پرویز الهی
بابی دیگر در ضرورت تشکیل سندیکاهای کارگری


• این متن، چهارمین یادداشت، از سلسله یادداشت های منتشر نشده ی پرویز الهی پیرامون مسایل کارگری است که برای اولین بار در اخبار روز انتشار می یابد. پرویز الهی از اعضای سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در جریان کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ اعدام شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ فروردين ۱٣۹۵ -  ۴ آوريل ۲۰۱۶


برای رسیدن به هر هدفی به وسایلی مناسب و ویژه نیاز است. در درجه اول باید هدف را خوب شناخت و بر اساس آن وسایل مورد نیاز را تدارک دید. وسایل و ابزار را اصلی فرعی کرده و درست و بموقع به کار گرفت. هیچ گریز و فراری از این قانون نیست. هر کس که به هدف مورد نظر خود عشق بورزد می بایست شیوه علمی را به کار گیرد. در غیر این صورت قطعا به هدف نخواهد رسید. اظهار علاقه وی به هدف، جز شعاری پوچ نخواهد بود. در علوم طبیعی، تجربی، اجتماعی و ... این قانون صادق است.
با این مقدمه فشرده در مورد ضرورت تفکیک وسیله و هدف، حالا بجاست به بحث اصلی بپردازیم. آنچه که برای کمونیستها هدف نامیده می شود، حل قطعی معضلات و مشکلات اجتماعی می باشد. می بایست تضادهای عمده اجتماعی را حل کرد، تضاد طبقاتی را باید به کمک طبقات و گروههای اجتماعی ایی حل کرد که در حل این تضاد ذینفع بوده و منافع تاریخی خود را در آن می بینند که در راس این طبقات، طبقه کارگر قرار دارد. طبقه کارگر بدون کمترین گذشتی از منافع طبقاتی خود، حاضر است در نبرد نهایی و قطعی شرکت کرده و به دوران جدیدی گام نهد. طبقه کارگر از کارگرانی جداگانه تشکیل نمی شود. این طبقه وقتی به عنوان یک صف و یک پرچم مستقل به میدان می آید که بر اساس منافع صنفی و سیاسی خود متشکل شود. می بایست طبقه کارگر در سندیکاها و اتحادیه های خود متشکل شده و به سایر طبقات و گروههای اجتماعی دیگر ذینفع در انقلاب نیز در سازماندهی آنها و ایجاد تشکیلات صنفی انقلابی یاری رساند. این است ابزار و وسیله رسیدن به اهداف صنفی و سیاسی توده ها و در راس آنها طبقه کارگر. طبقه کارگر مناسب با توان تشکیلاتی خود قادر خواهد بود به خواسته های معین دست یابد. بر این اساس طبقه کارگر مناسب با توان تشکیلاتی و سندیکایی خود به اهداف سیاسی و صنفی خود می رسد. به این دلیل است که کمونیست ها در درجه اول باید تمام توانایی و خلاقیت خود را در راه کمک به سازماندهی طبقه کارگر در اتحادیه ها و سندیکاها به کار گیرند. این امر در حال حاضر عمده است البته در کنار این مساله طبقه کارگر می بایست به مبارزه خود در راه احقاق حقوق صنفی و سیاسی خود نیز بپردازد. لازم به توضیح است که آن بخش هایی از طبقه کارگر که به سازماندهی معینی دست یافته اند قادر خواهند بود در مبارزات خود دستاوردهای بیشتری داشته باشند. و برعکس سایر بخشهای کارگری از سازماندهی ضعیف تری برخوردارند و یا اصلا سازماندهی ندارند و قادر نخواهند بود در جنگ نابرابر با دشمن متشکل و آگاه پیروز شوند. البته منظور این نیست که کارگران دست به مبارزه در راه حقوق صنفی و سیاسی خود نزنند بلکه باید به کارگران کمک کرد تا از دل این مبارزات و برای کاملتر کردن سازماندهی خود و رفع نواقص گذشته، تجربه لازم را به دست آورند. این شعار، یعنی پیش بسوی گسترش و تحکیم سندیکاهای کارگری، تا زمانی که طبقه کارگر به یک اتحادیه سراسری رزمنده دست نیافته باید شعار محوری باشد. باز هم تاکید می کنیم محوری نه اینکه تنها شعار.
وضعیت کنونی جنبش طبقه کارگر ایران نیز چنین است. طبقه کارگر در طول چند سال اول انقلاب توانسته بود به آن چنان سازماندهی دست یابد که به کمک آن پیش نویس ارتجاعی قانون کار را بی اعتبار کند و متولیان آنرا رسوا سازد. ولی این ساماندهی شوراهای کارگری کارخانجات، مناسب شرایط باز سیاسی بوده و نهایتا تشکل های صنفی ضعیفی بودند که قادر نبودند شرایط دشوار هجوم ضدانقلاب و سرکوب دستاوردهای انقلاب را تحمل کنند و به این دلیل اکثرا منحل و یا منفعل شدند و فعالان صنفی آن نیز اکثرا کناره گیری کردند.
کارگران ایران مخصوصا کارگران صنایع می بایست بر اساس تجربیات سالهای گذشته خود در زمینه تشکیل شوراها و تعاونی ها و با تکیه بر فعالین صنفی خود به سازماندهی کامل تری بپردازند تا پاسخگوی منافع آنی و آتی آنها در شرایط سرکوب و خفقان فعلی باشد و این همان "سندیکاها" می باشد. سندیکاهای مخفی برای سازماندهی مبارزات علنی، این است خلاصه کلام؛ حالا اگر در چنین شرایطی سایر خواسته های طبقه کارگر را عمده کرده و طبقه کارگر را به اقدام قطعی در آن زمینه ها دعوت کنیم حتما طبقه کارگر را به جنگی نابرابر فرستاده ایم که نتیجه آن شکست، یاس و سرخوردگی خواهد بود. باز هم باید اشاره شود که سندیکاها از دل مبارزات صنفی - سیاسی طبقه کارگر شکل می گیرد و این نتیجه، تجربه ناشی از پیروزی ها و شکست هاست، نه اینکه کارگران ابتدا خود را را سازماندهی کرده و سپس حرکت کنند، بلکه این دو لازم و ملزوم یکدیگرند ولی تا جایی که طبقه کارگر به تشکل معینی دست نیافته، امر ایجاد سندیکاها محوری است. بسیار روشن است که از دل سندیکای قوی می توان به خواسته های بسیار مناسب با شرایط دست یافت ولی نمی توان انتظاری برعکس داشت، نمی توان انتظار داشت اول دستمزد مناسب داشت، ساعات کار مناسب داشت، طرح طبقه بندی مناسب داشت و در آخر قانون کار مناسب داشت و سپس سندیکای مناسب. نمونه های موجود نشان داد که عدم سازماندهی سندیکا موجب شکست مبارزات کارگران دخانیات شد و آنها نتوانستند به خواسته های خود برسند ولی مبارزات سندیکاهای کارگران نفت در دوران مصدق وی را مجددا به نخست وزیری رساند.