان در رتبه ۱۶ و ۱۷ قرار گرفتند. در مورد آرای داده شده به نفرات اول و دوم نیز اولاً همان‌طور که در تحلیل آمده اینها بسیار به یکدیگر نزدیک بودند ضمن اینکه اثرات مناطق غیرتهران را نمی‌توانیم در این تفاوت نادیده بگیریم. ولی بالا بودن رأی آقای امامی‌کاشانی به این علت است که اتفاق نظر بدون تردید هر دو گروه نسبت به ایشان، موجب این رأی بالای وی شده است درحالی‌که به صورت منفرد از نفرات دیگر محبوبیت بیشتری ندارد. چون آرا، لیستی شده بود و نام ایشان هم در لیست هر دو طرف بود و نگاه منفی قابل توجهی هم علیه وی نبود، در نتیجه آرای بالایی کسب کرده است.
نظرسنجی‌های خوب می‌تواند به درک مدیران و تصمیم‌گیران از جامعه کمک کند. ولی مشکل اینجاست که بسیاری از مدیران علاقه‌ای به شناخت واقعیت ندارند. از این‌رو نظرسنجی هنوز در حاشیه و حتی مورد غضب است.»

چرا بازار ایران برای اروپا جذاب است؟
چرا بازار ایران برای اروپا جذاب است؟ عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آفتاب یزد به قلم هادی حق‌شناس کارشناس حوزه اقتصاد کلان که متن آن در پی آمده است:
«در دوران پسابرجام تردد هیأتهای تجاری از کشورهای مطرح دنیا به تهران شدت یافته است. دلیل اصلی این امر آن است که ایران از دو منظربرای اروپایی‌ها جذابیت دارد. یکی از منظر سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و گاز، معادن، پتروشیمی، بنادر و گردشگری است ضمن آنکه موقعیت بی‌نظیر ایران در حوزه ترانزیت کالا توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. از منظر دوم اما بازار مصرف ایران نیز جذابیت‌های خاص خود را دارد. تجارت ایران نیز در سنوات گذشته بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار بوده و تجارت خارجی ایران رقم چشمگیری را در منطقه به خود اختصاص داده است. از آن سو، کشورهای اروپایی به خصوص کشورهایی مثل آلمان، سوئیس، انگلستان و... توسعه‌یافته محسوب می‌شوند و رشد اقتصادی آنها زیر ۵ درصد است و علت این امر این است که ظرفیت اقتصاد آنها نزدیک به اشتغال کامل است. اما عکس آن اقتصادهایی مثل ایران است که با سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی باید به رشد اقتصادی دورقمی برسند. از طرفی چون کشورهای مذکور سرمایه خارجی فراوانی دارند، به راحتی می‌توانند مازاد سرمایه خود را درکشورهایی مثل ایران هزینه کنند. سفرهای رئیس‌جمهور سوئیس و سایر سفرهایی از این دست از آن جهت حائز اهمیت است که در طول تحریم‌ها، حجم سرمایه‌گذاری‌های خارجی به شدت دچار افت شده و اروپایی‌ها نیز ایران را به عنوان بازار هدف مصرف از دست دادند، بنابراین این سفرها در سطح روسای جمهور نشان از اهمیت اقتصادی ایران برای اروپا دارد. حقیقتاً در بین کشورهای منطقه چه کشورهای حوزه خلیج‌فارس و چه حوزه دریای خزر هیچ‌کدام از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دارا بودن منابع و موقعیت جغرافیایی قابل مقایسه با ایران نیستند. اما از آن سو، لازم است که بدانیم در سال‌های اخیر دو کشور عربستان و ترکیه هم‌اکنون به عضویت گروه جی ـ۲۰ (گروه متشکل از قدرتمندترین کشورهای جهان که در مجمع ٨۵درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند) درآمده‌اند و این در حالی است که ایران هم اگر گرفتار تحریم‌ها نبود قابلیت پیوستن به این گروه را داشت و همه اینها نشان از ظرفیت بالقوه اقتصاد ایران است که نگاه اقتصادهای برتر و قدرتمند جهان را به خود جلب کرده است.»

نقش تعیین‌کننده ایران در پایان «داعش»
نقش تعیین‌کننده ایران در پایان «داعش»، عنوان مطلبی است در سایت هافتینگتون پست به قلم مهرداد خوانساری کارشناس مسایل بین‌الملل که متن آن در پی آمده است:
«در جریان سفر اخیرش به لندن، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، طی سخنانی در «انستیتوی امور خارجی بریتانیا» موسوم به «چاتم هوس»، به صراحت اعلام کرد که «جنگ علیه داعش چیزی است که می تواند به ایجاد انسجام و همسوئی در منطقه کمک کند». او ضمن تاکید بر «به پیش گذاشتنِ قدمی مشترک» در این راستا، خواستار حرکت در چارچوب الگوی جدیدی بود که با دوری از هر گونه محاسبه ناشی از «روش حاصل جمع صفر» یا «برد ـ باخت»، ‌به دنبال راهکار تازه ای باشد که به ایجاد شرایط
«برد ـ برد» برای همه کشورهای منطقه بیانجامد.‏
با توجه به اوضاع و احوال کنونی خاورمیانه، که هرگز در دوران معاصر با چنین آشفتگی و در هم پیچیدگی روبرو نبوده است، شاید فرصت مغتنم باشد تا با عطف توجه بیشتر به پیشنهاد وزیر امور خارجه ایران، جنگ علیه داعش هرچه زودتر یکسره گردد و مصداق سخن «دانلد ترامپ» نامزد امیدوار حزب جمهوریخواه آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری امسال آن کشور، «صرفا شعار فاقد اقدام تعیین کننده سیاسی» نباشد. ‏
در شرایطی که همه نیروهای ذینفع در منطقه همراه با جامعه بین المللی در ارتباط با نابودی داعش و اضمحلال دولت به اصطلاح اسلامی آن،‌قاطعانه یکصدا هستند، اما بنظر نمی رسد که حاصل تمام تلاش‌های مشترک آنها به منظور تحقق بخشیدن به این هدف مورد نظر و اعلام شده در آینده نزدیک میسر گردد.‏
از دیدگاه مفسرین و صاحب نظران سیاسی، کشورهای درگیر با داعش، صرفا به لحاظ فقدان نیروهای کارآمد «زمینی» که بتواند با هماهنگی با حملات مختلف هوائی، کار را تمام کند،‌قادر به بیرون راندن داعش از پایگاه‌های کلیدی اش در عراق و سوریه نیستند. در همین حال، هیچیک از کشورهای غیر منطقه ای که امروز در جنگ «هوائی» شرکت دارند نیزکوچکترین علاقه یا آمادگی از خود نشان نمی دهند که قدمی فراتر از تربیت و تجهیز نیروهای خودی و مورد نظرشان در منطقه برای تامین این ماموریت مهم و تعیین کننده، بردارند.‏
اخیراً عربستان سعودی که کماکان درگیر یک جنک فرسایشی و پرهزینه هوایی در یمن نیز هست، صحبت از فرستادن نیروهای زمینی برای مبارزه با داعش را ظاهرا به منظور پر کردن این خلاء مطرح کرده ‌که گویی جنبه طنز آن پررنگ‌تر از واقعیت ممکن است، زیرا به لحاظ سابقه تاریخی، این کشور از دوران خلفای راشدین تاکنون بیشتر تجربیات رزمی اش صرفا به جنگ‌های عشایری و یا حد اکثر مبارزات چریکی علیه عثمانی‌ها در جنگ جهانی اول،‌آنهم زیر نظر مستقیم فرماندهانی چون «لورنس عربستان»، آنهم انحصارا در چارچوب جغرافیائی شبه جزیره عربستان محدود بوده است. ‏
‏ گرچه انگیزه اصلی عربستان سعودی که اینک درگیر جنگ سرد شدیدی با ایران است، همچنان سرنگونی حکومت بشار اسد در سوریه است،ولی برای دیگران، شکست داعش و مهمتر از آن جلوگیری از اعمال تروریستی حامیان آن در اروپا و آمریکا در صدر اولویت‌ها قرار دارد. با این حال علیرغم تمام تبلیغات و شعار‌ها در این زمینه، هیچگونه علائم آشکاری برای حل قاطعانه و سریع این جریان به چشم نمی خورد. بیرون راندن داعش از پایگاه‌های استراتژیک‌اش در «موصل» ‌(عراق) و «رقه» (سوریه) از اهمیت نمادین فوق العاده زیادی در راستای در هم شکستن اسطوره داعش برخوردار است و در از میان بردن موقعیتش در جذب امکانات مالی و نیروهای ساده لوح متعصب، بسیار تاثیرگذار است.‏
بیرون راندن داعش از این مراکز، مانند اخراج عناصر القاعده از پایگاه‌های مستقرش در افغانستان در پی حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نه تنها به متواری شدن این گروه و عدم تمرکز فرماندهی آن منجر خواهد شد بلکه در این میان، هزاران نقر مردم بی پناه نیز از زیر سلطه و اسارت این حکومت خشن ومتحجر آزاد می شوند.
بیرون راندن داعش از پایگاه‌های استراتژیک‌اش همراه با متلاشی کردن منابع مالی آن (از قبیل فروش نقت و آثار تاریخی، مالیات دریافتی از مردم تحت سلطه‌اش و اخّاذی) و جلوگیری از یارگیری‌هایش در میان جوامع مسلمان جهان، نقش و نقشه‌ایست خطیر و فوری که باید در اسرع وقت و حتی الامکان در طول سال ۲۰۱۶ میلادی به نتیجه برسد.‏
‏ اما، کارشناسان غربی، تاریخ آغاز عملیات برای آزادی سازی موصل در عراق را، در بهترین سناریوها، زودتر از اواخر سال ۲۰۱۶ یا آوایل سال ۲۰۱۷ پیش بینی نمی کنند. این بدان لحاظ است که امکان آماده ساختن نیروهای زمینی ارتش عراق، علیرغم موفقیتی که آنها چندی پیش در بیرون راندن عناصر داعش از «رمادی» از خود نشان دادند، در فاصله ای زودتر عملی نیست. مساله بغرنج دیگرآنکه از هم اکنون اصلا مشخص نیست که دقیقا چه نیروئی در سوریه مسئولیت بیرون راندن داعش را از رقه بعهده خواهد گرفت، بخصوص اینکه دولت ترکیه اخیرا حساسیت فوق العاده زیادی نسبت به نیروهای کرد مورد حمایت آمریکا که باعث جلوگیری از پیش روی‌های داعش در کوبانی و سنجار شده‌اند و امروز در حاشیه مرزهای سوریه و ترکیه مستقر هستند،‌از خود نشان می دهد.‏
‏ لذا، امروز، هیچ گزینه واقعبینانه ای بجز یاری گرفتن از دولت ایران به منظور چاره جوئی برای پیدا کردن یک «راه حل زمینی»، همزمان با پیشرفت جنگ هوائی و تلاش‌های دیپلماتیک سازمان ملل متحد به منظور دستیابی به یک پروسه مسالمت آمیز برای پایان دادن به جنگ داخلی سوریه به‌چشم نمی خورد؛ روندی که بتواند شتاب لازم را به رشته عملیات تعیین کننده جنگی علیه داعش وارد سازد.‏
کمک‌های کارساز ایران تا این زمان باعث جلوگیری از پیشرفت نیروهای داعش در مناطق جنوبی عراق و تهدیدات آن به بغداد و اماکن مقدس شیعه شده است. لذا این امکان وجود دارد که در صورت به رسمیت شناختن موقعیت خاص و تاریخی ایران بعنوان «متولی شیعیان جهان» همراه با دیگر منافع مشروعش در منطقه، بتوان با کمک ایران، بطور موازی، همسو با دیگر نیروهای ائتلاف علیه داعش،‌کمبود‌های آشکار فعلی را به نوعی جبران کرد.‏
در پی مذاکرات سخت ولی موفقیت آمیز «برجام» که به حل بحران اتمی میان ایران و جامعه بین المللی انجامید، بسیار معقول بنظر می رسد که پیشنهاد وزیر امور خارجه ایران در لندن را بعنوان علامتی مثبت در جهت تمایل ایران برای همکاری بیشتر با جامعه بین‌المللی، و بویژه در مسائلی که شامل تامین اهداف سیاست خارجی و منافع ملی ایران نیز باشند، تعبیر کرد. ‏
تردیدی نیست که جذب همکاری‌های بیشتر ایران، به تسریع جنگ علیه داعش و جلوگیری از گسترش خطرات ناشی از آرمان‌های مخرب و غیر انسانی آن در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان خواهد انجامید. این همان قدم مشترکی است که نیازمند به توجه و همکاری‌های همه جانبه دارد تا جلوی فجایع بیشتر انسانی، چه در منطقه و چه در شهرهای عمده غربی، گرفته شود.‏‏»

جنوب سوریه رویای جدید آمریکا
جنوب سوریه رویای جدید آمریکا، عنوان یادداشت روز، روزنامه کیهان است به قلم سعدالله زارعی تحلیلگر مسایل منطقه که متن آن به شرح زیر است:
«این روزها صحبت از ایجاد منطقه «پرواز ممنوع» در جنوب سوریه است و بعضی از محافل سیاسی گفته‌اند در این رابطه بین آمریکا و روسیه توافقی صورت گرفته است در عین حال ضمن آنکه صحت چنین خبری محل تردید است ولی در صورت وقوع چنین پدیده‌ای باید شاهد تحول کیفی مهم در پرونده سوریه باشیم. در این رابطه نکات مهمی وجود دارد:
۱- غرب مدت‌هاست که پرونده ایجاد منطقه پرواز ممنوع شمال سوریه را در دستور کار دارد اما در عمل به جایی نرسیده است. پس از عملیات پیروزمند نصر در غرب منطقه حلب امکان اجرایی شدن ایجاد این منطقه از بین رفت و از این رو بحث ایجاد منطقه مزبور در جنوب، یک طرح جایگزین با هدف ایجاد توانمندی زمینی برای اداره پرونده سوریه به حساب می‌آید. این منطقه شامل سه استان قنیطره، درعا و سویدا می‌شود. مساحت این سه ۱۰۴٨۰ کیلومتر مربع یعنی به اندازه مساحت لبنان و نزدیک به دو میلیون نفر جمعیت در خود جای داده است. این منطقه از دو جهت مهم است یکی قرار داشتن در مجاورت مناطق اشغالی رژیم صهیونیستی و دیگری نزدیک بودن این منطقه به پایتخت از این منظر ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب در جای خود دارای ارزش راهبردی است، هر چند به پای منطقه حلب نمی‌رسد.
۲- صحبت از ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب، نقشه شیطانی آمریکایی‌هاست براساس آنچه گفته شده است، آمریکایی‌ها در ملاقات با مقامات وزارت‌خارجه روسیه وانمود کرده‌اند که هدف اصلی از ایجاد این منطقه در جنوب، صیانت از امنیت اسرائیل می‌باشد و تهدیدی علیه دمشق و دولت دوست روسیه در دمشق نخواهد بود. آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که روسیه یکی از عوامل عدم شکل‌گیری منطقه پرواز ممنوع یا امن در شمال سوریه با محوریت حلب، بوده و در نهایت با کمک این کشور، جبهه مقاومت بر موقعیت‌های استراتژیک استان حلب سیطره پیدا کرده است. علت اصلی مخالفت روسیه در ایجاد منطقه امن شمال، از یک سو تهدید‌آمیز بودن ایجاد چنین منطقه‌ای برای دمشق و از سوی دیگر حساسیت این کشور روی ترکیه بوده است. آمریکایی‌ها در مذاکرات خود وانمود کرده‌اند که ماموریت طرح منطقه پرواز ممنوع جنوب اساسا از شمال متفاوت است و حال آنکه هیچ تفاوتی در هدف‌گذاری این دو منطقه وجود ندارد. دلیل مهمی وجود دارد که نشان می‌دهد فعل و انفعالات جنوب تاثیری در بهم خوردن امنیت به ضرر رژیم صهیونیستی نداشته است. در واقع براساس آنچه منابع رژیم صهیونیستی به تکرار گفته‌اند در طول دوره نزدیک به ۵۰ ساله اخیر - از زمان وقوع جنگ شش روزه ۱۹۶۷ - که بین دولت‌های دمشق و تل‌آویو «آتش‌بس» برقرار بوده، بیش از اسرائیل سوریه شرایط آتش‌بس را رعایت کرده است. اسرائیل در جنگ شش روزه ٨۰ درصد استان قنیطره را به اشغال خود درآورد اما در طول این دوران سوریه هیچگاه برای بازپس‌گیری این مناطق - موسوم به جولان و جبل‌الشیخ - اقدام عملی نکرده است. رعایت شرایط آتش‌بس بین دولت سوریه و رژیم صهیونیستی حتی از سوی هم‌پیمان سوریه یعنی حزب‌الله هم مدنظر قرار داشته تا جایی که علیرغم آنکه ارتش رژیم صهیونیستی در روز ۲٨ دیماه سال گذشته در «مزرعه الامل» در منطقه قنیطره به یک یگان از حزب‌الله که مشغول طراحی عملیات علیه تروریست‌ها بود، حمله کرد اما حزب‌الله پاسخ این رژیم را در خاک لبنان داد. اگر گفته شود که تهدیدات امنیتی دولت تل‌آویو تنها از سوی حزب‌الله لبنان صورت نمی‌گیرد بلکه گروههای تروریستی نظیر جبهه النصره به تهدیدی بزرگ‌تر علیه اسرائیل تبدیل شده‌اند، باید گفت براساس اسنادی که از سوی رهبران گروه داعش منتشر شده است، سرویس اطلاعاتی اسرائیل و رهبران گروه النصره به توافق رسیده‌اند. عکس‌های زیادی هم وجود دارند که نشان می‌دهند مجروحان‌ تروریست در بیمارستان‌های شمالی رژیم صهیونیستی مداوا می‌شدند. پس هدف از بحث ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب سوریه، رفع نگرانی‌های امنیتی اسرائیل نیست.
٣- آمریکایی‌ها از روابط دیرینه روسیه با رژیم اسرائیل برای تاثیرگذاری محوری خود استفاده می‌نمایند. آمریکا می‌داند که روسیه برخلاف آنکه اهمیت چندانی به کاهش روابط و مناسبات خود با ترکیه نمی‌دهد اما حفظ روابط سنتی خود با اسرائیل را برای منافع خود مهم ارزیابی می‌کند. رژیم صهیونیستی به دلیل اتصال با شبکه یهودی می‌تواند روی روسیه اعمال نفوذ کند این در حالی است که این کشور از تاثیر بداخلاقی‌های سران یهود خبر دارد. گفته می‌شود نزدیک دو میلیون از روس‌تبارها در سرزمین فلسطین و تحت قیمومت دولت یهودی قرار دارند این در حالی است که اکثر یهودیان روس‌تبار در سرزمین‌های اشغالی غریبه به حساب می‌آیند.
در این بین روسیه به گمان اینکه رابطه مسکو- تل‌آویو تنظیم کننده و ارزش‌دهنده به مناسبات مسکو با اعراب است، همواره درصدد بوده است تا از این کارت استفاده کند.
۴- منطقه جنوب تفاوت‌های عمده و اساسی با منطقه شمال دارد. اگر آمریکایی‌ها بتوانند در استانهای جنوبی به منطقه پرواز ممنوع دست یابند، در واقع از تعداد بازیگران فعال در این حوزه کاسته می‌شود و مدیریت پرونده‌ای با حذف رقبای اصلی آسانتر می‌گردد. انتقال منطقه امن به جنوب در واقع خلاص شدن از نقش‌آفرینی ترکیه، کردها، داعش و علوی‌ها می‌باشد. منطقه جنوب از طرف‌های مختلف به حوزه عربی اتصال دارد و غیر اعراب در این منطقه سکونت ندارند با این وصف حذف بازیگران غیرعرب از روند تحولات امنیتی سوریه‌ کار را برای مدیریت پرونده توسط آمریکا فراهم‌تر می‌کند.
۵- اما طرح این موضوع در این زمان، اهمیت خاص خود را دارد. اسرائیلی‌ها به شدت از عملیات نصر که حدود یک ماه پیش به نقطه مطلوب خود رسید، وحشت کردند و از این رو بود که با صراحت از حل و فصل پرونده امنیتی به نفع اسدابراز مخالفت نمودند. این نشان می‌دهد که همانطور که گفته شد آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند تا جغرافیای تهدید را جابجا کرده و اصل تهدید را حفظ نمایند. اما در اینکه آیا آمریکایی‌ها می‌توانند بطور واقعی و فعال منطقه پرواز ممنوع را در جنوب به وجود آورند یا نه، تردیدهای جدی وجود دارد. آمریکا در طرح اولیه خود به نقش کشورهای دیگر و بطور خاص اردن اشاره دارد و متن و جزئیات طرح از این نکته حکایت می‌کند که آمریکا بنا دارد، این منطقه را در نهایت به اردن بسپارد و ترتیبات آینده امنیتی و سیاسی آن را به توافقات دولتی بین تل‌آویو و امان موکول نماید. اگر خوب به انتهای ماجرا نگاه بیاندازیم با یک اسرائیل مواجه می‌شویم که ۱۰,۰۰۰ کیلومتر مربع را به تصرف درآورده و پس از ۵۰ سال - از آخرین جنگ - یک بار دیگر بزرگتر شده است. در واقع همه می‌دانیم که نام بردن از اردن در این پرونده با هدف انحراف اذهان اسلامی عربی صورت می‌گیرد و در واقع آن که در این میدان محور عملیاتی بوده و میوه‌های این درخت را می‌چیند، رژیم صهیونیستی است.
۶- اما برخلاف تصور مقامات پنتاگون، ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب سوریه آنچنان کار ساده‌ای هم نیست. درست است که مخالفت روسیه در ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه موثر بوده اما واقعیت این است که مخالفت ایران و نیروهای منطقه‌ای مرتبط با آن مهمترین دلیل عدم امکان شکل‌گیری منطقه ممنوعه پروازی بوده است. و از این رو با توجه به مخالفت جدی ایران، ایجاد این منطقه در جنوب، امکان عملی ندارد. اردنی‌ها هم علاقه‌ای به مداخله در پرونده امنیتی سوریه ندارند و در موقعیت‌های مختلف، این نکته را به مقامات سوریه گفته‌اند. منطقه پرواز ممنوع از دید محور مقاومت یک توطئه مهم محسوب شده و از این رو پیشاپیش خود را برای از بین بردن آن آماده کرده است. در این میان مقامات روسیه باید بدانند که تفاوت‌ ماهوی میان منطقه ممنوعه شمال و جنوب وجود ندارد. هدف هر دو حذف دولت قانونی بشاراسد از طریق انجام عملیات مشترک می‌باشد.»

اقدامات غیرقانونی عربستان
اقدامات غیرقانونی عربستان، عنوان یادداشتی است در روزنامه آرمان امروز به قلم احمد شوهانی نماینده مجلس که متن آن به شرح زیر است:
«عربستان مدت‌هاست در حوزه‌های مختلف علیه ایران در حال اقدامات مختلف چالش برانگیز است و در حوزه‌های مختلف جنگی را علیه ایران به راه انداخته و مدتی نیز در حوزه جنگ نرم در حال انجام اقدامات مختلف چالش‌برانگیز است. به نظر می‌رسد در یک‌سال گذشته دشمنی عربستان به حد بالایی رسیده و اقدامات این کشور برای کشورهای منطقه دردسرساز و چالش‌برانگیز بوده است. با تمام این شیطنت‌هایی که از سوی عربستان در منطقه صورت می‌گیرد، این کشور در حوزه جنگ نرم علیه ایران نیز فعال است. هر چند تلاش‌های آنان بی‌ثمر است و آنها در حوزه جنگ نرم نمی‌توانند اقدامی علیه ایران انجام دهند، زیرا عربستان چیزی برای نمایان کردن در این حوزه ندارد و چه درباره دموکراسی و چه در فضای باز سیاسی، این کشور دچار مشکلات عدیده است که اگر به بیان این موضوعات علیه ایران بپردازد، مایه شرمساری آل‌سعود می‌شود. عربستان با راه‌اندازی شبکه‌های فارسی‌زبان و اقدامات این‌چنینی نمی‌تواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد، زیرا این کشور نمادی از فقر دموکراسی در جهان است. از سوی دیگر عدم صدور ویزا از سوی عربستان برای هیات ایرانی جهت مشارکت در اجلاس سازمان همکاری اسلامی در جده اقدامی بسیار زننده است و نشان می‌دهد از جهت فکری و عقلی در بدیهیات هم نمی‌تواند تصمیم درستی اتخاذ کند. این اقدام عربستان دیپلماسی معیوب کشورش را نشان می‌دهد، اگر فردی میزبان سازمان‌های بین‌المللی یا همکاری‌های منطقه‌ای است باید میزبانی‌اش فراتر از اختلافات دو کشور باشد. حتی در صورتی که قطع روابط دیپلماتیک باشد در تمام کشورهای دنیا که میزبان اجلاس‌های بین‌المللی یا منطقه‌ای می‌شوند مسائل میان دو کشور در آن حوزه تاثیر‌گذار نیست؛ با توجه به اینکه مقر سازمان ملل در آمریکاست هیات ایرانی بارها از این کشور یا سایر کشورها ویزا گرفته است. در صورت عدم حضور ایران در این اجلاس علی‌القاعده مصوبات اجلاس نیز مورد قبول ایران نخواهد بود و هر تصمیمی که در این اجلاس بدون مشارکت ایران اتخاذ شود رسمیت ندارد. کشور میزبان با وجود عدم رابطه سیاسی موظف به صدور ویزا برای اعضای شرکت‌کننده در اجلاس‌ها است و سازمان همکاری‌های اسلامی مربوط به همه کشورهای اسلامی است و از این جهت باید همه کشورها در آنجا حضور داشته و همه اعضا در تصمیمات مشارکت داشته باشند. کشورهایی که سازمان‌های بین‌المللی در آنجا قرار داشته یا اجلاس‌های منطقه‌ای در آنجا برگزار می‌شود باید زمینه را برای حضور اعضای این کشورها فراهم کنند. حتی در صورتی که کشورها رابطه سیاسی هم با یکدیگر نداشته باشند باز هم موظف به همکاری هستند، همان‌گونه که با وجود عدم ارتباط سیاسی با آمریکا اما جهت حضور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل ویزا صادر می‌شود و گاهی که در صدور ویزا مشکلاتی از سوی این کشور برای ایران به وجود می‌آید به آن اعتراض می‌شود. سازمان همکاری‌های اسلامی مربوط به همه کشورهای اسلامی است و از این جهت باید همه کشورها در آنجا حضور داشته باشند و همه اعضا در تصمیماتی که گرفته می‌شود مشارکت داشته باشند. با توجه به عدم حضور ایران در این نشست قطعا در صورت اتخاذ تصمیمی در آن نشست می‌تواند از طرف جمهوری اسلامی ایران مورد نقد جدی قرار بگیرد و رسمیت نداشته باشد، به دلیل اینکه در صورت عدم حضور ایران، دیگران نمی‌توانند برای کشور ما تصمیمی بگیرند و اگر عضو سازمانی هستیم باید در آن حضور داشته باشیم. عربستان در یک‌سال گذشته از این‌گونه عملکردهای خلاف قواعد بسیاری داشته است در حالی که نباید محدودیتی برای حضور ایران در اجلاس‌های منطقه‌ای و بین‌المللی قائل شود.» 

منبع: اطلاعات بین المللی