مگس و جولان در عرصه سیمرغ - ناصر زرافشان

نظرات دیگران
  
    از : صمدها

عنوان : بهینه
ما را با قلم بدستان مهرنامه که هدفی جز تخریب مبارزان , مبارزاتِ انقلابیون دهه ها قبل ندارند کاری نیست. هدفِ این مجله در مورد اخیر هم تخریبِ شخصیٌـت اجتماعی و سیاسی صمد به عنوان یک معلم دلسوز و مسئول و منتقد نظام آموزشی می باشد. اما دیگرانی از طرفِ دیگر،همین شخصیٌتِ منتقد و زندگی اجتماعی مثبتِ صمد را در حوزه ادبیات و خصوصأ ادبیات کودک تعمیم می دهند و از او یک شخصیٌتِ ادبی هم می سازند. از آقای زرافشان عجیب است که خود به عنوان یک عضو کانون نویسندگان نوشته های « داستانی» صمد که چیزی شبیه به بیانیه سیاسی است را چون ادبیاتِ داستانی برای کودکان تبلیغ و توصیه می کند. ادبیات نقش به مراتب عمیق تر و اجتماعی تر و ماندگارتر از کلیشه های خیر و شر سیاست و رو در رویی مرده باد زنده باد را دارد. او تاکید دارد که صمد از روش کافکا و پروست و جویس دوری می جست و «شناخت را از بطن زندگی خود مردم به دست می آورد». بی آن که وارد این بحث و اصلأ پیگیر منظور زرافشان باشیم می پرسیم مگر نویسنگان مذکور برای اجنه و ملادک می نوشتند و جدا از بطن زندگی مردم بودند؟ مثلأ وقتی کافکا مسخ شدگی انسان کنونی را بواسطه حاکمیت نظام قدرقدرتی و نظم ظالمانه حاکمان و سرمایه داری، در قالب داستان و البته به شیوهً داستانی پیچیده که لازمهً چنین روشی برای تحت تأثیر قرار دادن خواننده می باشد نشان می دهد اهمیت اش یا اثرگذلری اش از داستانهای شعاری (اگر به فرض بتوان جزو ادبیات به حساب آورد)کمتر است و یا مثلأ این نوع نویسندگان نمی توانند « ذاتأ در برابر نظم مستقر قرار» بگیرند؟. بله ادبیات آن چنان سهل نیست و آن را نمی توان با یک و دوبار خواندن فهمید. می شود در باره شیوه داستان نویسی و مخاطبان آن بحث کرد اما نمی توان پیچیدگی این نوع داستان نویسی را همسان با غیراجتماعی بودن این نوع ادبیات دانست و تخطئه کرد. باید فرهنگ هنرفهمی را تقویت کرد. مثلأ مگر می شود بوف کور هدایت و شازده احتجاب گلشیری و پاره ای اشعار شاملو را که با خواندن یکی دو مرتبه نمی شود فهمید و به تفسیر نیاز است را غیراجتماعی دانست و داستان ها و اشعاری از نویسندگان دیگر را که تکرار کلیشه های جنگ میان خیر و شر و بازی با کلمات رنجبر و ظالم و دشمن و..و..است و همان اول خواندن هم خواننده برای هزارمین بار می داند که خیر باید پیروز شود(کلیشه تکراری) اجتماعی دانست؟ تکرار می کنم که زندگی سیاسی و مسئولیت اجتماعی و انسانی مثلأ صمد را باید ارج گذاشت و قدر آن را دانست اما او را شخٌیصت ادبی و داستانی ، آنهم خصوصأ برای کودکان دانست نشان از بی اطلاعی ما از هنر و ادبیات و نقش و تاثیرگذاری عمیق و ماندگار آن بر اجتماع و فرد و به نوبه خود بهینه سازی فرهنگ اجتماعی –سیاسی توده ها می باشد. بخشی ا ز چپ ما و حتی روشنفکر آن هنوز بند نافِ خود را از دید و نگاه ایدئولوژیک و تفکر دگماتیکِ مذهبی نبریده است
۷٣۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آن چنین بود:نکاتی چند در رابطه با نظر جناب آقای صمد معلم ارجمند
تلاشگران سایت مفید اخبار روز،آن نظر ارسالی که انتشار نیافت : نکاتی در رابطه با حدسیات جناب صمد معلم در رابطه با اینجانب بوده و نکاتی دیگر در رابطه با برداشتهایی متفاوت از وقایع منطقه و نکته ای در رابطه با امپریالیسم و امپریالیستها و دشمن خارجی و کار برد آنان برای تفکرات تمامیت خواهی بوده. اما بگونه ای درک می شود چرا انتشار نیافت.
۷٣۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای زرافشان
شما در مقام پاسخ به مهرنامه به همان شیوه تخریب و تحقیر کردن مخالف پرداختید بدون آنکه به بررسی آثار صمد بهرنگی بپردازید. به گوشه ای از بیعدالتی ها و فجایع جهانی و واقعیت ها اشاره کردید تا درستی نگرش صمد بهرنگی ها را اثبات کنید این نگاه صرفأ بخشی ازعلل بوجود آمدن و زایش چنین نگرشها و شخصیتها را توضیح میدهد نه بررسی نظری آنرا. از زاویه ادبیات کودکان اگر بنگریم اصولأ من هیچوقت به یک کودک با توجه به مقتضای سنی او نه تنها آثار صمد بهرنگی را توصیه نمیکنم بلکه برای کودک خود یک فاجعه میدانم از جمله سرپیجی و تمرد از خانواده و انتخاب سبک زندگی با دانسته های در حد بلوغ فکری خودش یا اندیشیدن یک کودک به مسلسل برای نرسیدن به خواسته اش یا دستیابی به خنجر برای جستجو و تحقیق بعنوان ابزار ضروری. اما ماهی سیاه کوچولو را یک تاریخ نگاری بزبان ساده برای بزرگترها ( نه کودکان ) توصیه میکنم که چگونگی تشکیل مبارزاتی چون حنبشهای مسلحانه را در شرایط اختناق بازگو میکند که در حیطه زمانی خود بعنوان اسطوره مقاومت شناخته میشد و تئوری « راز بقا » را نهادینه میکرد.
۷٣۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۴       

    از : صمد معلم

عنوان : حفظ کوبانه را فقط و فقط مدیون مردم آن خطه ایم!
هم میهن گرامی امیر ایرانی، من بر شما که چنین اعتقادی دارید که حفظ کوبانی را مدیون امریکا (که حتما چون امریکا را امپریالیسم نمی دانید با کنایه مطرحش می کنید) می دانید خرده نمی گیرم. شما همچون میلیون ها انسان دیگر هنوز به رسانه های غربی اعتماد دارید و هر چه آنها بنویسند و نشان دهند را پذیرایید.
اما یک باراز خود بپرسید که چرا داعش در پی بیش از هفتاد هزار عملیات جنگنده های امریکا که تنها یک دهم آنها با پرتاب بمب و موشک همراه بوده، حتی آب هم در دلش تکان نخورد. اما به محض آغاز حملات هوایی روسیه که شامل هفت هزار عملیات هوایی چنین شکست هایی را متحمل شد؟ من نتیجه می گیرم که امپریالیسم "خیرخواه" در بزعم خودش و رسانه های مزدبگیرش در مبارزه با داعش جدی یا لااقل در حد لازم جدی نبوده و نیست. که اگر بود قبل از پراندن طیاره هایش، فکری به حال همپیمانان سعودی-عثمانی اش می کرد که از یک سو داعش را حتی به سلاح شیمیایی مسلح کردند و از سوی دیگر متحد عثمانی اش تا همین امروز مواضع مبارزان کرد ضدِ داعش را با تانک هدف قرار می دهد. اگر نبود همت زنان و مردان کرد امروز شاهد حکومت "بخش های متعادل داعش" در کوبانی می بودیم که از قرار امریکا نیز چارهرا برای "ختم خونریزی" در تعامل و همکاری با آن تعریف می کرد.
۷٣۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : قهر
اگر گروهی با عملکردی مشکوک به تحریف وقایع تاریخی بپردازندو تقابل کننده چنانچه با برداشتی خاص از یک ایده،متعصبانه و جانبدارانه بر آنان بتازد،این شرایط حاکم بر تقابل کننده او را بسمت تحریف وقایع مورد علاقه اش می برد. چون نگرش متعصبانه و جانبدارانه فرد را بسمت پنهانکاری در مورد مسائل مورد علاقه اش خواهد برد . چه بخواهد و چه نخواهد. جناب زرافشان برای توجیه دیدگاه قهرآفرینش آنهم براساس دیدگاه قهرانقلابی طبقاتی ی مورد علاقه اش از رخ داد ی که می تواند دفاع از سرزمین و وطن باشد بهره می جوید و مطالبی را می آورد. آنهم از ماجرای کوبانی .اگرچه نمی توان تلاشِ فداکارانه برای دفاع از کوبانی توسط رزمندان اعم از زن ومرد را نادیده گرفت. اما باید گفت: در لحظه آخر که می رفت آنجا سقوط کنداگر غرش هواپیما های امپریالستهای ریز ودرشت به سرکردگی امریکا نبود شاید شرایط کوبانی بگونه ای دگر رقم می خورد و چیزی نمی ماند که دستمایه توجیه گری دیدگاه های طبقاتی و قهر طبقاتی ی گروهی خاص شود.
۷٣۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : علی کریمی

عنوان : خشونت جهان و صمد بهرنگی
جهان جایگاه خشونت هاست، گرچه در روند تاریج گاه گاهی مهرورزی بر زمین برای اندکی برپا بوده است، اما راه و رسم هستی بیشتر بر قهر بوده و هست. گیاهان، جاندران و نسل آدمی بر پایه ی اصل انتخاب طبیعی -یا همان تنازع بقا (بر پایه داده های داروین و دیگران) ،در برابر دگرگونی های طبیعی و یا برای دستیابی و اداره منابع آب و غذا، با هم در ستیز بوده است. کم شنارند تمدن هایی که خشونت (قهر) در برپای و بقای یا نیستی آنها نقش اساسی بازی نکرده باشد. جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، اکنون بیشتر جلوه ی پنهان خشونت است تا مهرورزی و صلح. هم حکومت های بی اعتنا به ارزش ها و پیمان نامه های جهانی در کاربرد خشونت آشکار در قالب ارتش و نیروهای امنیتی دست و دلبازند، و هم نرم افزارهای خشونت پنهان را در قالب قانون ( منع تجمعات، تشکلات صنفی...) ، در آموزش های رسمی ( نفی دیگر اندیشان، ارزش های ناسازگار با کیش شخصیت) و هم با استفاده از وسایل ارتباط جمعی مانند سینما؛ کتاب، مکان های عبادت؛ با تردستی بکار می برند. دولت های جوامع سرمایه سالاری نیز با وجود قوانین بازدارنده خشونت؛ از انجام آن در برابر دیگر کشور ها کوتاهی نکرده اند. نیروهای امنیتی و انتظامی بسیاری از این کشور ها به ویژه آمریکا آشکارا در برخورد با شهروندان از خشونت استفاده کرده و می کنند.
بخشی از ارزش هنر، آشکار کردن همین خشونت ها و سپس سپردن آن به خوانندگان است. جنگ و صلح تولستوی ، ایلیاد هومر و یا شاهنامه نه جانبداری از جنگ و نه تبلیغ خشونت. آفرینندگان آن آثار برانند تا بر آشکار سازی زیان های ستیز انسان با انسان، هشیاری او را برانگیزانند تا از آسیب های خشونت آگاهی بیابند.
صمد بهرنگی در بستری از خشونت پنهان حکومتی می زیست، که بی اعتنا به زبان مادری او و میلیون ها هم زبان وی را ، آشکارا ستم فرهنگی را بر آنها روا می داشت و با وجود درآمد های نقتی، از سهیم کردن بسیاری از مردم و به ویژه در روستاها سرباز می زد.که از نشانه های آن مهاجرت جوانان و تراکم نیروهای غیر ماهر در شهرها برای فروش نیروی کار ارزان بود و هست.
در سالهای پسا پهلوی پاره ای از نیروهای در ستیز با آن، با الهام از اندیشه ی راه رشد غیر سرمایه داری رفته رفته از اندیشه های علمی و اسناد تاریخی دور و به نفی آن ستیز و سرکشی ها پرداختند و می کنند. اینان رویگردان از آموزه های آموزگاران علم (داروین، فروید، مارکس، مارکس وبر، هانا آرنت...)، راه برون رفت از تنگاها را در براندازی آیین و سیاست خشونت پرور نظام های تمامیت خواه و حکومت های حامی بازار و شرکت ها و بانک ها ، نمی دانند. اینان برآنند که با انتخابات و تنها با انتخابات و پیروی از قوانین موجود است که می توان هر کدام از این نطام ها را بر سر عقل و راه راست آورد.
در این روند دستیاران قلم به دست حکومت، همصدا با این بریدگان از آیین براندازی حکومت های خشونت پرور، با پررویی و دستکاری اسناد تاریخی، خوانندگان را از خواندن کتاب و دانستن حقیقت، به نویسندگان و پویندگان حقیقت و گشایندگان را رهایی, یا ناسزا می گویند، یا به آنها تهمت های ناروا می زنند. نقد کارهای صمد بهرنگی بی شک برای دانستن کاستی و کارایی کتاب های او لازم است. اما نقدی که بر پایه فهم نویسنده از جهان خشونت پرور صاحبان سرمایه و تمامیت خواه است، تا جهان از این هم که هست خشونت بار تر نباشد.
۷٣۲۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴