از : لا له
عنوان : بچه ها با هم مهربون باشین!
خب الحمدالله که از موضوع اصلی بحث منحرف شدیم و تا دلمان بخواهد معلمان اخلاق درسمان دادند و در نهایت از بابت گیجی همگی آنلاین یکدیگر را به آغوش کشیدند و نقره کار خوشحال که جماعت فراموش کرد که منتظر جوابگویی وی می بایستی می بودند!!
۷٣٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : قصدم از ابراز نظر هرگز برانگیختن هم رأیی دیگری نبوده و نیست...
خانم مرزبان گرامی، به زیبایی مینویسی؛ «... تلاش برای باز کردن ابهامات و ابراز نظر در مورد مقالات جای ارزشمندی دارد...» اگر بواقع به حرف و سخن خودت اعتقاد داری، چرا انتقادت به نظرم را بجای طرح مستقیم، غیر مستقیم طرح کرده و می نویسی؛ «... به نظر من ایشان بسیار زشت و توهین آمیز و عصبی برخورد می کنند...»؟
اگر به واقع اهل انصاف و منطق بودی، به یقین درمی یافتی، آنچه را که به عنوان مدارک توهین ردیف کرده ای، در واقع جملات هموطن گرامی (ایرج. ک) بوده است، که من آنها را سئوال گونه به خود ایشان برگردانده ام
واژه هایی که من اضافه کرده ام، کرشمه، نقاره، طبل و شریف بوده است. آیا این واژه ها در فرهنگ شما واژه هایی توهین آمیزند؟. چرا؟
بهرنگ ایرانی گرامی، سپاسگذار انتقاد دوستانه و منطقی شما هستم، اما محض اطلاع لازم میدانم که بگویم، خطابم به هموطن گرامی (ایرج.ک) از روی عصبیت نبود، بل پاسخ ایشان را روی همان طول موجی که دریافت کرده بودم، دادم. به تجربه درک کرده ام، طول موجهای مختلف فرصتی برای شنیدن ایجاد نمی کند.
قصدم از ابراز نظر هرگز برانگیختن هم رأیی دیگری نبوده و نیست، چه انگیخته گی لحظه ای می آید و لحظه ای دیگر محو می شود. لذا همواره کوشیده ام تا با ابراز نظرم یک انتخابِ دیگر را در سینی انتخابها عرضه کنم.
امیر ایرانی گرامی، بواقع هم چنین است، ما باید بتوانیم نقادی کنیم، و روحیه ی پذیرفتن نقد را هم در خود ایجاد نمائیم. مقصود شما از "نقادی بیرحم" را می فهمم، اما در این مورد ترجیح می دهم بجای واژه بیرحم از عریان استفاده کرده، و بنویسم "نقادی عریان"
۷٣٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : توهین و مصداق های آن
در هر موقعیت توهین مصداق های خاص خودش را نشان میدهد . مثلاً؛در حوزه نظردهی و بر خورد با مسائل اندیشگی، چیزی که توهین قلمداد می شود اینست: محدودیت نقادی و جلوگیری از نقادی بیرحم که این نقادی بیرحم توسط خرد نقاد انجام پذیر است. درود بر آنانی که مروج نقادی با خرد نقاد هستند و آنانی که روحیه نقدپذیری را دارند و خود مروج آنند!.
۷٣٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : انتقادی دوستانه به دوست نادیده ام "البرز"
تا قبل از این که کامنت سوم آقای البرز را بخوانم ،هرچند که ایشان نیازی به حمایت من ندارند می خواستم با نوشتن کامنتی ،دینم را به دموکراسی و آزادی قلم و بیان و مخالفتم را با سانسور نظرات در سایت اخبار روز ،به شکل حمایت از البرز ،ادا کنم.از انصاف هم اگر نگذشته باشم ،به گمانم تقریبا تمام کامنتهایی که ایشان پای نوشته ها می گذارند از روی احساس مسئولیت و با نیت دامن زدن به یک جدل منطقی است. برخورد ایرج با البرز نه تنها اصولی ومنطقی نبود،بلکه همراه با بی احترامی و اهانت هم بود.ولی با توجه به اصولیت و منطقی که در نوشته های البرز سراغ دارم،انتظار نوشتن کامنت سوم را با چنین ادبیاتی از البرز عزیز نداشتم و با خانم مرزبان موافقم که این کامنت با عصبانیت نوشته شده است.بر این باورم که کمتر کسی پیدا می شود که در مقابل اهانت دیگری اصلا عصبانی نشود. البته بهتر است که خیلی به قول معروف "جانماز آب نکشم" تقریبا همه ی ما مواقعی عصبانی می شویم.ولی دوستانه بگویم. آقای البرز بدون به کار بردن آن کلمات نیش دار هم بخوبی می توانستند با یک احتجاج سالم صحت ادعاهای خود را به اثبات برسانند و تاثیر بهتری بر مخاطب بگذارند.
۷٣٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴
|
از : بیژن پوینده پوینده
عنوان : "مدارا یا تمکین"
خواننندگان میتوانند به مقاله ای از زنده یادمختاری که در اخبار روز هم چاپ شده رجوع کنند. مطالعه این مقاله نشان میدهد که درک خانم میلانی از مفهوم استبدازدگی و فرهنگ مدارا که محمد مختاری در باره اش نوشته, همخوانی ندارد. یک بخش از این نوشته در مورد مدارا یا تمکین:
"مدارا با تمکین تفاوت دارد. مدارا درک و به رسمیت شناختن حضور دیگری است. اما تمکین نوعی همکاری با دیگری است. تمکین حتی در معنای لغوی بیانگر قادر و مسلط گردانیدن کسی بر چیزی است (لغت نامهء دهخدا). مدارا که بنیاد فرهنگ دموکراسی است، بر این حقیقت استوار است که انسان¬ها اساساً با یکدیگر متفاوت هستند و این تفاوت باید به رسمیت شناخته بشود. از سوی دیگر اما دولت¬های تمامیت گرا این تفاوت¬ها را به رسمیت نمی¬شناسند و از این طریق منافی تکثر و تفاوت انسان¬ها هستند. دیکتاتورها در زبان روان شناسی (Les xènophobiles) بیگانه¬ستیزانی هستند که حضور دیگری را تنها به شرط تمکین و همکاری یا انفعال او می¬پذیرند. از این منظر مدارا یک مفهوم منفعل و یک طرفه نیست، بلکه فرایندی از تفکر انتقادی است...." http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۲۴۱۳
۷٣٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : من از بهر حسین در اضطرابم - تو از عباس میگویی جوابم
با عرض معذرت, نمیدانم منظور جناب و یا سرکار آ. بزرگمهر از تکرار این روضه های صد بار تکرار شده چیست. منظور من آن بود که در تمام دوران تقریبا شش دهه حکومت پهلوی ها - با همه خوبی های آن - جز یک دهه بعد از شهریور بیست, مردم فرصت تمرین دموکراسی و تحمل و مدارا را نداشتند و در نتیجه در بهمن ۵۷, نسلی که هر از بر دموکراسی را نمیدانست آن کرد که امروز اعقاب آنها در خارج میکنند و از شدت کمبود نام, بعضی " سوسیالیست موقت! چپ! ایران میشوند.
دموکراسی که در فرهنگ انگلوساکسون سابقه ۸۰۰ ساله دارد - و امروز پایه های آن در اثر عدم مراقبت به لرزه افتاده است - به سهولت بدست نیامده و به سهولت به دست نمی آید و محتاج مشق و تمرین و ممارست و کوشش فراون است.
۷٣٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۴
|
از : سهیلا مرزبان
عنوان : توصیه
هر چند تلاش برای باز کردن ابهامات و ابراز نظر در مورد مقالات جای ارزشمندی دارد، اما زبان مستدل و محترمانه هم بسیار مهم است. شما یک بار دیگر نظر این آقا یا خانم البرز را در این جا نگاه کنید. بسیار غیر محترمانه و با استفاده از واژه های زشت و سبک و توهین آمیز نوشته شده است مثل (مگر من میدانم شماره سجل احوالت جند رقمی است! / یا کجا نقاره می زنی کجا طبل! / به جای این همه کرشمه!! / شلوغی ذهنت و از دست رفتن رشته ی فکرت/ گر چنین کرده بودی، اینهمه فشار به ذهن شریفت وارد نشده و خسته نمیشدی/ ) و توهین های دیگر. به نظر من ایشان بسیار زشت و توهین آمیز و عصبی برخورد می کنند.
۷٣٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : بازهم تاکید بر علت و معلول
در ارتباط با نظر peerooz که تحت عنوان " ماهی و نمیخوای دمش و بگیر".
مجبورم دوباره مزاحم شوم.
جناب peerooz قبل از ۲۸مرداد، ما حکومت پارلمانی و چند حزبی داشتیم. دیگر چنین موقعیتی بوجود نیامد (در مجلس اول بعداز انقلاب حضور تیمسار مدنی ، خسرو قشقائی و دکتر قاسملو را تحمل نکردند و همین آقای حسن روحانی که متخصص سخنرانی های قبل از دستور و افشاگری در ارتباط را اعتبار نامه ی وکلاء بود علیه احمد مدنی داد سخن داد. وکلای نهضت آزادی را نیز ضرب و شتم نمودند.)
در بهمن ۵۷ حتی تنها حزب حکومتی رستاخیز قبلا منحل شده بود. رفتار مبتذل حکومت کودتا با مجلس و قانون اساسی همه چیز را از چشم مردم انداخته بود. فقط در آن خلاء سیاسی طلبه ها و روحانیون توانستند راه بیفتند . اینها از پستوهای حوزه ها آمدند . بر سنتّت های مشروطه و دستاورد های آن از «لطف» حکومت کودتا و جلوگیری از آموزش تاریخ کشور بخصوص انقلاب مشروطه غُباری از فراموشی نشسته بود یا با شعار های رادیکال تر آن روزها «رونقی» نداشت . دیدیم به اجتماع معروف به "قانون اساسی" چگونه برخورد شد. هر جریان خود را محور مبارزات می دانست «حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله» گروه های سیاسی چپ و مجاهدین نیز شعار های مشابه داشتند.
وقتی مرجع تقلید شیعیان خمینی به قدرت رسید. قرار تشکیل مجلس موسسان که آرزوی دیرینه مبارزان ضد دیکتاتوری بود و پیش نویس آن قبل تهیه شده بود را نادیده گرفت و با وقاحت کامل گفت «خدعه » کردم . طبیعی بود که نیروهای سیاسی که نه تشکیلاتی داشتند و نه تجربه ای ؛ یا از زندان بیرون آمده بودند یا از خارج از کشور، متشتت تر گردیدند.
مجلس موسسان می توانست به همگرائی مردم کمک کند و نمایندگان آحاد مختلف مردم فعالیت های قبل از ۲۸ مرداد را ادامه دهند.
قرار نبود ۷۲ نفر معمم و مکلا ی متعصب قانون اساسی مشروعه را برا ی حکومت ولایت فقیه طراحی کنند و کتاب حکومت اسلامی خمیمی توسط «خاندان » بنی صدر به فرانسه ترجمه شود تا دیگر کشور ها نیز از آن الهام بگیرند.
زنده یاد طالقانی در احمد آباد فکرش را نمی کرد که چندی بعد در فروردین ۵۸ احمد خمینی ، رفسنجانی ، بشارتی و غرضی که ساواک سلطنت آباد را راه انداخته بودند پسر آیت الله طالقانی را در خیابانهای تهران بربایند و بقی ماجرا..
اگر جناب peerooz هنوز میخواهد نقش تعین کننده حکومت ها در کودتای ۲۸ مرداد و بعداز انقلاب را با فعالان سیاسی عوض بدل کند سخت در اشتباهند.
فراموش نکنید که که بدستور تیسمار قرنی رئیس ستاد ارتش دولت موقت بعداز انقلاب ، هواپیماهای فانتوم نیروی هوائی برای ترساندن مردم سنندج که در نوروز ۵۸ به سخنرانی وزیر کشور دولت موقت دکتر صدر حاج سیدجوادی گوش میکردند دوار صوتی را شکستند. و بخاط همین کار تیمسار قرنی مجبور به استعفا گردید. همین کا را نیز قبلا در گنبد انجام داده بود کاری که هیچوقت در حکومت شاه به این صورت علیه مردم صورت نگرفت. درضمن عدم شرکت روحانیون ( بغیر از ایت الله طالقانی) در احمد آباد خود حاکی از حساب کتابهای مشروعه خواهان بود که بعدا مشخص شد.
باید دید امروز چه کسانی واقعا آشتی ملی و تشکیل مجلس موسسان و قانون اساسی جدید مایه می گذارند .با این انتخابات تک صدائی راه بجائی نخواهیم برد.
۷٣٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : اگر مطلب آقای نقره کار را به دقت خوانده بودی....
lradj k گرامی،
مگر من و دیگرانی که چند جمله ی نظر شما را خوانده ایم، میدانیم شما که هستی یا چه هستی. اصلا اینکه من بدانم شماره ی سجل احوالت چند رقمی است، و کجا نقاره می زنی و کجا طبل، چه ربطی به اظهار نظر شما در باره ی یادداشتهای من پیدا می کند. لذا از شما صمیمانه و دوستانه تقاضا دارم، که به چند نکته ی ذیل توجه کامل داشته باشی؛
آیا بجای اینهمه کرشمه بهتر نبود، مثالی می آوردی، که چگونه باعث شلوغی ذهنت و از دست رفتن رشته ی فکرت شده ام
می نویسی؛ «... واقعا خواننده خسته می شود». یقین کامل دارم، اگر مطلب آقای نقره کار را به دقت خوانده بودی، میتوانستی ربط یادداشت اولم به موضوع مقاله را به راحتی و بی هیچ شک و تردیدی درک کرده، و همراه من از آقای نقره کار میخواستی که به سئوالات آمده در یادداشتم پاسخ گوید. که اگر چنین کرده بودی، اینهمه فشار به ذهن شریفت وارد نشده و خسته نمیشدی.
۷٣٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : " ماهی و نمیخوای دمش و بگیر".
" مشکلات ما یکی دوتا نیست؟ من میخواهم به قبل از ۲۸ مرداد برگردیم . شاهی ها نمی خواهند. مذهبی ها هم نمی خواهند. چه کنم؟ ". پایان نقل قول از کامنت آ. بزگمهر.
نکته ذکر نشده اینست که در آن زمان استعمار نفت خور هم نمی خواست اوضاع چنان بماند و نماند. ۲۵ سال طول کشید تا به نقل از مقاله احمدآباد، ۱۴اسفند ۱۳۵۷
انوش صالحی, "سازمانها و احزاب سیاسی با سابقه و فعال (مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، جبهه ملی، حزب ملت ایران),......و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی، هیات دبیران موقت سازمان ملی دانشگاهیان، شورای مرکزی هماهنگی سازمانهای دولتی وملی، حزب توده، کمیته هماهنگی زرتشتیان ایران، حزب پان ایرانیست، اتحادیه کمونیستهای ایران و برخی دیگر از گروههای سیاسی متعلق به دو طیف ملی و چپ " برای بزرگداشت مصدق در احمد آباد گرد آیند و از فردای آن به علت عدم درک دموکراسی به زد و خورد با یکدیگر بپردازند.
منظور اینست " ماهی دموکراسی را هر وقت از آب بگیری تازه است " و گرفتن آن محتاج درک دموکراسی و مشق و تمرین و تحمل و مدارا میباشد; و باید خواست گرفتن ماهی نیز وجود داشته باشد و گرنه آنها که مانند "انقلابیون" جز حرف و ایراد, علاقه ای به گرفتن ماهی ندارند و دم آنرا میگیرند هرگز به دموکراسی نخواهند رسید.
۷٣٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : سیامند الف
عنوان : اختیار چاپ با سایت است اختیار خواندن یا نخواندن با ما
آقای iradj ! این همه مقالات و حاشیه نویسی های کج و معوج حتی از جانب آدم های با نام و نشان در این سایت چاپ میشود و از غربال دبیران محترم سایت هم می گذرد، دیگر احتیاجی نیست که غربالی به غربالهای آنها اضافه کنید.بگذار در کنار عکس نامجویان تکراری ، یک بی نام و نشان هم حرف خودش را بزند.اگر نظرات ایشان را می شناسید، زحمت خواندنش را به خودتان ندهید.چنانکه خیلی ها علاقه ای به منبر اسامی تکراری این سایت ندارند.که این به سیاست خود سایت مربوط است.باید دیگر آموخته باشیم که بار سانسور و تفکیک خودی و غیر خودی بسیار کج است و به منزل نمی رسد.بخصوص در رسانه هایی که تابلوی حزبیت را بر سر در خود ندارند.
۷٣٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : مشکل ما
مشکل ما بعداز کودتای ۲۸ مرداد شّدت گرفت.
قبل از آن اقلا چند تا حزب وجود داشت، مطبوعات داشتیم ، نشریات داشتیم ، آزادی اجتماعات داشتیم و عده ای نخبه هم هم فعال سیاسی مستقل بنام منفردین داشتیم. آغازی بود بر روند دموکراسی پارلمانی در یک حکومت پادشاهی مشروطه.
با تمام دخالت های ارتشی ها ، خوانین ، لومپن ها ، ملاها و.و. از صندوق انتخابات همان ها بیرون میامدند که در مجلس می نشستند. بخاطر سوء استفاده و تقلب بر سر منافع ملی مردم و استقلال کشور دعوا بود. زمان لازم بود که آن معایب با آموزش ، پرورش، تمرین ، و تسامح و مدارا به تدریج کاهش یابد. چنین نشد....
در آن موقع هر حزبی یا سیاستمداری به اندازه ی تعداد آرایش حرف میزد. بغیر از شخص شاه و کسانی که اساسا قواعد دموکراسی را بر نمی تابیدند.
ـ ۲۵ سال بعداز کودتا تعطیل کامل فعالیت چند صدائی بود که ضربه کاری به روند مردم سالاری در ایران شد. می توتن گفت مردم از نظر سیاسی «زمین گیر » شدند. ولی خیلی کار های فرهنگی دیگر انجام شد.
ـ نتیجه ی ۳۷ سال تلاش مردم بعداز انقلاب را می توان در انتخابات اخیر دید که مشارکت در تهران ۵۰ درصد بود که به فقط کاندیداهای مورد تائید حکومت رای دادند.
خانه از پای بست ویران است.
خواهشمند ست کمک کنیم تا بیش از این جای علت و معلول را عوض نکنیم. تساهل و تسامح ، مدارا و تولرانس در حکومت کشتار ولایت فقیه حکم کیمیا دارد.
ولی ما در خارج از کشور هیچ توجیهی برای فرار از مسئولیت نداریم . تمام ما در کشور هائی که زندگی می کنیم می بینیم که انتخابات چگونه بر گزار می شود و میزان نفوذ احزاب و اشخاص چگونه در انتخابات تعیین می شود.
بگذارید بعضی از مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور خیال کنند که مردم ایران منتظر ورود آنها به کشور هستند ولی دلیلی ندارد که حتی آنها اهمیتی به مبارزه برای تحمیل انتخابات آزاد به حکومت ندهند. مسئله این است.
تسامح و تساهل به معنی نادیده گرفتن حق مدنی ما برای داشتن انتخابات آزاد در ایران نیست. با آنها که چنین نمی اندیشند چه کنیم؟
مدارا و تولرانس به معنی تحمل مبتذل ۳۷ سال انحصار گری حکومت کشتار اسلامی نیست تا به سردمداران قتل عام ها رای بدهیم. با آنها که ری شهری ، دری نجف آبادی به بهانه ی لیست «امید » رای میدهند چه کنیم.
مشکلات ما یکی دوتا نیست؟ من میخواهم به قبل از ۲۸ مرداد برگردیم . شاهی ها نمی خواهند. مذهبی ها هم نمی خواهند. چه کنم؟
۷٣٣٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : پیشکار
عنوان : مسولیت و بی مسولیتی
با احترام فراوان به برخورد انسانی ومسولانه خانم میلانی، متاسفانه باید اذعان کرد که برخوردهای عزیزانی چون مسعود نقره کار، فرج سرکوهی و...تا حد زیادی آغشته به کینه و نفرت پراکنی علیه روشنفکران و فعالین فرهنگی و سیاسی میباشد و از " فرهنگ مدارا " قرنها فاصله دارد .
۷٣٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۴
|
از : lradj k
عنوان : خانم یا اقای البرز
با عرض شرمندگی از دوستان اخبار روز. جناب البرز که نمی دانم کیست. انقدر پر حرفی می کنند که خواننده سررشته مطلب از دستش در می رود. لطفا کمی دقت بفرمایید. نوشته های ایشان ربط چندانی به مقالات و نوشته ها ندارد. ایشان پلمیک می کنند و انگار فقط در پی مطرح کردن خودشان هستند. ایشان تنها باعث شلوغی در ذهن و از دست رفتن رشته فکر می شوند. دوستان مسئول اخبار روز خواهش می کنم دقت بفرمایید. واقعا خواننده خسته می شود.
۷٣٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : محسن
عنوان : حرف حسابی که حیف است بی پاسخ بماند!
آقای مسعود معمار روی نکات حساسی انگشت گذاشته اند که هر چند می دانم که نویسنده و همفکرانش از پاسخ مشخص و مستقیم بدانها طفره خواهند رفت، حیف!
۷٣٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : همواره خودم را موظف دیده ام، هیچ مطلبی را بی دلیل نپذیرم.
آقای شهاب گرامی، ضمن سپاس از توجهت به نظرم، لازم می بینم که بنویسم، من سئوالاتی مشخص از آقای نقره کار پرسیده ام. و اگر شما طرح سئوال را همواره با مخالفت یکی می دانی این مشگل شماست و نه من.
برایم بسیار تعجب آور است، که سخن مرا در باره ی اینکه بر اپوزیسیون ج.ا. پس از سی و هفت سال تلاش تفرقه غالب است را سخنی نیشدار تلقی می کنی. مگر جز این است؟
حال می خواهم از شما بپرسم، اگر همه نظراتشان را برای خود نگاهداشته و از طرح بحث شانه خالی کنند، این فرهنگ دموکراتیک که مورد وثوق شما هم هست، چگونه باید ایجاد شود؟
شما اصلاً اجباری در اینکه هم عقیده با من باشی نداری، ولی من بسیار خوشحالم از اینکه بهرحال شما را برای نوشتن چهار جمله خطابِ به خودم، به شوق آورده ام. همین شوق مطمئنناً شما را وا خواهد داشت، که بیندیشی، اینکه آقای نقره کار، بانو میلانی و یا البرز می گوید، چه تأثیراتی میتواند بر روند دموکراتیزه شدن کشورمان داشته باشد.
نمیدانم اگر من شماره سجل و آدرس خانه ام را در جوف هر یک از نظراتم بنویسم، این چه تأثیری میتواند بر شکل نظراتم داشته باشد.
اگر نام آقای نقره کار را گوگل کنی، مقالات و اثرات بسیاری از ایشان در دسترس است. و اگر در کارآنلاین و اخبارروز جستجو کنی، مقالاتی با امضای البرز را میتوانی مطالعه کنی.
اینکه آقای نقره کار، پای مقالات دیگران به ندرت نظرش را می نویسد، تصمیم ایشان است. من وقتی مطلبی را میخوانم، و سئوالی برایم در باره ی محتوای نوشته پیش می آید، از طرح سئوال کوتاهی و ابائی ندارم، چرا که همواره خودم را موظف دیده ام، هیچ مطلبی را بی دلیل نپذیرم.
۷٣٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای مسعود نقره کار
شما نوشتید : « در مطلب خانم مهین میلانی پای محمد مختاری و اندیشگی او به خطا و نابجا به میان کشیده شده است » من چنین برداشتی از نوشته خانم میلانی نکردم که ایشان نظرات آقای مختاری را پایه استدلال قرار داده باشد بلکه اشاره کردن ایشان به دیدگاه کلی آقای مختاری به مقوله استبداد در ارتباط به نوشته ای از آقای فرج سرکوهی برمیگردد که یاد کردن از این زنده یادان توسط آقای حقیقی را به خوردن از توبره و آخور تشبیه کرده و آن را محکوم کرده است. برداشت خانم میلانی از افکار آقای مختاری کاملأ درست است و مثالی که شما از نوشته ایشان در مورد تأکید عدم شرکت امثالی چون آقای سروش آوردید به کانون نویسندگان برمیگردد که بدرستی با حضور چهره های سیاسی با صفبندی و برنامه مشخص سیاسی را در مغایرت با اهداف کانون نویسندگان میدانست . اعتراض و مخالفت خانم میلانی به عملکرد شما و آقای سرکوهی از این زاویه است که شما نیز نام آقای مختاری را در پیشبرد خط سیاسی مطلوب خود پیوند زدید. توجه کنید کسانیکه در مورد دعوت به همکاری همه زنان داخل و خارج کشور توسط خانم پروانه اسکندری را ترفند رژیم میدانستند و در حین سخنرانی ایشان در آمریکا او را مأمور حکومتی خطاب کردند امروز از جسم قربانی شده اش علیه حکومت بهره سیاسی میبرند. من نمیدانم که اگر آقای مختاری در قید حیات بود در انتخابات ۹۲ چه میکرد اما یقین دارم که اگر شرکت میکرد یا اگر دعوت به شرکت میکرد ٬ از جانب برخی به همدستی با جنایت ملقب میشد. یادم نمیرود صبحی که آقای فرزاد کمانگر اعدام شد برخی بیدرنگ بسوی کنسولگری ایران در فرانکفورت رفتند و حدود ۲۰ نفر از هر کدام با پوستری از فرزاد کمانگر و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بشکل خطی جلو درب کنسولگری بصف بودند و زمانی که یک خانم مسن کردی بلند گو را برداشت تا آخرین نامه فرزاد کمانگر به رئیس قوه قضائیه را بخواند آنها بلند گو را از دست او گرفتند و شعار مرگ بر ... سر دادند بعد از رایزنی در آن جو آشفته بازار شخصی شروع کرد به خواندن وصیت نامه فرزاد کمانگر که همان پوستر بدستها باز هم مانع از قرائت وصیت نامه شدند آیا آنها صرفأ به جسم قربانی برای اهداف سیاسی خود نیاز نداشتند ؟ همان دیدگاه استبدادزده ای که خانم میلانی بشکل «همه ما ری شهری هستیم» بیان کرده اند.
۷٣٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : بی نژاد
عنوان : سوالی لز شیوا خانم
فرق درود آریایی با درود غیر آریایی در چیست؟
۷٣٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : شهاب
عنوان : این روزها رسم معمول، با شتاب فکر کردن، با شتاب نوشتن ...
نویسنده محترم با نام البرز ,
شما دو مطلب درست نوشتها ید. این خواننده دوستار اند یشه و بحث آزاد علت مخالفت شما با نوشته مسعود نقره کار را نفهمید.
میگویید:
"این روزها رسم معمول، با شتاب فکر کردن، با شتاب نوشتن و با شتاب... شده است. نتیجه ی تمامی این شتابها، پس از سی و هفت سال تلاش بی وقفه "تفرقه"، "دوری" و "عدم تفاهم" بیشتر و بیشتر بوده است. گویی همه در تلاشیم که از راهِ تفرقه ها و تخاصمات بیشتر به اتحاد برسیم."
البرز گرامی شما تقریبا در تمامی نوشتها نظرات خود را مینویسید. اگر کمی انصاف بخرج بدهید میبینید که شما خودتان با شتاب فکر کرده و با شتاب مینویسید... باور بفرمایید هدف جلوگیریری از بروز تفکر شما را ندارم ولی البرز گرامی با خواندن نوشتار شما و لحن نوشتار شما برای این خواننده دلسوز مشگل است احساس همدردی از نظر شما پیدا کنم.
اینکه شما با این نیش نوشته هایتان چقدر به فرهنگ دموکراتیک کمک میکنید برایم سوال بر انگیز است .
خوب هست هر کسی با هر نظری علت مخالفت یا عدم مخالفت خود را با هر مطلبی بگوید .البرز گرامی لطفآ در سایت اخبار روز بگردید و خودتان ببینید چه حجمی شما از نوشتار (تحت عنوان کمنت) بر جای گذاشته ا ید و چه میزان مسعود نقره کار. بگذریم از اینکه همه آقای نقره کار را به اسمشان میشناسند ولی شما با نام مستعار البرز مینویسیسد.
این مستعار نویسی چقدر کمک به دموکراسی کمک میکند ؟ جوابش با شما.
باور بفرمایید این نحوه کمنت نویسی و رنجاندن نویسنده با نیش گفتار هیچ کمکی به همگرایی فکری یا به اتحاد نمیکند .
شما لطف کنید در باره هر مطلبی که دوست دارید با اسم و فامیل خودتان مقاله بنویسید . حتما کسانی نظرات شما را قابل خواندن خواهند دید.
با تشکر از توجه شما
هادی شهاب
۷٣٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۴
|
از : شیوا
عنوان : در ستایش این قلم
کوتاه، گویا و سنجیده. درود آریائی به جناب دکتر نقره کار عزیز
۷٣٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : آش همان آش، و تنها کاسه است که هر از گاهی تعویض میشود
این روزها رسم معمول، با شتاب فکر کردن، با شتاب نوشتن و با شتاب... شده است. نتیجه ی تمامی این شتابها، پس از سی و هفت سال تلاش بی وقفه "تفرقه"، "دوری" و "عدم تفاهم" بیشتر و بیشتر بوده است. گویی همه در تلاشیم که از راهِ تفرقه ها و تخاصمات بیشتر به اتحاد برسیم.
آقای نقره کار از زبان زنده یاد محمد مختاری نقل می کند؛ "...جلسات مشورتی دستاوردهای دیگری داشت ... معیار دیگر اینکه افرادی می توانند در این جمع شرکت کنند که به طور رسمی و مکتوب در سانسور مشارکت نداشته اند. و کسانی که در "حذف فرهنگی" شرکت داشتند نمی توانند در این جلسات حضور پیدا کنند، مثل آنان که در سیاست گذاری های حذف فرهنگی در ستاد انقلاب فرهنگی شرکت داشتند..."
حال میخواهم از آقای نقره کار بپرسم، کدام نیرو از نیروهای کشورمان در ممیزی و خود ممیزی (سانسور) دستی گرم و گیرا نداشته است؟
بی آنکه بخواهم نقش وکیل مدافع مطلب بانو میلانی را برعهده بگیرم، می پرسم، آیا مجموع مطلب این بانوی محترم جز این فریاد است که، فرهنگ جامعه ی ما استبدادی است، و همه در چرخه ی دور باطل استبداد نقش داشته و داریم؟
و تا بر علیه تمامی مظاهر استبداد برنخاسته و در جهت بنیاد نهادن فرهنگ دموکراسی ایرانی حرکت نکنیم، آش همان آش، و تنها کاسه است که هر از گاهی تعویض میشود.
۷٣۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۴
|