راه تکامل نظریه های حقوق بشر در ادبیات و گذر تاریخ (پاره ی سوم) - اقتباس و تالیف: آراز م. فنی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ اسفند ۱٣۹۴ -  ۱۶ مارس ۲۰۱۶


De mänskliga rättigheternas väg, genom historien och litteraturen
از تاریخ اگر درسی گرفته باشیم، این است که از تاریخ درسی نگرفته ایم (هگل)


از پرفسور اووه برینگ
اقتباس و تالیف: آراز م. فنی

تمدنهای بین النهرین و شکل گرفتن مجازات دولتی و تنظیم روابط حقوق بین اقشار گوناگون اجتماعی در فلسطین/اسرائیل
گشایش فصل:
تکنیک مدرن اعجاز می کند. با استفاده از د. ان آ. می شود رد انسانها و خویشاوند بودن افراد را تا صدها قرن پیش، ردیابی کرد. با بررسی دست ساخته ها و آثار باقیمانده مادی، می توان قدمت ابزار و یا ساختمانها را پیش بینی کرد. ولی متاسفانه هنوز بازآفرینی و آنالیز زندگی مردم، روابط خانوادگی، ساختارهای فرهنگی/سیاسی، سیاستهای حکمروانان دوران باستان، افکار و اندیشه های آنها با توجه به فقر اسناد و مدارک موجود بسیار سخت است. حتی در صورت وجود سندها و مدارک کافی گروههای پژوهشی و یا محققین در تاویل و تحلیل این اسناد اختلاف نظر دارند.
اگر بپذیریم که انباشت دانش، انتقال تجربه ی نسلهای پیشین ما را در درک رفتار و چگونگی زندگی مردم گذشته بطور نسبی کمک می کند و اگر بپذیریم که هزاران سال پیش از میلاد، صدها سال بعد از میلاد تمدن و فرهنگهای انسانی در یک دایره نحس خشونت که توسط امپراطورها، شاهان، نظامیان، رهبران مذهبی، پاتریارکها، کسانی قدرت بدنی و مادی بیشتری داشتند/دارند گرفتار بوده و هست و مجموعه ی این ساختارها بعنوان یک نرم سیاسی/اجتماعی عمل می کند اغراق نکرده ایم. سئوالی که مطرح هست این است که چرا همان متدولوژی، بخشن ابزار و رفتار خشن – امروز- در قرن بیست و یکم نیز اعمال می شود؛ آنهم توسط گروه ها و نیروهائی که خود را دموکرات و یا مدرن می دانند؟ در روانشناسی سیاسی و اجتماعی از این پدیده با عنوان دیسونانس نام می برند. یعنی تضاد و اختلاف بین گفتار و عمل!
برای مثال حامورابی، کوروش و یا انوشیروان خود را عادل اطلاق می کردند. حامورابی می نویسد که من شاه ایده آلی هستم. کوروش در کتیبه ی خود از رفتار عادلانه ی خود با یهودیها و سایر اقوام تحت سلطه ی خود یاد می کند. انوشیروان را شاه عادلی خطاب می کنند. سئوال این است که لشکرکشیهای بزرگ و طولانی و اشغال سرزمینهای دیگر که توام بود با کیفرهای خشن چون اعدامهای دسته جمعی، زنده زنده سوزاندن،زنده بگور کردن زنان و یا کشتارهای دسته جمعی اسیران، برده گان می توان این فرمانرویان را شاهان ایده ال و یا عادل نامید؟ سئوال مهم دیگر این است که آیا از منظر امروز می توان گذشته را درک، ارزیابی و روی رفتار گذشتگان قضاوت کرد؟ قضاوت ما چه شاخصهائی را باید مد نظر داشته باشد؟
آیا سیاستمداران امروز در عمل بهتر از دیروز رفتار می کنند؟ لشکر کشی شوروی به افغانستان، جرج بوش به عراق، پوتین به سوریه، اشغال لیبی و مثالهای دیگر با چه استدلاها و تئوری هائی قابل تاویل هستند؟ کدامین مکانیسم هائی می توانند خشونت فردی و جمعی را کاهش دهند و یا کنترل کنند؟ آیا برخورد مردم اروپا، کشورهای غربی با پناهندگان عراقی، افغانی و سوریه ائی با منشورهای حقوق بشر، حق پناهندگی و آزادی انتخاب محل زندگی و ... قابل تطبیق است؟! سیاستهای کشورهای مسلمان و ثروتمند مثل عربستان سعودی، کویت و شیخ نشینهای خلیج فارس که خود در ایجاد بحران سوریه و منطقه دخالت دارند قابل توجیح نیست. این کشورها تاکنون هیچ فردی را بعنوان پناهجو نپذیرفته اند.

بررسی تکامل مفهوم عدالت، برابری بین جنسیتها و اقشار گوناگون مردم در گذشته و در زمان معاصر با بررسی کاربرد این مفاهیم بخشن می تواند با بررسی مجازاتها و کیفرهای متداول در مقاطع گوناگون تاریخی قابل درک باشد. کندن این مفاهیم و یا پدیده ها و حوادث تاریخی، سیاسی و اجتماعی از بستر خود؛ استفاده از آنها برای قضاوت شرایط امروز قدری مشکل ساز است. از بستر امروز باید سعی کرد به گونه ای روند تکامل تمدن انسانی را درک کرد! بازگشت به گذشته، و بازآفرینی زندگی مردم باستان در تحت شرایط فعلی با تکنیک و ابزار فعلی امکانپذیر نیست!
اشکال گوناگون جنگ سازمانیافته
سه نوع جنگ بارها بشریت را به آستانه ی سقوط و انهدام کلی برده است. اولین نوع آنها جنگهای مذهبی هستند. جنگ بین یهودیها با همسایگان خود و با مسیحیان و آن دو تا با مسلمانها از عمومی ترین نوع جنگ بین اقوام و قبایل انسانی شمرده می شوند. دومین نوع درگیرهای بزرگ، ستیز بین ملتها و اقوام است که با عنوان جنگهای ملی لقب گرفته اند و برای اولین بار در اروپای بعد از قرون وسطی روی دادند. طبق تعریف قومشناسان، مردمشناسان و جامعه شناسان سیاسی ملت و دولت ملی برای اولین بار در اروپای غربی شکل گرفت. پاره ای از پژوهشگران چون ارنست گلنر تا آنجا پیش می روند که ملت و دولتهای ملی را تنها متعلق به اروپای غربی می دانند که بخش جدی از تکامل سیاسی دوران مدرن را تشکیل می دهد. سایر موسسات و تشکلهای سیاسی در مناطق غیر اروپائی را با عنوان ساختارهای قومی و قومیت می نامند. دولتهای حاکم بر این قومها را نمی توان دولت ملی و یا ناسیونالیستی بحساب آورد. همین طور است مذاهب.
نوع سوم جنگها که بیشتر معاصر هستند و پارال با دو نوع تضاد و جنگ قبلی باعث مرگ و خرابی وسیعترین مناطق و بیشترین جمعیت جهان را در بر گرفته است جنگهای ایدئولوژیک می باشند. جنگهای سوسیالیستها با مخالفین آنها، فاشیستها و نازیستها تقریبن با هرنیروئی بغیر از خودشان ملیونها کشته و صدمه دیده به جای گذاشته است. من در یک فصل دیگری به موضوع جنگ و نیز روابط افراد و حکومت در هنگام جنگ خواهم پرداخت.
حقوق بشر و پدیده ائی بنام دین یهود
در این فصل قرار است که من به بررسی یهودیت و رابطه ی آن با سایر ادیان اگرچه مختصر بپردازم. راستش را بخواهید یهودیان، مسیحیان، مسلمانان، ملی گرایان، کمونیستها و همه ی آنهائی که واقعیت و حقیقت را تنها با مذهب، مکتب و ایدئولوژی مختص به خود تعریف و تاویل می کنند و تنها باور خود را منطقی، علمی و درست ارزیابی می کنند من را گیج و متعجب می کنند! چرا که با این نوع برخورد می بینیم که صدها هزار و شاید میلیونها تاویل و تعریف از واقعیتهای زندگی و مسایل طبیعی ارایه داده می شود. کدام یک از این تعریف واقعی است؟ جواب به این موضوع سرآغاز خیلی از جنگها را بدنبال دارد.
یکی از قدیمی ترین دین ها که امروز نیز علیرغم کمی تعداد – حدود 18 میلیون – بعنوان یک دین جهانی بحساب می آید و روی مسیل اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل تاثیر جدی دارد یهودیت است. ما در این قسمت به شکل گرفتن مذهب یهود و قوانین مهم که پاره ای از آنها در تکامل خود بخشی از حقوق بشر را تشکیل دادند می پردازیم.
قوم یهود و به بیان درستتر پیروان حضرت موسی تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته اند. در رابطه با یهودیت و یهودی ها و رابطه ی آنها با اقوام همسایه فراوان گفته و نوشته شده است. یهودیها با آئینهای یهودیت فرم گرفته اند و یکی از استثنا اقوامی هستند که هنوز که هنوز است اغلب آنها بطور سنتی زندگی کرده و باورمند به دین یهود هستند. بدیگر بیان یکی از اقوام بنیادگرا بوده و اعتقادات آنها در طول بیش از سه هزار پانصد سال کمتر تغییر داشته است. محیط زیست و شرایط اجتماعی باعث شده که بین استفاده از ساخته های تکنیکی و روش و باور زندگی یک اختلاف جدی وجود داشته باشد. بدیگر بیان مدرنیته هنوز در آداب مذهبی نفوذ نکرده است اگرچه به لحاظ تکنیکی و تحصیلات (یهودیان اروپائی و آمریکائی) از درجه ی بسیار بالای آموزش و تحصیل برخوردارند. تعداد شاید 3/1 پژوهشگران شناخته شده ی دنیا یهودی هستند. همین درصد در رابطه با سرمایه/ثروت نیز صدق می کند. تعداد سرمایه داران، صاحبان مطبوعات و نشریات بزرگ و شرکتهای تکنیکی مدرن یهودی بسیار قابل توجه هست و این امر با سنتپروری دینی در تضاد است.
بد نیست بدانیم که یهودی ها خودشان را برگزیده خداوند می دانند و از استثنا آئینهای مذهبی هستند که مبلغ مذهبی ندارد. با این تعبیر همه ی یهودیان پیامبرو برگزیده هستند. قوم برگزیده خداوند. با این باور و داوری روی خود و قدرت زیاد اقتصادی وظیفه ی خود می دانند که بعنوان معلم و یا رهبر عمل کرده و دیگران را با استناندارهای خود هماهنگ سازند. برخورد نتانیاهو و سایر رهبران اسرائیل با رئوسای جمهوری آمریکا و سایر کشورها بر این ادعا دلالت دارد.
قوم بنی اسرائیل (که خود به 12 قوم تقسیم می شدند) بازماندگان قبایلی هستند که حدود 4000 پیش از میلاد در جنوب بین النهرین ساکن بودند. بعد ها به سرزمین کنعانیان (فنیقیهای‌ها) و سپس به مصر مهاجرت کرده‌اند. در مصر مورد ظلم و ستم قرار گرفته‌ و با ظهور موسی در حدود ۳۳۵۰ سال پیش، به دین موسی گرویدند و طی مهاجرتی معروف توسط وی دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدند. این قوم در حدود ۳۰۰۰ سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند. بعدها در اثر هجوم بیگانگان و جنگ‌های داخلی ۱۱ قوم دیگر از بین می‌روند و یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام شدند. افرادی را که امروزه به بنی‌اسرائیل منسوب می‌کنند، در واقع بازماندگان قوم یهودا هستند.
اولین اشاره به کلمهٔ اسرائیل در تورات به شرح زیر است: «از این پس نام تو دیگر یعقوب نخواهد بود بلکه اسرائیل (خواهد بود) زیرا نزد خدا و مردم مقاوم بوده و پیروز شده‌ای».
بنابر روایت تورات یعقوب پس از کشتی گرفتن با هماوردی اسرار آمیز (که بعداً می‌فهمد خدا بوده است) به اسرائیل تغییر نام می‌دهد و قوم تشکیل شده از فرزندان یعقوب از آن پس «فرزندان اسرائیل» نامیده شدند. چها کاتگوری بزرگ یهودی وجود دارد. 1. یهودیهای رفرمیست که بخش اعظم آنها در آمریکا زندگی می کنند. 2. یهودی های لیبرال. 3. یهودیهای ارتدوکس. و 4. یهودیهای اولترا ارتدوکس. طبق روایتهای مذهبی پدر یهودیان اسحاق بوده که فرزند سارا و شوهر سارا ابراهیم پیغمبر است. اولین بچه ابراهیم از کنیز خانواده که به نام هاجر بود بدنیا آمد و اسماعیل نامگذاری شد. اعراب فرزندان اسماعیل هستند و یهودیها فرزندان اسحاق.
حدود 1800 پیش از میلاد بین دربار فرعون و حکومت مصر با سران یهودی فاصله ایجاد می شود و حضرت موسی مجبور می شود که حدود سالهای 1339 پیش از میلاد قوم خود را از مصر به سوی اسرائیل هدایت کند. این هجرت/خروج با عنوان اکسودوس مشهور است. 10 فرمان که سنگنوشته ای نیز از آن باقی مانده است در همین زمانها نوشته می شود. در رابطه با وحی و یا آمدن احکام الهی بر پیغمبران تفسیر های گوناگونی وجود دارد. اغلب این فرمانها زمانیکه پیامبران زمان در ترانس (از خود بیخود شده بودند) قرار داشتند فرستاده شده یا به ذهن پیامبران خطور کرده است!
یک تفسیر جامعه شناسانه از این پدیده این می تواند باشد که درک و تفکر این افراد جلوتر از مردم خود بوده و در ضمن شرایط ویژه ای می بایست فراهم می شد تا این نوشته ها/احکام تکامل پیدا می کردند. پاره ای فراتر رفته و استفاده ی هنرمندان، نقاشان و ...در استفاده از مواد مخدر قوی در ایجاد و تحریک مغز آنها را به شرایطی الهام آوری که پیامبران داشتند تشبیه می کنند! بهر حال در 10 فرمان ماده هائی وجود دارد که می توان جلوه هائی از حقوق بشر امروز را در آنها پیگیری کرد: سه فرمان اولیه بر می گردد به رابطه ی بندگان خداوند/یهودی ها در برابرخدای خود. و بعدن ماده های تعیین کننده روابط افراد و سپس مواد اخلاقی!
در حال حاضر بین 18-15 میلیون یهودی وجود دارد که که نیمی از آنها در آمریکا سکونت دارند. دین یهود به قوم یهود بر می گردد و گرویدن به یهودیت امکان پذیر است ولی افرادی که به این دین گرویده اند یهودی کامل محسوب نمی شوند. یهودی بودن تنها از طرف مادر امکانپذیر است. اگر یک مرد غیر یهودی با یک زن یهودی ازدواج کند فرزندان این زوج یهودی خواهند بود ولی اگر یک مرد یهودی با زن غیر یهودی ازواج کند فرزندان آنها دین یهودیت را به ارث نخواهند برد و می بایست پروسه ی پذیرش دین را با نظر خاخام ها از نو شروع کنند.
همانطوریکه قبلن نوشتم این دین و آئین با سایر دینها در تضاد قرار داشته و سازش با ادیان دیگر نقطه ی قوت یهودیان نیست. یهودی ها اغلب با همسایه های خود در ستیز بودند/هستند و برخورد و رفتار یهودیان با دیگر ادیان/اقوام روی تاریخ و فرهنگ اجتماعی این مذهب/قوم تاثیر عمیقی گذاشته است. برای مثال پراکنده بودن آنها در سایر کشورها. من در صدد این نیستم که در این نوشته تاریخ تکامل ملت یهود/دین یهود را آنالیز کرده و یا مطلب مجزا در این مورد بنویسم ولی با توجه به اینکه قوانین 10 فرمان و یهودیت روی حقوق بطور عموم ، روابط مردم و دیاسپورای یهودی بعد از شکست از رومی ها و پخش یهودیها در تمام دنیا تاثیر گذاشته است؛ دنبال کردن آنها در تاریخ شکل گیری حقوق بشر اهمیت پیدا می کند. حالا مروری در رابطه با این احکام داشته باشیم.
ده فرمان حضرت موسی و رابطه ی یهودیت با اقوام پیرامون خود:
فرمانهای موجود در سنگنبشته را می توان به چند قسمت تقسیم کرد:
1. فرمانهای مذهبی
در فرمان اول خداوند موسی اورا از پرستش خدایان دیگر منع می کند. این فرمان یک فرمان مشخص مذهبی است. "بغیر از خدای یهوه از هیچ خدای دیگر نباید تبعیت کنی!"   
2. فرمانهائی که بیشتر اخلاقی هستند:
"به پدرو مادرت احترام بگذار/افتخار کن!"
3. فرمانهائی که به حقوق شهروندان و یا "گوسفندان/بندگان خداوند" بر می گردد:
در فرمان پنجم خداوند موسی به پیروان او فرمان می دهد که از کشتن و گرفتن جان دیگران پرهیز کنند. قتل جرم است. آنچه که نا مشخص است فرق قتل بطور عموم و توسط مردم و قتل توسط نمایندگان خداوند/دولت مذهبی است! به دیگر بیان پیامبران و نمایندگان خدا اگر حکم قتل دهند جایز و رواست ولی دیگران چنینی حقی نخواهند داشت. تفسیر قوانین توسط قدرتمندان!
در فرمان هفتم خدای یهوه، باورمندان را از دزدی منع می کند. مالکیت افراد تقدس پیدا می کند. می شود گفت که مالکیت، سرمایه داری و اقتصاد از همین زمان نقطه ی عطفی در زندگی یهودیان می شود و بصورت مشروع.
فرمان هشتم در رابطه با منع شهادت دروغ است. راستگوئی و حقیقت پذیری تشویق می شود.
فرمان نهم نیز در باره ی حفظ مالکیت افراد و پرهیز از دست درازی به دارائی های مردم است. "تو حق نداری به خانه ی همسایه چشم داشته باشی و یا بخواهی به گونه ای ملک و یا خانه ی مردم را به تصرف خود در بیاوری!"
فرمان دهم نیزیک حکم اخلاقی و اقتصادی است. تو حق نداری به زن، خدمتکار همسایه چشم داشته باشی و یا چیزهائی که به دیگری مربوط می شود بدون رضای صاحب آن تصرف کنی.

یوته بوری/سوئد
araz.fanni@hrdiran.se