عمامه های سرخ
داستانک


مسعود نقره کار


• یک هفته تمرین کرد تا بالاخره یاد گرفت عمامه را چه جوری به پیچد. فیلم ها و عکس های آموزش دادنِ پیچیدن عمامه در اینترنت، به ویژه فیلم های "عمامه پیچی" در " یوتیوب " دراین یاد گیری نقش داشتند. به وقت پیچیدن عمامه با خودش حرف می زد: ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۴ -  ۴ مارس ۲۰۱۶


 
 یک هفته تمرین کرد تا بالاخره یاد گرفت عمامه را چه جوری به پیچد. فیلم ها و عکس های آموزش دادنِ پیچیدن عمامه در اینترنت، به ویژه فیلم های "عمامه پیچی" در " یوتیوب " دراین یاد گیری نقش داشتند. به وقت پیچیدن عمامه با خودش حرف می زد:
" این کُنده ی زانو حکمت ها داره و ما نمی دونستیم "
کت وشلوار مشکی اش را پوشید.تُوی آینه ی قدی یقه پیراهن آهاری سفید رنگ اش را راست و ریس کرد تا زیر کت صاف و صوف و میزان باشد. با کراوات زدن رابطه خوبی نداشت. کفش ورنی مشکی وجوراب سرخ به پا کرد.عمامه را جلوی صورت اش گرفت ، براندازاش کرد. یکی دو بارروی دست چرخانداش تا مطمئن شود کج و کوله نپیچیده باشد. روی سرگذاشت، جا به جای اش کرد تا محکم برسرجای اش بنشیند.
راه افتاد. به سختی جای پارک پیدا کرد. کمی دیر به سالن سخنرانی رسید. گوش تا گوش عمامه بود، عمامه های سرخ . چشم به میز خطابه داشتند. روی میز خطابه ، کنار بلندگوی کوتاهِ روی میز، عمامه ای سرخ نشانده بودند.
پرسید:
"سخنرانی کی شروع میشه؟"
" خیلی وقته شروع شده"