پدیده برنی ساندرز - ناصر اصغری

نظرات دیگران
  
    از : مهران همایون

عنوان : بهشت موعود آمریکایی
این آقای راد آنچنان از جامعه آزاد آمریکایی میگوید که اگر از دوران مک کارتی و شانتاژ ضد سوسیالیستی در آمریکا ،خبردار نبودیم ، آب از لب و لوچه آدم راه میافتاد.
در جامعه ای که سرمایه تمام حرف را میزنند ، اگر روزنامه ای برخلاف جریان حاکم حرکت کند با تحریم تبلیغات از طرف شرکتها ، به سرعت از صفحه روزگار محو میشود. حال کاری به خاک و خون کشیدن دنیا بوسیله این بهشتیان و حمایت از رژیمهای دیکتاتوری به نام آزادی نداریم.
۷٣۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹۵       

    از : peerooz

عنوان : " آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد " و یا " آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم ".
جناب مسعود راد چنان تصویری از آمریکا ارائه میفرمایند که اگر ندیده بودیم از غصه ندیدن آن دق میکردیم ".... جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ....". آیه قرآن در توصیف بهشت.

وارد جزئیات نمیشوم که جزئیات آن ملال آور خواهد بود. ذکر چند نمونه کافیست : " در امریکا دسترسی به اطلاعات نه تنها قانونا آزاد است بلکه تشویق می شود", در حالی که Edward Joseph Snowden از کثرت وفور این آزادی, سالهاست به روسیه پناه برده است, و یا " نظام قضایی امریکا از پیشرفته ترین در دنیاست " که در انتخابات رئیس جمهوری آمریکا در حالی که ال گور تعداد بیشتری رای آورده بود جرج بوش را " انتصاب " نمود, و "بچه های امریکاییهایی از کودکی رواداری و اهمیت به حقوق دیگران را می آموزند و یاد میگیرند تنوع در قیافه و فکر و سلیقه آدمها را به عنوان یک ارزش والا بپذیرند".

در باب نکته آخر مگر همین اخبار روز - گذشته از بعضی سانسورهای به جا و یا بی جا - چه عیبی دارد که نظر اصغری و راد را بی هیچ چشم داشتی منتشر میکند, که نمونه امپریالیسمی که دنیا را به خاک و خون کشیده است باید سرمشق ما باشد؟ " گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود - طلب از گمشدگان لب دریا میکرد " ؟! بقیه فرمایشات محتاج بحثی جداگانه است.
۷٣۹٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣۹۵       

    از : مسعود راد

عنوان : وقتی که ایدئولوژی به مذهب تبدیل می شود!
بدترین نوع روابط سرمایه داری در ایران و روسیه اتفاق میفتد اما رفقای توده ای مشکلی با آن ندارند و برای پوشاندن آن تلاش دارند حواسمان را به مبارزه با امریکای جهانخوار پرت کنند۰
نویسنده که به نظر میرسد آشنایی اش با جامعه امریکا محدود به ترجمه هایی از این قبیل است چنین القا می کند که در جوامع آزاد همان روابط اجتماعی حاکم است که در جوامع بسته معمول میباشد۰ مثلا القاء اینکه مردم امریکا توان عوض کردن شرایط زندگی خود را ندارند چون رسانه ها در خدمت سرمایه داری هستند و از این رو آگاهی کافی برای قدرت تشخیص منافع خود را البته به اندازه رفقای توده ای ندارند۰
البته برای فرد استبداد زده تشخیص اینکه دنیا سیاه و سفید نیست آسان نیست۰ ذهن استبداد زده همیشه با سیاهی روبرو بوده و هر نور کوچکی برایش سفیدی است، هرچند نتواند منبع و ماهیت آن را تشخیص دهد۰
درک اینکه نظام سیاسی در امریکا با افکار عمومی مردم شکل می گیرد و رسانه ها افکار عمومی را نمایندگی میکنند برای چپ سنتی مشکل است۰ همین درک ناقص باعث شده که جامعه امریکا را با همان معیارهای استبداد زدگی بسنجد که می شناسد۰
واقعیت این است که آزادی بیان و اندیشه امریکا را به جامعه بسیار سیالی تبدیل کرده و به طیف کاملی از اندیشه های متفاوت به صورت رسمی و غیر رسمی امکان رشد داده است۰ در امریکا دسترسی به اطلاعات نه تنها قانونا آزاد است بلکه تشویق می شود، و در هیچ کجای دنیا حجم و سرعت گردش اطلاعات به اندازه امریکا نیست۰
به علاوه نظام قضایی امریکا از پیشرفته ترین در دنیاست که در آن به آسانی نمی توان قانون را شکست و بی مجازات ماند۰ اگر امریکاییها کمتر اعتصاب و تظاهرات میکنند برای این نیست که نمی توانند یا مثلا سرکوب می شوند۰ بلکه یاد گرفته اند اگر دسترسی به خواسته شان از طریق دمکراتیک ممکن نیست به بیطرفی دادگاه اعتماد داشته باشند و خواسته های خود را از طریق قانونی و قضایی پیگیری کنند۰ این هم در ذهن استبداد زده که چیزی جز قدرت و دادگاههای فرمایشی را بلد نیست جایی ندارد۰
جامعه امریکا نیز همچون و شاید بیش از هر جامعه دیگری در حال رشد و تحول است۰ بچه های امریکاییهایی از کودکی رواداری و اهمیت به حقوق دیگران را می آموزند و یاد میگیرند تنوع در قیافه و فکر و سلیقه آدمها را به عنوان یک ارزش والا بپذیرند۰ آنها می آموزند اگرچه ممکن است از بعضی رنگها خوشمان نیاید، اما رنگین کمان زیبا و با شکوه است۰ همان طیف وسیع سیاسی و اجتماعی که ذهن استبداد زده قادر به درکش نیست۰
رنگین کمان جامعه سیاسی امریکا سیال و فعال است و ظهور پدیده هایی چون ترامپ و سندرز در دو طیف متضاد آن بهترین نمایش آزادی بیان و دمکراسی در امریکا است۰ در ادبیات سیاسی امریکا چپ و سوسیالیزم یعنی توجه بیشتر به نیازمندان از طریق مالیات بستن به ثروتمندان۰ وگرنه کسی به دنبال لغو مالکیت و ملی کردن صنایع و رادیکالیزه کردن جامعه نیست۰ برعکس مالکیت عمومی بر شرکتها از طریق خرید و مشارکت مردم در سهام بسیار رایج است۰ در واقع برخلاف آنچه مطرح می کنند حتی راست افراطی هم مشکلی با برآوردن نیاز نیازمندان ندارد تا وقتی که از محل دیگری بجز مالیاتها تامین مالی شود. همین!
چپ سنتی در حالی که خود در باتلاق توهم فرو غلتیده جوانان و کارگران را خطاب قرار می دهد و به سمت خود می خواند۰ اما دستی که دراز کرده برای کمک کردن نیست۰ بلکه برای فروکشاندن ما به درون باتلاقی است که خود در آن دست و پا می زند۰ این نتیجه طبیعی وقتی است که ایدئولوژی به مذهب تبدیل می شود۰
۷٣۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹۵       

    از : حصاری

عنوان : سوسیالیسم
با درود به آقای اصغری که چنین پر انرژی می نویسد. ولی ایکاش پیش از خرج اینهمه انرژی که باعث بخارگرفتگی عینک میشود ایشان لطف می کردند و یک تعریف دو خطی از سوسیالیسم میدادند تا هم نوری بر اندیشه های خویش افکنده باشند و هم فهم موضوع برای خواننده آسان می گشت.
درهرحال در نبود این تعریف، من مجبورم با نقل گفته های ایشان چند سوآل کنم. ایشان ایالات متحده را در شرایط انقلابی دیده، داستان کاسه ی ماست و آب دریا را پیش کشیده است، آنجا که می فرماید: " آمریکا ایسلند و یا یونان نیست که زمین لرزه سیاسی آن دنیا را تکان ندهد. اگر سوسیالیسم در این کشور نیرو شود، وارد فاز دیگری از سیاست شده‌ایم." بلافاصله باید پرسید این "سوسیالیسم" چیست؟ که با "نیرو؟!" شدنش در ایالات متحده ما وارد فاز دیگری از سیاست؟! می شویم. شرایط انقلابی در ایالات متحده تشخیص من نیست آقای اصغری خود می فرماید: "همه نظرسنجی‌ها به این اشاره می‌کنند که جامعه آمریکا دیگر نه تنها هراسی از سوسیالیسم ندارد، بلکه آماده پذیرش آن است." البته ایشان کمی بعد یادشان می آید که برای آن تئوریهای خوانده شده ملزوماتی نیز لازم است که مهیا نیست و می فرمایند: "جامعه باید رادیکالیزه بشود که از سیستم آدمکش سرمایه‌داری بطور کلی عبور کند. بدون جنبش کارگری‌ای که درجه‌ای به این سیاست سمپاتی نشان بدهد و یا حداقل با آن دشمنی نورزد، این کار شدنی نیست. بدون ایجاد یک جنبش سوسیالیستی ادامه‌دار هم این امر شدنی نیست." و با کمی استراحت بیاد می آورد که ای داد و بیداد اصلکاری یعنی حزب انقلابی جا افتاده، در نتیجه می نویسد: " بدون تحزب گذر از سیستم سرمایه‌داری امکان پذیر نیست. این چپ باید از همین امروز دست بکار تشکیل یک حزب سوسیالیست توده‌ای بشود که ۹۹ درصدی‌ها را در مقابل ۱ درصدی‌ها نمایندگی کند." اما از آنجا که او فردی انقلابیست و جز به انقلاب به چیزی دیگر نمی اندیشد، با اطمینان به اینکه همه ی راهها به رم ختم می شوند، میگوید: " وقتی جامعه‌ای شانس خود را برای دسترسی به عدالت از طریق رأی پارلمانی امتحان کرد، در گام بعدی و با عدم موفقیت از راه پارلمان، دنبال راه رسیدن به عدالت از راه‌های دیگری خواهد بود."
با تشکر مجدد از آقای اصغری که خود همه چیز را گفته اند جز آنکه بگویند "سوسیالیسم" چیست.
۷٣۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹۵       

    از : peerooz

عنوان : در جبین این کشتی نور رستگاری هست؟
نمیدانم جناب اصغری چند سال جوانند والبته آرزو به جوانان عیب نیست مضاف بر آنکه افراد دیگری نیز امید فراوان بر ریسمان پدیده ساندرز برای خلاصی از چاه سرمایه داری بسته اند. امید که آرزوهای ایشان به امید و امید به عمل منجر شود که آرزوی همه ماست. ولی قبل از آنکه آرزو را به امید تبدیل کنیم توجه به چند نکته لازم است.

یکی آنکه این " شورش انتخاباتی " که به آگاهی سوسیالیسم تعبیر شده است در حقیقت شورش بر بیهودگی اعمال هییت حاکمه است که در جمهوری خواهان نیز موجب شورش و پیروزی های دونالد ترامپ گردیده است. به عنوان نمونه میزان محبوبیت اعضای کنگره امریکا در آمارگیری های مکرر, حدود ۱۵ در صد است ولی بیش از نود پنج در صد این نمایندگان هرسال دوباره توسط همین ملت به جهات منافع شخصی و محلی انتخاب میگردند. از این کوسه و ریش پهن چه نتیجه ای میشود گرفت؟

در هنگام جنگ ویتنام بزرگترین شورش ها توسط جوانان آمریکا صورت گرفت که حتی منجر به قتل سه دانشجو در دانشگاه کنت گردید و علت آن نه ضدیت با جنگ بلکه شورش جوانان جهت لغو سربازی اجباری بود و پس از الغای سربازی, چنین قیامی جهت حمله به عراق و افغانستان و لیبی و دیگر نقاط حتی به شکل بسیار خفیفی هرگز صورت نگرفت و نخواهد گرفت.

فعالیت ها برای افزایش حد اقل دستمزد و حقوق زنها و همجنس گرایان و حق سقط جنین و غیره فعالیت های ضد طبقاتی نیست که به امید میوه آنها دل خوش کرد. حد اکثر درخواست این " شورشیان سوسیالیست " اگر - به احتمال کم - به آن دست یابند شکل رقیقی از سوسیال دموکراسی در حال نزول اروپا و کانادا خواهد بود , که اگر صورت گیرد پیشرفت بسیار بزرگی خواهد بود. به گمان من امید فراوان به رستگاری این کشتی " جنبش سوسیالیستی"- اقلا در شرایط کنونی و آینده نزدیک - نمیتوان داشت و صمیمانه امید دارم که اشتباه کرده باشم.
۷٣۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹۵