جایگاه ما کجاست - دنیز ایشچی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ فروردين ۱٣۹۵ -  ۱۶ آوريل ۲۰۱۶


در روزهای اخیر نامه آقای کروبی به روحانی موجب شده است تا موج جدیدی از چالش های ارزشی (یا ضد ارزشی) درون حکومتی در میدان تقابل اصلاح طلبان حکومتی با حاکمیت ولایت فقیه، همه نحله های اپوزیسیون سکولار و چپ دموکرات به عکس العمل کشانده شوند. آیا باز هم جناحی از نیروهای چپ دموکرات پشت سر موضع سیاسی تبلیغاتی اپوزیسیون درون حکومتی صف خواهند کشید یا اینکه آنها در موقعیت سی ساله اخیر خود تجدید نظر کرده گام در راستای یک خانه تکانی اساسی برداشته و نسبت به موقعیت سیاسی اجتماعی تاریخی خود در صف بندی های سیاسی حاضر در صحنه ارزیابی مجدد خواهند کرد. آیا آن بخشی از چپ های دموکرات که امروز خود را در نمایندگی بزرگداشت یادوراه بیژن و همرزمانش از همه پیش کسوت تر میدانند، باز هم همانطور که در زمان انتخابات اخیر بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر محور لیست امید حکومتیان جمع شده بودند، بر محور تفسیرسیاسی استراتژیکی از نامه آقای کروبی حلقه زده و بر محور آن صف خواهند کشید؟
پروسه تحولات آگاهی اجتماعی، روانی و سیاسی یک جوان زیر بیست ساله چهل سال پیش را با یک جوان کمتر از بیست ساله امروزی مقایسه کنیم. برگردیم به چهل سال پیش ویک جوانی که در دبیرستان درس میخواند، یا اینکه تازه وارد دانشگاه شده بود، اگر میخواست حساسیتی نسبت به مسائل اجتماعی دور و بر خود نشان داده و نسبت به بهبود وضعیت اجتماعی سیاسی مردم نقش تاثیرگذارتری داشته باشد، از کتاب های صمد بهرنگی الهام میگرفت و از مقاومت فدائیان زندانی در زندانها و پیوستن دانشجویان فعال سیاسی به صفوف هواداران فدائیان، مجاهدین و تا حدود کمی هم از افسران توده ای اعدام شده و یا در زندانها تاثیر میگرفت.جوانان آن موقع از نیروهائی الهام میگرفتند که نه تنها کاملا و بصورتی شفاف و آشکار در مقابل استبداد، دیکتاتوری و خفقان حاکم صف کشیده بودند، بلکه نیروهائی بودند که با تمام جوانی و کم تجربگی خود، بر ارزش های آزادی، سکولاریسم، دموکراسی، مدرنیته و عدالت اجتماعی قرص و محکم متکی بودند. نیروهائی که در عین حالی که نظام شاهنشاهی را صد در صد و قاطعانه نفی میکردند، به جای آن میخواستند حکومتی سکولار، آزاد، مترقی ، مدرن و عادلانه ای را مستقر نمایند. بگذریم از اینکه بعد از انقلاب با حضور فعال تر حزب توده ایران در صحنه سیاسی ، دیکتاتوری پرولتاریا که به نحوی میشد آن را با وابستگی به برادر بزرگترآن دوره تفسیر کرد، که از بیماری هائی بود که چپ ایران به آن دچار شد، اما عملا نسل فدائیان خلق همچنان توانستند بر ارزشهای آزادی، سکولاریسم، دموکراسی، ترقی و عدالت اجتماعی استوار بمانند.
جوان بیست ساله چهل سال پیش آن دوره، از دانشجویان، زندانیان سیاسی که اکثرا از فدائیان و مجاهدین بودند، ارزش های نوین جامعه آینده را می آموختند. میدانیم همان موقع تعداد انگشت شماری هم از روحانیون برای مدت های کوتاهی به زندان های شاه افتاده و دوران کوتاهی را بعنوان زندانی سیاسی گذراندند. این را هم می دانیم که مخالفت عمده این روحانیان زندانی در آن زمان با حکومت شاه نه از موضعی ترقیخواهانه، بلکه عمدتا از موضعی ارتجاعی بود. با این وجود حضور سیاسی آنها در زندانها نه فقط در حاشیه چالشهای محوری تحولات سیاسی قرارداشته و محسوس نبود، بلکه آنها بعضا تحت تاثیر مجاورت با نیروهای چپ موجود در زندانها از ارزش های دموکراتیک، آزادیخواهانه و مترقی آنها تاثیر میگرفتند.
امروز یک جوان زیر بیست ساله که نسبت به مسائل اجتماعی سیاسی اطراف خود حساس باشد، و بخواهد مشعل روشنائی راه به سوی خورشید و الگوهای فردای روشن را انتخاب نماید، از کدام نیروهای پیشرو فعال در صحنه الهام میگیرد؟ سازمان های سیاسی مترقی و پیشروی که در صحنه چالش های سیاسی جامعه حضور مستقیم داشته و در تحولات اجتماعی در صفوف مقدم قرار داشته باشند کدام نیروها می باشند؟ جوان زیر بیست ساله امروزین ما از کدامین پیشروان زندانی سیاسی الگوی استقامت ومقاومت را یاد میگیرد؟ اینجا نیروهای سیاسی پرچمدار سکولاریسم؛ مدرنیته، عدالت اجتماعی، دموکراسی و حقوق بشر نه تنها در زندانها در اقلیت نیستند که هیچ تا مثل روحانیون زندانی چهل سال پیش در حاشیه قرار گرفته باشند، بلکه اصلا بصورت مشخص و مستقل در صفوف مقدم چالش های سیاسی اجتماعی حضور و وجود ندارند که تا مظهر استقامت، مقاومت، رزم و ایستادکی باشند. امروز در عصر تکنولوژی فیزیک کوانتم و رشته ها "استرینگ تئوری" و فرستادن سفینه به ستارگان دیگر، جوان بیست ساله امروز ایران، باید آقایان موسوی و کروبی را الگوی آرمان ها و ایده آل های قرن بیست و یکم وآینده خویش قرار دهد.
آیا ارزش هایی که زندانیان سیاسی فعلی ما بر آنها استوار می باشند، سکولار ترین، آزاد ترین، مترقی ترین، عدالت خواهانه ترین ارزش های دوران قرن بیست و یکم می باشند؟ این جمله من به هیچ وجه در تلاش نیست تا رنج ها، مقاومت ها و سختی های مبارزان زندانی حکومت ولایت فقیه را کم ارزش کرده و ارج نگذارد. بلکه در تلاش است تا این سوال را مطرح کند که امروز در پیشاپیش صف مقدم صحنه های چالش های سیاسی درون کشور نمایندگان سیاسی سکولار ترین، مترقی ترین، آزادیخواه ترین و عدالتجویانه ترین ارزش های دوران ما کجا هستند؟ در خلاء حضور سیاسی چپ های دموکرات تحول گرا در صفوف اول چالش های سیاسی کشور، میلیون ها جوان نسل حاضر و دو نسل گذشته چشم های امید خود را به کدام نیروهای سیاسی دوخته اند؟
مترقی ترین، جامع ترین، آزادیخواهانه ترین و عادلانه ترین برنامه های سیاسی اجتماعی سازمان های سیاسی چپ دموکرات اگر قرار باشد در طاقچه ها خاک بخورند، در گوشه های فایل های کامپیوتری خوابیده باشند، زیر خروارهای پوشه های دیگر جدید مصوبه های سازمانی خوابیده باشند، دردی را از دردها درمان نخواهند کرد. اگر چهل سال پیش اطلاعیه کوچک یک صفحه ای چریک های فدائی خلق، فردای روز نشر در دیوارهای کتابخانه های تمامی دانشگاه ها و دانشکده های چسبانده میشد، جلو در خیلی از کارخانه ها پخش میگردید، در محیط های روشنفکری سیاسی راجع به آن صحبت میشد، چگونه میشود امروز به انجماد تاریخی خاتمه داده و پیشگامان واقعی تحول بنیادین سیاسی را دوباره در صفوف اول تحولات سیاسی اجتماعی کشانده و در مرکز ثقل تحولات سیاسی کشوری قرار داد.
امروز پیشروترین نمایندگان آزادی، سکولاریسم، ترقی و تعالی ارزش های انسانی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی استراتژی سیاسی خود را خصوصا در مواقع حساس با تفصیلاتی از نظریات بخشی از حکومتیان چنان تفسیر وتوصیف کرده و با خواسته های آنها ها تلفیق می کنند که باور ناکردنی میباشد. تاثیر موضع گیری های انحرافی آنها در شرایط عادی تاثیرات خود را چندان بصورت واضحی نشان نمیدهد، بلکه این تاثیرات در گره گاههای حساس چرخش های سیاسی، مثلا وقتی تقابل جناح های درون حکومتی با چالش میان "مشروطه خواهان" با "مشروعه طلبان" تشبیه میگردد، بصورت تسلسل واری موقعیت اجتماعی چپ دموکرات را با تاریک خانه های صحنه چالش های سیاسی میکشاند. اگر از یک طرف سکتاریسم چپ دگم و افراطی با دگماتیسم کودکانه خود پروژه وحدت چپ را به بن بست می رساند، از طرف دیگر حضور اندیشه های محافظه کارانه لیبرالیستی در درون چپ مانع از کارائی و قاطعیت استراتژیک چپ دموکرات در موفقیت چالش های سیاسی در مقاطع حساس تحولات می گردد.
امروز در شرایط عدم حضور سیاسی فعال چپ دموکرات در صفوف مقدم چالش های سیاسی، جوان بیست ساله ما ناچارا باید الگوهای سیاسی تحول آینده را از میان درگیران در کلنجار دو جناح درون حکومتی، از جناحی که در مقابل ولایت فقیه مقاومت میکند انتخاب نمایند. در این شرایط است که جوانان امروز نه تنها قادر به دیدن و تشخیص حضور سیاسی (یا عدم آن) چپ های دموکرات و نیروهای سکولار در خطوط مقدم صحنه نیستند، بلکه چون عمدتا از وجود سیاسی چنین نیروهائی بی اطلاع میباشند، درتصادم با آنها به این راحتی ها اعتماد نمیکنند و دیوار بلندی از بی اعتمادی آنها را از هم جدا میکند. اگر چهل سال پیش جوانان الگوهای خود را از صفر قهرمانی، صمد بهرنگی، خسرو روزبه، وارتان و حمید اشرف میگرفتند، امروز این الگوهای ارزشی خود را از آقایان کروبی و موسوی میگیرند. در شرایطی که نسل حمید اشرف ها قصد رفتن به صفوف مقدم چالش های سیاسی را ندارد، نسل جدید مجبور خواهد شد با نفی تاریخی آنها، از درون خویش حمید اشرف های خود را پرورش داده، به عرصه رسانده و به خطوط مقدم چالش های تحول گرانه تاریخی سیاسی بفرستد.