وجدان برای فروش، آدم برای فروش - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : ساختن هویت مبارزاتی
گفته شده: نوع زیست جمعی و پیشینه ی مشترک، مختصات خاصی را برای مردمان یک کشور می آفریند چنانچه این مختصاتِ خاص در روند تحولخواهی مردمان آن کشور نادیده گرفته شود قطعاً نتیجه مطلوب حاصل نمی شود. واگر باشگردهای فریبکارانه یا شیوه های استبدادی نتایج شبه مطلوب هم به نمایش گذاشته شود این نتایج دوام و پایداری نخواهند داشت چه بسا توسط همان مردم ،نتایج به ویرانه ای تبدیل گردند. بایدگفت: در چند قرن اخیر در راستای امر تحولخواهی در زیست های جمعی تئوری های اجتماعی مطرح شده اند که راهکارهای خاصی برای تغییرات در زیست جمعی ارائه داده اند و بعضی از این تئوری ها فقط یک گروه خاص از جامعه را موتور حرکت می دانند و همچنین تحقق خواسته های آن گروه خاص نشان از پیروزی روند تحولخواهی خواهد بود. پرداختن به درستی یا نادرستی این ادعای تئوری ها خود بحث طولانی می طلبد. اما چیزی که اهمیت دارد اینست: افرادی یا گروه هایی در زیست های جمعی مختلف آنهم در کشورهای مختلف ادعاهای این تئوری های را دستمایه ادعاهای مبارزاتی خود قرار داده، که در نهایت چیزی که از ادعای مبارزگری ی این مدعیان مبارزاتی حاصل می شود یک نوع توجیه گری ی عملکرد غلط و یا فرار از وظیفه تاریخی خود نسبت به مردمان کشورشان می شود. حال وقتی به نوشتار جناب شکوهی مراجعه شود ایشان در تلاشی تلاشگرانه در پی اینست که بگوید: چون آن گروه خاص مورد نظرش مطرح نیست ؛ اقدامات بقیه افراد جامعه ناشی از نفع طلبی شخصی و حتی مزدورانه است و........ البته این روش شکوهی هم می تواند نوعی مبارزه گری محسوب شود و یک هویت مبارزاتی (واقعی یا کاذب) را نیز بیآفریند؛ اما برای کی و در خدمت کی؟
۷٣۹۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : دموکراسی را به دور از روال زندگی جاری در کشور نمیتوان ایجاد کرد
بهروز الف گرامی، اینجا بحث بر سر دو مطلب است؛
مطلب اول اینکه: در باره ی استبدادی بودن نظام ج.ا. ، با توجه به توضیحاتی که شما داده ای و نیز آنچه من نوشته ام، گمان می کنم که شما و من در این مورد به مانند میلیونها ایرانی دیگر همفکر و همراهیم.

مطلب دوم اینکه؛ بحث من اینجاست، برای رفع این استبداد نیازمند آنیم که در کشور دموکراسی داشته باشیم. و این دموکراسی را نه میتوانیم بسته بندی شده از فروشگاهی بخریم، و نه میتوانیم آن را از کسانی هدیه بگیریم. به بیانی دیگر باید خودمان دموکراسی را در کشورمان بوجود آوریم. و دموکراسی را به دور از روال زندگی جاری در کشور نمیتوان ایجاد کرد.

و در همین رابطه شما می نویسی؛ «...این وظیفه ایرانیان هست که بار دیگر ققنوس وار سر برآورند و سرزمین و مردمشان را نجات دهند...»
واقع مطلب اینکه "ققنوس وار سر برآورند" ی را که شما نوشته ای اصلا درک نمی کنم؟!!!
۷٣۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹۵       

    از : بهروز الف

عنوان : نکته ای برای اقای البرز
اقای البرز عزیز ممنون که نوشته ام را خوانده اید و نظری بر آن گذاشته اید. خواستم دو نکته را برایتان بیان کنم
۱. در جامعه ای که تا معلمانش برای زنده ماندن خود و خانواده اش بسیار هم صلح آمیز بطرف مجلس جانیان قرن میروند تا شاید حق و حقوقی بگیرند ولی رهبرانش به زندان های طولانی محکوم میشوند. در جامعه ای که کارگرانش تا صحبت از حق و حقوق خود میکنند روانه زندان های طولانی میشوند و دست بریده ابوالفضل یکی یکی آنها را معجزه آسا در زندان میکشد. در جامعه ای که دختران و پسران جوان بهایی با اوردن نمره بالای قبولی در کنکور راه به دانشگاه پیدا نمیکنند و تا یک کلام از این حق ابتدایی شان صحبت میکنند، روانه زندان میشوند. در جامعه ای که ..................... صحبت از دمکراسی و رای دادن به یک گروه جانیان هار اسلامی در مقابل گروه دیگر اگر از سر شوخی آزار دهنده نباشد میتواند از بی خردی محص باشد
۲. برای مسلمین ناب محمدی نه ایرانی ارزشی دارد و نه ایران، تنها چیزی که ارزش دارد برقراری قوانین جهل و جنون و وحشی گری اسلامی. بنابراین ایرانیان و مسلمین ناب محمدی دو سر یک تضاد هستند که یکی دیگری را از پای در میاورد تا بطور کامل مسلط شود. خوشبختانه حتی دست های غیب هم نتوانسته مسلمین را بطور کامل بر ایران مسلط کند و این وظیفه ایرانیان هست که بار دیگر ققنوس وار سر برآورند و سرزمین و مردمشان را نجات دهند. ایرانیان و مسلمین ناب محمدی هیچگونه تشایه ای با هم ندارند که "باهم" بسوی "دمکراسی" بروند. چرا که یکطرف سلاخ دمکراسی هست
شاد باشید
۷٣۹۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : دموکراسی را متأسفانه نه میتوانیم بخریم و یا از کسی هدیه بگیریم
بهروز الف گرامی، حرف حق می زنی، وقتی می نویسی؛ «...جامعه ای متوهم که ۳۸ سال دروغ و ریا و شارلاتان گری اراجیف گویی مسلمین ناب محمدی را برای تحقیر و ذلیل شدن خویش را باور میکنند...»
و برای خلاصی از این وضع چاره ای نیست، جز اینکه از تمامی ابزارهای علنی موجود برای تولد و بنیادی کردن دموکراسی ایرانی سود بجوئیم. دموکراسی در خفا ایجاد شدنی نیست، دموکراسی یعنی چگونگی رفتار گروههای مختلف کشور با یکدیگر.

بنابراین وقتی شما کوششهای انجام شده برای تبیین و تعمیم دموکراسی در کشور را؛ «... رای دادن به این جنابتکار و یا آن جنایتکار تحت نام مسخره "تمرین دمکراسی" به تمسخر کشیدن هر چه عقل ، خرد، و وجدان هست...» نامیده و آن را مسخره جلوه می دهی،
و اگر اوضاع کشور به همین منوال امروز پیش رود ناگزیر انفجار بهمنی دیگر در چشم انداز است، و نهایتاً "ویروس اسلام" مورد نظر شما به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که "ویروس استبداد پهلوی" دچار شد، یعنی یکی از قلدرترینهامان افسار حکومت را بدست گرفته، و مجدداً آش همان آش، و تنها کاسه عوض خواهد شد. چنانکه در بهمن ۵۷ چنین شد، و استبداد از همان ساعات اول پس از سقوط استبداد پهلوی بر کشور همچنان حکم راند.

دموکراسی را متأسفانه نه میتوانیم بخریم و یا از کسی هدیه بگیریم. دموکراسی را "ما" یعنی همه ی مردمان ایران در شراکت با یکدیگر باید بسازیم. و این دموکراسی با همه ی شباهتهایش به دیگر دموکراسیهای جهان، باید بتواند برخاسته از فرهنگ مردمان ایران باشد، و الی پایداریی برای آن متصور نخواهد بود.
به بیانی دیگر علیرغم آنکه در فرانسه و آلمان دموکراسی حاکم است، دموکراسی آلمانی را در فرانسه و یا بلعکس نمیتوان اِعمال کرد. بر همین اساس لازم است که ما بتوانیم دموکراسی ایرانی را در مشارکت با یکدیگر و در توافق با فرهنگ کشورمان ایجاد نمائیم. و این در عرض یک روز و دو روز ساختنی نیست.
۷٣٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۵       

    از : آزاد سیروانی

عنوان : دستی فرو رفته در زخم یا وجدانی روضه خوان؟
شاید به تاریخ و فرهنگ دیگر مردمان آشنا نیستیم.اما تاریخ و فرهنک خودمان نباید برایمان نا آشنا باشد.فرهنگی که رندان خسته از زهد فروشی گندم نمایان جو فروش، سر به میخانه و خرابات نهاده اند و آلودگی به می و نعره های مستانه را بر خرقه های پاک و گریه های مردمفریبانه ترجیح داده اند.مریضی به نام ایران در حال احتضار است.طبیبی چنگ در زخم او می برد و دستش تا مرفق به خون و عفونت اغشته میشود تا شاید چرکی از تن بیمار بیرون کشد و نوحه گری بر بالینش گریه کنان یاسین تلاوت می کند.فرهنک ما از این گریه ها و نوحه گری ها بسیار دیده است.وجدان طبیبی را میخواهیم آلوده، نه کناره نشینی گریان و روضه خوان.
۷٣٨۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۵       

    از : بهروز الف

عنوان : ترسیم واقعی از جامعه اسلام زده ایران
متاسفانه سلین نام اشنایی برایم نیست ولی سخنش بس عجیب برایم اشناست. ترسیمی کاملا واقعی از جامعه اسلام زده ایران. جامعه ای بیمار ناشی از مبتلا شدن به ویروس اسلام. ویروس هم که به جسم مغز وارد شد، گویا علاجی برای ان نیست. جامعه ای متوهم که ۳۸ سال دروغ و ریا و شارلاتان گری اراجیف گویی مسلمین ناب محمدی را برای تحقیر و ذلیل شدن خویش را باور میکنند و هر چهار سال یکبار در صف های مسخ شده به جنایتکاری حال با شمایل متفاوتی رای میدهند که شاید "بد" از "بدتر" لقمه نانی بسوی آنها پرت کند. هر چهار سال یکبار زنانی که در نظام اسلامی ارزشی ندارند و زاده شده اند تا شهوت تمام نشدنی ناشی از آموزش اسلامی محمدی مردان را ارضا کنند، با آرایش های آنچنانی با بستن روبان سبز، ابی، و بنفش به جانی های بالفطره رای دهند و عکس های تهوع آور انها را بالا و پائین کنند. هر چهار سال یکباری جسم، عقل و فکر را از انسانیت خالی کنند و تقدیم اسلام عزیز کنند تا بیضه اش سالم و سرحال باقی بماند. جامعه که فقر میلیون ها انسان وجدان ها را نمی ازارد، میلیون کودکی که باید پشت میز مدرسه باشند در خیابان ها به ولگردی و شاید بزور تن فروشی میکنند، حتی تلنگری بر مغز ها نیمزند. آن دسته اندک انسان های که در این جامعه بیمار به کمک این کودکان و فقرا میروند، توسط گرگ های وحشی خون اشام اسلامی به زندان و شکنجه روانه میشوند و باز جامعه بیمار عکس العملی نشان نیمدهد.
جامعه بیمار مبتلا به ویروس اسلام زمانی مداوا میشود که ویروس را در کالبد جامعه خشکاند و نابود و محوش کرد. رای دادن به این جنابتکار و یا آن جنایتکار تحت نام مسخره "تمرین دمکراسی" به تمسخر کشیدن هر چه عقل ، خرد، و وجدان هست. ملت های تحت سلطه اسلام، دو راه بیشتر برایشان باقی تمانده یا ادامه ذلت و حقارت و بی وجدانی یا نابودی ویروس اسلام
سلین عزیز یک دنیا سپاسم بسوی باد که نوشته ای واقعی ات شاید تلنگری باشد بر وجدان های در خواب
۷٣٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : این بازی بی رحمانه بر هم نخورد...
نویسنده در باره ی انتخابات اخیر در کشور و مدافعین شرکت در انتخابات می نویسد؛ «...آنچه وانمود می شود اهمیت دارد روزنه های دروغینی است...»
در اثر اشتباهاتی که نیروهای مختلف اپوزیسیون در برابر نیروهای انحصارطلب حاکم صورت دادیم، یکی پس از دیگری توسط انحصارطلبان به بیرون از صحن علن جامعه پرت شدیم. اما واقع مطلب اینجاست، که مبارزه بر علیه بی عدالتی را نه "ما" اختراع کرده ایم، و نه بدونِ وجود "ما" متوقف میشود.
بنابراین "روزنه های" بوجود آمده ی امروز دروغین نبوده، و نتیجه ی مبارزات مردم است. این آقای ظریف نبود که در مذاکرات هسته ای، با حذف کردن برنامه ی هسته ای انحصارطلبان جنگ طلب از دستور کار کشور، کشور در آستانه ی جنگ با جهان را از خطر جنگ نجات داد، این مردمِ صلح دوست کشور بودند که با اتحاد خود کشور را از خطر جنگ نجات بخشیدند.
اگر پیگیریهای نیروهای خواهان سلامت محیط زیست در کشور نبود، همه ی هستی کشور توسطِ انحصارطلبان حاکم صرف جنگهای نیابتی در اقصی نقاط جهان میشد

اما با اینهمه حق با نویسنده ی نوشتار است، وقتی می نویسد؛ «...بازار، اما توهم ندارد. برایش مهم نیست که راضی هستی یا نه! ترحمی در کارش نیست. گوشت تنت را به بهای قرضی که داری می برد...»
ولی برخلافِ نویسنده ی مطلب، برای مقابله با طمعکاریهای بازاریان و انحصارطلبان حاکم، تشویق مردم به ماندن در خانه هاشان و سپردن تمام صحن علن جامعه به آقای خامنه ای و شرکاء(بخوان سپاه پاسداران) را راهِ گذر از استبدادِ حاکم نمیدانم.
باید در «...میتینگ های شاد و شنگول انتخاباتی...» شرکت، و از تمامی روزنه های موجود برای بودن در صحن علن اجتماع و در کنار مردم بودن سود بجوئیم، تا بتوانیم نیروهای استبداد را از یک یک سنگرهاشان بیرون اندازیم.

البت میتوان مانندِ نویسنده ی نوشتار خود را در حصار بدبینی مطلق محصور کرده، و درست مثل ایشان نوشت؛ «...شغال و سگ و گرگ هم آوا شده اند و بازار وعده ها را داغ می کنند: اوضاع قرار است بهتر شود...»
اما در برابر این شکل از تفکر بایسته میدانم که بگویم؛ هیچکسی میتواندبه دیگری ن قول بهتر شدن اوضاع در همین فردا و یا پسین فردا را بدهد، ولی تمام سخن اینجاست؛ در تفرقه و در پراکندنِ تخم بدبینی، اوضاع هرگز بهتر نخواهد شد.

در هم رأیی با نویسنده ی نوشتار معتقدم؛ «...اگر این بازی بی رحمانه بر هم نخورد، اگر این بازار وهم و تاریک اندیشی زیر و رو نشود و سر این قلدران خیره سر زالو صفت بر سنگ کوبیده نشود، فردایی می رسد که کابوس امروز در مقایسه با آن لنگ بیندازد...»
وهم، تاریک اندیشی، قلدران خیره سر و زالوصفتان ریشه در فرهنگِ استبدادیِ کشورمان دارند. و برون رفت از اینهمه جز از طریق، اتحادِ بزرگِ مردمان کشورمان بر سر فراگیرترین خواستها و مطالبات برای امروز و فردای کشور و برای بنیادی کردن دموکراسی ایرانی، از طریقی دیگر امکان پذیر نیست
۷٣٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۵