روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۷ فروردين ۱٣۹۵ -  ۵ آوريل ۲۰۱۶


• ضرورت مدیریت فضای پسابرجام
ضرورت مدیریت فضای پسابرجام، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه اعتماد به قلم جاوید قربان‌اوغلی مدیرکل اسبق وزارت امورخارجه که متن آن در پی آمده است:
«‏۱‏‎ـ ‎آمریکا در بحبوحه‎ ‎کارزارهای انتخاباتی است. در این کشور نیز مانند همه کشورهای جهان دوران‎ ‎انتخابات میدان شعارهای تند، گزافه‌گویی‌های عوام‌پسند و در یک کلام،‎ ‎استفاده از هر وسیله برای از میدان بیرون کردن رقیب است. همان‌طور که همه‎ ‎شاهد هستیم در مبارزات انتخاباتی آمریکا، ایران جایگاه ویژه‌ای را اختصاص‎ ‎داده و کمتر کاندیدایی است که در سخنان خود اشاره‌ای به موضوع ایران و‎ ‎توافق هسته‌ای ایران با کشورهای ۱+۵ نداشته باشد. طرفه آنکه در عرصه سیاست‎ ‎خارجی نیز موضوع برجام که یک سوی آن مربوط به ایران است، یکی از مهم‌ترین‎ ‎موضوعات مورد بحث در میان کاندیداهای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات‎ ‎آمریکاست‎.
‎‏۲‏‎ـ ‎در ایران هم پس از گذر از یک دوره آرامش پس از تصویب برجام در مجلس‎ ‎شورای اسلامی، شوربختانه بار دیگر، توافق هسته‌ای ایران با ۱+۵ به موضوعی‏‎ ‎برای تسویه حساب‌های سیاسی تبدیل شده و تا جایی پیش رفته است که سخنان‎ ‎بی‌مبنای یک دیپلمات آمریکایی یا یک کشور دیگر غربی، مقاله یک روزنامه‌نگار‎ ‎یکی از کشورهای طرف ایران به عنوان سندی در مهم‌ترین رسانه‌های یک کشور‎ ‎برای شکست برجام و اثبات عدم تعهد طرف مقابل در اجرای برجام می‌شود، در‎ ‎حالی که سخنان زمامداران اصلی آمریکا اگر برخلاف آن نوشته یا‎ ‎گزافه‌گویی‌های آن سیاستمدار نباشد، موید آن هم نیست
٣ـ باید بپذیریم که اکنون برجام یک سند مهم بین‌المللی است‏. بر اساس این‎ ‎سند، تعهداتی به دوش ما و همچنین به دوش طرف‌های مقابل ما گذاشته شده است.ارزیابی اینکه ما چه داریم و چه گرفتیم، موضوعی مربوط به گذشته است. سوال‎ ‎امروز این است که چگونه می‌توانیم این سند مهم بین‌المللی را به بهترین وجه‎ ‎که متضمن جمیع منافع کشور باشد، حفظ کنیم. مذاکرات ۲۲ ماهه منتهی به برجام‏‎ ‎نمایانگر این واقعیت است که حصول توافق هسته‌ای یک خواست و نیاز دو طرفه‎ ‎بود. اتفاقا کلید حصول این توافق نیز در اراده دو طرف برای برون‌رفت از‎ ‎بحران هسته‌ای بود که بیش از یک دهه جهان و ایران را درگیر آن کرده بود. در‎ ‎این دوره ۲۲ ماهه، دو طرف از برخی خواسته‌های خود، به حق یا ناحق کوتاه‏‎ ‎آمدند. این از طبیعت مذاکرات دیپلماتیک و توافقات مهم است که در غیر این‎ ‎صورت مذاکره تبدیل به جدال و جدال تبدیل به جنگ خواهد شد. هدف طرفین، پرهیز‏‎ ‎از ورود به مرحله جنگ بود و بر این باور هستیم که این بزرگ‌ترین دستاورد‎ ‎ایران در فضای بسیار تندی بود که طی چند سال گذشته علیه ایران ایجاد شده‎ ‎بود‎.
‎‏۴‏‎ـ ‎مشکل اصلی اجرایی شدن برجام فضای تندی است که میان ایران و آمریکا در‎ ‎جریان است. ما پس از یک دوره نسبتا طولانی، انزوای سیاسی و بین‌المللی و‎ ‎تحریم‌های فلج‌کننده که مشکلات عدیده‌ای را برای زندگی و معیشت مردم به بار‎ ‎آورد و همچنین مانع از تعامل سازنده ایران با جهان در عرصه سیاست خارجی‎ ‎خود شد، وارد فاز جدیدی شده‌ایم که توافق برجام نقطه آغاز آن است. در این‎ ‎مرحله دنیا از منظر دیگری به ایران نگاه می‌کند. رفت و آمدهای سیاسی در‎ ‎بالاترین سطوح و هجوم شرکت‌های کشورهای مطرح جهان برای ورود به بازار ایران‎ ‎از نتایج اولیه توافق برجام بود که متاسفانه در فضای تند سیاسی که چند‎ ‎صباحی است آغاز شده، در حال کم فروغ شدن است. در حالی که برجام مانند طفلی‎ ‎است که در یکی، دو سال نیازمند مراقبت‌های جدی است. به طور طبیعی، هیچ یک‎ ‎از آحاد کشورمان خواستار ضعف و سستی کشورش در جهان نیست. همه ما ایرانی‎ ‎قدرتمند و مطرح در صحنه بین‌المللی خواستاریم. به طور طبیعی، افزایش قدرت‎ ‎نظامی از حقوق غیرقابل انکار هر کشوری است و باید دانست که قدرت موشکی و‎ ‎توان نظامی یکی از بازوها و اهرم‌های قدرت در عرصه جهانی است. در کنار این‎ ‎مولفه، قدرت اقتصادی، برخورداری مردم از یک زندگی شرافتمندانه و لایق‌ شأن‎ ‎و منزلت ایرانی لازمه اداره کشور است که در صورت کم‌توجهی به آن عملا کشور‎ ‎مهم‌ترین سرمایه حمایتی خود را از دست خواهد داد. می‌توان قدرت نظامی را‎ ‎روزآمد کرد ولی از تندتر شدن فضای سیاسی و تبلیغاتی نیز پرهیز کرد. باید به‎ ‎گونه‌ای عمل کنیم که اگر آنها از ما درباره فعالیت‌های نظامی سوال کردند،‎ ‎به بیانی ساده بگوییم حق طبیعی هر کشوری است که آمادگی داشته باشد.‏»

• روح برجام، جسم برجام
روح برجام، جسم برجام، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم دکتر صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران که نویسنده در آن نوشته است:
«سخنرانی‎ ‎باراک اوباما در چهارمین اجلاس امنیت هسته‌ای در واشنگتن مبنی‌بر اینکه‎ ‎ایران از مفاد برجام تخطی نکرده اما درخصوص پایبندی به «روح برجام» همچنان‎ ‎انتظارات و توقعاتی از ایران می‌رود، با واکنش‌های متفاوتی در تهران‎ ‎روبه‌رو شده است. طرفداران برجام و در رأس آنان دولت یازدهم، بیشتر ترجیح‎ ‎داده‌‌اند سکوت اختیار کنند. درعین‌حال برخی هم بر آن خرده گرفته‌‌اند که‎ ‎این سخنان درست نبوده و ایران همچنان بر اصل و فرع یا روح و کالبد برجام‏‎ ‎پایبند و متعهد مانده است. اما همان‌طور که انتظار می‌رفت مخالفان برجام‎ ‎بیشترین واکنش‌ها را نسبت به سخنان اوباما نشان داده‌اند. آنها متقابلا‎ ‎آمریکا را متهم کرده‌‌اند که نه به روح برجام متعهد مانده نه به جسم آن.البته اصولگرایان همواره و از همان ابتدای روند جدید در سیاست خارجی ایران،‎ ‎نه نگاه مثبتی به این رویکرد داشتند و نه به مذاکرات اصلی و به طریق اولی‎ ‎به آمریکا به‌عنوان طرف اصلی مذاکره با ما روی خوش نشان دادند. بعد از‎ ‎برجام هم نه‌تنها کلمه‌ای در تأیید آن نگفتند بلکه همواره سخنان ناامیدانه،‎ ‎دلسردکننده و مأیوسانه نسبت به آن ابراز کرده‌اند. به‌هرحال این گفته‎ ‎رئیس‌جمهور آمریکا جای تأمل دارد. آیا برجام یک «روح» دارد و یک کالبد؟ در‎ ‎پاسخ باید گفت اتفاقا اوباما درست می‌گوید. برجام یک کالبد یا جسم دارد که‎ ‎از یک‌سری بایدهاونباید‌ها تشکیل شده که بخشی برعهده ایران و بخش دیگر بر‎ ‎گردن غربی‌هاست. البته همان‌طور که اشاره شد، مخالفان برجام در ایران‎ ‎اعتقاد دارند آمریکایی‌ها به تعهدات خود عمل نکرده‌اند. البته ظاهرا‎ ‎واشنگتن هر عمل دیگری هم انجام دهد، گروه‌های مخالف دولت خواهند گفت‎ ‎آمریکایی‌ها به تعهداتشان عمل نکرده‌اند! جریان مخالف برجام در داخل آمریکا‎ ‎و برخی کشورهای منطقه نیز ایران را متهم می‌کنند که مفاد برجام را رعایت‎ ‎نکرده و در هر فرصتی که بتواند از زیر بار تعهدات، شانه خالی می‌کند. اما‎ ‎اگر نگاه سیاسی و جانب‌دارانه را کنار بگذاریم و منصفانه به برجام بنگریم،‎ ‎هم ما گام‌های بلندی در راستای تعهدات در چارچوب برجام برداشته‌ایم و هم‎ ‎غربی‌ها. صد‌البته که مشکلات هم نه بنا بوده نباشند و نه بنا بوده خیلی‎ ‎سریع حل‌وفصل شوند. هر دو طرف نشان داده‌‌اند که در حل مشکلات و نکاتی که‎ ‎دردسرساز بوده‌‌اند خواهان توافق و رفع آنها هستند؛ یعنی همچنان بر سر همان‎ ‎عزم و اراده‌ای که در به‌دست‌آمدن توافق تاریخی هسته‌ای در آن ۲٣ماه از‎ ‎خود نشان دادند باقی مانده‌اند. اوباما هم همین را دارد می‌گوید. او‎ ‎می‌گوید برخلاف آنچه مخالفان برجام در داخل آمریکا و بیرون آن می‌گویند‎ ‎ایران به تعهدات در چارچوب برجام عمل کرده؛ اما آنچه اوباما نمی‌گوید و من‎ ‎به سخنان رئیس‌جمهور می‌افزایم این است: و ایضا برخلاف آنچه مخالفان برجام‎ ‎در داخل ایران هم می‌گویند، غرب هم به تعهداتش در قبال برجام عمل کرده است.می‌ماند نکته ظریفی که اوباما به‌عنوان «روح برجام» مطرح می‌کند و معتقد‏‎ ‎است در چارچوب آن، انتظارات بیشتری از ایران می‌رفت و می‌رود. سوال مهم آن‎ ‎است که آن روح برجام که اوباما از آن سخن می‌گوید، کدام است؟ خود او البته‎ ‎در سخنرانی مذکور، هیچ اشاره‌ای نه به روح برجام می‌کند و نه آن انتظارات‎ ‎را مطرح می‌کند اما می‌توان حدس زد که او شاید انتظاراتی نه در چارچوب‎ ‎برجام بلکه در حال‌وهوای به‌وجودآمده پس از برجام از ایران داشته است. او‎ ‎قطعا انتظار نداشت ایران برنامه‌های موشکی خود را متوقف یا حتی آهسته‌تر‎ ‎کند اما این انتظار را داشت که تهدید به نابودی رژیم اسرائیل مطرح نشود.
مخالفت با سیاست‌های آن رژیم و نقض حقوق بشر‎ ‎توسط او البته محکوم است و ایران و برخی دیگر از کشورها همواره برای‎ ‎محکومیت آن در مجامع جهانی تلاش می‌کنند اما شاید رئیس‌جمهور آمریکا انتظار‎ ‎داشت که در فضای پسابرجام، ایران گام‌های بلندتری در جهت حل‌وفصل معضلات و‎ ‎مشکلات منطقه بردارد و ابتکارات دیگری از خود نشان دهد؛ ایضا تلطیف فضای‎ ‎سیاسی در داخل ایران و شاید انتظارات دیگری. شاید او انتظار داشت ایران‎ ‎بیشتر به‌جای سخن‌گفتن از موضع خاص، با زبان دیپلماسی و پسابرجام سخن‎ ‎بگوید. صد البته که هیچ‌کدام اینها نه در برجام بوده و نه اساسا هیچ کشوری‎ ‎از جمله ایالات متحده می‌تواند به خود اجازه دهد که چنین مطالباتی از ایران‎ ‎داشته باشد. ظاهرا اوباما به خود حق می‌دهد برخی امیدها و آرزوها در مورد‎ ‎ایران را تحت لوای پدیده‌ای به نام «روح برجام» ابراز کند‎.‎»

• باید فضا را کنترل کنیم
باید فضا را کنترل کنیم، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آفتاب یزد به قلم دکتر علی خرم سفیر سابق ایران در سازمان ملل که در آن نوشته است:
«نامه‎ ‎اخیر‎ ‎کشورهای‎ ‎اروپایی‎ ‎و‎ ‎آمریکا‎ ‎به‎ ‎سازمان‎ ‎ملل‎ ‎و‎ ‎نشست‎ ‎اخیر شورای‎ ‎امنیت‎ ‎در‎ ‎باره‎ ‎بررسی‎ ‎آزمایش‌های‎ ‎موشکی‎ ‎سپاه‎ ‎به‎ ‎چند‎ ‎دلیل، به‎ ‎قطعنامه‌ای‎ ‎شدیداللحن‎ ‎علیه‎ ‎ایران‎ ‎منجر‎ ‎نشد‎:
۱ـ ‎تنها‎ ‎مدت‎ ‎کوتاهی‎ ‎از‎ ‎توافق‎ ‎هسته‌ای‎ ‎بین‎ ‎ایران‎ ‎و‎ ۱+۵ ‎گذشته‎ ‎است و‎ ‎این‎ ‎گروه‎ ‎قصد‎ ‎ندارد‎ ‎تا‎ ‎ایران‎ ‎را‎ ‎از‎ ‎گام‎ ‎مثبتی‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎تعامل‎ ‎با‎ ‎جهان برداشته‎ ‎است،‎ ‎منصرف‎ ‎کرده‎ ‎و‎ ‎برنجاند‎.
۲ـ ‎اکنون‎ ‎اروپایی‌ها‎ ‎می‌دانند،‎ ‎با‎ ‎دولتی‎ ‎در‎ ‎ایران‎ ‎روبه‌رو‎ ‎هستند‎ ‎که پاسخگوست‎ ‎و‎ ‎می‌تواند‎ ‎معقولانه‎ ‎پای‎ ‎میز‎ ‎مذاکره‎ ‎بنشیند‎.
٣ـ ‎اخیرا‎ ‎کشورهای‎ ‎غربی،‎ ‎صرفا‎ ‎به‎ ‎رئیس‎ ‎دور‎ه‌ای‎ ‎شورای‎ ‎امنیت(‎سفیر اسپانیا) ‎یک‎ ‎نامه‎ ‎نوشتند‎ ‎و‎ ‎به‎ ‎دنبال‎ ‎دادن‎ ‎قطعنامه‎ ‎نبود‎ه‌اند. فراموش نکنیم‎ ‎حتی‎ ‎اتحادیه‎ ‎اروپا،‎ ‎با‎ ‎قطعنامه‌ای‎ ‎که‎ یک‎ ‎ماه‎ ‎پیش‎ ‎از‎ ‎سوی‎ ‎اسرائیل به‎ ‎شورای‎ ‎امنیت‎ ‎برده‎ ‎شده‎ ‎بود،‎ ‎مخالفت‎ ‎کرد‎.
‎بنابراین‎ ‎آمریکا،‎ ‎فرانسه،‎ ‎انگلیس‎ ‎و‎ ‎آلمان‎ ‎قصد‎ ‎ندارند‎ ‎که‎ ‎با‎ ‎تصویب‎ ‎یک قطعنامه‎ ‎یا‎ ‎بیانیه‎ ‎به‎ ‎تعرض‎ ‎با‎ ‎ایران‎ ‎بپردازند.آنها‎ ‎در‎ ‎نامه‎ ‎اخیرشان‎ ‎هم صرفا‎ ‎می‌خواستند‎ ‎یک‎ ‎هشدار‎ ‎تلویحی‎ ‎به‎ ‎کشورمان‎ ‎درباره‎ ‎آزمایش‌های موشکی‎ ‎بدهند.وگرنه‎ ‎درحال‎ ‎حاضر‎ ‎شورای‎ ‎امنیت‎ ‎و‎ ‎جامعه‎ ‎جهانی نمی‎خواهد‎ ‎علیه‎ ‎ایران‎ ‎قطعنامه‌ای‎ ‎راجع‎ ‎به‎ ‎موضوع‎ ‎موشکهای‎ ‎بالستیک صادر‎ ‎کند‎.
‎اما‎ ‎در‎ ‎طرف‎ ‎دیگر،‎ ‎ایران‎ ‎نیز‎ ‎باید‎ ‎خویشتنداری‎ ‎و‎ ‎آرام‎ ‎کردن‎ ‎اوضاع‎ ‎را‎ ‎در دستور‎ ‎کار‎ ‎قرار‎ ‎دهد‎.‎
در انتها باید گفت که نشست چهاردهم فروردین شورای امنیت، از ابتدا هم قرار نبود به بیانیه یا نتیجه‌ای برسد. بلکه، هدف اصلی از نوشتن آن نامه، مطرح شدن بحث آزمایش‌های موشکی ایران در نشست سازمان ملل بوده است.
اما بایستی به خاطر داشت که روند امور بین‌المللی تدریجی است. این بار با یک نامه چنین جلسه‌ای تشکیل شد. ولی چنانچه چالش موشکی همچنان ادامه داشته باشد ممکن است در دفعات بعد، اقدامات غربی‌ها درباره آزمایش موشکی، یک گام جدی‌تر شود. بنابراین اکنون ما باید شرایط را کنترل کرده و اجازه ندهیم این موضوع به سمت پیچیده‌تر شدن و دخالت‌های آنان پیش رود.»

• پشتوانه موشکی دیپلماسی
پشتوانه موشکی دیپلماسی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه همشهری به قلم یدالله جوانی مشاور نماینده ولی‌فقیه در سپاه که متن آن در پی آمده است:
«موضوع رزمایش موشکی جمهوری اسلامی ایران و جنجال آمریکایی‌ها که حق دفاع مشروع ایران را نادیده می‌گیرند، موضوع مورد بحث این روزهای محافل سیاسی کشور است. نگاه به مبانی دینی شکل‌گیری جمهوری اسلامی ایران و همچنین برنامه‌های راهبردی کشور نشان می‌دهد که ایران ناگزیر است که توان دفاعی خود را افزایش دهد و این یک موضوع منطقی است.
الف) یکی از ابزارهای ما که در عرصه بین‌الملل در خصوص مسائل راهبردی از آن استفاده می‌کنیم و رهبری انقلاب هم بر آن تأکید دارند، مسئله مذاکره است. مذاکره و گفت‌وگوی سیاسی میان کشورهای دنیا یکی از روش‌های پیشبرد اهداف استراتژیک کشورهاست که ایران نیز از آن بهره می‌برد. اما به راستی این هدف یعنی گفت‌وگوی سیاسی بین‌المللی نیاز به پشتوانه سیاسی و اقتدار ملی ندارد؟ آیا در جایی که باید بدهد، بستان سیاسی صورت بگیرد، نباید قدرت و اقتدار ایرانی به کمک ایران بیاید و توان و قدرت چانه‌زنی کشورمان و مسئولان مذاکره‌کننده را بالا ببرد؟ به همین دلیل است که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که هم به موشک و توان دفاعی کشور معتقد است و هم به مذاکره و روش‌های دیپلماتیک. غفلت از ارتقای توان دفاعی، خیانت به اسلام و ملت است زیرا اروپایی‌ها، آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها بارها تهدیداتی را علیه ما داشتند، پس وقتی دشمن و طرف مقابل از زبان زور استفاده می‌کند، آن‌وقت چگونه است که ما بگوییم دنیا فقط دنیای مذاکره است. این حرف یعنی غفلت از توان دفاعی. در حالی که دشمنان ما هر روز همین توان دفاعی خود را افزایش می‌دهند و موشک‌های بالستیک و دقیق خود را آزمایش می‌کنند ما نیز واضح است که باید در این راستا اقدام کنیم.
ب) اینکه دشمنان انقلاب و هم‌پیمانان آنها بر توان موشکی جمهوری اسلامی ایران تمرکز کرده‌اند یعنی اینکه آنها به دنبال از کار انداختن این توان دفاعی هستند و این را هم می‌دانند که اگر این توان (توان موشکی) را از کشور بگیرند عملاً توان دفاعی کشورمان را از کار انداخته‌اند.
ج) عدم توسعه توان موشکی یعنی عدم توسعه توان دفاعی و بازدارندگی کشور، هیچ عقل سلیمی این را نخواهد پذیرفت که جمهوری اسلامی قید توسعه توان موشکی خود را بزند، هیچ‌کس هم نباید چنین تفکری را در کشور ایجاد کند. مطمئناً اگر جمهوری اسلامی ایران این توان موشکی را نداشت طرف‌های مقابل جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته‌ای تن به خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران نمی‌دادند. ما توان موشکی و دفاعی را پشتوانه‌ای برای قدرت مذاکره می‌دانیم و هیچگاه از آن غافل نخواهیم ماند.
د) در انتها نیز باید به رویکرد آمریکایی‌ها اشاره کنیم تا بتوانیم درکی درست از این واقعیت که باید قدرت موشکی ایران افزایش یابد را به دست آوریم. آمریکایی‌ها جمهوری اسلامی ایران را، برخوردار از قدرت نظامی در سطح بازدارندگی ارزیابی می‌کنند. بدون تردید، قدرت موشکی جمهوری اسلامی، نقش و سهم اصلی در چنین برآوردی از قدرت دفاعی ملت ایران، از سوی دشمنانش دارد. قدرت موشکی ایران، یک قدرت واقعی و معتبر است. آخرین رزمایش موشکی سپاه پاسداران در اسفندماه سال گذشته، میزان اعتبار قدرت بازدارندگی نظامی ایران را به نمایش گذاشت. این رزمایش نشان داد که کلام‌های مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا در برابر تهدیدات نظامی دشمنان مبنی بر «دوران زدن و در رفتن گذشته است، اگر زدید باید بخورید» و «اگر صهیونیست‌ها دست از پا خطا کنند، تل‌آویو و حیفا با خاک یکسان خواهد شد»، کلام‌های معتبر و با پشتوانه‌ای است.
دولتمردان آمریکا که خود را ناتوان از جنگ با ایران می‌دانند، بر این باورند که با توافق هسته‌ای، ایران را می‌توانند در مسیر عقب‌نشینی‌های مستمر در حوزه‌های گوناگون و از جمله عقب‌نشینی در حوزه قدرت دفاعی‌اش به حرکت درآورند. البته برخی مواضع سیاسی در داخل هم به این موضوع کمک کرد. یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که آمریکایی‌ها خواهان تغییر رفتار در آن حوزه از سوی دولتمردان و رهبران ایران هستند، حوزه دفاعی و خصوصاً حوزه اقتدار موشکی است. آمریکایی‌ها محدودسازی برنامه موشکی ایران را به مراتب باارزش‌تر از محدودسازی برنامه هسته‌ای ایران برای خود ارزیابی می‌کنند و این مسئله‌ای است که باید همه در مقابل آن هوشیار و متحد باشیم.»

• روابط خارجی در سپهر اقتصاد مقاومتی
روابط خارجی در سپهر اقتصاد مقاومتی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم حمید زمان‌زاده عضو هیأت علمی پژوهشکده پولی و بانکی که متن آن در پی آمده است:
«سال ۱٣۹۵ مزین به شعار «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» شده است. اجرای‎ ‎اقتصاد مقاومتی طبعاً محورهای گوناگونی را در بر می‌گیرد که یکی از‎ ‎مهم‌ترین محورها، موضوع روابط خارجی کشور است. بدون تردید نحوه تعامل و‏‎ ‎برقراری روابط اقتصادی و سیاسی کشور با جهان، اثرات و پیامدهای مهمی بر‎ ‎اقتصاد ملی برجای خواهد گذارد و درست به همین دلیل نحوه مدیریت روابط خارجی‎ ‎کشور یکی از موضوعات مهم در اجرای عملی اقتصاد مقاومتی است. در این راستا‎ ‎توجه به چند نکته در روابط خارجی در حوزه اقتصادی و سیاسی می‌تواند برای‎ ‎پیشبرد عملی اقتصاد مقاومتی مفید و موثر باشد‎.‎
‏۱‏‎) ‎اقتصاد مقاومتی اگرچه اقتصادی درون‌زا است اما در عین حال اقتصادی‎ ‎برون‌گرا نیز هست. درون‌زا بودن اقتصاد مقاومتی به هیچ وجه به معنای عدم‎ ‎استفاده از ظرفیت‌های اقتصاد جهانی برای توسعه اقتصاد کشور نیست، بلکه‏‎ ‎بالعکس پویایی و شکوفایی اقتصاد ملی نیازمند برنامه‌ریزی اصولی برای توسعه‎ ‎روابط خارجی و استفاده مناسب از ظرفیت‌های اقتصاد جهانی برای توسعه اقتصاد‎ ‎کشور است. توسعه تجارت خارجی اعم از صادرات و واردات کالاها و خدمات، توسعه‎ ‎سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه انتقال دانش و فناوری از مهم‌ترین مولفه‌های‎ ‎مرتبط با روابط خارجی در حوزه اقتصادی است که تأمین آن برای پویایی،‎ ‎شکوفایی و توسعه اقتصاد کشور ضرورت دارد. به همین دلیل در یکی از بندهای‎ ‎سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، بر «توسعه پیوندهای راهبردی و گسترش همکاری و‎ ‎مشارکت با کشورهای منطقه و جهان» به عنوان یکی از راه‌های عملی اجرای‎ ‎اقتصاد مقاومتی در حوزه سیاست خارجی تأکید شده است‎.‎
‏۲‏‎) ‎در تجربیات گذشته سیاست خارجی، مولفه‌های اقتصادی نه تنها از وزن اندکی‎ ‎در تدوین سیاست خارجی و مدیریت روابط خارجی برخوردار بوده بلکه سیاست‎ ‎خارجی عموماً برای اقتصاد ملی هزینه‌زا بوده است. چنین سیاست خارجی به وضوح‎ ‎با اقتصاد مقاومتی قرابتی ندارد. یکی از اصول سیاست خارجی برای پیشبرد‎ ‎اقتصاد مقاومتی این است که سیاست خارجی بتواند تا حد امکان از بروز تنش و‎ ‎شوک خارجی به اقتصاد ملی جلوگیری کند و از سوی دیگر محیطی باثبات و امن را‎ ‎در حوزه روابط خارجی برای اقتصاد ملی فراهم نماید. در مقابل سیاست خارجی که‎ ‎منتهی به ایجاد تنش‌های مداوم در روابط خارجی شود، در نقطه مقابل پیشبرد‎ ‎اقتصاد مقاومتی قرار می‌گیرد چراکه اصل مهم برای اجرای اقتصاد مقاومتی این‎ ‎است که ابتدا تا حد امکان از بروز شوک به اقتصاد ملی جلوگیری کنیم و سپس‎ ‎زمینه را برای مقاومت اقتصاد در برابر شوک‌ها فراهم نماییم. به همین دلیل‎ ‎در یکی از بندهای سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، بر «استفاده از دیپلماسی‎ ‎برای حمایت از هدف‌های اقتصادی» و نیز «استفاده از ظرفیت‌های سازمان‌های‎ ‎بین‌المللی و منطقه‌ای» به عنوان یکی از راه‌های عملی اجرای اقتصاد مقاومتی‎ ‎در حوزه سیاست خارجی تأکید شده است. خوشبختانه دولت یازدهم مسیر سیاست‎ ‎خارجی را در راستای مناسب تغییر داده است تا وزن مولفه‌های اقتصادی در‎ ‎سیاست خارجی افزایش یابد، تنش‌زدایی و بهبود روابط خارجی در دستور کار‎ ‎سیاست خارجی قرار گیرد و در نهایت سیاست خارجی در خدمت تأمین اهداف اقتصادی‎ ‎کشور قرار گیرد. در این زمینه برخلاف نظر منتقدان دیپلماسی خارجی، تلاش دو‎ ‎ساله دیپلماسی خارجی دولت یازدهم برای دستیابی به توافق جامع و لغو‎ ‎تحریم‌های اقتصادی مهم‌ترین اقدام عملی دولت برای پیگیری سیاست خارجی است‎ ‎که در راستای اجرای عملی اقتصاد مقاومتی قرار دارد و تداوم تنش‌زدایی و‎ ‎ارتقا و توسعه روابط خارجی، تداوم حرکت در این مسیر است.
‎٣) ‎موضوع مهم دیگر توسعه متوازن روابط سیاسی و اقتصادی با قدرت‌های جهانی‎ ‎است. سیاست خارجی که به وابستگی کشور به یکی از قطب‌های قدرت جهانی منتهی‎ ‎گردد، به وضوح در نقطه مقابل اقتصاد مقاومتی قرار دارد، چرا که وابستگی‎ ‎پاشنه آشیل اقتصاد مقاومتی در حوزه سیاست خارجی است‎.‎
برای توسعه اقتصادی و حفظ امنیت ملی، توسعه روابط خارجی در حوزه اقتصادی و‎ ‎سیاسی به طور متوازن با قدرت‌های شرق مانند روسیه و چین و قدرت‌های غرب‎ ‎مانند اتحادیه اروپا ضرورت دارد. ایجاد توزان میان غرب و شرق در توسعه‎ ‎روابط خارجی از یک سو زمینه را برای تقویت استقلال و امنیت ملی و جلوگیری‎ ‎از وابستگی کشور به یکی از کانون‌های قدرت در جهان فراهم می‌نماید و از سوی‎ ‎دیگر زمینه استفاده از ظرفیت‌های اقتصاد جهانی در راستای شتاب دادن به‎ ‎فرآیند توسعه اقتصادی از مسیر افزایش سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد رقابت‎ ‎میان قدرت‌های بزرگ برای حضور در ایران ایجاد می‌کند. خوشبختانه دولت‎ ‎یازدهم در این زمینه نیز با پیگیری توسعه همزمان روابط خارجی کشور با‎ ‎قدرت‌های مختلف شرق و غرب اقتصاد کشور را در مسیر رهایی از وابستگی به‎ ‎قدرت‌های معدود و استفاده از ظرفیت‌ قدرت‌های مختلف جهانی برای توسعه قرار‎ ‎داده است. مسیری که در راستای اقدام عملی برای پیشبرد اقتصاد مقاومتی در‎ ‎حوزه سیاست خارجی قرار دارد و باید تداوم یابد‎.‎»

• خطرناکتر از کمربند انفجاری
خطرناکتر از کمربند انفجاری، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه شهروند است که متن آن به شرح زیر است:
«چه چیزی از بمب اتم‎ ‎خطرناک‌تر و کشنده‌تر است؟ چه چیزی از تروریسم کور و کمربند انفجاری او‎ ‎خطرناک‌تر است؟ آیا اصولا چیزی هست که باید از آن بیشتر از بمب و تروریسم‎ ‎ترسید؟ شاید بتوان گفت که معیارهای دوگانه ریشه همه این نوع خطرات است.اگرچه ظهور پدیده‌ای مثل داعش را نمی‌توان با یک علت و عامل توضیح داد، ولی‎ ‎به احتمال فراوان یکی از ریشه‌های بروز و رشد چنین خشونت عریانی مواجهه‎ ‎روزانه مردم با معیارهای دوگانه از سوی صاحبان قدرت است؛ هم در عرصه داخلی‎ ‎کشورها و هم در عرصه بین‌المللی. آیا مواردی از این نوع را می‌توانیم معرفی‎ ‎کنیم؟ بله‎.‎
به احتمال فراوان لغو سفر آقای روحانی به اتریش دلایل گوناگونی داشت؛ ولی‎ ‎در این میان یک علت نیز برجسته شد و آن اجازه رسمی دولت اتریش به راهپیمایی‎ ‎اعتراضی منافقین است. این‌طور گفته شد که این راهپیمایی تبعات امنیتی‎ ‎داشته و لذا رئیس‌جمهوری ایران سفر را لغو کرده است. رئیس‌جمهوری اتریش نیز‎ ‎در پاسخ گفته است که سطح حفاظت برای سفر آقای روحانی معادل سطح حفاظت برای‎ ‎روسای جمهوری آمریکا و روسیه است و هیچ خطری آن را تهدید نمی‌کرد و‎ ‎راهپیمایی نیز با فاصله زیادی از هیأت ایرانی انجام می‌شد. به نظر می‌رسد‎ ‎که پاسخ رئیس‌جمهوری اتریش در این مورد درست باشد و نباید از جهت امنیتی‎ ‎نگران تظاهرات می‌بود؛ ولی رئیس‌جمهوری اتریش نکته دیگری را هم اضافه کرد‎ ‎مبنی بر این‌که اتریش به لحاظ معیارهای دموکراتیک نمی‌تواند مانع انجام‎ ‎تظاهرات این گروه شود. اتفاقا در همین‌جا باید نسبت به اتریش و دیگر‎ ‎کشورهای اتحادیه اروپا اعتراض شود که هیچ معیار و ارزش دموکراتیکی موجب‎ ‎اجازه دادن به آنان برای اعتراض نمی‌شود، بلکه این معیارهای دوگانه غرب است‎ ‎که زمینه‌ساز این وضع شده است. در اینجا صرفا هدف ما بحث منافقین است و نه‎ ‎سایر گروه‌های مخالف ایران‎.‎
چرا معیارهای غرب در این مورد دوگانه است؟ آیا کشورهای غربی هیچ‌گاه اجازه‎ ‎راهپیمایی به گروه‌های تروریستی امثال داعش و القاعده را می‌دهند؟ اگر‎ ‎اجازه می‌دهند که در این صورت بحثی نیست؛ ولی اگر چنین اجازه‌ای را‎ ‎نمی‌دهند، سهل است که هر کسی را که به این نام شناخته شود تحت نظر قرار‎ ‎داده و بازداشت می‌کنند، پس آیا نمی‌توانیم این توقع را داشته باشیم که‎ ‎مشابه همین کار را با اعضای منافقین کنند؟ چرا چنین توقعی وجود دارد؟ به‎ ‎این دلیل روشن که مجاهدین خلق کارهای گروه‌های تروریستی کنونی را در ٣۵‌سال‎ ‎پیش در ایران انجام داده‌اند؛ کارهایی که داعش و القاعده چند دهه بعد از‎ ‎آنها از چنین شیوه‌هایی استفاده می‌کنند. کمربند انتحاری و دگرکشی از طریق‎ ‎خودکشی از سوی مجاهدین خلق در ایران رواج یافت. کشتن‌های چشم‌بسته و کور و‎ ‎انواع بمب‌گذاری‌ها از طریق افراد نفوذی از جانب آنان آغاز شد؛ به ادعای‎ ‎خودشان هزاران نفر را کشتند؛ طبعا این تعداد افراد نمی‌توانستند منحصر به‎ ‎مقامات کشور باشند. آنان پس از فرار از ایران با دشمن کشور متحد شدند و به‎ ‎استخدام او درآمدند. دشمنی که به دلیل جنایات علیه بشریت درنهایت اعدام شد و‎ ‎حوصله غربی‌ها را نیز سرآورد و با حمله به عراق او را ساقط کردند. منافقین‎ ‎در اعمال تروریستی نه‌تنها از داعش کمتر ندارد که بسیار وحشی‌تر و‎ ‎پیشگام‌تر از آنان بوده است؛ پس چرا آنان باید در اروپا آزادانه فعالیت‎ ‎کنند ولی سایر کشورها موظف به تعقیب و کشتن القاعده و طالبان و داعش باشند؟‎ ‎تنها فرق داعش با مجاهدین این است که داعش اروپایی‌ها را هم می‌کشد ولی‎ ‎منافقین فقط ایرانی را می‌کشتند و با اروپاییان همدلی می‌کنند! خب اگر چنین‎ ‎است، دنیا هم باید از القاعده حمایت کند؛ چرا که آنان هم فقط اروپاییان را‎ ‎می‌کشند و با سایرین کاری ندارند. این معیار دوگانه در غرب که اخلاق و‎ ‎دموکراسی و حقوق بشر و هر چیز دیگر را بر محور غرب و ارزش‌های آن تعریف‎ ‎می‌کند، بسیار خطرناک‌تر از اصل وجودی داعش و حتی بمب اتم است و چه بسا‎ ‎شکل‌گیری داعش، القاعده و امثال آنان نیز تحت تاثیر حاکمیت همین معیار‎ ‎دوگانه در جهان باشد‎.‎
بنابراین بهتر بود که دولت ایران به جای طرح مسأله امنیت سفر، در اعتراض به‎ ‎این معیار دوگانه سفر را لغو می‌کرد. معیاری که آثار و عوارض آن را امروز‎ ‎در بروکسل و دیروز در آمریکا و پاریس و لندن و مادرید دیده‌ایم. البته برخی‎ ‎افراد خواهند گفت که حکومت در ایران و در غرب از معیارهای مشابهی تبعیت‎ ‎نمی‌کنند. پاسخ این است که پذیرفتن این ادعا نیز نمی‌تواند این معیار‎ ‎دوگانه را توجیه کند؛ زیرا نفی و رد اقدامات تروریستی مستقل از ماهیت‎ ‎حکومت‌هاست و الا تروریست‌ها برای اقدامات خود علیه غربی‌ها نیز می‌توانند‏‎ ‎انواع و اقسام دلایل و شواهد را ارایه کنند. مگر غربی‌ها اقدامات تروریستی‎ ‎را در زمانی که سایر کشورها را مستعمره کرده بودند، می‌پذیرفتند که امروز‎ ‎بخواهند از این منطق علیه کشورهای دیگر استفاده کنند؟»

• پایمال شدن حقوق قربانیان مین
پایمال شدن حقوق قربانیان مین، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آرمان امروز به قلم حسین احمدی‌نیاز وکیل قربانیان مین که نویسنده در آن نوشته است:
«روز چهارم آوریل‎ ‎برابر با ۱۶ فروردین روز جهانی آگاه‌سازی از مخاطرات مین‌های زمینی‏‎ ‎نامگذاری شده است. ایران جزو کشورهایی محسوب می‌شود که با مخاطرات مین‌های‎ ‎زمینی رو به روست. جنگ هشت ساله تحمیلی عراق علیه ایران، گستره مرزهای غربی‎ ‎و جنوب غربی و شمال غربی ایران با عراق زمان جنگ تحمیلی، ددمنشانه بودن‏‎ ‎صدام بعثی درکاربرد سلاح‌های عدیده علیه دولت ایران، کاربرد وسیع مین‌های‎ ‎زمینی در مناطق جنگی، عدم تحویل نقشه‌های مناطق مین‌گذاری شده، حوادث دوران‎ ‎پس از انقلاب در مناطق غربی کشور و... موجب گسترش کاربرد مین‌های زمینی و‎ ‎بروز حوادث و سوانح تلخی برای شهروندان ایرانی این مناطق شده است و از دیگر‎ ‎سو فقدان دقت کافی در پاکسازی میادین آلوده به مین، بارش نزولات آسمانی در‎ ‎این مناطق که موجب جابه‌جایی و انتقال مین‌های زمینی به مناطق مسکونی و‎ ‎کشاورزی شده باعث افزایش حجم تلفات انسانی ناشی از مین‌های زمینی شده است،‎ ‎به نحوی که از زمان جنگ و حوادث پس از انقلاب در مناطق غربی کشور هر ساله‎ ‎شاهد این حوادث بوده‌ایم. متاسفانه هنوز مین‌های زمینی باقی مانده و‎ ‎جابه‌جا شده به عنوان یکی از تهدیدات اصلی برای جان و مال شهروندان این‎ ‎مناطق است و با وجود این موضوع، تاکنون اقدام خاصی برای آگاه‌سازی شهروندان‎ ‎از مخاطرات مین‌های زمینی صورت نگرفته است. این مهم را می‌توان از طریق‎ ‎نهادهای مدنی یا سمن‌ها به نحو احسن انجام داد، اما با کمال تاسف در این‎ ‎بخش شاهد حداقل نهادهای مدنی یا سمن‌ها هستیم. از دیگر سو نهادهای دولتی در‎ ‎این زمینه به تکالیف و وظایف خود در این عرصه و حمایت از قربانیان مین‌های‎ ‎زمینی کمتر عمل کرده‌اند. در هشت سال دولت‌های نهم و دهم عملا فعالیت‎ ‎کمیسیون‌های ماده ۲ مستقر در فرمانداری‌ها تعطیل و بسیاری از پرونده‌های‏‎ ‎قربانیان مین بایگانی شده و اعضای تشکیل‌دهنده کمیسیون‌های ماده ۲ را‏‎ ‎نهادهایی بدون حضور قربانیان مین تشکیل می‌دهند نهادهایی که خود ذی نفع‎ ‎محسوب می‌شوند و در چنین حالتی حقوق بسیاری از قربانیان مین‌های زمینی‎ ‎تضییع می‌شود. مین‌های زمینی به واقعیت تلخ این مناطق تبدیل شده و یکی از‎ ‎راهکارهای اصلی مبارزه با این مساله در وهله اول آگاه‌سازی شهروندان و‎ ‎جامعه از مخاطرات مین‌های زمینی و در ثانی آموزش نحوه برخورد و مقابله با‎ ‎مین‌های زمینی، پاکسازی درست و دقیق مناطق آلوده، تاسیس، تقویت و گسترش‎ ‎نهادهای مدنی فعال در این حوزه خواهد بود. توجه به این نکات حمایت از جان و‏‎ ‎مال شهروندان و تکریم آنان در مقابل مین‌های زمینی خواهد بود. نامگذاری‎ ‎چنین روزی برای جلب‌توجه و اهمیت به مقوله مخاطرات مین‌های زمینی و حمایت‎ ‎از شهروندان در مقابل این دیو خطرناک است.»

• ثبات منطقه، اولویت نخست
ثبات منطقه، اولویت نخست، عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که متن آن به شرح زیر است:
«دکتر ظریف، وزیر امور خارجه در تبیین اهداف و‎ ‎برنامه‌های کشور در قلمرو سیاست خارجی اعلام کرد ایجاد ثبات در خاورمیانه و‎ ‎حل و فصل مسائل منطقه‌ای، اولویت نخست سیاست‌ خارجی کشور در سال ۹۵ محسوب‏‎ ‎می‌شود. این مسئله همواره اولویت جمهوری اسلامی بوده و همچنان خواهد بود‎.‎
ضمن‎ ‎استقبال از این تصمیم هوشمندانه به نظر می‌رسد لازم است برای تضمین موفقیت‎ ‎در این زمینه تمامی استعدادها و ظرفیت‌های مرتبط با حفظ همین اولویت بکار‎ ‎گرفته شود تا همچون مقوله برجام، در این خصوص نیز به دستاوردهای چشمگیر و‎ ‎ملموسی دست یابیم‎.‎
واقعیت اینست که در سال‌های اخیر در قلمرو مسائل‎ ‎منطقه، انتظارات بیشتری وجود داشت. البته قابل درک است که با تمرکز توان و‎ ‎ظرفیت دستگاه دیپلماسی کشور بر روی موضوع هسته‌ای، مسائل منطقه‌ای به‎ ‎اندازه کافی مورد اهتمام نبوده است لکن امروزه با تعیین تکلیف برجام، به‎ ‎نظر می‌رسد فرصت‌های مورد انتظار برای تمرکز بر روی مسائل منطقه‌ای، بیشتر‎ ‎شده است. طرح این موضوع در مقیاس عمومی و رسانه‌ای نیز نشانگر آنست که‎ ‎دستگاه دیپلماسی با هدفگذاری در این مقوله سعی دارد زمینه‌های لازم در محیط‎ ‎پیرامونی را تدریجاً فراهم و بلکه همراه سازد‎.‎
طبعاً در این مقوله،‎ ‎اولین مسئله آنست که مهمترین مسائل و مشکلات مبتلا به، فهرست شوند. تروریسم‎ ‎لجام گسیخته، اگرچه امروزه در چهار گوشه جهان قربانی می‌گیرد ولی بیشترین‎ ‎لطمه‌ها و ضربه‌ها را بر ثبات و امنیت منطقه خاورمیانه وارد ساخته است.علاوه بر این طیف وسیعی از دخالت‌های سیاسی و مداخلات نظامی آشکار و نهان،‎ ‎بر سرنوشت ملت‌ها و کشورهای منطقه اثرگذار بوده است.برخی بازیگران منطقه‌ای‎ ‎عموماً با تحریک و نقش آفرینی بازیگران بین‌المللی برروی مسائل و اختلافات‎ ‎قومی، فرهنگی و عقیدتی متمرکز شده‌اند بطوری که از یکطرف با دامن زدن به‎ ‎تعصبات مذهبی سعی در ایجاد تقابل و تضاد و نزاع داشته‌اند و از سوی دیگر با‎ ‎خوش خدمتی نسبت به توطئه‌ها و مداخلات بیگانه، منطقه را به صحنه تاخت ‌و‎ ‎تاز تروریست‌ها در جنگ‌های نیابتی تبدیل کرده‌اند‎.‎
یک اصل همیشگی سیاست‎ ‎خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره مخالفت با نقش عوامل بیگانه و تاکید بر‎ ‎ضرورت حل و فصل مسائل منطقه توسط کشورهای منطقه بوده است. ایران با حضور و‎ ‎مداخله نظامی بیگانگان در منطقه مخالفت ورزیده ولی برخی همسایگان در گذشته و‎ ‎حال برای کشاندن پای قدرت‌های بیگانه به منطقه تلاش کرده‌اند‎.‎
موضوع‎ ‎مهم‌تر به تلاش برای مقابله با آثار و تبعات سیاست‌های استعماری است که حل و‎ ‎فصل مسئله فلسطین و احقاق حق مردم مظلوم فلسطین در صدر آن قرار می‌گیرد.کشورهای منطقه می‌توانند با در پیش گرفتن سیاست‌های مدبرانه در همزیستی‎ ‎مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر زندگی باثبات و اطمینان بخشی را تجربه کنند و‎ ‎با هم‌افزایی توانمندی‌ها، زمینه‌های رشد و توسعه همه جانبه اقتصادی‎ - ‎فرهنگی - سیاسی و اجتماعی را فراهم سازند‎.‎
جمهوری اسلامی ایران به عنوان‎ ‎یک قدرت منطقه‌ای از توانمندی‌ها، قابلیت‌ها و ظرفیت‌های منحصر به فردی در‎ ‎قلمرو تامین نیازهای منطقه‌ای برخوردار است. ایران، نقش بی‌بدیلی در سرکوب‎ ‎تروریسم لجام گسیخته ایفا کرده و می‌کند ولی اصلی‌ترین آتش افروزی‌ها و‎ ‎کارشکنی‌ها در همین مقوله نیز توسط برخی بازیگران منطقه‌ای صورت می‌گیرد که‎ ‎سعی دارند بر اقدامات خود سرپوش بگذارند و خود را پرچمداران مبارزه با‎ ‎تروریسم در منطقه معرفی کنند‎.‎
افشای چهره بدون نقاب این جماعت و اطلاع‎ ‎رسانی پیرامون جنایات مشترک حامیان تروریسم، فرصت‌های تازه‌ای برای خشکاندن‎ ‎ریشه تروریسم فراهم می‌کند که با کمک‌های مستشاری و لجستیکی ایران در‎ ‎زمینه سرکوب تروریسم، فضای تازه‌ای از تعامل جبهه ضدتروریستی به وجود‎ ‎می‌آورد. همین امر انزوای سیاسی - تبلیغاتی حامیان تروریسم در منطقه را‎ ‎همراه دارد. آنها به راحتی عقب نشینی نخواهند کرد و حتی با سماجت و بغض و‎ ‎حسادت بیشتری به جوسازی‌های کینه‌توزانه می‌پردازند ولی استمرار همین‎ ‎سیاست‌ها و پایمردی نیروهای واقعاً ضد تروریسم، فضای غبارآلود منطقه را به‎ ‎سمت و سوی ثبات و آرامش می‌برد‎.‎
طبعاً در پرتو قدرت نمایی ایران، چندان‎ ‎فضایی برای سیاه نمایی و جوسازی عوامل بیگانه در منطقه باقی نمی‌ماند که آب‎ ‎به آسیاب دشمن بریزند و بلندگوی سیاست‌های بیگانه باشند. ایران سعی دارد‎ ‎فضای تعامل و همکاری در منطقه ایجاد شود ولی بیگانگان و عوامل محلی آنها تا‎ ‎امروز و برای همیشه خواستار تقابل و نزاع بوده و هستند. از جمله «شیخ‎ ‎خالد» وزیر خارجه شیخ‌نشین کوچک بحرین مدعی شد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس‎ ‎برای مقابله با ایران جدی هستند و تهران باید تغییری اساسی در سیاست خارجی‎ ‎خود ایجاد کند و از حمایت برخی سازمان‌ها در خاورمیانه دست بردارد. وی‎ ‎افزود: ما به ایران پیام می‌فرستیم که اینک برای مقابله با آن جدی هستیم و‎ ‎هیچ تردیدی در دفاع از دولت‌ها، ملت‌هایمان، منافعمان و برادرانمان در‎ ‎منطقه نداریم. این شیخ کم‌تجربه، در ادامه اظهارات ننگین خود از خطر ایران‎ ‎سخن به میان آورده و آنرا بیشتر و مهم‌تر از «خطر اسرائیل» معرفی نموده‎ ‎است‎.
‎این، سخن وزیرخارجه کسانی است که جزیره اشغالی بحرین را در اختیار‎ ‎دارند و در عین حال فریاد مظلومیت مردم سلحشور بحرین را در گلو خفه‎ ‎کرده‌اند و اشغالگران را بر مقدرات این جزیره حاکم ساخته‌اند‎.‎
اقتدار‎ ‎ایران به عنوان قدرت برتر منطقه‌ای می‌تواند فضای تازه‌ای را در منطقه‎ ‎ایجاد کند و زمینه‌ها برای ایجاد و تقویت ثبات و آرامش در این منطقه بحران‎ ‎زده را فراهم سازد تا دیگر اصولاً زمینه‌ای برای اظهار وجود چنین افراد‎ ‎کوچکی وجود نداشته باشد‎.‎
ضمن استقبال از سیاست روشن اعلام شده توسط وزیر‎ ‎محترم امور خارجه، تاکید می‌نمائیم بسیج تمامی استعدادها و ظرفیت‌هایی که‎ ‎می‌تواند به تقویت و عمق تاثیرگذاری این تصمیمات کمک نماید یک ضرورت است.برای موفقیت در این مقوله لازم است با وزارت خارجه همراهی شود و تمام ارکان‎ ‎نظام جمهوری اسلامی با درک این واقعیت که ثبات منطقه اولویت نخست است،‎ ‎برای تحقق این سیاست با تمام توان و هماهنگی کامل تلاش کنند‏‎.‎»

• بحران قره‌باغ بهانه‌ای برای نفوذ اسرائیل و آمریکا
بحران قره‌باغ بهانه‌ای برای نفوذ اسرائیل و آمریکا، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جام جم به قلم دکتر مهدی باقر بهرامی سفیر سابق ایران در باکو که در آن نوشته است:
«درگیری مرزی بین نیروهای مرزی ارمنستان و آذربایجان بر سر‎ ‎منطقه قره باغ بار دیگر منطقه قفقاز جنوبی را در کانون خبرهای داغ سیاسی‎ ‎جهان قرار داد. بحث قره‌باغ به عنوان یک بحران ریشه دارد و نطفه آن حتی قبل‎ ‎از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بسته شد. به نظر می‌رسد با توجه به فروپاشی‎ ‎اتحاد شوروی، غرب بر آن بود تا زخمی تازه را به عنوان بهانه برای حضور خود‎ ‎در منطقه ایجاد و نگهدارد.
قره باغ، منطقه‌ای کوهستانی است و در زمان شوروی هم در چارچوب‎ ‎تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بوده و بخشی از ساکنان آن مسلمان و بخش اعظمی‎ ‎هم از ارامنه بودند‎.‎
با تحریک کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و با عملکرد عمدی اتحاد جماهیر‎ ‎شوروی، مسلمانان از آنجا تخلیه شده و یک جمهوری خودمختار به نام جمهوری‎ ‎قره‌باغ اعلام موجودیت می‌کند. البته در جامعه بین‌المللی هیچ کشوری این‎ ‎جدایی را مورد شناسایی قرار نداد، اما ارمنستان از آن کار حمایت کرد‎.‎
آذربایجانی‌ها در اوایل فروپاشی از توان اقتصادی کافی برخوردار نبودند و در عین حال توان نظامی بالایی هم نداشتند‎.‎
آذربایجانی‌ها اقدام به بازپس‌گیری منطقه قره‌باغ کردند، اما ضعف مدیریتی در این کشور سبب شد این منطقه از جمهوری آذربایجان جدا شود‎.‎
در عین حال علاوه بر منطقه قره‌باغ حدود پنج رایون (فرمانداری کل) متعلق به آذربایجان به اشغال ارمنستان در می‌آید‎.‎
پس از آتش‌بس، کشورهای آمریکا، فرانسه و روسیه در چارچوب گروهی موسوم به همکاری‌های مینسک در نشستی حل موضوع را بررسی کردند‎.‎
با این وجود مساله تاکنون لاینحل باقی مانده زیرا که اراده کشورهای‎ ‎فرامنطقه‌ای بر این است که این مشکل باقی بماند و خود آذربایجانی‌ها هم به‎ ‎این نکته پی برده‌اند که این گروه کاری نخواهد کرد بلکه برعکس آنها خواهان‎ ‎حفظ بحران در منطقه هستند‎.‎
از آن زمان به بعد هر از چندگاهی درگیری‌های مرزی بین نیروهای دو کشور‎ ‎پیش آمده و در چند روز گذشته شدیدترین درگیری بوجود آمد که ظاهرا ۱٨ نفر از‏‎ ‎نظامیان ارمنستان و ۱۲ نظامی آذربایجانی کشته شدند‏‎.‎
در یک نگاه دقیق به نظر می‌رسد بازیگران فرامنطقه‌ای و حتی رژیم‎ ‎صهیونیستی که حضوری فعال در منطقه دارند در این بحران نقش فعالی دارند.آنها نمی‌خواهند آرامشی در منطقه بوجود آید. سیاست آنها همگرایی منطقه‌ای‎ ‎نیست بلکه واگرایی و ایجاد تنش است‎.‎
بطور کلی این بحران سبب تحلیل توان اقتصادی و نظامی منطقه خواهد شد و‎ ‎آنها نیازمند آمریکا و غرب خواهند شد. ترکیه از باکو اعلام حمایت کرده اما‎ ‎کشورهای همسایه باید مراقب باشند زیرا منطقه ظرفیت جنگ و بحران جدید را‎ ‎ندارد البته اشتباه بزرگ دو کشور درگیر این بود که از ابتدا به گروه مینسک‎ ‎برای حل اختلافات خود امید بسته بودند اما سیاست غرب بر آن است که در قفقاز‎ ‎جنوبی آرامش نباشد؛ آنها زخم را تازه نگه می‌دارند تا مانند دمل سر باز‏‎ ‎کند‎.‎»

• تلویزیون کانالش را عوض کرد
تلویزیون کانالش را عوض کرد، عنوان مطلبی است در روزنامه جوان به قلم محمدصادق عابدینی که متن آن در پی آمده است:
«حضور پررنگ موسیقی در‎ ‎رسانه ملی طی ایام نوروز نشانه‌ای از تغییر رویکرد صداوسیما نسبت به گذشته‎ ‎بود، اما موسیقی تنها محور برنامه‌های نوروزی سیما نبود، فضای راحت‌تر‎ ‎اجراها و پرداختن به مسائلی که پیش از این کمتر تلویزیون سراغ آنها می‌رفت،‎ ‎نشانه‌ای از تقلای رسانه ملی برای بالا بردن میزان مخاطبانش بود‎.‎
محمد‎ ‎سرافراز، رئیس سازمان صداوسیما پیش از عید، گفت‌و‌گوی مفصلی با روابط‎ ‎عمومی این سازمان انجام می‌دهد و در آن مصاحبه از شبکه‌های ماهواره‌ای به‎ ‎عنوان رقبای صداوسیما یاد می‌کند و از تلاش صداوسیما برای تضعیف این‎ ‎شبکه‌ها می‌گوید. وی از سیاست جذب حداکثری نیز سخن می‌گوید. این دو راهکار‎ ‎صداوسیما در ایام نوروز خود را جلوه‌گر کرد‎.
‎خطوط قرمز فرضی قابل جابه‌جایی‌اند‎!‎
موسیقی‎ ‎از همان سال‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی چالشی بزرگ را در صداوسیما به‎ ‎راه انداخت. بحث‌های شرعی مرتبط با موسیقی با وجود عملکرد محتاطانه‎ ‎صداوسیما چه در تلویزیون و چه در رادیو انتقاد‌های تندی را به همراه داشت‎ ‎به نحوی که در دهه‌۶۰ یکی از خطبای وقت نماز جمعه تهران نسبت به پخش موسیقی‏‎ ‎از برنامه‌های صداوسیما به تندی موضع می‌گیرد و باعث استفتای رئیس وقت‎ ‎صداوسیما از امام خمینی(ره) می‌شود. با ورود امام(ره) و پاسخی که به سوالات‎ ‎مطرح شده رئیس سازمان داده می‌شود، بنیانگذار انقلاب اسلامی از صداوسیما‎ ‎دفاع می‌کند و از فشار انتقاد‌ها کاسته می‌شود. با این وجود تا به امروز‎ ‎موسیقی همچنان خط قرمز فرضی پر رنگی در برنامه‌های رادیو و تلویزیون به‎ ‎شمار می‌رفت. اما نوروز ۹۵ این موضوع به ابزار ایجاد جاذبه برای برنامه‌های‏‎ ‎تلویزیونی تبدیل شد. حجم بالای حضور موسیقی که به طور خاص خوانندگی و‎ ‎اجرای قطعات موسیقایی بود، باعث شد تا این شبهه به وجود‌اید که می‌شود خطوط‏‎ ‎قرمز فرضی را در صداوسیما و جابه جا کرد‎!‎

• حمله علاقه‌مندان به استیج جام جم
در‎ ‎نوروز ۹۵ همزمان سه مسابقه خوانندگی از شبکه‌های سیما پخش می‌شد. جالب‎ ‎اینجا است که ایده این مسابقات و نحوه برگزاری آن شباهت غیرقابل انکاری به‎ ‎برنامه‌های ماهواره‌ای داشت. سیستم برگزاری از جمله انتخاب داوطلبان،‎ ‎آموزش‌های اولیه خوانندگی و تمرین با داوطلبان، رأی‌گیری، اجرا و نحوه‎ ‎داوری با نمونه‌های ماهواره‌ای مشابه و حتی مطابق بود. به غیر از مسابقات‎ ‎خوانندگی، دعوت از خوانندگان برای اجرا در اکثر برنامه‌های نوروزی به بخش‎ ‎ثابتی تبدیل شده بود. با توجه به اینکه موسیقی بخش اعظمی از برنامه‌های‎ ‎شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان را تشکیل می‌دهد، می‌شود این احتمال را داد‎ ‎که صداوسیما در نیازسنجی مخاطبانش و میزان بینندگان ماهواره، به این نتیجه‎ ‎رسیده باشد که می‌توان با بالابردن برنامه‌های مجاز در تلویزیون، مردم را‏‎ ‎از دیدن برنامه‌های غیرمجاز دور کرد. برنامه‌سازان تلویزیون حتی در برابر‎ ‎انتقاد از کپی بودن برنامه‌های خوانندگی واکنش نشان داده و این اتهام را رد‎ ‎کرده‌اند. باربد بابایی مجری برنامه شب کوک که مسابقه خوانندگی شبکه نسیم‎ ‎به شمار می‌رفت، در آخرین برنامه که بعد از انتخاب برگزیدگان شب کوک پخش‎ ‎شد، از کسانی که این برنامه را مشابه برنامه‌های ماهواره‌ای می‌دانستند‎ ‎انتقاد کرد! وی حتی وعده دور جدید شب کوک را نیز داد که نشانه‌ای از علاقه‎ ‎شبکه نسیم برای ادامه مسیر فعلی است‎.
‎لباهنگ؛ تمرین شوهای تلویزیونی‏
شبکه‎ ‎نسیم به غیر از «شب کوک» برنامه خندوانه را نیز داشت که در آن مسابقه‎ »‎لباهنگ» اجرا می‌شد. در این برنامه بازیگران سینما و تلویزیون اقدام به‎ ‎لب‌زدن پلی بک خوانندگان داخلی می‌کردند. این مسابقه که بخش مقدماتی آن در‎ ‎نوروز به اتمام رسیده و اکنون بخش دوم آن در حال اجرا است، از طریق سیستم‎ ‎رأی‌گیری مردمی برندگان هر مسابقه را مشخص می‌کند که آمار رأی‌ها نشانه‌ای‎ ‎از استقبال بینندگان از این مسابقه بود. ساختار این برنامه شباهت زیادی به‎ ‎شوهای تلویزیونی دارد و حضور بازیگران باعث می‌شد تا هر اجرا بر خلاف اجرای‎ ‎خواننده اصلی دارای اکت‌های بیشتری باشد که استقبال حضار در استودیو را‎ ‎نیز در پی داشت. مهران مدیری نیز در برنامه «دور همی» از حضور خوانندگان و‎ ‎اجرا در حضور تماشاگران استفاده کرد. استودیوی بزرگ این برنامه امکان‎ ‎اجراهای متفاوت‌تر را به خوانندگان می‌داد. مهران مدیری در اولین همکاری با‎ ‎شبکه نسیم، «دورهمی» را ساخت، برنامه‌ای که این روزها به دلیل رفتار عجیب‎ ‎وی با مهمانان، انتقادهای تندی را در بین بینندگان تلویزیون در‌پی داشته‎ ‎است. این انتقادها بیشتر معطوف به زدن موی مهمانان برنامه توسط مدیری‎ ‎می‌شود که آخرین نفر نیما فلاح همسر سحر ولد بیگی بود که در پی پاسخ ندادن‎ ‎به سوال مهران مدیری درباره بدترین بازیگر سینمای ایران، موهایش از ته زده‎ ‎شد. اگرچه این رفتار با واکنش قائم مقام معاونت سیما و تذکر به تهیه کننده‎ ‎برنامه همراه شد، اما همین انعطاف‌پذیری صداوسیما در برابر رفتار‌هایی که‏‎ ‎تا به حال در تلویزیون سابقه نداشته، باز هم نشانه‌ای از نرم شدن در برابر‎ ‎خطوط قرمز قبلی است‎.
۴‎ضلع موفقیت «نسیم»
فارغ‎ ‎از اینکه دورهمی تذکر گرفت، شبکه نسیم موفق‌ترین شبکه سیما در نوروز بود.گزارش‌های غیررسمی نشان می‌دهد بیشترین پیگیری برنامه‌های نوروزی مربوط به‎ ‎شبکه نسیم بوده است؛ شبکه‌ای کم سن وسال با رویکرد سرگرمی که نشان داد‎ ‎می‌توان با حذف شبکه‌های کم بیننده، کار کیفی انجام داد و مجموعه‌ای از‎ ‎طنز، سرگرمی و موسیقی را برای فراهم آوردن اوقاتی شاد در نوروز به ارمغان‎ ‎آورد. «خندوانه»، «دورهمی»، «شکر آباد» و «شب کوک» چهار ضلع موفقیت نوروزی‎ ‎نسیم بودند‎.
‎مجری‌های خط قرمزی باز می‌گردند
رضا‎ ‎رشیدپور، شومن تلویزیون که علائق آشکار سیاسی نیز دارد، مدت‌ها بود که از‎ ‎تلویزیون کنار گذاشته شده بود. رشید پور با برنامه «دید در شب» که در سایت‎ ‎آپارات بارگذاری می‌شد، مخاطبان خودش را پیدا کرده بود و هر هفته مهمانان‎ ‎خاص و سوال‌های خاصی را مطرح می‌کرد که گاهی پاسخ‌های مهمان‌ها حاشیه‌دار‎ ‎نیز می‌شد. اما صداوسیما در عید این مجری را با برنامه «صفر- صفر» به‎ ‎تلویزیون برگرداند و عملاً برنامه رشیدپور را در آپارات تعطیل کرد. گفته‎ ‎می‌شود مهمانان رشیدپور در تلویزیون همان لیستی بوده است که وی برای برنامه‎ «‎دید در شب» می‌خواسته آنها را دعوت کند. صراحت این شومن در پرسیدن سوال‎ ‎باعث شده «صفر - صفر» نیز به راحتی اجراهای رشیدپور در آپارات باشد. بازگشت‎ ‎رشیدپور، فرزاد حسنی، ژیلا صادقی و صحبت از برگشت سایر مجریان سال‌های‎ ‎گذشته که به خاطر مسائلی از تلویزیون بیرون گذاشته شده بودند، همان جذب‎ ‎حداکثری است که سرافراز وعده آن را داده بود. گفته می‌شود آنچه به عنوان‎ ‎برخی خطوط قرمز در سازمان نامیده می‌شود، بعضاً ناشی از رفتار‌های سلیقه‌ای‎ ‎بوده که در طول سال‌ها به یک عرف رسانه‌ای تبدیل شده است؛ مطلبی که در‏‎ ‎صحبت‌های غیررسمی بعضی از مدیران سیما نیز به چشم می‌خورد و اکنون با جابه‎ ‎جایی و کمرنگ شدن بعضی از آنها امید به مخاطب‌پسند شدن برنامه‌های سیما‎ ‎افزایش یافته است. الگوهای برنامه‌سازی نوین که در نمونه‌هایی مانند‎ »‎خندوانه» خودنمایی می‌کند، استانداردهای برنامه‌های رسانه ملی را افزایش‎ ‎داده است و شاید به همین دلیل است که فراگیرترین رسانه داخلی در برابر‎ ‎تغییرات انعطاف بیشتری به خرج می‌دهد.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی