از : البرز
عنوان : آیا بهتر نیست...
آقای فرخی گرامی، در سیاست و فلسفه مبحثی وجود دارد به نام سفسطه. شما به جای پرداختن به نظرم، ابتداً بخش بزرگی از نیروی خود را صرف جا انداختن رابطه ی پدر و فرزندی کردی. و حال نیز بی ارائه ی دلیلی مرا متهم به کینه ورزی می کنی!!!.
آیا بهتر نیست، بجای اینهمه بالا و پائین پریدنهای غیر لازم بحث را در همان حول و حوش مطلب موردِ بحثِ مقاله ی حاضر نگاه داریم.
در پایان یادداشت اخیرت می نویسی؛ «... منظور شما را از ..زاده ..زاده ها نفهمیدم استاد!...» ضمن تشکر از اینکه "استاد"م، خطاب کرده ای. مقصودم از "زاده ها" این بود و هست، که آزادیخواهی ایجاب می کند، که فردی را بواسطه ی "عرب زاده" بودنش نمیتوان شماتت کرده و کنار گذاشت. آزادیخواهان ایرانی "لاریجانی ها..شاهرودی ها" را نه بواسطه ی "عرب زاده" بودنشان، بل بواسطه ی کوشش ایشان در خدمتِ به استبداد تقبیح و سرزنش می کنند.
۷۴۰۴۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : اقای البرز..
اقای البرز..چه درون متالاطم و پر از کینه ئی داری هموطن عزیز!!
از لابلای کلماتت ذره ئی بوی محبت،عشق به انسانیت،عشق به درستی و دوستی نیست اقا!...کجائی و چگونه شب را روز و روز را شب میکنی؟؟ اینهمه تنفر در دل انسان؟؟
اشعار مشیری را بخوان..شاید مرحمی بر زخم های مانده بر جانت باشد.
من با چه محبتی برای شما نوشتم و شما با چه نفرت و کینه ئی...وای بحال شما دوست گرامی...انسان با وجود چنین روحیه ئی ،خود بیش از همه در رنج و عذاب خواهد بود..شما چگونه میتوانی با چنین دل پر کینه ئی معلم جوانان و نسل امروز یا فردا باشید؟
همه ما در زندگی تلاش میکنیم یا عالم و یا ادم بشویم..خدا را شکر که شما از این دو..یکی را شده اید ،هموطن عزیز ،من هنوز به هیچیک از این دو خصیصه دست نیافتم..که نیافتم.
ضمن تبریک بشما..ارزوی سلامتی دارم برایتان اقای البرز.در اخرین بخش نوشته اتان منظور شما را از ..زاده ..زاده ها نفهمیدم استاد!
از مدیران محترم سایت تمنا دارم این نوشته کوتاه را درج فرمائید..یک دنیا سپاس گذارم دوستان محترم
۷۴۰۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : در شهر اگر که مست گیرند
چه شهر فرنگیست! ! هنوز تن استبداد از طنین سیلی شیخ محصور می لرزید که " جوان" پاسداران کرم کلامی را به امید صیدی و صلواتی برای جمال رهبر، در برکه ی اپو زیسیون افکند. هوش صیاد، رسم مرد ه خواری را در این برکه خوب می شناسد.زیرا که حنجره های تهی در شتابی برق آسا هر کدام از سویی، این کرم مرده را به دهان گرفتند.یکی از فرط وحشت ، دیگری از فقر شناخت . وحشت یکی از برآمد جنبش است و فقر دیگری در شناخت همین جنبش .جنبشی که عمامه دار محصور آن، بی ادعای رهبری در کنارش ایستاده و برایش با شجاعت، حاضر به پرداخت هر تاوانیست.اگر از قیاس مرده ی تاریخی که در این کلام نشریه ی "جوان" است بگذریم.باید از آنهایی که این جنازه ی گندیده به دهانشان
مزه کرده است پرسید: انتقاد در عرف آنها چگونه است؟
آیا باید همه در کنفرانسی به پای ما افتند و طلب مغفرت نمایند؟مگر نه اینکه به دستبوسی نیز آمدند و بار طعن و لعن را هم به جان خریدند؟مگر عبور ازکهریزک و قبول بند و زندان و مرگ و حقارت و حصر انتقاد نیست؟حتمآ باید در تاریکخانه ی مقدسی که ما برای اعترافات آنها ساخته ایم به ندبه بپردازند.؟ تازه مگر "آلوده " فقط آنهایند؟داغ را اگر تازه نکنم، آیا کم نبودند انهایی که در گرماگرم قصابی صدام، ریش و عمامه ی منتظری را سد راه حصول دموکراسی می دانستند و خود با صدام نرد فشنگ "میزدند" و پشت بر زرادخانه ی او عربد ه های آزادی می کشیدند؟آن "آلوده" چه به جا گفته است که: "در شهر اگر که مست گیرند باید که هر انکه هست گیرند".تاریخ انتقاد را نه پشت میز دفتر ما که در میدان و کوچه و خیابان ٹبت می کند.قلمی مرده خوار است آنکه قدمی استوار و زنده را بی حرمت می کند.به جاست در اینجا از قلم دوستان حاشیه نویسی چون بهرنگ و البرز و پیروز و دیگران قدر دانی کنم.
۷۴۰۴٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : چپی که من و شاید بسیارانی دیگر به دنبالش روانند، برابر و مساویست با عدالت اجتماعی...
آقای فرخی گرامی، اگر در پی یافتن فرزندی هستی، آدرس را اشتباهی رفته ای، در ثانی چگونه و از کجا چنین با اطمینان مرا "شما نسل جوان" مورد خطابت قرار می دهی، البت چندان ناراضی هم نیستم که جوان مورد خطاب قرار بگیرم.
وقتی شما به استالین، گورباچف، کیانوری، گلسرخی، رضاخان و فرزندش محمدرضا و نواده اش رضا، و علی پسر طالب گیر داده ای، و سوسیال دموکراتهای سوئد،المان و کشورهای اروپائی را در دامن سرمایه داری می بینی، حتم یقین دارم، همین امروز و فرداست، که شما حزب و مرامی جدید را عَلَم خواهی کرد.
چپی که من و شاید بسیارانی دیگر به دنبالش روانند، برابر و مساویست با عدالت اجتماعی. و اگر امروز "من" و امثال "من" از آقایان "لاریجانی ها..شاهرودی ها" دوری می جوییم. نه بخاطر آنست که ایشان "عرب زاده" هستند، بل بواسطه ی آن است که ایشان با بندبازی های ماهرانه یِ خود سد راه بنیادی شدن دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعه ی ایرانی هستند.
و محض اطلاع شما بایسته میدانم که بنویسم، هم دیروز، هم امروز و هم فردا همه ی ایرانیان نمیتوانند مانند شما و من فقط کرمانی زاده، یزدی زاده، اصفهانی زاده، شیرازی زاده و... باشند، بسیارانی از ایرانیان سنندجی زاده، تبریزی زاده، خوزستانی زاده، بندرترکمن زاده و ... هستند.
۷۴۰٣۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : خدمت اقای الهیاری
هموطن عزیز اقای الهیاری با سلام به شما و دوستان دیگر..
بخدمت شما عرض شود که بنده بتازه گی در گویا پرسه ئی زدم و این سایت را در میان ان صدهای دیگر! سودمند دیدم..بسی جای امیدواریست که هموطنان در چنین حال و هوائی با هم دوستانه به بحث و جدل ،مینشینند..
جواب شما به اقائی بنام..تهرانی را خواندم.جواب اول منطقی ست .اما جواب دوم و سوم شما را تاریخ رد میکند.
اول:حکومت های مستبد مسلما از اتحاد ملت ها و سازمانهای سیاسی جلوگیری میکنند..انقلابات فرانسه و یا اکتبر اگر به ثمر رسید به یمن اتحاد مردم بود..با وجود تلاش های گسترده حکومت های مربوطه...اتحاد را شخصیت های سیاسی و جمعیت های خیر خواه ملت و مردم ،بذرش را میکارندو پرورشش میدهند تا بین "مردم،ملت" بگسترد.
اگر به گفته شما : که در انتظار دادن مجوز اتحاد مردم از حکومت های مستبد باشیم..که دوست عزیز هرگز به اتحاد نخواهیم رسید.
و سوم :جواب سوال سوم اما،بسیار بسیار پیچیده تر از این توضیح کوتاه شماست.تحولات سیاسی ایران سال ۵۷ و تفیض قدرت از سلطنت به شریعت رابطه مستقیم با بحران اقتصادی در حال امدن در غرب و"جهان سرمایه داری" بود.تحولات سیاسی ایران بحران اقتصادی غرب را نجات داد..شما به جزئیات روابط سیاستهای خارجی اشاره کردید که درست هم هست ،اما در کل مباحث مهم تاریخی ،اجتماعی و..و اقتصادی بازی میکرد که ایران "انروز" با شرائط و موجودیت انروزش.. و اینده اش! نمیتوانست با منافع اینده ی سرمایه داری در ایران و خاورمیانه همخوانی داشته باشد..هرگز چنین امری ممکن نمیشد.ایران میبایست به لباس یک سیستم عقب افتاده دینی "شریعت"مجهز شود.همسطح کشورهای دیگر خاورمیانه ،در ضمن دوست عزیز شما نوشتید انزمان تشکیلات سیاسی موجود نبود!!دو سازمان سیاسی بزرگ و قدرتمند مجاهدین و چریکهای خلق..تجمعات ملیونی اینها را شما گویا بحساب نمیاورید؟؟با عث تعجب من است هموطن گرامی..نوشتید ملایان و مسجد توانستند مردم را بسیج کنند..!!این نظریه را تاریخ رد میکند اقای الهیاری زیرا چنین ارزیابی از رخدادهای سیاسی انزمان با واقعیات بسیار دور است...متاسفانه در این شرائط محدود اینتر نتی ممکن نیست ادم بتواند به بحث درست و جامعی بنشیند.وقایع تاریخی دقیقا نشان دهنده تحلیل های منطقی ست ..که در این کوتاه شرائط ممکن نیست.باری..با عرض پوزش از دخالت بنده..چند کلمه ئی درددل شاید!
۷۴۰٣٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : نصرت تهرانی
عنوان : اقای الهیاری
هموطن گرامی اقای الهیاری ممنونم از پاسخ شما.
بنده سواد چندانی ندارم اقا،شما در اغاز نوشته اتان متذکر شدید که :
ما نیروهای "چپ و راست " نداشتیم بدلیل استبداد و در اخر متذکر شدیددر مجلس حتی دو نیروی چپ و راست وجود داشتند.این جا درست منظور شما را نفهمیدم اقا جان.
در باره تحولات سیاسی ۵۷ و جا بجائی قدرت در ایران ،بخشی از فرمایشات شما درست است در باره نقش دول خارجی و سیاست داخلی ..در ان حوادث شوم عوامل مختلفی ان سالها در سرنوشت ما و کشورمان بازی کردند که در چند خط ممکن نیست بحث شود..بسیار بسیار گستره تر از این دو خطی ست که شما متذکر شدید..شما هم مطمئنآ بدلیل محدودیت سایت نمیتوانید توضیح کامل تری بنویسید.
اقای الهیاری چنین بحث های مهم سیاسی و اجتماعی در مقدار و شرائط محدود مطبوعات اینترنتی این چنینی،ممکن نیست که مقصود و منظور روشن گردد و ادم به نتایج درستی دست یابد...در تمام تاریخ صدو پنجاه سال اخیر ایران ، عدم اتحاد و تفرقه مصیبت های سنگین جبران ناپذیری را بر مردم ایران تحمیل کرده است،فقط و فقط پراکندگی ایرانیان بقول کسروی..ایرانیان را به چنین روزگار تباهی نشانده است..پراکنده گی!
ژنرال باز نشسته فرانسوی در سال ۵۸ در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت:
اگر قدرتهای غربی بتوانند میان دو حزب مقتدر چپ"توده و چریکهای فدائی و راست " سازمان مجاهدین خلق" تفرقه ایجاد نموده و مانع اتحاد این دو شوند...تا ۵۰ سال دیگر قدرت را در ایران خواهند داشت اما..اما اگر نتوانند و این دو سازمان سیاسی پر قدرت و هوادار جوانان متحد شوند برای همیشه منافع اشان را در ایران از دست ، خواهند داد..
ما ایرانیان معمولا هر کدام اعتقادات راسخی داریم به نقطه نظراتمان و نمیخواهیم اذعان داریم که ماست ما گاهی هم میتواند ..ترش باشد و شود..ما هر کدام نسبت به دانش و تجربیاتمان در باره مسائل سیاسی و اجتماعی کشورمان و جهان ،فکر میکنیم و میبینیم..تاریخ ۱۵۰ سال اخیر کشورمان نقش دیگری از نقطه نظرات امروز ما ،میبندد و دیروز و امروز ایران را درست تر و منطقی تر در برابر ما میگسترد.
از پاسخ شما ممنونم هموطن گرامی.ن.تهرانی
۷۴۰٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : برای آقای نصرت تهرانی
پاسخ سئوالات جنابعالی به ترتیب:
[ جواب سئوال ۱]: وظیفه حکومت های قبل و بعداز انقلاب بود که شرائط فعالیت برای احزاب ـ چپ و راست ـ فراهم کند. ما فاقد این قبیل حکومت ها بوده ایم .فقط سرکوب و هزاران جنایت
[ جواب سئوال ۲]: هرگز ، حکومت ها سدّ اتحاد ملی بودند و اصلا دگر اندیشان را برسمیت نشناختند.
[جواب سئوال ۳] : نه ، زیرا در بار در حال مذاکره مخفی با بعضی از افراد جبهه ملی مثل دکتر بختیار و دکتر صدیقی بود و می خواست با جلب یک نفر مثل بختیار حکومت را حفظ کند و تفرقه جبهه ملی را بیشتر کرد. آمریکا و غرب نیز با خمینی و دار و دسته او از پاریس در تماس بودند و ارتش و ساواک را وادار به اعلام بی طرفی کردند و خمینی به قدرت رسید. اساسا تشکیلات و سازمان سیاسی در صحنه وجود نداشت که با هم متحد شوند. فقط خمینی و روحانیون با مساجد و تکیه ها توانستند میلیونها نفر را بسیج کنند.
سئوال آخر کمی نا مرتب : نوشتید " منظور و مقصود شما از این جمله چیست؟ در خارج کشور و نیروهای راست و چپ.. "
[جواب سئوال آخر: تجربه قبل از ۲۸ مرداد نشان می دهد که احزاب چپ و راست وجود داشتند در دولت ومجلس هم بودند. بعضی از احزاب دموکرات ، راست و میانی حتی جبهه ملی را تشکیل دادند. در تمام حکومت های پارلمانی همین طور است. ما هم توافق داریم فقط حکومت زور می گوید.
اگر بد نوشتم با پوزش.
۷۴۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : تمدن
هموطن گرامی و جوانم،البرز با سلام
فرزندم ،از سن من هفتادو دو سه ،میگذرد ،پس اجازه بده شما را فرزندم خطاب کنم.
نوشتی "چپ"داغ دل ما را تازه کردی،کدم چپ را مقصود است؟ چپ معلم کبیر؟
چپ استالین،چپ گورباچف،چپ مرحوم کیانوری،چپ ان جوان عزیز و هوشمند که در دادگاه محمد رضا ،ان جلاد عرب که در یک روز ۷۰۰ گردن میزد را اولین کمونیست جهان دانست؟؟؟ کدام چپ را میگویی؟
صدها "چپ " داریم امروزه روز..چپ های سوسیال دمکرات های کشور سوئد،المان و کشورهای اروپائی که در دامان سرمایه داری لمیده اند؟
سندیکاهای کارگری "چپ ! را که در جلسات بانک جهانی شرکت میکنند؟
منظور از این کلمه "چپ..چیست؟
البرز گرامی جهان نیز مانند هر پدیده ئی حرکت مادی و تکامل طبیعی خود را دارد.
انسان زمانی "متمدن " میشود که طبق همان شعار "چپ " برابری،برادری و ازادی و عدالت را بر سراسر جهان بگستراند.ان زمان خانه من و تو و او دیگر وجود خارجی نخواهد داشت دوست من.تمام جهان باید در صلح و برادری و ازادی زندگی کنند.انسان وقتی متمدن است که وسائل مرگ زا،اسلحه،بمب و این گونه زشتی ها را از تن خود بزداید..شما نسل جوان باید برای یک "انترناسیونالیسم" جهانی کار کنید و مبارزه...و نه تنها برای ایران!
دل تنگی کرده بودی اغاز نامه ات..ببخش مرا ،ادم پیر که میشود خرف نیز میشود..سلام من به همه شما هموطنانم بود ،اما بد نوشتم..ببخش دوست عزیز.
در مورد اشغال..واژها و معانی سیاسی نیز سیر تکامل خود را داشته است.امروز مانند یکصد سال پیش نیست که با تانک و ارتش بر روی زمین کشوری پیاده شوند ..امروز این عمل "اشغال نیز در غالب مدرن خود عمل میشود..میتوان صحنه پردازی های کپی یک انقلاب را بکمک عوامل و جاسوسهای تربیت شده و سرمایه در کشوری ،بوجود اورد،یک جابجائی قدرت و تثبیت حکومت استبدادی بر ان کشور ۴۰ سال حکومت نمود ،این هم شکلی ست از "اشغال.امروز سرمایه داری مدرن عمل میکند.سران و مدیران دستگاه قضائیه کشوری،افراد بالای اداره جات کشوری را که عرب زاده گانی چون لاریجانی ها..شاهرودی ها و بسیاری دیگر ،در دست داشته باشند ،دیگر نمیتوان گفت مملکت دارای استقلال است.این بحث ها را نمیتوان با محدودیت های اینتر نتی بدرستی انجام داد.ممکن نیست..خلاصه هم باز درست نیست شاید مقصود بدرستی حاصل نگردد..چاره ئی هم نیست.امیدوارم مقصودم را متوجه شده باشی..فرزندم.موفق باشید همگی.فرخی.
در پایان مدیران محترم اخبار روز..ببخشید که زیاد شد..بسیار ممنون خواهم شد که محبت کنید این بار ،درج فرمائید.سپاسگذارم عزیزان
۷۴۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : فرهنگ عزاداری و ذکر مصیبت
ادوارد تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرامیگیرد تعریف میکند. ( ویکیپدیای فارسی ).
رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکت[ س]ب میداند که بوسیله اعضاء جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد مشترک است. ( دانشنامه رشد ).
با این تعریف ها به گمانم یکی از مضرترین اثرات ناشی از صد ها سال سلطه تفکر شیعی در ایران, بروز فرهنگ عزاداری و ذکر مصیبت است که از زمان صفویه و از طریق " علمای " جبل عامل به ایران راه یافته است. تظاهرات این فرهنگ امروزه رواج مداحان در جامعه مذهبی, و رواج ذکر مصیبت " انقلاب " در جوامع غیر مذهبی ست که مقاله حاضر و کامنت ها و هزاران مقاله مشابه دیگر موید این گمان میباشد. یعنی " تا بخواهی برایت گریه میکنم اما از چیز دیگری خبری نیست".
دوران مرثیه خوانی به پایان رسیده و اکنون دوران حمایت های قدمی و قلمی از تلاش های هموطنان دربند است که حتی به خاشاک " انتخابات قلابی " برای نجات خود می آویزند.
ضمنا, با تشکر از پاسخ جناب الهیاری و تائید فرمایش ایشان که شرکت ۵۰ در صدی انتخابات اخیر قدمی مثبت در این راه است.
۷۴۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : کشورمان تحتِ سلطه ی فرهنگی استبدادیست...
با سلام خدمت هموطن گرامی آقای محمود فرخی،
ضمن همرأیی با شما که؛ «ما بیشتر به کلی گوئی عادت داریم، و غالبا نیز با همین شیوه مینویسیم.» میخواهم بگویم علتِ اصلی این عادت در این است، که "ما" گرایشی به صحبت مستقیم با یکدیگر نداریم. و درست به همین علت است، که شما نیز، با اینکه نقدِ بجا و شایسته ات خطابِ به "البرز" است، مطلبت را با عنوان "با سلام خدمت هموطنان گرامی" می آغازی.
مقوله "مردمان ایران " و " نیروهای مختلف ایشان" شامل شما، خودم و همه ی اقشار و گروههای کشور است، چرا که فراگیرترین خواستها و مشترکاتی چون، مشکلات محیط زیست، آب، بیکاری، اعتیاد، جوانان، زنان، قومی و.... که در اثر سیاستهای نابخردانه ی ج.ا. رو به وخامت گذاشته، دامنگیر زندگی همه ی آحاد کشور است، و همه موظفند در حل این مشکلات اندیشه و یاری رسانند.
و ضمن همرأیی با شما، خطاب به خودم و همه ی نیروهای مختلف اپوزیسیون می گویم؛ «...در ازادی ان محیط [خارج از کشور]چرا اتحاد ندارید عزیزان؟؟...».
چرا و به چه علت نمیتوانیم زیر سقف "فراگیرترین خواستها و مشترکات" متحداً برای بهروزی کشور فعالیت کنیم.
در ادامه ی نقدت می پرسی؛ «...کدام نیروها؟ چپ؟ راست؟ راست افراطی و چپ افراطی؟ مگر تا پاک نشدن استبداد از صحنه زندگانی ملت ایرانی میتوان مبارزه ئی ،مشترک را تهیه دید؟...»
مثلی است معروف که می گوید؛ "سنگ بزرگ علامت نزدن است"، من وقتی در نشریه ی چپی چون اخبارروز مینویسم، در وحله ی اول خطابم به چپ ایران بصورت عام، و در وحله ی دوم خطابم به جنبش فدایی بصورت خاص است، که در طی دهه ی اخیر خود را با "سنگ بزرگی" به نام پروژه ی وحدت مشغول داشته است. اگر در طی دهه ی گذشته بجای تمرکز بر بحثهای عقیدتی جهت رسیدن به وحدت موعود، تلاشها صرف اتحاد بر سر "فراگیرترین خواستها و مشترکات" شده بود، احتمالا امروز سقف مشترکی برای همه ی نیروهایِ مستقل جنبش فدایی و یا شاید مجموع چپ ایران موجود بود.
نمیدانم جز از راه اتحاد بر سر برنامه ای مشخص و روشن پیرامون "فراگیرترین خواستها و مشترکات" چگونه و از چه راهی میخواهی به مقصودت «... برچیدن سفره اشغالگران کشور. پاک کردن کشور از بیگانگان و خدمت گذاران داخلی اشان...» برسی.
و اصولاً مقصودت از اشغالگر را نمی فهمم. کشورمان در اشغال کسی نیست، کشورمان تحتِ سلطه ی فرهنگی استبدادیست. و این فرهنگ دست از گریبان کشورمان برنخواهد کشید، مگر آنکه همه ی نیروهای سیاسی آن بر سر "فراگیرترین خواستها و مشترکات" به تفاهم رسیده، و برای یکدیگر حق فعالیت و تلاش قائل شوند
۷۴۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : نصرت تهرانی
عنوان : چپ و راست!
اقای الهیاری نویشته اند:
هتر است تمام نیروهای سیاسی خارج از کشور با حفظ مواضع راست و چپ خود برای تحصیل حقوق مدنی و شهروندی ، حکومت کشتار را زیر سئوال ببرند. نه شب انتخابات ! این مبارزه دائمی می تواند مردم ایران را از انفعال بیرون آورد. کسانی که اساسا انتخابات را قبول ندارند وارد این فعالیت ها نمی شوند. انتخابات آزاد و ادواری !
اقا جان من سواد درستی ندارم..مگر تمام نفاق و کینه ورزی های "نیرو های چپ ، و راست "" نبودو نیست که اولا ،راه را برای غارت و استبداد داخلی و استعمار خارجی ایران،،هموار نمود؟
و دوما ،بزرگترین سدی را در جهت یک اتحاد ملی ،بنا نمود؟
اگر در سال ۵۷ بین چپ و راست اتحادی محکم بوجود میامد،خمینی و استبداد دینی اش هرگز موفق نمیشد بر مردم سوار شود..اینطور نیست؟
زیرا این دو نیرو در ان زمان ،سیل عظیم انسانی بشمار میرفت،نیروهای جوان و ملیونی!
منظور و مقصود شما از این جمله چیست؟
در خارج کشور و نیروهای راست و چپ...این دو ظیف هر کدام برای خود فلسفه ئی و اعتقاداتی در زمینه های امور اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی و مهمتر "جهان بینی ،دارند .چطور میتوانند در یک صف و جبهه در کنار هم باشند؟
ممنون خواهم شد بنده را راهنمائی فرمائید هموطن گرامی..با تشکر.تهرانی
۷۴۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : برای بهرنگ ایرانی
یک ـ نظرات بنده مهم نیست تجربیات جهانی و ملی در امر انتخابات مهم است که امیدوارم روزی آزاد ِ آزاد برگزار بشود که شما ننویسید «آزاد» .
دو ـ فرض را بر اجرای « بهترین انتخابات عملا موجود » جهان بگذارید. نژاد پرستان هم شرکت می کنند و وارد مجلس میشوند. البته چون انتخابات مطابق سلیقه شما و بنده نیست نمی توان آنرا نادیده گرفت همین است . در این کشور ها شما می توانید مروری کنید بر سوابق انتخاباتی احزاب از بدو فعالیت و میزان حمایت مردم با آمار و ارقام . این انتخابات است که این امکان اندازه گیری را میدهد. ما این امکان را نداشته و نداریم . « بروید به حزب رستاخیز یا زندان یا گذرنامه ...» امروز هم « بروید به کاندیداهای شورای نگهبان رای دهید» این حرف من نیست .
سه ـ در ایران حکومت دینی حق حیات برای دگر اندیشان قائل نیست چه رسد تحمل کاندید های آنان در انتخابات .
چهارـ در انتخابات اخیر مشارکت در تهران ۵۰ درصد بود( با وجود شرکت بعضی نیروهای سکولار که به کاندیداهای مذهبی رای دادند» پس در این قبیل انتخابات نمی توان به میزان پایگاه نیروهای مختلف پی برد. با لغو استصوابی شورای نگهبان می توان نقطه ی صفر شروع کرد. بسیاری به این راه باور دارند . پیشنهاد شما چیست؟
پنجم ـ ما هم حداقل تا کودتای ۲۸ مرداد انتخابات را با تمام اشکالات آن تجربه کردیم ولی همین آقای نوری زاده ها و نهضت آزادی علیه حق رای زنان در سال ۴۱ بیانیه نوشتند . بجای قول و قرار های تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید در پاریس ، از عشق اسلام ناب محمدی دنبال خمینی راه افتادند و با تشکیل حکومت اسلامی چهار نعل بسمت مشروعه تاختند و مشروطه را نابود کردند و روی حکومت بعداز کودتا را «سفید» کردند و حالا می گویند « کی بود کی بود من نبودم »
۷۴۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : حناب peerooz
جناب پیروز
بنده از انتخابات آزاد و کشور های« نسبتا آزاد» نوشتم. راستش جرات نکردم بنویسم کشورهای آزاد چون در این موارد اختلاف نظر ها شوید است.
ولی حداقل در مورد بعضی از کشور ها مثل همان سوئد و نروژ که اشاره کردید توافق داریم که انتخابات ادواری و آزاد نهادینه شده است.
ما هم سیستم پارلمانی و چند حزبی را بین ۱۳۲۰ـ ۱۳۳۲تجربه داشتیم تجربه می کردیم. در شرائطی که از نظر رشد اجتماعی بمراتب پائین تر از امروزبود. اگر تداوم نیافت بمعنی نادرست بودن آن نیست.
در ۲۱ دیماه ۹۴ عده ای از فعالان سیاسی و حقوق بشری داخل و خارج کشور از اغلب نحله های فکری فراخوانی علیه لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان داشتند که اغلب گروههای سیاسی را در بر میگیرد. امیدوارم این کار تداوم یابد تبدیل به جنبش وسیعی در داخل کشور شود زمینه این فعالیت ها با مشارکت اخیر ۵۰ درصدی در تهران وجود دارد.
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=۷۱۳۳۰
۷۴۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : رویش بنفشه ها
جناب الهیاری ،ممنون از توصیه های شما.
ولی با توجه به نظرات شما گویا تا زمانی که با معیارهای مورد نظر شما که البته نمی تواند برای من هم جذاب و وسوسه انگیز نباشد،انتخاباتی در میهن ما صورت نگیرد،همان به که عطای انتخابات را به لقایش ببخشیم و خودمان را درگیر چنین موضوعی نکنیم.هیچ می دانی که این توصیه ی شما بیش از هرچیز ،به مذاق کسانی که مایلند برای به دست آوردن یا حفظ تمام ارکان قدرت با زحمت زیادی مواجه نباشند و هزینه زیادی نپردازند ،خیلی خوشایند است؟ مگر در کشورهای "نسبتا آزاد" وقتی مردم که به قول شما در یک انتخابات "آزاد" شرکت می کنند،بعد از آن به خانه ها و سر کارهایشان می روند و منتظر می مانند تا "آینه ی انتخاباتشان" تمام امور را بازتاباند ؟یا دست یازی آنان به سطح عالی تری از دموکراسی، چنان تربیتی را موجب شده است که با ابزارهای بدست آمده که متناسب با همان سطح از دموکراسی هست،ضمن پاسداری از دستاوردهایشان به رشد و اعتلای آنها بپردازند؟پس چرا مردم میهن ما باید به شرکت در انتخابات یا به قول شما به "شب انتخابات "بسنده کنند و دنبال مطالباتشان از راههای گوناگون نباشند؟مردم کشورهای حاشیه و کمتر توسعه یافته یا درحال توسعه چاره ای ندارند تا ضمن رصد کردن تجارب بین المللی در این حوزه و با توجه به واقعیات عینی زیست بوم خودشان به این تجارب بیفزایند نه این که با به کارگیری کلیشه ای تجارب دیگران فقط یک بچه ی سر به راه و مقلد خوبی باشند.برای من بعنوان یک ایرانی این مایه ی مباهات است وقتی در نوشته آقای (ن.نوری زاده) می خوانم که جنبش "عصیان در شب" مردم فرانسه ادامه ی جنبشی است که نقطه ی آغازش در ایران بود و از آنجا به تونس و کشورهای عربی و روسیه و اکراین و ترکیه و آمریکا و ...و حالا در فرانسه ظاهرشده است.به نظرم دقت در واکنش نیروهایی که بعد از انتخابات اخیر در ایران موقعیتشان را در خطر می بینند،نشان دهنده ی هوشیاری و خلاقیت مردم بویژه جوانان ایرانی است که می تواند برای راه های حصول به دمکراسی علی رغم تمام محدودیت های موجود، حرف داشته باشد و به تجارب تاکنون موجودش چیزی بیفزاید. به نظرم صحبت از یک گل نیست. صحبت از بنفشه هایی است که در بهاران همه جا یکباره می رویند.به رویش و طراوتشان کمک کنیم.
۷۴۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : ابهام !
با سلام خدمت هموطنان گرامی.
دوستی در اولین فرستاده (البرز) چنین مرقوم فرموده اند :
لذا پالایش واقعی و قطعی میتواند در مسیر مبارزه وقوف یابد، به این معنی که، مردمانِ ایران و نیروهایِ مختلف ایشان با پرداختن به مبارزه ی مشترک برای رسیدن به مشترکاتی چون بهبودِ شرایط محیط زیست و آب کشور، جوانان، زنان، بیکاری و...قادر خواهند بود، عملاً و به تدریج با بنیادِ فرهنگِ دموکراسی ایرانی، کشور را از دور باطل استبداد خارج سازند.
از انجا که ما بیشتر به کلی گوئی عادت داریم،غالبا نیز با همین شیوه مینویسیم.
مقوله ""مردمان ایران "" و "" نیروهای مختلف ایشان"" به چه معناست؟
ما ایرانیان از اقوام مختلفی تشکیل میشویم و اصولا در حال حاظر در عرصه سیاست صدها عقیده و نظر وجود دارد.کدام قشر و گروه از مردمان ایران مورد نظر و مقصود است؟
در همان خارج هر یک خر خود را میراند و هیچ خدائی را هم ،گاهی ،بعضی ها بنده نیستند!یک اتحاد با یکدیگر ندارید خارج از کشور.ما به اخرین خانه نزدیکیم،چند صباحی بیش فرصت چرخیدن نداریم،شما جوانان ،انهم در ازادی ان محیط چرا اتحاد ندارید عزیزان؟؟
و دوم اینکه:
نیروهای مختلف ایشان ،این سه جمله به چه معناست دوست گرامی؟ کدام نیروها؟
چپ؟ راست؟ راست افراطی و چپ افراطی؟؟
مگر تا پاک نشدن استبداد از صحنه زندگانی ملت ایرانی میتوان مبارزه ئی ،مشترک را تهیه دید؟
مثل این است که بگوئیم:
سقف خانه چکه میکند ، دیوارش رو به ریختن است ،باید برویم و مبلمانی تهیه ببینیم و خریدی کنیم!!
مگر با چنین قانون اساسی و مدیران غیر ایرانی (برادران لاریجانی و چندی دیگر) و هوائی این چنین بهبودی ممکن است دوست من؟
کجا سیر میکنیم ما؟
کجا ایستاده ایم ما دوستان؟
یک هدف..تنها یک هدف بیشتر نیست:
برچیدن سفره اشغالگران کشور. پاک کردن کشور از بیگانگان و خدمت گذاران داخلی اشان!
سپس با خیالی اسوده دستور ان بزرگ مرد ازاده را به کمر بندیم که گفت..دست در دست یکدیگر خانه را دو باره بسازیم.شاملو.
۷۴۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : " چشم کوران آن خسارت را بدید, گوش کران آن حکایت را شنید". مولانا
آدم از کامنت های این همه " دل فراخ های گوشه نشین " تعجب میکند که به کشتی گیر درون گود که در تقلای تجدید نفسی ست توصیه لنگش کن می نمایند؛ گویی آن بینوا از اوضاع بی خبر است. کدام یک از این ها بجای توصیف مصیبت, خود به میان گود پریده و مانند آنها که سالها در زندان و یا در زیر خاکند کاری انجام داده است؟ اتحاد !! اتحاد !! مگر آن همه جمعیتی که در سال ۸۸ خیابان ها را پر کردند جز این چه کردند ؟ چرا ما نمی خواهیم درک کنیم که غریق در چنگال خرس, برای نجات خود به هر خاشاکی می آویزد و ما از ساحل, همگی دم گرفته ایم که دست از پوستین بدار. این حرف ها را ما باید ۵۰ - ۴۰ سال پیش می زدیم نه آنکه از لندن و تکزاس و پاریس در وصف " امام " مقاله بنویسیم و امروز دنیا را با فریاد سکولاریسم و غیره خود پرکنیم.
" گفت آری, لیک کو دور یزید
کی بدست, این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید
گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما
که کنون جامه دریدید از عزا ؟
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانک بد مرگیست این خواب گران ".
۷۴۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : معصومه افشار نیا
عنوان : مقاله مارال سعید
با سلام به خانم مارال سعید و دیگران..
مقاله بسیار جالب و خواندنی ست.حقایق پوست کنده و رک و راست.
اگر من درست فهمیده باشم،نویسنده گوید :خشت نخستین این شوم سرنوشت را همان دوران ""طلائی"" و رهبرش ،رقم زد!
تمام ان فجایع ،کشتارها ی بی نظیر بنام "اسلام" و جلادانش از قبیل همان برادران طائب ها و گیلانی و ری شهری و صدها دیگر...و حالا از همین طیف به اصطلاح ،اصلاح طلب های حکومتی خواهان بازگشت به اغاز این نمایش وحشتناک و وحشیانه تاریخی اند!!
خانم سعید بسیار زیبا نوشته اند..اگر از جزئیات بگذریم مگر قرار نیست که این جماعت و قانون اساسی نوشته خودشان باید کشور ما را رها کرده به حال خود گذارند؟ایا بس نیست نزدیک به ۴۰ سال غارت و بردن پول کشور به بانکهای خارج و تباه ساختن ایران و ایرانی؟
۷۴۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : نصرت تهرانی
عنوان : دوران امام
با سلام خدمت هممیهنان گرامی
مگر در بین روشنفکران و پیشروان جامعه که در کل همان جامعه فرهنگی ست کسانی هنوز معتقد به ادامه حکومت ملایان اند؟
مگر بحث اساسی مردم نباید کنار رفتن این حکومت مستبد و اشغالگر باشد؟
نزدیک به ۳۹ سال است که کشور و مردم بحال خود رها شده اند و مشتی ملا و با دستیاری غاربیان و کمک لمپن های کشور بر گرده این مردم سوارند.کشتار،غارت،تبعیضی که بی سابقه بوده است و حتی در رژیم سلطنتی هم تا بدین حد ،رواج نداشته ،فحشاء اعتیاد وهمه اینها باز هم مگر بحث باید باشد در این که این رژیم باید کنار رود یا نه و کسانی چون کروبی و نوری زاد و صحنه پردازان دیگر ، رشته کا رها را در دست بگیرند و ۴۰ سال دیگر بر مردم چون شبان گله حکومت کنند؟
عجبا!
۷۴۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : " به من درس مقامات محبت میدهد بلبل - سیه مستی ببین, کز دست مطرب سازمی گیرد". صائب.
جناب الهیاری,
"انتخابات ادواری " مطابق میل شما, در کدام یک از " کشورهای نسبتا آزاد " عراق , اردن, مصر, عربستان سعودی, شیخ نشین ها افغانستان, ترکمنستان و حتی ترکیه و اسرائیل یعنی همسایگان بلا فصل ما وجود دارد که شما وقوع آنرا در ایران انتظار دارید ؟ ما همسایه سوئد یم یا نروژ؟ دانمارک یا فنلاند؟
از صد و اندی سال پیش یعنی پیش تر از این همسایگان, مردم ایران بارها برای آزادی قیام کرده و قربانی داده اند. چرا ما این کوشش ها قدر را نمی دهیم و در عوض به آنها " درس مقامات مبارزه " می دهیم. این " تمام نیروهای سیاسی خارج از کشور" کیانند " که اساسا انتخابات را قبول ندارند وارد این فعالیت ها نمی شوند " ؟ مجاهدین و یا سلطنت طلبان و یا دیگرانی که از فرط انشعاب دیگر " گروهک " هم نیستند و افرادند.
آخرین فعالان این " خارج نشینان " یزدی و بنی صدر و غیره بودند که " امام " را با سلام و صلوات بر مردم بی خبر سوار کردند. اجازه بفرمائید تا آنها که روح و جسمشان مستقیما در معرض این تطاول هاست برای خود تصمیم بگیرند. تنها کاری که از ما دور گود نشین ها بر می آید دعای خیر و قدر دانی از فداکاری هاست. جماعت خارج نشین " اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی".
۷۴۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : برای بهرنگ ایرانی
انتخابات آزاد در تمام کشورهای نسبتا آزاد آینه ی مردم است.
با انتخابات ادواری می توان نتاسب نیروهای مختلف سیاسی چپ و راست و میانه و منفردین و پایگاه آنها بین مردم را در یافت. ما از این حرفها نداریم .
متاسفانه مردم ایران ۶۳ سال است که توسط دو حکومت از امکان انتخابات و شیوه ی آزمون و خطا محروم است.
ـ حکومت گذشته در سالهای آخر گفت: یا حزب رستاخیز یا زندان یا گذرنامه وخارج..
ـ حکومت کشتاراسلامی هم برای خودش یک دم و دستگاه هزار لا ساخته است و« انتخابات» ش هم بدرد همان شورای نگهبان و رهبرش می خورد.
در هیچ «انتخابات» ی کاندیدای دگر اندیش و منقد حکومت وجود ندارد. برای حکومت مهم نیست که در« انتخابات» اخیر میزان مشارکت در تهران ۵۰ در صد بود . پس کسی از بطن جامعه خبر ندارد که چه میگذرد. این نوع « انتخابات» آینه مردم نیست .
این حالت مبهم خطرناکترین وضعیت سیاسی است و نمونه های زیادی در کشور های توتالیتر دیده شده که به محض بهم ریختن توازن قوا موجودات وحشتناکی وارد صحنه می شوند که مجالی به مردم نمی دهند . همان وضعی که در سال ۵۷ بوجود آمد و شاهدوستان هنوز نفهمیده اند خمینی از کجا آمد.
بهتر است تمام نیروهای سیاسی خارج از کشور با حفظ مواضع راست و چپ خود برای تحصیل حقوق مدنی و شهروندی ، حکومت کشتار را زیر سئوال ببرند. نه شب انتخابات ! این مبارزه دائمی می تواند مردم ایران را از انفعال بیرون آورد. کسانی که اساسا انتخابات را قبول ندارند وارد این فعالیت ها نمی شوند. انتخابات آزاد و ادواری !
با یک گل بهار نمیشه .
۷۴۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : " که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟ ". عراقی
همان طور که گفتم من قطعا نمیدانم مرام و مذهب سرکار خانم سعید چیست و چرا مقاله ای با ذکر واضحات را نوشته و زخم های کهنه را گشوده اند. البته هرکسی که به ویژه مستقیما از این رژیم و مجریان سابق و لاحق آن صدمه دیده است حق دارد که تا ابد شاکی و خواهان اجرای عدالت باشد. این مقاله مستقیما مربوط به کروبی و غیر مستقیم " همدست " او موسوی ست که بخاطر وقایع ۸۸ در حصر بوده و اقلا یکی از آنها خواهان برگشت به " دوران طلایی عصر امام " میباشند. آنچه در مقاله آمده است ظاهرا نظر شخصی نویسنده است و گرچه تکرار مکررات است و کسی را مجبور به خواندن آن نکرده اند عیبی بر آن وارد نیست. اشکال مقاله " دم خروس " " مردم " است که پرده از ذهنیت اکثر قریب به اتفاق ما بر میدارد که نظر خود را عمومیت میدهیم که گویی قطب عالم ایم.
من نمیدانم که در سال ۸۸ سرکار خانم سعید کجا بودند و چه میکردند اما میدانم که در این سال انبوه بیشماری از " مردم " - که بسیار بیشتر از ما از سابقه افراد و رژیم آگاه بودند - در " انتخابات " شرکت کرده و فردای آن روز در اعتراض به " انتصاب " احمدی نژاد و برای احقاق حق موسوی و کروبی به خیابان آمدند وکشته هم دادند. به نظر من اینها " مردم " بودند. حال اگر سرکار خانم سعید جزء این " مردم " بودند من به کردار و گفتار ایشان سر تعظیم فرد میاورم که به گویند " آری دوستان حضور شما در جبهه ی مردم جای تهنیت دارد " و گرنه ؟
۷۴۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : سیروس علوی
عنوان : دوران طلائی ۲
با عرض پوزش از دست اندکاران محترم سایت جهت مزاحمت مجدد.
نمردیم و یک بقول ما قدیمیها"ترخان" و امروزیها،رسانه،خبررسان،سایت ابدار و سنگین در این گویا ،دیدیم.گرداننده گانش موفق باشند...باری:
توده مردم به حکومتی که شرائط بدست اوردن نیازمندی های ،جسمانی و عقلانی مردم را فراهم نماید..نیازمند است.ضروریات جسمانی از قبیل ،مکان زندگی،خوراک و نیازمندی های مادی دیگر ..اما مهمتر از همه نیازمندی های عقلانی:ازادی علم و هنر..که اساس تمدن انسانی ست که باعث میشود هوش و خرد ادمی تعالی پذیرد.
ایا ایدئولوژی و معتقدات قشر روحانیت میتواند چنین نیازمندی هائی را برای جامعه ایران فرهم نماید؟
تجربه اموخته را دو بار اموختن عاقلانه است؟
مطلب این جاست که ایا از جامعه روحانیت بعنوان مثال اقای کروبی و یا همفکران ایشان در برابر توده مردم ایران تعهد مینمایند که در صورت رهبریت دولت ،ذره ئی نظرات و اعتقادات مذهبی ایشان در نحوه حکومت و امور زندگانی مردم ،تاثیر گذار و دخالت نکند؟
این بار مانند گذشته انتقال قدرت به سمت دیگری بدون دخالت مستقیم توده مردم،نه قابل اجراست و نه باید که روشنفکران و شخصیت های سیاسی و اجتماعی ،اجازه چنین روند غیر قانونی را بدهند!
ایا جنبش سبز یا اصلاح طلبان یا جمعیت دیگری حاضرنددر مقابل دوربین قرار گرفته و برای مردم ایران برنامه های حکومتی و دولتی خودرا تشریح کنند؟
البته اینها در زمان تحولات سیاسی اینده است و نه امروز.
احساس میشود جهان بسوی تحولات جدیدی حرکت مادی خود را دنبال میکند.خانه ایست بس وسیع با درهای پراکنده و انبوه..اینطور که پیش بینی میشود ،سرمایه داری اصولا باید بساطش بر چیده شود...این جبر حرکت تکامل تاریخی ست ،و اما بعد از این تحوالات خون الود و خرابی های بسیار انسانی.....احساس میشود که انسان بسوی یک نظام سراسر اشتراکی،شورائی...حرکت کند.بحث مفصلی ست که در این کوتاه نوشته نمیگنجد..تنها نظری ست!
با عرض پوزش مجدد از هیت تحریریه!
۷۴۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : سیروس علوی
عنوان : دوران طلائی
خوشبختانه امروزه نگاه دانشوران و کارشناسان مردم پرست و ازادی خواه جهان،بیشتر به سمت و مرکز علل بنیادی و ریشه ئی گرفتاری های کشورهای جهان است.
امروز تلاش و همکاری ازادیخواهان و صلح پرستان جهان بر این مسئله اساسی دور میزند که :
چیست سبب تمام گرفتاری های این جنگل بی درو پیکر و قصاب خانه ئی بنام "جهان"
ما ایرانیان متاسفانه به دلائل مختلف از کندو کاوش و تجزیه و تحلیل امور زندگانی و جهان،انطور که باید پرورش و اموزش ندیده ایم. معمولا نا خواسته و ندانسته ،شاید بیشتر به جزئیات پرداخته ایم و میپردازیم.
یکدست ساختن خاورمیانه "اسلامی" و متوقف نمودن ایران که کشوری منحصر بفرد است در خاورمیانه ،هدفی بود که در اغاز سالهای چهل ،سرمایه داری جهانی ،بدنبالش بود.
برگرداندن ایران به عقب.موفق هم شدند..!
بنظر میرسد لزوم اتحاد همه دانشوران و وطن دوستان و ازادیخواهان ایران فقط و فقط بسوی مرکز است ،مرکزی که دگرگونی اساس حکومت و قانون اساسی را میطلبد.
جنبش سبز ،اصلاح طلبان ، جمهوری خواهان و دیگر جمعیت های این چنینی ،راه به جائی نمیبرد چرا که قانونمندی تکامل طبیعی قوانین امور اجتماعی..این حرکت های سیاسی /اجتماعی را نمیپذیرد و رد میکند.چشمه از اصل و اغاز باید دگرگون گردد تا مجراها و جویبارهای برامده از ان...سالم و پاک سرشت گردند.
۷۴۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : "If you are sure you understand everything that is going on, you are hopelessly confused." -- Walter F. Mondale
" آری دوستان حضور شما در جبهه ی مردم جای تهنیت دارد لیک بقای شما در این جایگاه نیازمند صداقت و جسارت است. این پالایش نه صرفا ً برای شما که لازمه ی کلیه ی مبارزان راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعیست که در ۵۰ – ۴۰ سال اخیر در عرصه ی سیاست ایران نرد عشق میزدند. ". پایان نقل قول و نتیجه مقاله.
من مطمئن نیستم که سرکار خانم سعید چه مرامی دارند و اگر درست بیاد آورم ایشان احتمالا تمایلات دست راستی داشته اند یعنی با دست چپی ها احتمالا آبشان در یک جو نخواهد رفت. منظور اینکه ما اگر در دوران حافظ ۷۲ ملت بودیم امروز نه تنها ۷۲۰ فرقه ایم بلکه هریک از ما به تنهایی عقل کل و رهبر خیالی ست؛ و ادعا و آرزوی همه ما هم " اتحاد " !! است. بگذریم.
منظور آنکه اگر این " خاطیان " قدم پیش گذارده و با صداقت اظهار پشیمانی کنند آیا " اتحاد " برقرار می شود؟ نه, نمی شود. تفرقه در خون ما جریان دارد چون هر کس خود را عقل کل میداند, و این گفته والتر موندیل معاون ریاست جمهوری سابق امریکا صدق میکند که اگر ما مطمئنیم که همه آنچه را که جریان دارد فهمیده ایم قطعا به طور یاس آوری گیج و سر در گمیم. و این نه تنها مشکل ما بلکه مشکل " چپ " در دنیا بوده و هست و خواهد بود.
ضمنا کسی " نرد عشق " را نمی زند, " نرد عشق " را - مانند قمار - " می بازند " و گرنه نام آنرا " قمار بر " می نهادند.
۷۴۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۵
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : مردم آیینه اند
"این پالایش نه صرفا ً برای شما که لازمه ی کلیه ی مبارزان راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعیست که در ۵۰ – ۴۰ سال اخیر در عرصه ی سیاست ایران نرد عشق میزدند."
شاید بتوان گفت زیباترین و منصفانه ترین نتیجه گیری از مرور اتفاقاتی که در عرصه ی کنشگری سیاسی یک جامعه و بویژه جامعه ی پر تلاطم و در حال گذاری چون ایران افتاده است و می افتد، همین باشد.کاش همه نیروها و کسانی که به این نتیجه گیری باور دارند ،در وحله ی اول به میزان پایبندی عملی خودشان به چنین باوری فکر کنند و خود را به تنهایی نماینده و زبان گویای مردم ندانند و مردم را آنطور که هستند ببینند نه آنطور که می خواهند و دوست دارند ،باشند.اگر امروز صداقت حکم می کند که نیروهای اصلاح طلب مواضع خویش را در باره ی "دوران طلایی" روشن کنند و به نقد گذشته ی خویش بپردازند،از همین منظر ،بد نیست ،نیروهایی که به چنین دورانی باور نداشته و ندارند هم ، ضمن نقد منصفانه ی خویش به همگرایی و اتحاد عمل نیروهای دمکراسیخواه و عدالتخواه جامعه ی ما فکر و کمک کنند،نه اینکه وقتی آدمی مثل آقای نوری زاد که با صراحت کم نظیری بارها از خودش انتقاد کرده است،دست مادر داغدیده ای را می بوسد و با ایشان ابراز همدردی می کند، با هیاهو حول یک کلمه،(کلمه ای که در حال و هوای متفاوت و از زبان اشخاص مختلف می تواند بار معنایی مختلفی داشته باشد)،نه تنها کار او را بی ارزش بلکه مزورانه جلوه می دهند. ، تعجب آور نیست که منتها الیه راست افراطی و چپ افراطی به هم می رسند و برهم منطبق می شوند. دفاع از رفتارهای اینچنینی آقای نوری زاد و امثال او به هیچوجه به معنی این نیست که چون خود را نقد کرده اند ،دیگر نیازی به نقد ندارند.البته که چنین نقدی می تواند و باید موجب وفاق شود نه مسبب افتراق.سوال من از مارال سعید عزیز این است که آیا در جایی دیده اید که آقای کروبی یا نوری زاد و غیره ادعای رهبری و علمداری "کاروان خونچکان آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی " را کرده باشند؟خوب می دانید که این "مردم"اند که در نهایت باید ردای رهبری و علمداری واقعی یا حقیقی را بر دوش کسی بگذارند.تردیدی نیست که چنین تصمیمی به میزان آگاهی و توان "مردم" و به میزان جلب اعتماد آنان از جانب کس یا کسانی که این ردا را خواهند پوشید بستگی دارد.
۷٣۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : پالایش واقعی و قطعی میتواند در مسیر مبارزه وقوف یابد...
در اینکه "شیخ در بند آقای مهدی کروبی" و آقای میرحسین موسوی نخست وزیر دوران ولایتِ مطلق آقای خمینی، خواهان بازگشت به "دوران طلائی امام راحل" هستند، جای تردیدی نیست. اما همانگونه که نویسنده ی این نوشتار زیبا و ارزنده هم تلویحاً اشاره دارد،کسانی که امروز برای مبارزه با بی قانونیهای موجود در کشور خواهان بازگشت به دورانِ آقای خمینی هستند، در واقع هنوز هم نمیتوانند ببینند و درک کنند که اولین خشتهایِ بنیاد این دیوار کج از همان دوران آقای خمینی نهاده شد.
و ایشان، درست به مانندِ سلطنت طلبانِ دموکرات شده ی امروزین که هنوز هم قادر به دیدنِ خطاهای فاحش رضاشاهی و محمدرضاشاهی نبوده و لذا توان عبور از دودمان پهلوی و پیوستگی کامل به "مشروطه" را ندارند، قادر نخواهند بود که از آقای خمینی و اندیشه های استبدادی ایشان گذر کنند.
لذا پالایش واقعی و قطعی میتواند در مسیر مبارزه وقوف یابد، به این معنی که، مردمانِ ایران و نیروهایِ مختلف ایشان با پرداختن به مبارزه ی مشترک برای رسیدن به مشترکاتی چون بهبودِ شرایط محیط زیست و آب کشور، جوانان، زنان، بیکاری و...قادر خواهند بود، عملاً و به تدریج با بنیادِ فرهنگِ دموکراسی ایرانی، کشور را از دور باطل استبداد خارج سازند.
.
۷٣۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۵
|