یادها- میکیس تئودوراکیس


دکتر بیژن باران


• میکیس را ۳ بار دیدم. بار اول در کالج استیونز، کلمبیا، میسوری. بیرون از سالن و در باغ و چمن دانشگاه با میکیس در باره زندانیان سیاسی در ایران حرف زدیم. پس از کنسرت کتاب شعر انگلیسی راه و رود م را باو دادم. دوستان چند عکس هم در بعد از ظهر مفرح بهاری گرفتند. تئودراکیس آهنگساز و ماریا فارانتوری خواننده آثار او مانند زوربای یونانی، ترانه ی آنتونیس را در شهر های اروپا و آمریکا اجرا کردند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۱ فروردين ۱٣۹۵ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۶


 از چهره های مطرح علم، هنر، ادبیات، جامعه غرب و ایران، رویدادهای اجتماعی، سیاحتهای شهر و بنای تاریخی در سده ۲۰م خاطرات دیداری وجود دارند که بمرور نوشته و نشر می شوند. عکس آنها از گوگل تصویری گزینش شده؛ معیار این گزینش نزدیکی عکس به زمان خاطره است. تاکنون شاملو، زوج اسکویی، فروغ فرخزاد، ثریا، دکتر ساعدی، دکتر طهماسبی، اخوان، محجوبی، تختی، ویگن، دبیرستان شرف، تظاهرات ۲۰ دی ٣۹ نوشته و نشر شده اند.

این خاطرات با عنوان یادها شامل سپهری، محصص، تئودوراکیس، وزنسنسکی، دیراک، باربارا والترز، انتونی کویین، جسی جاکسون، ارسکین کالدول، لطفی زاده، نورمن میلر، لیزا منللی، خولیو ایگلسیاس، تهران، شیراز، نیویورک، پاریس، واشنگتن، سانفرانسیسکو، برلین، آنکارا، رم، موناکو، لندن، بوداپست، هانولولو، الحمرا، کازابلانکا، آکاپولکو، جشن استقلال ۴ ژوییه، کنفدراسیون دانشجویان می باشند.

جا. دانشکده استیونز-کلمبیا، آتن- یونان، کندی سنتر- واشنگتن.
زمان. بهار ۱۹۷۴، پاییز ۱۹٨۵، زمستان ۱۹٨٨
افراد. میکیس، ماریا، ب.ب.

یادها. میکیس را ٣ بار دیدم. بار اول در کالج استیونز، کلمبیا، میسوری. بیرون از سالن و در باغ و چمن دانشگاه با میکیس در باره زندانیان سیاسی در ایران حرف زدیم. پس از کنسرت کتاب شعر انگلیسی راه و رود م را باو دادم. دوستان چند عکس هم در بعد از ظهر مفرح بهاری گرفتند. تئودراکیس آهنگساز و ماریا فارانتوری خواننده آثار او مانند زوربای یونانی، ترانه ی آنتونیس را در شهر های اروپا و آمریکا اجرا کردند. میکیس کولاک کرد در رهبری گروهش در اجرای آثارش. بعضی قسمتها حضار برخاسته از صندلی، پا کوبیده، کف زده، فریاد می زدند: براوو میکیس. او در کنسرتها رهبر نوازندگان بود.

بار دوم در آتن به سراغ میکیس رفتم که در حال آمادگی سفر هوایی بود. بار سوم کنسرت او در واشنگتن بود. بعد از اجرا به بار رفته؛ با او در باره دمکراسی یونان صحبت شد. باو گفتم که نمایش زوربای یونانی با بازیگری آنتونی کویین در برادوی نیویورک را دیدم. زندگی مبارزاتی میکیس ٣ اصل را ثابت می کند:

۱- حاکمیت راست بخاطر کینه کور چپ را سرکوب می کند. در حالیکه چپ می تواند در دمکراسی سهمی در شکوفانی فرهنگی جامعه داشته باشد. ۲- چپ کنشگر می تواند با راست در دولت ائتلاف کرده؛ برای پیشرفت جامعه بکوشد. وجود او در حاکمیت برای جامعه بسیار مفید است. ٣- الگوهای گفتاری-کرداری رهبر چپ باید حتی المقدور به زمان حال بخاطر تغییرات ژرف در جهان نزدیک باشند. نامها: لنین، هو چی مین، کاسترو، گوارا، لولا از چپ؛ گاندی، کینگ، مندلا، آن سو کی از میانه.

در ۱۹۷۴ پس از پایان حکومت سرهنگان یونان و آزادی زندانیان سیاسی، به آتن بازگشت. پس از سقوط دیکتاتوری در بهار آزادی کنسرتهای میکیس سراسر یونان اجرا شدند. در سالن کنسرتها مردم فریاد می زدند: اتحادِ مردم، آزادی می آورد. او آهنگساز، انسان کنشگر، رهبر، عضو حزب، سفیر ستمدیدگان است. شرکت چپ دولت دمکراسی در اسپانیا، پرتغال، شیلی، یونان نشان داد که سرکوب چپ بوسیله دولتهای کودتایی راست جنایت است.

میکیس در رهبری مانند اسب راهواری در ابرها ما را به اوج می برد. پای او روی فنری خیالی بالا و پایین رفته؛ در حال دویدن درجاست. در رهبری نوازندگان مانند این که سبکبال بر ابرها ایستاده حرکت می کرد. موسیقی میکیس از اغانی طبیعت و تخیل انسان جاری می شود. آهنگی روی شعر سفریس، بر ساحل را ساخت با این تز که تغییرات اجتناب ناپذیر را تحمل باید کرد.

راهبرد/ استراتژی چپ برای عدالت اجتماعی، میانه برای کاهش فقر، راست برای انباشت سرمایه در جوامع سرمایه داری فعلی است. هر ٣ این راهبردها در فاز فعلی جهان مورد نیازند؛ لذا در تغییرات اجتماعی بترتیب با مسالمت یا قهر وارد می شوند. برای راست دادن آزادی به چپ آخر دنیا نخواهد شد- نمونه ها: پرتغال سالازار/ کائتنو، اسپانیای فرانکو، یونان خونتای نظامی، شیلی پینوشه. در انتخابات آزاد ۱۹۷۷ میانه و چپ اسپانیا سوارز، گانزالس، کارییو در راس دولت ائتلافی قرار گرفته؛ روند دمکراسی را گسترش دادند. از ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۵ میکیس فعالیت آزادانه و خلاق در آتن داشت؛ فرهنگ یونانی را غنا بخشید.

لذا نشان می دهد که خونتای راست با ریا میکیس را به جرم تهدید امنیت یونان زندان و تبعید کرد. حاکمیت راست نظامی ۱۹۶۷-۱۹۷۴ روی فرهنگ اثر مثبتی نگذاشت. در حالیکه با دمکراسی او به غنای فرهنگ جهان از یونان کمک کرد. سانسور حاکمیت راست هنر را اخته می کند. آزادی هنر را شکوفان می کند. دیگر اینکه حزب چپ در حاکمیت تغییری در اصل حکومت پدید نمی آورد. نمونه: لولا در برزیل، ائتلاف حزب کار با لیکود راست در اسراییل.

در دمکراسی با رای گیری دیکتاتور دائمی، غیرانتخابی، نامتخصص با رهبر ادواری، انتخابی، کارشناس عوض می شود. به خبرنگار فرانسوی شاه گفت: عاملان شورش ۵۷ مارکسیستهای اسلامی اند. آنها هم مارکسیست هم خداباور اند. هدف آنها نابودی است. دیگر افکار و عقاید را پذیرفته ام. ٣۰۰۰ زندانی سیاسی داریم. منبع Manoto ۱:۵۹ mins.

ولی در ۱٣۵۷ شاه دروغ گفت که مارکسیستها نابود می کنند. زیرا چپ اقلیت بوده؛ در تمام دمکراسیهای پس از استبداد مانند پرتغال، اسپانیا، یونان، شیلی در دولت، چپها شرکت کرده؛ در برنامه های دولت سازنده سهیم شدند. چپها هم مانند بقیه سیاسی کاران دگم/ متجر، متعصب، بوروکرات، باوجدان، کارشناس داشته؛ لذا دمکراسی راست گاهی با آنها انتلاف می کند؛ نه زندان و اعدام. نمونه: میکیس نشان می دهد که هنرمند چپ در دمکراسی به آفرینش فرهنگی جهان کمک می کند؛ در حالیکه راست به ضرب و شتم چپ به فرهنگ جهانی صدمه می زند.

میکیس بارها زندان رفته؛ بهنگام حکومت سرهنگان یونان ۱۹۶۷-۱۹۷۴زندان هم افتاد. کمیته آزادی تئودوراکیس را شوستاکوویچ، نرودا، برنشتاین، آرتور میلر، بلافونته راه انداختند که به تبعید او به پاریس در ۱۹۷۰منجر شد. او با ناصر، عرفات، پالمه، برانت، میتران، یگال آلون دوستی داشت. او مواضع چپ لیبرال، ضد جنگ عراق ۲۰۰٣، ضد اشغال فلسطین، ضد ستم در جهان داشت. او برای حقوق بشر، زیستبوم، صلح، ضدجنگ مبارزه می کند. آنتونی کویین در مونیخ ۱۹۹۵گفت: میکیس موسیقی زندگی است.

در ۱۹۷٨ با نشر جناح چپ متحد پیشنهاد به اتحاد ٣ سازمان چپ متحد سابق داد که از جبهه آزادیبخش ملی برآمده بودند.
با پذیرش پیشنهاد او، حزب کمونیست یونان متحد شده؛ او را نامزد شهردار آتن کرد. او در حزب اتحاد چپ یونان چندین دهه فعال بود. همیشه برای عدالت میان انسانها فعالیت می کرد. او پشتیبان مبارزات مردم جهان بضد استبداد و استعمار نو بود؛ لذا از مبارزات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مانند سارتر و راسل، حمایت می کرد.

در ۱۹٨۱-۱۹۹۰وکیل مجلس از حزب چپ ک ک ا شد. در ۱۹٨۹ بخاطر جنجالهای ناهنجار دولت آندراس پاپاندرو بطور مستقل از حزب راست مرکز دمکراسی نوین وکیل مجلس شد؛ نیز ائتلاف محافظه کاران، سوسیالیستها، چپها را پدید آورد. در ۱۹۹۰وزیری در دولت وقت برای مبارزه با مخدرات، بهبود مناسبات ترکیه- یونان- قبرس شد. با حمله سرهنگان به قبرس، ترکیه ۲سوم خاک مسلمان آنرا فتح و مستقل کرد.

زندگینامه. زاده ۱۹۲۵ جزیره خیوس، آهنگساز جهانی یونان، صاحب جایزه لنین، ۱۰۰۰ ترانه نوشته؛ ٣گانه ماتهازن در باره هالوکاست، ۷ سنفونی، بیش از ۱۰۰۰ کنسرت در ۵قاره دارد. او روی اشعار سفریس، ریتسوس، الیتیس، کامبانلیس، انتریو ملودیهای رازناک و وجدآور گذاشت. موسیقی فیلمهای یکشنبه ها هرگز، زوربای یونانی ۱۹۶۴، زد ۱۹۶۹، سرپیگو ۱۹۷٣، وضع اضطراری/ حکومت نظامی را نوشت. چندین اپرا و باله – موسیقی برای آواز و رقص- نوشت. این آهنگساز بیشترین تعداد قطعات موسیقی یک فرد را در تاریخ آفرید. دلایل پرکاری او طول عمر و چند اثر را در یک بازه زمانی نت نویسی کردن اند.

در ۷۰سال گذشته آثار او را جلوداران موسیقی کلاسیک غربی مسکوت گذاشته؛ در کنسرتها و شرکتهای ضبط صدا اجرا نمی شوند. در ۱۹۹۵ شرکت Schott آلمانی CD/ DVD سمفونیهای او را پخش کرد. آثار میکیس در مخاطب تولید عشق، آزادی، صلح می کنند. شنونده را پر از عاطفه، امید، غرور کرده؛ مسیر زندگی او را شکل می دهند. ملودی و ریتم در ترانه های او شور در شنونده پدید آورند. آهنگسازی او روی تمهای باستانی، یونانی، روستایی، مدرن می باشد.

او ترانه های محبوب را در قطعات خود بکار می برد. مقام این هنرمند صلحجو و عدالتخواه جهان، نماد مقاومت در برابر استبداد نظامی ۱۹۶۷-۱۹۷۴، یار مردم فلسطین بضد اشغال، ایران بضد دیکتاتوری ۱۰۰ساله است. زندگی و باورهای خود را در خدمت آزادی وقف کرد. او در دهه های ۱۹۴۰ تا ۲۰۱۰ با هنرمندان مترقی مانند ایومونتان، انقلابیون مانند فیدل کاسترو، شاعران پیشرو مانند نرودا، رهبران مقاومت مانند عرفات دوستی داشت.

ریتم رقص و ملودی در ارکستراسیون آثار میکیس ترکیب شده تا شنونده را بوجد آورند. این را می توان در کنسرتهای او دید که حضار بپاخاسته؛ با کف زدن، پاکوبیدن، براوو میکیس- شور خود را یکپارچه بیان می کنند. میکیس روی صحنه رهبری- انرژی و خلاقیت خود را با ارکستر به حضار منتقل می کند. موسیقی او در فرهنگ اقوام منطقه یونانی، ترک، فلسطین، یهود، آلبانی ریشه دارد. آهنگسازی او ترکیب خلاقیت هنری، موسیقی کلاسیک غربی، موسیقی بومی است. او مانند سفیر صلح بین اقوام دریای اژه در تاریخ است.

میکیس آثار سمفونیک مهم همسو با سنت موسیقی یونان، بیزانس، روستایی، شهری با سازهای غربی و بومی و ریتمهای رقص را می آفریند. او انواع موسیقی، ساز، فرم را تبدیل به آگاهی موسیقی و مصنفات سمفونیک خود می کند. در مرکز آثار او مواد موسیقی نبوده؛ بلکه انسان ایستاده است. اعتراض او بضد باصطلاح تغییرناپذیرها بوده؛ برای ساختمان مثبت آینده انسانیت است. آثار او انسان را به وجد آورده؛ به اندیشیدن کشانده؛ میل به عشق، آزادی، صلح را تشدید می کند.

موسیقی او رویا و خیال در شنونده را با زندگی، توان عاطفی، روح ارتباط با دیگران مالامال کرده؛ مسیر زندگی او را تغییر می دهد. میکیس بنیانگذار موسیقی مدرن یونان و اروپاست. همقطاران او بارتوک، بریتن، بولز اند. او مانند استراوینسکی، برنشتاین ضرب/ ریتم اثر گذار دارد. او ملودیها را بر تدوین ساده ضرب رقصی آشنا برای مخاطب یونانی، سوار کرد. نمونه: موسیقی فیلم حکومت نظامی کوستا-گاوراس. تصنیفات/ کمپوزیسیون، ارکستراسیون، هارمونی، فرم- همه هنرهای سختی اند؛ ولی آهنگساز می تواند بیآموزد. توان نوشتن ملودی که ۱۰۰ها سال بیاد بماند؛ یک استعداد ذاتی است که تئودوراکیس آنرا دارد.

فولکرتز زندگی هنری میکیس را جمعبندی کرده که در زیر تلخیص شده اند: در ۱۹۵۰ ٣گرایش در موسیقی غرب اثرگذار بودند: ۱-اقلیت آوانگارد/ جلودار نامتعهد به مردم که برای رضای موسیقی صرف، بدون مسایل اجتماعی و انتظارات مخاطبان بود. ۲- موسیقی سبک رسانه ای و مالی برای مصرفکنندگان منفعل. ٣- موسیقی در خدمت نیازهای مردم در چرخه زندگی تولد، کار، مرگ، آزادی، عشق، حیات جمعی که خلاف جهت دولت سلطه گر اند. تئودوراکیس یونانی آهنگساز پیشرو قرن ۲۰م جهان از گرایش ٣ است. او ۴ فاز آفرینش در فرم/ شکل و ژانر/ نوع موسیقی دارد:

۱- در دهه ۱۹۴۰ تصنیفات/ کمپوزیسیون ۱۲لحن/ تن dodecaphony را با تجربه گری الکترونیک، آزاد از سنن بومی بکار برد. در ترکیب ۱۲ لحن ۱۲ نت گام کروماتیک بدون تکرار یکی از آنها بطور سری یعنی با جناس صوتی می آیند. این ترکیب را گاهی شونبرگ ۱٨۷۴-۱۹۵۱و استراوینسکی بکار بردند. از آثار دهه ۱۹۴۰ او ملودیهای سرود ماتهازن، تکذیب اپیفانیا، پاندرمی، باد و زیبایی از ژیتان رومنسرو، پنجره را کمی باز کن، بخشی از آهنگ گروگان.. اند.

پرومته در بند ۱۹۴۶، جشن آسیگونیا ۱۹۴۷، باله کارناوال می توان نام برد. کوارتت زهی شماره ۱ که پس از ۵٨ سال اولین بار در آتن اجرا شد. او اودیپوس تیرانوس برای ارکستر زهی و سوییت ۱ و ۲ را نوشت. میکیس در ۱۹۵۴-۱۹۶۰رودروی جلوداران/ آوانگاردهای پاریس بسرکردگی الیویه مسیان و پیروانش، از آنها پرسید: آهنگساز سمفونیک برای کی می نویسد، به چه کسی می خواهد برسد؟

اپیتافیوس یکی از مهمترین آثار تئودوراکیس است. اثری که گسسته شدن او از موسیقی مدرن و متعلق به خواص را در آن زمان به خوبی نشان می دهد. نمادی است از بازگشت از پاریس به آتن. تئودوراکیس بدینوسیله به موسیقی فولکلور یونان رجوع کرده؛ همزمان اما نشانی از خود بر جای می گذارد که همانا موسیقی نوین یونان است.

۲- در بازه زمانی پس از دهه ۱۹۶۰ او سازهای سمفونیک را با فولک درآمیخت. این امر برای حساسیت و نیاز مردم به ملودیها، اوزان/ ریتم، هارمونیها و ارکستراسیون بود. در ۱۹۵۹ باله آنتیگون را با تشویق داریوس میلهود ۱٨۹۲-۱۹۷۴عرضه کرد. او با تم درامهای یونانی، زنان فینیقی اوریپید، آژاکس، زنان تروجان، لیسیستراتا را نوشت. در ۱۹۶۷ دیکتاتوری نظامی او را دستگیر و زندان کرد. او غراب الن پو را برای تصنیف فولک، کر، ارکستر خلقی در زندان در ۱۹۶۹ نوشت که در ۱۹۷۴ آنرا برای ارکستراسیون ویراست کرد.

او شیوه های زیر را بکار برد: ۱- گامهای بیزانتین، دموتیک، لایکال، در ملودیها. ۲- ضرب/ ریتم پیچیده موسیقی فولک یونانی. ٣- تصنیفات/ کمپوزیسیون ۴کوردی یا ترکیب ۴ نت/ تن خاص. ۴- کمپوزیسیون موسیقی کلاسیک غربی. ۵- شعر باستان و معاصر. او این شیوه ها را در سوییت ۱، باله آنتیگون، آکسیون استی، سمفونی ٣ و ۷ بکار برد. در قطعه ۴کوردی شنونده خود را از گامهای معمولی ماژور و مینور رها یافته؛ ترکیبات نوین را می شنود. مارش روح ۱۹۶۹، سرود عام ۱۹۷۲ را تصنیف کرد؛ شعر و موسیقی را بهم آمیخت. این سبک شبیه خطابه oratory ، نوحه خوانی باستان بود.

٣- در دهه ۱۹٨۰ سمفونی بمثابه عالیترین شکل موسیقی برای ایده های او بود. او گفت: اکنون سمفونی نقش خطابه باستان را داشته؛ سمفونی بیان موسیقیایی تراژدی زمان ماست که متن شاعرانه و صدای انسان بین شنوندگان، مفسران، مصنفان/ آهنگسازان است. بین ۱۹٨۰-۱۹٨۲ سمفونی ۲: سرود زمین، سمفونی ٣: شور سودوکسیون، سمفونی ۷: بهار را نوشت. در ۱۹۹۴ موسیقی بدون مرز را نوشت.

او شیوه کنترپوآن و ساختار سونات بارتوک، ماهلر، شوستاکویچ را تداوم بخشید؛ گفت: من می خواهم کل موسیقی ام یک روایت پیوسته باشد. موسیقی او در باره آینده، زمین، انسان است. در این دوره سرنوشت مادران در آثارش تداوم یافت. نمونه ها: اپیتافیوس ۱۹۵٨، سرود برادر مرده ۱۹۶۰، مادر مرده در سمفونی ٣ و ۴، زنان فینیقی.

۴- در ۱۹٨٨اساطیر جهان باستان در مدیای یوریپید، الکترای سوفوکلس، لیسیسترا ۲۰۰۱ باله می شوند. اپرا آوازی مخلوط نمایش، موسیقی، شعر است. اپرای کوستاس کاریوتاکیس ۱۹٨۴ را نوشت. زبان یونانی معاصر ریشه در ۲۵۰۰ سال پیش دارد؛ لذا آثار باستان در عصر مدرن قابل فهم اند. شعر یونانی، با طنین باستانی، صدای انسان در کر گروهی و تکخوانی، با نوای موسیقی، جذاب است.

منابع. ‏۲۰۱۶‏-۰۴‏-۱۷
https://en.wikipedia.org/wiki/Mikis_Theodorakis
www.mikis-theodorakis.net
https://www.youtube.com/watch?v=DdaUHtt-fmw آنتونیس- ماریا فرانتوری خواننده، میکیس رهبر و آهنگساز در استادیوم ورزشی الکساندرین سالونیکی ۱۹۷۵.
میکیس- آهنگ ۲ فیلم زد https://www.youtube.com/watch?v=jlN۷lL-PhtY&nohtml۵=False
https://www.youtube.com/watch?v=ZwaHCxRAVCg میکیس- سرود کمپانی میوه آمریکایی، شعر از نرودا.
https://www.youtube.com/watch?v=۰jXiQs۰۹۱As میکیس تئودوراکیس، آنتونی کویین - مونیخ ۱۹۹۵ ترانه زوربای یونانی و رقص انتونی. این ۲ سیرتاکی، رقص یونانی با هم انجام دادند. انتونی گفت: زندگی رقص است.
September ۲, ۲۰۱۲ at ۱۰:۴٨am https://www.facebook.com/search/top/?q=Mohssen%۲۰PoorHosseini
www.gerhard-folkerts.de   خلاصه زندگی و آثار میکیس به آلمانی، با گوگل ترجمه گر می توان آن را خواند.
www.gerhard-folkerts.de   گرهارد فولکرتز، ۲۰۰۵.
پدیده "مارکسیست اسلامی" یکی‌ از عجیب دنیای ماست https://www.youtube.com/watch?v=AYVPCF۴GfiQ

پانویس.
ماریا فرانتوری نخستین بار ۱۹۶۶ سرود آندونیس را خواند. او در۱۹۸۰ چهار سال نمایندهٔ حزب اتحاد چپ یونان در مجلس بود.
یاکووس کامبانلیس ۱۹۲۲-۲۰۱۱شاعر، نویسنده، سناریونویس یونانی خاطرات ۱۹۶۵ به یونانی در باره ماتهاوزن نوشت. ترجمه آلمانی خاطرات در ۲۰۱۰ نشر شد. او از ۱۹۴۲ تا پایان جنگ در ماتهاوزن اسیر بود که در ج ج ۲ اردوگاهی در اتریش برای زندانیان یهود، مخالف، مبارز ضد فاشیزم بود. سپس قصایدی در باره این اردوگاه نشر داد که میکیس بروی سرود آنتونیس/ انتونی آن موسیقی آفرید.

محسن پورحسینی، تجربه مشابه در کنسرتهای میکیس آلمان داشت که در فیسبوکSeptember ۲, ۲۰۱۲   نوشت: او از غول های زیبای نسلی بودند که گنج شان دزدیده شد. من هم توانستم ماریا فرانتوری و میکیس تئودوراکیس را چند بار- ولی به صورت جدا تجربه کنم. خوشحالی بزرگی داشتم.

در کنسرت تئودوراکیس دختری جوان انگلیسی کارهای خود او را با همان ارکستر بصورت پیش برنامه می خواند. مردم هو کرده؛ دست زدند به نشانه اینکه ما میکیس را می خواهیم. این دختر جوان که بسیار هم خوب بود؛ کمی ترسیده و پریشان بود. او به نوعی داشت در جای فرانتوری می خواند. بعد تئودوراکیس به راستی که مثل غولی آمد؛ پشت سر او روی یک صندلی نشست. دختر برگشت و او را دید. مردم ابتدا دست زدند.

تئودوراکیس به دختر اشاره کرد که همچنان ادامه بده؛ بعد مردم ساکت شدند. دختر با آسایش به خواندن خودش ادامه داد. بعد هم تئودوراکیس در ترانه بعد آواز او را که ترانه ای متعلق به خودش به زبان انگلیسی بود به یونانی همراهی کرد. آن خواننده زن جوان مجبور به قطع برنامه خودش شده بود. دوستی یونانی که از برنامه ریزان کنسرت بود می گفت: در کنسرت پیش بخاطر خواننده انگلیسی در هامبورگ مردم هو کرده بودند.

تئودوراکیس را دوبار در مونستر و هامبورگ در دهه ۱۹۹۰ دیدم. بار دوم کنسرت خداحافظی اش از صحنه بود؛ به مناسبت ۶۵ سالگی اش. جو عجیبی بود. جوان های آن موقع و آن همه کمونیست - ایده الیست- با نوه هاشان آمده بودند- ولی جوان ها کمتر او را می شناختند. یک انجمن هنری فرهنگی یونانی برنامه را تشکیل داده بود. یک بوزوکی/ تار یونانی نواز معروف هم همراهش بود. واقعا که همان طور که گفتید روی صحنه بزرگ، زیبا، پرانرژی بود. قبلا چیزی در باره اش نوشته بودم. فکر کنم چیز هایی را هم از کارهاش و اینکه چگونه یکی از کارهاش خلق شد را از ویکی پدیا ترجمه کرده بودم. اگر پیدا شد می فرستم.

من یاد شاملو افتاده بودم. وقتی روی صحنه می آمد برای شعر خوانی- که هیچ چیز دیگری دیده و حس نمی شد جز او. خب بعدها خیلی های دیگر را هم مثل جوون بائز، جولیتا گرگو، توماس کواستهف، چچیلیا بارتولی، پاکو دلوسیا را هم تجربه کردم. متوجه شدم که آنها با ریشه هاشان به کاری که می کنند و کسی که هستند وصل اند. ولی کسایی مثل تئودوراکیس و جون بائز چیزی دارند که مخاطب هاشان را هم از همه طیف های مختلف می کند.

در مورد اینکه تئودوراکیس به یک حزب دست راستی رفت و حتی کاندیدای اش در مجلس شد. اینکه او در جواب مخالف هاش که بیشتر چپ های اورتودوکس بودند گفته بود: سوسیالیسم منم. همیشه آرزو داشتم کارهایش را به فارسی بخوانم. موسیقی اش خیلی به موسیقی های ما نزدیک است. حرکت های ملودیک و جمله بندی های آوازی بصورت سکانس و زیر هم حرکت می کنند؛ پایین رونده هستند. این را هم ایرانی ها خیلی می پسندند؛ از خصوصیتهای اصلی موسیقی آوازی ماست. متن هایی که استفاده کرد هم فوق العاده اند- هم روزمره اند؛ هم متعلق به شاعران بزرگ مثل ریتسوس.

انتخاب تکخوان ها، چگونگی ارکستراسیون ترانه ها توسط تئودوراکیس، همینطور نظریات زیبایی شناسی او که در این ترانه ها به بیان آمده اند به پیدایش نوعی انقلاب فرهنگی در یونان منجر شدند. طبقات بالایی جامعه و همینطور رهبری احزاب چپ هم در مواجه با این اثار با بحران مواجه شدند. انها ساز بوزوکی/ نوعی تار ٣گوشه یا بالالایکا را متعلق به لایه های غیر قانونی، قانون گریز، جنایتکار و لمپن پرولتاریا می دانستند؛ آن را نمی پذیرفتند.

ریتسوس شخصا در ابتدا علیه برداشت و اجرای تئودوراکیس موضع گرفت؛ اما تنها کمی بعد به این نتیجه رسید که این ساز بطور دقیق، صحیح بر مخاطبان اثر گذاشته؛ در حقیقت برایشان خلق شده است. یادم است که سرپرست ارکسترش یک نوازنده ساز کوبه ای بود که در ارکستر سنفونیک هامبورگ بود. خودش هم یونانی بود؛ دورادور می شناخنمش.