آشنا!


خسرو باقرپور


• انگشتانم را می لیسد!
رو به رویم می ایستد،
کَلِّه اش را می چرخاند و چشم می دوزد در چشمانم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۴ -  ۱٨ مارس ۲۰۱۶




 انگشتانم را می لیسد!
رو به رویم می ایستد،
کَلِّه اش را می چرخاند و چشم می دوزد در چشمانم.

دهانم را می بندم،
و هرچه نگفته را؛
آه می کشم.

چشمم را می گشایم،
و هرچه دیده را؛
می بارم.

ابر و آه را می شناسد
و حرفِ نگفته را می شنود.

سرش را می گذارد رویِ دستِ راستم،
چشمانش را می بندد.
چه گُربه ی بی تکلفی ست شعر!

اسن – زمستان ۱٣۹۴