از : حافظه تاریخ
عنوان : توده نفتی
هر کس تنها و یکطرفه بقاضی رفت، راضی برمیگردد. فردی بنام محمود رفعت اجازه ویژه داشتند در این سایت ده بار «نظر نویسی» نمایند تا مرا با نصف امکان نظردهی (همراه با سانسور) «بفهماند» که «حزب توده ایران را باید نجات داد،باید تمام خیرخواهان ،وطن پرستان جمع شوند،بدور از عاطفه های بی هوده و تعصبات سیاسی..با واقعیت هامرد و مردانه روبرو شوند و مرهمی برای زخمهای این جوان بیابند.حزب توده ایران اولین و تنها ترین سازمان سیاسی مرام اشتراکی مملکت ماست» اینحضرت تنها بقاضی رفت و «راضی» هم برگشت منتها یادش رفته که دم خروس از زیر عبایش پیداست. بیطرفانه یکبار دیگر افاضات ایشان را بخوانید ببینید که تا چه اندازه وی «مارکش» است و هیچ منطقی جز فحاشی در چنته ندارد.
۷۴٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : اسکلت یک مرام و مذهب اشتراکی از نگاه دکتر قاضی
اول از همه اخبار روز گرانمایه و اقای عاصمی گرامی..سلام بر همه
خدمت شما عزیزان عرض شود که بقولی:
بلبلی خون جگر خورد و گلی حاصل کرد
باد نا هوشیار تنی چند...به صد خار گرفتارش کرد!
نوزادی شرافتمند و مذهبی ارزشمند را ان مرد با فضیلت و وطن پرست،دکتر قاضی در این مرزو بوم بنیان نهاد.با تمام مشتقاتش،مجلات و روزنامه ها و برگه های هفتگی و غیره..اقای عاصمی گرامی،هموطن عزیز شما هم میدانید که راه سعادت بشر جز ائین و مذهب ..مرام اشتراکی راه دیگری نیست و مطلقا نیست.
حزب توده ایران توسط ان مرد بزرگ بنیان نهاده ش ،شاید اگر دیگرانی که بعد از ان نازنین رشته کار را بدست گرفتند...از همان اصول و روش پیروی میکردند،ما نتیجه ی دیگری بدست داشتیم امروز..کس نمیداند.
شما اگر به تمام احزاب "انطور که نام گرفت"برادر در قاره های افریقا،اسیا،امریکای لاتین و اروپا ،نگاه کنی ،تمام این احزاب..نسبت به شرائط خاص خود دارای روش ها و عملکردهای مختلفی بودند.
لغزش های متفاوت و اشتباهات نا همگونی در سراسر تاریخ موجودیت خود داشتند.
ای کاش از همان اغاز تولد این تنها مذهب راستین بشری،همه احزاب برادر همه کشورها در پیوندی تنگاتنک تر..بسیار نزدیک تر از انی میشدند که،بودند.افسوس!!
زیرا همانطوریکه میدانید همکاری های حزبی و سیاسی ممتد و مستمر و تنگاتنگ...در شرائط خاصی ،شانس بیشتری دارند برای موفقیت بر نظام مالکیت خصوصی.
اقای عاصمی گرامی ،سالهاست که بحث های این چنینی ، چه در خارج از کشور و چه در داخل،بین اعضاء،طرفداران بوده و هست..از من برارد گذشت ،من منتظر ان میهمانی هستم که هر لحظه باید مقدمش را تبریک گویم و با او همراه شوم!
اما دوست عزیز..سرور من..من احساس میکنم بجای کندو کاو در مسائل گذشته به این جوان زخم دیده برسید!
ان کودک نازنین در طی سالها بدلائلی امروز جوانیست زخمی و دردمند..حزب توده ایران را باید نجات داد،باید تمام خیرخواهان ،وطن پرستان جمع شوند،بدور از عاطفه های بی هوده و تعصبات سیاسی..با واقعیت هامرد و مردانه روبرو شوند و مرهمی برای زخمهای این جوان بیابند.حزب توده ایران اولین و تنها ترین سازمان سیاسی مرام اشتراکی مملکت ماست،حزبی که پایه گذارش ان شرافتمند بزرگ ارانی بود و هست!
با ایستادگی در اعتقادات و پافشاری در انبوه اشتباهات یا سوء تفاهم های گذشته،راه بجائی نمیبریم.فروتنی و صداقت همراه با اتحاد همه انانی که مانده اند و انانی که رفته اند..همگی باید یک بار دیگر بدور هم جمع شوند...اتحاد و صداقت و شهامت لازمه امروز ماست ..و این جوان ،این گوهر گرانمایه خراشیده شده و زخمین را..دو باره بر پایش دارند.!!
مسئله نفت و بعضی دیگر که نا اگاهان از دست سیاستمداران و عوامل سرمایه داری در ایران ،به ارث برده اند..یک مسئله پیچیده اقتصادی ست بدین معنا که "دو جبهه در مقابل هم اند،جمعیتی ،قاره ئی و یا کشورهائی که میخواهند بدین خانواده بپیوندند...میبایست هر خانه ،هر انچه دارد در طبقه اخلاص بروی هم گذاشته و به خانواده بسپارند.زیرا تمام ثروت همه این خانه ها،کشورها دیگر متعلق به خود نیست،بلکه متعلق به تمام این مجموعه و جمعیت دارد.وقتی ما میگوئیم "نظامی اشتراکی ،بدین معناست که همه هر چه دارند متعلق به تمام خانواده است..شما هم بدرستی اگاهید دوست من .من اقای عاصمی عزیز احساس میکنم بشریت به یک امر مهمی نیازمند است امروز..تمام کارشناسان،سیاست مداران و دانشمندان این خانواده زخم دیده از تمام نقاط جهان باید در اتحادی ناگسستنی و در یک میزگرد و دیدار بین المللی همگی دست در دست هم داده تجربه این ۸۰ ساله را بدقت بررسی کنند و این تنها راه سعادت بشری را از این همه گردو خاک گرفتگی ..نجات بخشند..این تنها احساس یک پیرمرد است..من وقتی در ماجرای نفت..که نو جوانی پانزده شانزده ساله بودم با عموهایم و افراد و اشنایان در ان روزها را بیاد میاورم..جز گریستن در سکوت یار دیگری ندارم...چه ارزوهای شیرین و لذت بخشی...چه جهانی...اما باز هم امروز: صد بار زهر یاس میکشت مرا...کز پاد زهر من نمیشد این امید!! امیدوارم ..میدانم که نخواهم دید سعادت بشر را اما...اما میدانم که اگر دیوانه گان و وحشیان امروز عالم جهان را به اتش نکشند..پایان سرنوشت بشر هیچ ..هیچ پایانی جز زندگی و مرام اشترامی"سوسیالیسم" نیست و نمیتواند باشد..شما مرقوم فرموده بودید در مورد بحث در این باره را..دوست عزیز از نگاه و احساس من همانطوریکه بحث در این زمینه ها تا کنون نتیجه های مثبتی بهمراه نداشته است..نخواهد داشت...اما باید انانی که جوانند و بعد از ان سالهای ۶۰ به مهاجرت امده اند نیروهای خود را جمع اوری کنند..ضربه ،ضربه هولناک و سنگینی بود..کیست که بتواند از ان بسلامت ،بدر شود؟..هیچکس..بله،نیرو های خویش را تازه تر کنند..بپا خیزندو گذشته ها را کمی محتاطانه بررسی کنند اما بیشتر از هر چیزی..نجات دادن این جوان عزیز و نازنین است..حزب توده ایران تنها و اولین سازمان سیاسی اشتراکی ست در خاورمیانه..هیچ سازمانی نیز نمیتواند بر جای این جوان ،بنشیند...گذشته ها و بحث های گذشته صدمات جبران ناپذیری به حزب توده ایران وارد اورده است ..اقای عاصمی...و به جائی هم نرسید،اینکه چرا؟ بحث طولانی ئی ست..باری ..من امیدوارم موفق و پیروز باشید در این راه رفیق!
مدیران محترم اخبار روز..چنانچه صلاح دانستید..چاپ کنید ..طولانی شد..ببخشید..اگر هم چاپ نشد..ابدا بنده گله ئی نخواهم کرد..ابدا دوستان ،ابدآ.میدانم کار مطبوعاتی انهم در خارج با هزینه های سرسام اورش..و کار پر مشغله اش..چیست.!با سپاس از شما اقای عاصمی گرامی و اخبار روز محترم و ارجمند.
با تقدیم احترام.
م.رفعت
۷۴۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : مسائل مهم سیاسی/ اجتماعی و تاریخی
دوست گرامی آقای رفعت، روز بخیر
شما محقید، در چارچوب ابرازنظر در این ستون، بحث در باره مسائل مهم سیاسی/ اجتماعی و تاریخی ناممکن است. اگر موافق هستید، نگارنده در همین ارتباط در صفحه تود ه ای ها مجدد به آن خواهم پرداخت با تمنا برای تدقیق آن توسط شما و علاقمندان دیگر. به نظر من پاسخ به این پرسش که برای تعمیق انقلاب بهمن، سیاست دیگری ممکن و موفقیت آمیز می بود یا خیر؟ هسته مرکزی را در بحث و گفتگو تشکیل می دهد. بدیهی است که آموزش از اشتباه های احتمالی در مبارزه تنها برپایه ی توافق بر سر برداشت مشترک از واقعیت تاریخی ممکن است.
۷۴۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : اقای عاصمی گرامی
با سلام بشما و مدیران محترم اخبار روز...
اقای عاصمی ..نقطه نظر شما در باره عملکرد حزب توده ایران ، نظری ست شخصی که منطقا نمیتوان انرا بسط داد به نظر کلی تمام این ساختمان عظیم سیاسی..
بحث در باره چنین مسائل مهم سیاسی/ اجتماعی و تاریخی مملکتی را نمیتوان در این پیامها نوشت و جواب گرفت..امکان پذیر نیست دوست عزیز..
اغاز نوشته خوب شما در باره ان بزرگمرد با فضیلت..به کجا ها که کشیده نشد!
عملکرد یک حزب سیاسی مملکتی ،انهم در کشور ما و تنها و اولین سازمان سیاسی مارکسیستی این مملکت..و اظهار نظر یا نقدی بر عملکرد سیاسی چندین و چند ساله سازمان سیاسی را باید بسیار گسترده با اسناد و مدارک تاریخی معتبر ،که عمدتا پیوندی ناگسستنی با اوضاع و احوال اقتصادی و سیاسی جهانی دارد..بررسی کرد .به اعتقاد بنده این نظر و عقیده یا..خلاصه و چکیده عملکرد حزب توده را ،انطور که شما در چند خط مرقوم فرموده اید..البته به اعتقاد این حقیر..کمی دور از منطق و واقعیت های تاریخی ست..زیرا باز هم ..به اعتقاد این حقیر..هر جریان و جمعیتی که کار سیاسی میکند از لغزش ها،اشتباهات و کجروی ها مبرا نیست..نمیتواند که باشد.انچه را که تاریخ تائید دارد ..اشتباهات بزرگ برخی از رهبران حزب ،در دوران های مختلف تاریخی و نتایج ناخوشایند ان در اینده کشور است. در کل انچه که دلیل موفقیت و ترقی ست،اموختن از لغزش ها و اشتباهات است..گاه ان اشتباهات جبران پذیرند و گاه..متاسفانه خیر..
من نوشته شما را در باره ان مرد بزرگ میستایم هموطن گرامی.
با تشکر.م.رفعت
۷۴۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : سانسور همه جا بیداد میکند
هیئت انتشار دهندگان محترم سایت «اخبار روز»
نمیدانم که جوابی که راجع به توئین نامه زیدی بنام رفعت ارسال داشته بودم مورد سانسور قرار گرفت. بهتر میبود که لااقل دریافت چنین نوشته را اعلان میکردید که بدلایلی آنرا «قابل» چاپ نمیدیدید. که آن زید متحجر فکر نکند که از تهدیدهای پلیسی وی واهمه پیدا کردم و جوابی که برازنده او باشد نداشتم.اصراری در چاپ نظریاتم نیست. باسپاس از حوصله و قضاوت شما.
۷۴۲۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : ا ـ نیازمند
عنوان : کتاب کژراهه
منهم درباره واگذاری نفت شمال، در جائی خوانده ام که "احسان طبری" در روزنامه "مردم" شماره ۱۹/۸/۱۳۲۳ طی مقاله ای طولانی به اثبات حقانیت شوروی پرداخته و حتی پا را از خود روسها نیز جلوتر گذاشته و تهدید نموده بود که : «با عدم اعطاء امتیاز نفت از نفوذ اقتصادی دولت شوروی جلوگیری می شود باید برای اولین بار و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است. عقیده دسته ای که من شخصاً در آن دسته هستم این است که به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانی های آمریکایی و انگلیسی وارد مذاکره شویم به همان ترتیب که ما برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن صحبتی نمی کنیم باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدی دارد.»
شاید مطالعه کتاب کژراهه « خاطراتی از تاریخ حزب توده» نوشته احسان طبری ؛تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۶، برخی از ناروشنی های بین افراد در این گفتگو را برطرف نماید. این کتاب ۳۰ قسمت مجزا که ارتباطی منطقی با یکدیگر دارد را شامل میشود. بخشی از مهمترین عناوین مطروحه در این کتاب عبارت است از: ادوار زندگی حزب توده/ پیدایش حزب توده/ شورای متحده و حزب توده/ ابرقدرتها و ایران/ کادر مازندران/ جریان نفت شمال/ جریان آذربایجان و کردستان/ حزب توده و کابینه قوام/ انشعاب خلیل ملکی/ و غیره.
۷۴۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : حزب توده ایران جانبدار هدف های مردمی و ملی انقلاب بهمن!
دفاع یکپارچه رهبران، اعضا و هواداران حزب توده ایران از هدف های مردمی و ملی انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ مردم میهن ما، دفاعی درست و مستدل و عین میهن دوستی تک تک توده ای ها است. دفاعی که تنها امکان برای تعمیق انقلاب بود. آنانی که این سیاست علمی و جانبداری تاریخی را هنوز هم برنمی تابند، آن را «خمینیسم» و غیره می نامند. اما نمی گویند که خود به چه کاری مشغول بودند و هستند؟! توده ای ستیزی و فحاشی آن ها اتفاقی نیست. آن ها حرفی دیگر برای گفتن ندارند، همان طور که اکنون نیز برای گذار از دیکتاتوری ولایی حرفی برای گفتن ندارند. آن ها برای خود وظیفه ای در مخالفت با تبدیل شدن ایران به نومستعمره نظام اقتصادی ”جهانی شده“ امپریالیستی نمی شناسند. سکوت آن ها در برابر سیاست ضد مردمی و ضد ملی وارثان تبه کار انقلاب بزرگ مردم میهن ما، آن ها را افشا می کند. آن ها هیچ گاه مخالفتی با اجرای نسخه ضد مردمی و ضد ملی ”خصوصی سازی و آزادی سازی اقتصادی“ که از طرف سازمان های مالی امپریالیستی دیکته می شود، ابراز نمی کنند. سکوتی که افشاگرِ به اصطلاح ”وطن دوستی“ دروغین آن ها است!
۷۴۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخی
با سلام به شما ..اقایان مدیران اخبار روز..این طولانی نوشته اخر ما را هم خواهشآ چاپ کنید و این پیر مرد را سرافراز دارید که مخلص دربست شما ئیم!
اقای حافظه تاریخ..این چند خط پایانی پیامم را هم شاید بخوانی...
بنده از شما مکررا سوال کردم منبع معتبری را که ان گفته ها را نقل کرده ئی..بنویس نشانم بده....ندادی زیرا میدانم و میدانی که در هیچ یک از منابع تاریخی نویسنده گان معاصر ان زمان و بعد ها نیز،چنین گزارشی درج نگردیده است..نداریم.
شما اقا تنها منبع خبریتان از سازمان امنیت اسلامی ست..همین.
حرفی ندارید برای گفتن ،جز همانی که مرتبا تکرار کرده اید.
اقای محترم شما توانائی و دانش بحث در چارچوپ اصول علمی را نداردی زیرا ابزاری در دستتان نیست.
من در شغلم اینجا بسیاری از هم نسلان شما که به اروپا مهاجرت میکنند،را ملاقات میکنم.بعضی ها چون شما از منابع جمهوری اسلامی تغذیه شده اند و اصولا فاقد اطلاعات درست تاریخی از تحولات سیاسی و اجتماعی ایران یک قرن اخیر هستند.بعد از مدتی مطالعات در باره وقایع ایران به زبان خارجی ،در بینش و عقاید سیاسی خود ،تجدید نظر میکنند.زیرا منابع تاریخی درست تری به زبانهای خارجی وجود دارد ..
.بحث بر حزب توده و عملکرد ان نبود و نیست..اصولا بحث ما در باره ان مرد و ارزش اثار بجا گذاشته او در تاریخ ایران.شما با همان سیاست بازجو های امنیتی ،بحث را مرتبا به مسیر دیگری کشانده ئی و به سوال مهم بنده جوابی ندادی...شاید از کارمندان سازمان امنیت باشی..نمیدانم،ایرادی نیست..هر انسانی خود سرنوشت خویش را تا حدودی رقم میزند..ساواکی های محمد رضا (گروه خاصی) در نظام جمهوری اسلامی از مهره های مهم اطلاعات هستند...افراد مجاهدین خلق هم دقیقآ همین روش را دارا هستند..دقیقآ
درست با چنین عینکی...لبخند بزن ! حزب توده را میبینند که شما با "عینکت " میبینی..
شیوه نوشته هایت بدان سمت نزدیک است .من میشناسم این حرکات و سکنات را .شما در تمام این مدت چند روز و پیامها به نکته مهم و مرکزیت این بحث ..پاسخی روشن ندادید..که منبع معتبر خود را اینجا بما نشان دهید...ندارید.بحث دیگر منتفی ست..حرفی نداریم برای گفتن!
.رسم و شیوه نگارش شما و صحبت های شما ..همانی ست که بنده در گذشته ها از روسای شما شنیده و دیده ام..جای تعجبی هم نیست.
غارت گران مملکت ما... استعمار...همیشه به یک تار مو وصل بوده اند:
عواملی را که با تفویض مقام و ثروت بر صندلی مراکز مهم دولتی نشانده اند چون کلید غایب! و همین عوامل علت موفقیت و پیروزی دولت های استعمار یست..من چیزها در اوین دیده ام اقا...علت این گفته هم شیوه بحث و نگارش شماست.
به هر حال هموطن غایب ما...سرنوشت ما و مملکتمان تباهی بود و بس و چراها هم همان ۷۰ من مثنویست..
و هیچ فایده ئی از به هم زدن کاسه کثافات گذشته و لولیدن در لغزش های گذشته برای ما و مملکتمان ..نیست..راه سعادت نه از کاویدن است در گذشته های تیره و تار و انبوه لغزش ها هموطن گرامی..بلکه گره حال گشودن و اموختن از تجربه های تلخ گذشته است ..اینطور نیست به نظر شما؟
شما ان مرد را نمیشناسید جوان..من او را میشناسم،تنها مردی که سرشار از عشق و محبت بود،ارام ترین،شریف ترین،مظلوم ترین و شرافتمند ترین موجودی بود در ان سازمان سیاسی..هم او بود ،نه بخلی داشت نه بدنبال مقام بود و نه ثروت نه کوچکترین کینه ئی به کسی داشت من متواضع ترین و شریف ترین انسانی که در زندگی میشناسم هم او بود..و شما به شخصی را که نمیشناسید و هیچگونه اطلاعای در باره خصوصیات اخلاقی و انسانی او نداشتید..چنان نا مردانه تاختید.
نهان شما سرشار است از کینه و نفرت به هرکس و هر موجودی..فرقی نمیکند این خصلت ،در وهله نخست شخص دارنده را بیمار و تباه میکند..باش هر چه خواهی..اما نمیتوانی با تکرار مکررات و فحاشی های مدرن "اسلامی" درستی گفته ات را ثابت کنی
تنها شما نیستید..بسیارند که با استناد از ان کتاب در باره سازمان سیاسی توده بحث میکنند...اینطور جدل ها و بحث ها بجائی نمیرسد جز کینه ورزی بیشتر..ما هیچ شناختی از هم نداریم..اما مطمئن هستم انسانها همیشه در یک مکان و زمان توقف و یک طرز تفکر ،نمیمانند و همه پدیده های هستی شامل تکامل و پیشرفت اند..
نوشته ئی :با تعصب و تنفر برخورد کرده ام..ایا شما چنین صورتی و انعکاسی از پیامهای من میبینی؟بی انصافی نکن مرد!
در پایان مرا "رفیق "خطاب کرده ئی...میخندم اقا..چرا که اصولا در باغ نیستی..حق هم داریم هر دو زیرا نمیشناسیم یکدیگر را..من در هیچیک از سازمانهای سیاسی فعالیتی نداشته ام و ندارم ،رفیق خطاب نکن مرا .من در اخر عمری معتقدم پایان سرنوشت بشری و نظام نا عادلانه اقتصادی جهان را "انارشیسم" رقم خواهد زد و غرب و شرق در هم فرو خواهد شد..من بجرم بهائی بودنم از کشورم رانده شدم.نه کمونیست هستم و نه انطوری که شما نوشته ئی "سیاسی..خیلی بیراهه زدی اقای محترم..همین نشناختن ها از هم..باعث کدورتها و سوظن های بیشماری شده است که در اینتر نت چنین دشمنی و تنفر در ایرانیان بوجود امده است..
من اقا سندی نداشتم و ندارم که برایت بیادگار گذاشته یا بگذارم..من با یک انبوه بدهکاری از این جهان خواهم رفت!..هرکسی هستی و هر کجا هستی امیدوارم همیشه از زندگی و سرنوشتت خرسند باشی..ما که نبودیم !
دشمنی با هم نداریم..نه من بشما و نه شما به بنده عملی غیر انسانی روا داشته ایم..نقطه نظرات ما در مورد یک "انسان " همطراز و هم شکل نیست ،متفاوت است . مگر بدین دلیل ادم دشمنی میکند با هم؟
در پایان...شما شاید از اعضای سازمان مجاهدین باشی..شاید هم از کارمندان جمهوری اسلامی..باشی..در هیچ صورتی اقا نمیتوانی و این حق را نداری که در باره دیگران..دیگرانی را که خود..تکرار میکنم"خودت شخصا" نمیشناسی ،بر اساس خوانده ها و شنیده ها..قضاوت کنی..این حق را نداری برادر!
این خود ،چنین خصمانه قضاوتت نسبت به شخصی که در قید حیات نیست تا از خود دفاع کند..نامردیست..نا مردمی و خطاست!
این عملت نشان دهنده این است که ..کردار شما و پندار شما و گفتار شما بر اساس قوانین اخلاقی و انسانی نیست دوست محترم!
شما هنوز به مرتبه ئی پا نگذاشته ئی که بتوانی عادلانه و انسانی در باره همنوع خود فکرو قضاوت کنی....و بر اساس قوانین طبیعی..معادلات "عینی" روخدادها و حوادث زندگانی بشری را تجزیه و تحلیل کنی....جوانی هستی همسن تحولات سیاسی سال ۵۷ ایران..هر انچه که میدانی بر اساس داده های نظام اسلامیست..همین..شما میتوانید ثروتمند تر از این باشید..در پهنه دانش و اگاهی هموطن گرامی ما..بخوان..مطالعه کن..تاریخ را از منابع معتبر و حقیقی..بزبانهای فرانسوی..انگلیسی..المانی موجود است..تنها به منابع "نظام اسلامی..اکتفاء مکن..یاد بگیر بیاموز برادر ..والسلام
۷۴۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : باران آذرمینا
عنوان : بس کنید
خضرات توده ای هنور دست از برخوردهای استالینی خود بر نداشته اند و می خواهند گرد فراموشی بر سیاست های گذشته ی خزب شان بپاشند وهرکس که خواست گوشه ای ازتاریخ وموضع گیری های اغلب نادرست آن حزب را نشان دهد یا انتقادی کند به باد ناسزا بگیرند و به او انگ همدستی و همکاری با سرمایه ی مالی برنند.
میگویند احسان طبری و حرب توده بر پایه ی اسناد حود حزب توده همواره در راستای ترجیح منافع شوروی بر منافع ملی ایران موصع گرفته اند ( به نام انترناسیونالیسم) ، می گویند احسان طبری و حزب تراز نوین توده پس از انقلاب از خمینیسم و جمهوری اسلامی دفاع کرده اند حضرات به جای انتقاد از جود و پوزش خواهی از مردم ایران می کوشند منتقد را بکوبند و حقایق را انکار کنند.
حوشبختانه امروز امکان دسترسی به اسناد و مدارک حزب پر افتخارتان برای همگان میسر است و نمی توانید با این شیوه های غیر اخلاقی و غیر اصولی گذشته تان را بپوشانید و صداهای انتقادی را خفه کنید
بد نیست نگاهی به اسناد پلنوم وسیع ۱۳۳۷ حزب بیاندارید وببینید نسل پیشین شما پس ار فاجعه ی ۲۸ مرداد دستکم از خود انتقاد کردند اما شما هنوز از سیاست های شرن آورتان پس از انقلاب دفاع میکنید و می کوشید آب توبه بر سر برنامه ریزان آن ( طبری ، کیانوری و ....) بریزید
۷۴۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : به حافظه تاریخ
سلام اقا...
اقای محترم بنده در هر پیامم از شما خواستم محبت کنید منبع این گفته ان مرد را بنویسید ،منبع مستند و جزئیات ان خبر و نقل قول را.
اما شما در هر یک از پیامتان نه تنها منبع معتبر را ذکر نکردید..بلکه با انواع تعنه و زشت گوئی پاسخ من را دادید!
«ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن سخن نمیگوییم، باید معترف باشیم که دولت شوروی در ایران منافع جدی دارد. باید برای اولین بار و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است… عقیدهی دستهای که من در آن هستم این است که دولت به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانیهای انگلیسی و آمریکایی وارد مذاکره شود…»
اقای محترم این گفته ها بعد از شکنجه های ان پیر مرد ۸۰ ساله در زندانهای ماقبل تاریخی حاکمیت ملایان در مطبوعات منتشر گردید..در کتاب برزگر هم انتشار یافت..
اقای عزیز شما خود کلاه خود قاضی کنید:
چطور ممکن است چنین مطالبی در ۵۰ سال قبل عنوان شده باشد و در تاریخ نگاری نویسنده گانی چون , ارین پور ،کسروی ،تاریخ اجتماعی مرتضی راوندی و چند تن دیگر تاریخ نویسان اشاره ئی بدانها نشده باشد؟
چطور چنین چیزی ممکن است؟
در کتاب تاریخی قطور یحیی ارین پور و تاریخ مشروطه ببعد مرحوم کسروی..هیچ اشاره از اینها نیست..مگر ممکن است؟
شما یک منبع معتبر تاریخی را به بنده نشان بدهید بنده در مقابل شما ..با تعظیم اعتراف میکنم که من خائنم و او نیز همین!
هموطن گرامی شما تنها به انتشارات افراد منتسب به امنیت و اطلاعات خمینی چنین گفته هائی را این جا نقل میکنی..که سی سال است گفته و نوشته شده و میشود..همگی این ها افترا و دروغ است.
من تنها سوالی از شما میکنم:
اگر چنانچه شما از اعضای رهبریت یک حزب سیاسی بودید ایا تا این حد نا پختگی و جسارت نشان میدادید که علنآ وابستگی خود و اعتقادات سیاسی خود را برای دولت سلطنتی ،ابراز و بیان دارید؟
ایا شما این عمل را انجام میدادید..چنین رک و بی پرده از منافع خارجی بدفاع بر میخواستید؟؟جوابتان را من نمیخواهم به قضاوت وجدان خودتان واگذار میکنم اقای محترم! چنین شیوه ئی در جوهر سیاست مداران نه بوده است و نه امروز موجود است..مسخره است این!
حزب توده نیز مانند هر سازمان سیاسی دیگری..بی لغزش نبوده بسیار اشتباهات و نارسائی هائی داشته است ..اما این یک ناجوانمردانه دروغ است اقای محترم..ایکاش به مطلبی دیگر که منطقی بود و حقیقت،اشاره میکردی..شما به مسئله ئی اشاره کرده ئی که بیش از ۳۰ سال است که از طرف عمامه بسران و سازمان مخوف شکنجه گران ان ،به خورد مطبوعاتشان و ملت داده اند و میدهند..این حربه قدیمی شده است اقای محترم..حربه نو تری بردار..
اقا انچنان که بنده را..ما را به خوردن ودکای روسی و این و ان..ندانسته متهم میکنی..ره ترکستان میروی..شما هیچ از سرنوشت من و زندگی من نمیدانی ..جوان!
چرا مرا چنین فحاشی میکنی؟ایا این مردانه است؟
این طریقه بحث و جدل و تحلیل در باره مسائل سیاسی،تاریخی و اجتماعی نیست هموطن..که با فحاشی و تعنه و متهم کردن نا جوانمردانه به دیگران..نوشت و خود از بقاضی رفتن یک طرفه خود راضی برگشتن..همین؟
ایا ما باید در بست به انچه میخوانیم و میشنویم و میبینیم..اعتماد کامل داشته باشیم؟
یا اینکه خود به تکا پوی حقایق بر خیزیم؟
مرد مومن..ما کجا مانند شما اینهمه در پیاممان بی احترامی و فحاشی نسبت به شما نمودیم؟؟
ایا وجدان شما ذره ئی،شک و تردید در اعمالتان و نوشته هایتان ،از اینهمه ناروا گوئی..اعتراضی ندارد؟
اقای محترم روزی در اینده ها..در زندگیت از این نوشته ها و بهتانهایت پشیمان خواهی شد!بخاطر بسپار ! که بنده هفتاد کفن پوسیده ام!
۷۴۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : عاقلان دانند!
آخوندها هرموقع که بر سر منبر میروند تا در مورد واقعه «کربلا» روضه خوانی کنند، ساعتها در مورد صفات حسنه و چهره کریه دشمنان آنحضرت سخن پراکنی مینمایند تازه آخر کسی نمیفهمد که در صحرای کربلا چه گذشت. حال حکایت این آقایان و یا بانوان است جندین صفحات این نشریه را پر کردند از «تعاریف و محسنات» آقای طبری که اصلآ مورد بحث من نبوده و نیست. بروید آرام آرام بدون تنفر و تعصب برگرفته از کیش شخصیت پرستی دیکته شده، کامنت نخست مرا با دقت بخوانید و بمن نوعی بگوئید که آیا « واگذار کردن نفت شمال به شوروی» مورد نظر آقای طبری تئوریسین و عضو کادر رهبری حزب توده بوده و یا نه؟ و یا اینکه از زرادخانه رژیم جمهوری اسلامی برعلیه آنفرد منتشر شده است. فراموش نکنید که استقرار این رژیم ضد ایرانی بدون کمکهای شایان حزب طراز اول که شما دربست همه اعمال و فعالیتهای آنرا تائید مینمائید ممکن پذیر نبود. کمی سرتان را از لاک خود خارج کنید و دنیا و خواست نسل امروزی را با عینک واقع بینانه بنگرید. نه شما و نه بزرگترهای شما قادر نیستند واقعیاتهای تاریخی را «ماست مالی» نمایند و آنها را بعنوان «مسئله قدیمی» به بایگانی بفرسند. اگر امروز هم برخورد انتقادی در مورد گذشته بر اساس «نه سیخ بسوزد و نه کباب» استوار گردد هیچگاه مردم ایران از قید رژیمهای دیکتاتوری و فعالیتهای مخرب «سیاسی» نمایندگان تقلبی احزاب کارگری و دهقانی ، ملی گرایی و… بدر نخواهند آمد. یقین دارم که آزاداندیشی نسل جوان برای رسیدن به آزادی در همه ابعاد آن بدون برخورد و تجزیه و تحلیل و داوری بی رحمانه با گذشته تاریخ خود بی نتیجه خواهد ماند. روحت شاد ای رفیق که اسناد گرانبهائی را بیادگار گذاشتی.
پنجم می
۷۴۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : علی قدیمی
عنوان : عضوی سالم در پیکری فاسد
در مقام علمی اقای طبری البته که نباید شک و تردیدی بخود راه داد و اثار او پیامی جز خرد و عدالت در بر ندارد. اما این همه حقیقت نیست و بنظر من این مرد بزرگ بیش از انکه قربانی ارتجاع سیاه شود متاسفانه قربانی سیاست حزب توده د رایران شد . ایا اقای طبری تنها عضو هوشمند و اکادمیک حزب توده بود ؟ دهها و شاید صد ها انسان فرهیخته از فرهنگی تا نظامی و و و شیفته عدالت سوسیالیستی گوش به فرمان حزب گاه با شک و تردید و گروهی بی پرسش به دفاع از سیاست حزب در باره نظام اسلامی پرداختند و با رهبری حزب همه به دام مرگ فرستاده شدند.
اقای طبری از جمله اندیشمندان کشور ما هستند و مسئولیت ایشان بیش از یک فردی عادی ویا عضو گمنام حزبی است . اقا ی طبری خود بخوبی میدانست که قدرت انهم قدرت دینی چه مخرب و بی رحم است و سرتا سر کتاب تاریخی ایشان برخی بررسیهای تاریخی به این موضوع اشاره کرده است . اینکه نویسنده مقاله اورده اند که ..
(زمانه «پر از تعصب و جهل خرافی»، «نمایندگان موج نیرومند حریت فکری» را «به سالوسی وا میدارد» و آن ها را وادار می کند «به نحوی با محیط سازش کنند». انسان را وا می دارند تا در یک جایی «ایات قران را تلاوت»، «ولی در محفلی دیگر دردی کِشی» کند.)از بنیاد خطاست . کسی اقای طبری را مجبور به سخنرانی در چمن دانشگاه برای امام حسین و یا پیام شاد باش برای خمینی در بیمارستان نکرد .در اینکه نظام اسلامی جریانی ارتجاعی و خونریز و بی رحم بود و هست حرفی نیست ولی همکاری و کمک رسانی به این نظام اساسن پذیرفتنی و عقلانی بنظر نمیرسد واقای طبری متاسفانه در این سیاه کاریها شرکت داشتند در حالیکه در در شان و مقام علمی ایشان نبود. نه دشمنی با جریانی بلکه برای روشن شدن گذشته سیاه نیاز به به بررسی است .
نوشته اند که اقای کیانوری توسط دولت شوروی به دبیر اولی بر گزیده شد و ایشان هر روز با پراودائی در دست سیاست حزب ر ا ترجمه میکرد . ایا حزب توده و اعضا فداکار ان قربانی همین منافع سیاسی برادر بزرگ نشدند ؟
۷۴۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخ
با سلام به همه هموطنان..
جناب اقای حافظه تاریخ..من به قضاوت عادلانه و دید منطقی شما ،که هیچگونه شناختی از هم ،نداریم ،یا باید ایمان داشته باشم و یا نداشته باشم.
من ایمان دارم به منطق و عدالت شما هموطن.
نوشته ئی شما و نسل شما تاوان ...نسل ما را پس میدهید!
دوست عزیز ..ما همگی قربانی هستیم..شما مرتبا سیاست نیم قرن گذشته حزبی را که مانند تمام احزاب "برادر " کشورهای جهان ان زمان در چهارچوب قوانین و سیستمی که بر پایه قانونمندی های ایدئولوژیکی مربوطه و "کار و مساعدت "مشترک ،بود...پیراهن عثمان کرده ئی و مرتب همان را تکرار میکنی انهم با زخم و کنایه و بد گوئی..ایا این مردانه است؟
در تمام پیام هایت ما را به شوروی و ...با القاب زشتی بسته ئی..در حالیکه هیچگونه شناختی از ما نداری..
شما هموطن گرامی باید جوان باشید..تاریخ یک قرن گذشته ما را از منابع بیطرف و نسبتا درستی باید مطالعه کرد..و نه تنها از منابع عمامه بسران..در نوشته های شما و تنفر و بدبینی شما مشخص است که باید منابع تاریخی مغرضانه ئی را خوانده باشید..
چطور وجدان شما راضی میشود چنین القابی را بما که نمیشناسی ،اینچنین ناجوانمردانه نسبت دهی؟
شما هموطن گرامی از نوشتن یک مقاله بقول معروف خودمان"سنگین " یک مقاله که بر پایه اسناد تاریخی با ذکر منابع ..فرم و شکلی که در این قرن معمول است : دوستانه با احترام و صمیمانه..باشد ،عاجزی ،مایه اش را نداری جوان!!
دوران این القاب، خیانت..خائن..خود فروشی و کشور فروشی به شوروی ..این قبیل..گذشته است اقای محترم..امروز غارت گران جهان ..دشمنان سر سخت دست اندازی به منابع سرشار کره زمین ..در یک کلام گرگان جهان دور یک میز مینشینند و بسیار محترمانه در باره مسائل مربوطه بحث و گفتگو میکنند...
من و شما که در چنان پایه و مرتبتی نیستیم..چرا نباید بتوانیم محترمانه با صمیمیت به گفتگو بنشینیم.یا در این مورد بخصوص مانند دو ادم متمدن!به بحث و گفتگو بپردازیم؟
چرا باید هنوز در قرن بیستو یکم عقب افتاده و نا متمدن جلوه کنیم؟
یک شخص ثالث و سوم..اگر نوشته های شما را بخواند فقط و فقط به این نتیجه میرسد که شما در حال مکاتبه با وثوق الدوله..احمد قوام...امثالهم هستی برادر.
مقصود و منظورت از پیش کشیدن یک"یک" معضل تاریخی نفت شمال و حزب توده..چیست؟
و چرا نمیتوانی مانند ادم عاقل و بالغ مکاتبه کنی؟
مداوم تعنه و توشه و فحاشی میکنی..از انجائیکه خاطر نشان ساختی که نسل شما ..و..بایدنسل بقول معروف "انقلاب "باشی پس هنوز بسیار فرصت داری برای اموختن.
گفتگو و بررسی در باره مسائل سیاسی و تاریخی و غیره این گونه نیست..و قوانین و مراتبی دارد..اصولی دارد اقای محترم که شما ظاهرا انطور که باید از ان مطلع نیستید
اما این شیوه ،روش مردانه و منطقی و عاقلانه ئی نیست دوست جوان من..که با فحاشی و دشمنی پیش برد...
تا کی باید از مشروطه و نفت و شکست های دیگر سخن گفت و رنج برد؟
امروز همه ما باید فکری بحال این خانه ویران و اهالی پریشانش کنیم.چه سودی از تکرار اعمال گذشته درست یا نادرست؟
من درددل شما را احساس میکنم همه ما قربانی شدیم..همه ما و مملکتمان..اواره و شکست خورده من و امثال من..کشتی رهزنان گوهر و گنج میبرد اقا!
فلکه های عظیم نفت و گاز و منابع دیگر ایران ..۴۰ سال است که بی حساب و کتاب غارت شده به سوی کفتار پیر"دولت فخیمه و ایالات متحده و..و میرود..ایا شما راضی هستی این چنین؟ ملایان و اقازاده هایشان ملت و مملکت را به تباهی کشانده اند..شما از نقش ایوان ..سخن میگوئی برادر؟
فحشاء و فساد و اعتیاد بیداد میکند..ایا شما باز تمام این بدبختی های امروز را نتیجه نفت شمال نیم قرن گذشته میدانی؟؟
امروز چه باید کرد؟
یک مطلب را ،دو سه خط را مدام تکرار میکنی هنرت این است که نمک پاشی کنی به زخمهای پیری چون ما؟
اصولا همه اش طفره رفتی سوال مرا جواب ندادی...سوال من:
ان مرحوم و بزرگواری که شما در باره اش چنان مرقوم فرمودید ،اثار ادبی و تاریخی /اجتماعی ارزشمندی از خود بجا گذاشته است.در چند دانشگاه ها بزرگ اروپا اثار علمی او تدریس میشود که اگر بخواهید بنویسید بنده لیستی فراهم کنم برایتان بفرستم.. از شما پرسیدم که ایا اثری از او را مطالعه کرده اید؟
که ما را قابل ندانستی و جوابی هم ندادی..جوان..
دوست مجازی من..هر لغزش و گناهی..هر اشتباهی ،هر جرمی قابل تحلیل و بررسی ست خصوصا پدیده های تاریخی از این دست..شما بطور کامل از تاریخ یک قرن گذشته ایران اگاهی نداری ..چرا عصبانی میشوی از نوشته من؟
اگر داشتی علمی صحبت میکردی..استناد به مدارک تاریخی معتبری میکردی که این طور نیست..دلیل موجه ئی که در دست نداری ابزار جدل را!
این از پیامهایت مشخص است..تندرست و موفق باشی هموطن
۷۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : موضع ضد توده ای ”حافظه تاریخی“
”حافظه تاریخی“ که در آغاز کوشید با سیمایی بی طرفانه و با ارزش اخلاقی ”بی انصافی“ موضع ضد توده ای خود را طرح نماید، اکنون پرده را بالا زده است. بدین ترنیب می توان طیف سیاستِ ضد توده ای را بازشناخت.
مساله قدیمی ”نفت شمال“ که می کوشند آن را همیشه و همیشه علیه حقانیت سیاستِ حزب توده ایران و شخصیت های برجسته و میهن دوست آن به خدمت گیرند، تا نقش بزرگ تاریخی- فرهنگی حزب طبقه کارگر ایران را خدشه دار سازند، نشان نفوذ معنوی و سیاسی حزب توده ایران در جامعه ایرانی تا امروز است. مساله ”نفت شمال“ را باید در شرایط آن روز مورد توجه قرار داد، تا بتوان دلیل اشتباه گذرایی ای را درک نمود که در ارزیابی حزب توده ایران ایجاد شد و بزودی تصحیح گردید. در این دوران نیروهای ملی نیز مواضع قابل انتقادی دارند.
آنچه که اکنون و در شرایطی که اتحاد شوروی و استالین وجود ندارند، و نبرد علیه سیطره سلطه سرمایه مالی امپریالیستی مضمون نبرد آزادیبخش مردم میهن ما را تشکیل می دهد، و در برابر آن ها مطرح است، آن است که چگونه می توان و باید شرایط تبدیل شدن ایران به نومستعمره اقتصاد سرمایه مالی ”جهانی شده“ی امپریالیستی را مانع شد. حزب توده ایران و خط مشی مردمی- دموکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی آن نوک نیزه ی نبرد را در این مبارزه تشکیل می دهد که توده ای ستیزان آن را برنمی تابند.
یورش به احسان طبری را در این شرایط باید یکی از ابزارهای مبارزه با این خط مشی مردمی و ملی حزب توده ایران ارزیابی نمود.
آن کس که ناآگاهانه گویا ”شکستن“ و ”توبه“ احسان طبری را تبلیغ می کند، گرفتار در بند تبلیغات ارتجاع داخلی و خارجی است، و آن کس که آگاهانه چنین می کند، بخشی از این تبلیغات را به نمایش می گذارد و تشکیل می دهد! احسان طبری، آن طور که خود بیان نموده، مانند درخت «ایستاده» به ابدیت پیوست!
۷۴۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : طفره رفتن هم یک نوع «جواب» است.
آقایان و یا خانمها ئیکه با اسامی مختلف با حرارت و با استفاده از جملات ناروا و با یاری جستن از شیوه طفره رفتن سعی در بی «اهمیت» جلوه دادن این بیان تاریخی که عنوان کردم یعنی « «ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن سخن نمیگوییم، باید معترف باشیم که دولت شوروی در ایران منافع جدی دارد. باید برای اولین بار و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است… عقیدهی دستهای که من در آن هستم این است که دولت به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانیهای انگلیسی و آمریکایی وارد مذاکره شود…» هستید و در لفافه بسبک پلیسی نمیخواهم بگویم گشتاپوئی و یا ساواکی مشغول تنظیم «پروفایل» افراد هستید و راضی و خوشحال از «کشف» خود چنان پیاله ها ی ودکای روسی را بالا میزنید که کسی جلودار شما نمیباشد. آقا و یا خانم محترم کمی یواش تر راه بروید و شما با تکبر می نویسید « یبینم خیلی غضبناک هستید.. و یقین دارم وقتی این مطالب را مینوشنید صورتتان گل انداخته بوده است و در چشمانتان شراره غضب و عصبانیت شعله ور بوده است….» میخواهم بگویم بلی بسیار هم عصبانی هستم و صورتم از شرم اینکه هنوز افرادی مثل شما در جهان پیدا میشوند و همان ساز قدیمی یعنی طرفدار «دادن (منافع مردم) نفت ایران بشوروی» و یا احتمالآ بجای دیگر هستند. من از سخنان شما بیشتر شرمسار هستم تا چند دهه پیش آن جوانکی غوطه ور در جو «انترناسیونال پرولتایا» در بخشیدن حق و منافع ایران را به برادر بزرگ (شوروی) ابائی نداشت چون وطن او ایران نبود همانگونه که بسیاری از آن قماش وطنی باسم ایران نداشتند و امروزه هم ندارند. من بجای شما خجالت میکشم که اسم ایرانی را بخود نهادید و بالای منبر رفته اید شما ئیکه در مورد تاریخ معاصر ایران در حکومتهای شه و شیخ اینگونه ارزان و بی ربط بسوالم سخن میگوئید مرا باشما در هیچ موردی همسوئی نیست زیرا من وطنم ایران را دوست دارم.
یک سوال مطرح شد و بی جهت طفره نروید و با توئین و ناسزا و کار پلیسی سعی نکنید که نسل جوان و جوانتر را در مورد تاریخ معاصر ایران تحمیق نمائید. نسل ما هزینه اشتباهات اساسی نسل گذشته امثال شما را پرداخت میکند. و هیچ تعهدی ندارد که بقضاوت بی رحمانه از آنچه که در این چند دهه اخیر برما رفت ننشیند. باز خوانی تاریخ ما «دستور» حزبی و یا توسط برادر بزرگ نیست. طفره رفتن از جانب شما خود یک نوع «جواب» است.
و اما در پاسخ آن یک؛ شما مطمئین باشید که کفش من نه مارک روسی دارد و نه مارک چینی دارد و نه مارک سرمایه داری آزاد و یا دولتی را دارد کفش من یک گیوه است با مارک و محصول زحمتکشان ایران. آقای محترم دفاع از منافع شوروی درشمال ایران در قبال منافع مردم ایران توسط حزبی که آقای طبری در کادر رهبری آن بوده، خیانت است و کسانی که در مقام دفاع از این «تز» برمیآیند شاید بتوان گفت که به یقین کفش شکنجه گران و یا شارلاتانهای سیاسی را بپا کرده اند. مرا به اینقبیل «کفشها» حواله ننمائید که بر شما و دوستان حزبی تان بیشتر برازنده است.
من «پاسخ» سوالم را در میان انبوه «نوشتجات» بدون محتوا و بی ربط دریافت کردم و یقین حاصل کردم که همه شما طرفدار آن نظریه آقای طبری هستید و زیر سبیلی آنرا تائید مینمائید و این حق شماست که با چه متد و ابزاری از آن دفاع نمائید تا دیگراندیشان را بسبک ماموران کلیسای قرن وسطی «ملزم» نمائید. قضاوت در باره پاسخ های «مستدل» شما را در این باره بعهده کسانی از نسل واقعیت طلب جوان میگذارم که منصف و آزاد اندیش میباشند. روز همه انسانهای فارغ از قید بندگی نیک. چهارم ماه می
۷۴۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : نادر م
عنوان : نسلی آزاده
چه نوید بخش است جرقه های آزادگی و آزاداندیشی در این نسل! سالها رسم بر آن بود که هر کس از مردان و زنان جرگه ی فکری خود به دفاع بر خیزد .اما می بینیم که آزادگی این نسل، مرز این جزم اندیشی ها را درنوردیده است.ورود افرادی مانند جناب رفعت به این بحث و دفاع مشخص و موجز آقای سیروانی، پیش از آنکه از آنان انتظار برود،از من و وابستگان دیرین جریان فکری زنده یاد طبری، میرفت.شاید خاموشی کٹیری از ما به دلیل پوسیدگی اینگونه اتهامات است، اما نمی توان از واکنش آگاهانه و قاطع این نسل، نسبت به گذشته ی این سرزمین و ایستادنشان در برابر سموم شکنجه گران، کلمه ای به نشان سپاس از آزادگی شان بر زبان نیاورد.درود بر این نسل آزاده.
۷۴۱۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخ
مدیران محترم اخبار روز:
ادم هر قدر پا به سن میگذارد،خصائص چندی نیز کمرنگ تر میشود از ان جمله صبوری ،ارامش خیال!
ببخشید مزاحمت های این حقیر رادوستان!
حافظه تاریخ:با سلامی مجدد به شما!
در هیچیک از اصول نامه نگاری..روزنامه نگاری و یا بقول فرنگیان"کامنت گذاری" چنین روشی را که شما پیشه نموده اید درست ارزیابی نمیکنند بزرگوار!
نزدیک به چهل سال در غربت بین این فرنگیان زندگی میکنم هرگز ندیدم با چنین شکل نادرست و نا پسندیده ئی ،باهم برخورد کرده در تماس مطبوعاتی باشند..هرگز ندیدم.
اب در لانه مورچگان؟..من زبان شما را نمیفهمم برادر..حضرات؟ مخاطبت کیست برادر؟
جملاتی را ردیف کرده ئی و خاطر نشان هم نکرده ئی با که هستی؟
استالینیسم..مائوئیسم..حزب طراز نوین..مگر در قرن بیستو یکم زندگی نمیکنید شما؟
زمان این بحث ها و ادبیات این چنینی مربوط به گذشته های دور است..گذشت سالهای ۸۰ میلادی...کیست امروز که استالین را بپرستد؟
کیست که قتل ان مرحوم نازنین محمد مسعود را تائید کند؟
شما اقا کجای زمان ایستاده اید؟
از ملتی که قرنها در چنبره استبداد و اختناق ،پرورش یافته و اسیر بوده باشد ...ایا بیش از این انتظاری هست؟ خیر.
نگاهی به اخرین پیامتان بکنید...سراسر تعنه و کینه..سراسر زخم و کنایه..برای چیست و برای کیست این همه تنفر؟
این همه را ردیف کردی که چه بگوئی؟ که ان مرد خائن بود؟..خب که چه؟
شما ، شمائی را که بنده نمیشناسم..چه کار بزرگی در زندگیت کرده ئی بنویس این جا من باورت میکنم..اینهمه سراسر نامه ات فریاد ..دشمنی..تنفر..زشتی سر دادی..که چه؟
میگوئی :توهینی به کسی نکرده ئی...برادر تمام نوشته ات توهین غیر مستقیم است.انهم تحقیرانه و....دقیقا ادبیات ،ببخش مرا..ادبیات اخوندی و امنیتی نظام اسلامی که من خوب..بسیار خوب میشناسمش..من شما را در این نوشته ات "بجا میاورم قربان"!
فریدون مشیری ها..سهراب ها..شاملوها..فروغ ها..پس برای که اینها نوشتند و گریستند؟
ذره ئی محبت ،دوستی..عشق به همنوع در هیچیک از این دو پیامت نیست برادر..و گفته جوانی بیستو شش هفت ساله که نیم قرن پیش گفته است را پیراهن عثمان کرده ئی و مرده ئی را این چنین نا جوانمردانه میزنی..ایا این انسانی ست؟
اقای عزیز..نوشتن و ادبیات شما گویای دارائی و ثروت معنوی شماست!
از بیان گذشته های تاریک و لغزش های ما،هیچ گره ئی باز نمیشود..بفکر فرداها باشیم برادر..گذشته گذشته است..کمکی نمیکند به حال و روز پریشان امروزمان.
در یکایک کلمات و جملات شما ،جوهر شما ، منش شما و درون اتشین ..شما نمایان است برادر!بحث دیگری نیست.ما هیچگونه شناختی از یکدیگر نداریم و این خود معضل عظیمی ست!
مجددا با پوزش از مدیران محترم اخبار روز..
۷۴۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخ
با سلام اغاز میکنند پیامی را ،سلام بر شما و مدیران محترم اخبار روز...
میبینم خیلی غضبناک هستید.. و یقین دارم وقتی این مطالب را مینوشنید صورتتان گل انداخته بوده است و در چشمانتان شراره غضب و عصبانیت شعله ور بوده است ..اقا( حافظه تاریخ)
اقای محترم تصور نمیکنم بدون شناخت از یکدیگر روش درستی باشد چنین نامه نگاری هائی زیرا از اساس نادرست است.
شما انسان کاملی را سراغ دارید در ایام زندگی یتان؟
بنده از خصوصیات هنری و شخصیت ادبی ان مرحوم، ان بزرگوار سخن گفتم ،تعریفی که بسیاری از پژوهش گران ،شخصیت های ادبی و اجتماعی ایرانی و اروپائی در اثار خود چنین نوشته اند.
کجای دو پیام بنده تعریفی ست از فعالیت های سیاسی او؟
اقای عزیز،در دادگاه شما،وجدان شما و عالم اگاهی شما انسانها را در گرد اعمال اشتباه و ناپسند شان به میز محاکمه و قضاوت مینشانند و مینشانید؟؟
اگر چنانچه از ان انسان یک شعر خوب ، یک اثر زیبای ادبی بوجود امده باشد ،ایا نباید در دادگاه قضاوت جنابعالی مورد بحث قرار گیرد؟
شما تماما در باره یک "مرده" که چه از نظر مذهبی و چه به لحاظ اخلاقی و انسانی عملی ست نا جوانمردانه و ناپسند...او را شلاق زدید، شب هم براحتی به بستر میروید و راضی از اعمال روزتان!!
این است جنس ما ایرانیان.
شما حتی یک..یک اثر ادبی ان مرد را مطالعه نکردید که در ان صورت کلمه ئی هم در دادگاه قضاوت"عادلانه اتان" اشاره ئی هم بدان مینمودید حضرت اقا!
شما میتوانید با این تفکر که بنده یا دیگران از حزب سیاسی توده دفاع میکنیم، خود را قانع کنید که چنین نیست هموطن.بنده هیچ گونه اگاهی از امور سیاسی ندارم و توانائی بحث هم ندارم .بحث من در باره اثار ارزشمند ان بزرگوار بود و هست و نه فعالیت سیاسیش..تازه من و شما چه گلی به سر مملکتمان زده ایم اقا؟
در باره ان کتاب..اما اگر ایران تشریف دارید باید بدانید کتاب مسعود برزگر را که از افراد امنیت اسلامی بود و در دوران وحشی گری های دولت اسلامی با انسانها و از جمله ان مرحوم ، با او " خاطراتش را " چاپ کرده است و نمونه نوشته شما از ان کتاب میباشد..تهیه کنید و بخوانید..شما حضرت اقا با سنبه پر زور امده اید در تصورتان این که پیروزمندانه از میدان بدر میروید ..خیر اقا..
اخلاق و انسانیت ..میگویم نه بنده دارم و نه ان مرحوم داشت و نه هیچکسی دارد ..شما که دارید بله؟
چگونه میتوانید در باره کسی که در قید حیاط نیست تا از خود دفاع کند..چنین سخت او را در یک محکمه یک طرفه قضاوت کنید؟
گیریم که او ان جمله را هم نزدیک به نیم قرن پیش گفته است...ایا باید تمام ارزشهای دیگر..اثار ارزشمند دیگر ان شخص را کناری نهاد و بکل او را چنین سرزنش نمود که شما کردید؟
برای شما اخلاق و ارزشهای اخلاقی در کجای طول جاده قرار دارد اقای محترم؟
هموطن گرامی ..اعمال هر انسانی را نه تنها در لغزش هایش ، بلکه در عرصه نیکی هایش نیز بدرستی مورد مطالعه قرار میدهند تا نتیجه قضاوت ها به عدالت نزدیک باشد..در نوشته شما چنین نیست .حتی انسانها ئی که در زندگی شان اعمال زشت به کثرت موجود است ،وقتی مقابل میز " عدالت " قرار میگیرند ،جویای اعمال نیک و خوب انها نیز باید شد.
۷۴۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : میهن دوستی های پر سرو صدا
"حافظه ی تاریخی ” جان ! ابتدا بگویم که نه سنخیتی با دادائیسم دارم و نه دلی در گرو حزب طراز نوین یا هر حزب دیگر.ونه دارای کینه ای کور و عصبی نسبت به کس یا جریانی هستم.بله، تاریخ کاهل است و اغلب افراد در آن دادگرانه داوری نمی شوند.اما افکار و اندیشه ها از نسلی به نسل دیگر میروند، پرورده میشوند و تکامل می پذیرند. نمی دانم چه ایرادی در اینجاست که شما از آن بر آشفته اید؟ میهن دوستی هم اگر افتخار باشد یا نباشد،ربطی به این پرسش شما ندارد.مگر مٹلا سیاستمداران آلمانی در خیلی موارد از منافع کره در مقابل منافع چین در آلمان دفاع می کنند، وابسته به کره هستند و میهن دوست نیستند؟ این حرف ها بیشتر مچ گیری های سیاسی است تا تحلیلی علمی.در ضمن خیلی خوب است کفشهای خودت را می پوشی.اما مواظب باش کفش شکنجه گران را نپوشی و یا شارلاتانهای سیاسی آنرا برایت ندوخته باشند.
۷۴۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : جانبداریِ طبری، جانبداریِ تاریخی است!
جانبداریِ طبری، جانبداری از روند رشد ترقی جویانه و آزادی خواهانه انسان است. جانبداری از نبرد نیروی نو علیه نیروی کهن، جانبداری است از منافع طبقه کارگر و نبرد آزادیبخش طبقاتی زحمتکشان. جانبداری است از نبرد انقلابی برای براندازی اسثمار انسان از انسان!
”پیمان“ و ”سوگند“ او در شعر زندانش گواه موضع او تا واپسین لحظه زندگی است: «... به رنج هاتان سوگند، به زخم هاتان سوگند، سوگند به خانه های سرد و حقیرتان، سوگند به کودکان تان، که به تکه نانی شاد می شوند، سوگند به آرزوهای پاکتان، من هرگز بی تفاوت نخواهم زیست. ...» (”پیمان“، شعر زندان)
«... عاشقانت، آه ... آنان که جام عشق را لاجرعه نوشیدند، آنان که در راهت مردانه کوشیدند، آنان که چون پروانه ای در گردِ شمعت بی باک شوریدند، جوشن خونین رزمت را جانانه پوشیدند، چونان تک چشمه جوشان تاریخ، بی ذره ای تردید، جوشیدند، بسان حیدر میدان، بسان خسرو مردان، خروشیدند. ...» (”رنج نامه هجران“، همانجا)
سرنوشت احسان طبری غمگُنانه است، تراژیک نیست که ”آذر مینا“ می پندارد! تراژیک برای نیرویِ مبارز نو در نبرد علیه نیروی کهن، «گم کردن» جهت یابی تاریخی در نبرد آزادیبخش برای انسان زیر ستم است! پاسخ احسان طبری در شعر زندانش ”بر مرداب تن، نیلوفر اندیشه می روید“ (*)، پاسخی دیگر، مبارزه جویانه و روشنگرانه برای ”برجهاندن فردا“ است:
«... هرگز زخم هایم بساط عیش تان نخواهد شد. زخم هایم نشان اقتدار منست، زخم هایم سوز دیرین منست، زخم ها را شعله ور می خواهم. زخم ها را زخم تر می خواهم، تا شود بزمگه نور به پا، کز شرارش یکجا، برکشد آذر گنبد پیما، کز دل تیرگی پست و بلندِ یلدا، بر جهاند فردا.»
نـه، هزاربار نـه! احسان طبری نشکست، تواب نشد، پایدار، امیدوار و با روح مبارزه جویانه به ابدیت پیوست!
این است آن «درسی» که باید مبارزان راه توده زحمت از زندگی احسان طبری بیاموزند!
* شعرهای زندان احسان طبری در ”حماسه نبرد انسان، دیالکتیک شعرهای زندان طبری“ به صورت پ د اف در صفحه توده ای ها انتشار یافته است www.tudehia.com
۷۴۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : آب در لانه مورچگان!
ای حضرات که از همه جا با خبر هستید و دانا و عالم بر تمام مطالب دنیا که برای طفره رفتن از تنها سوال من در این «تجلیل نامه» سر بصحرا کربلا میزنید و با حربه متداول «روشنفکران» مستبدین و گرفتار آمده به ایدئولوژی جزمی و با برچسب زدنهای ناروا تا مرا «مقید» سازید که از تاریخ حزب طراز نوین و وابسته به برادر بزرگ شوروی و اعمال کاربران کادر رهبری و تئوریسینهای استالینستی آن در ایران «اطلاعی» ندارم. و بقول شما مرا چه که در خصوص رهبران حزب طراز نوین «نظر» بدهم. البته ممکن است که تمام صفات حسنه و تمام معلومات بر شمرده در مورد آقای طبری صدق نماید و من بسیاری از آن را اطلاعی ندارم و ضرورت اظهارنظری در مورد آنان نیست.
تمام و تنها بحث من در اینست که در رابطه وطن دوستی آقای طبری مندرج در این «تجلیل نامه» در جای خوانده ام و در تاریخ هم ثبت است که واگذاری نفت شمال برفیق استالین چنین نظریه ای ایشان و حزبی که ایشان در کادر رهبری و تصمیم گیرنده خط و مشی سازمان سیاسی وابسته بشوروی بودند، مطرح بوده است. این نقل قول از روزنامه مردم «ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن سخن نمیگوییم، باید معترف باشیم که دولت شوروی در ایران منافع جدی دارد. باید برای اولین بار و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است… عقیدهی دستهای که من در آن هستم این است که دولت به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانیهای انگلیسی و آمریکایی وارد مذاکره شود…». در مورد صحت این نقل قول شما هیچ احتیاجی بدانستن اینکه سوال کننده «خانم» بوده و یا «آقا» ندارید. جوابش دو راه است که
یک ـ بفرمائید در صحنه سیاسی ایران چنین نظریه از جانب ایشان و حزبی ایشان تئوریسین آن بوده اصولآ مطرح نشده و در جهت دادن جو سیاسی ایران رل اساسی بازی نمیکرد و منکر وجود حزب طراز نوین با صدرنشینی ایشان در ایران باشید و یا اینکه دوم ـ این موضوع صحت دارد ولی بنظر شما بلحاظی «شامل مرور زمان» شده و احدی را اجازه نیست در مورد آن حتی پرسش نماید. هر دو نوع جوابتان برایم کافیست.
آنهائیکه در باطلاق دگم استالینستی و مائویستی و در مرداب کیش شخصیت پرستی فرو رفته و مرا بباد سرزنش بی اطلاعی میگیرند، باید بدانند که در باره واگذاری نفت شمال بشوروی خونهای زیادی ریخته شد از جمله که مرحوم محمد مسعود «خونش» را در مخالفت علنی با این گرایش نوکرمآبانه برزمین ریخت (مقالات روزنامه مرد امروز). بروید تاریخ نوشته شده غیر حزبی و دیکته نشده را مطالعه نمائید تا درستی بیان مرا پیدا نمائید و مرا حواله «نوشته یک مامور امنیت شیخ شاه پرست» نکنید که برازنده خودتان است.
در مورد تک تک نظریات سخن بدرازا خواهید کشید. خصوصآ «علاقمندان» به لفافه گوئی در اینجا و آنجا سخن برشته تحریر درآوردیده اند و در جواب سوال تاریخی من فقط جملات را بسبک دادائیسم ردیف نمود که از مطلبش نه خود وی قادر بفهمیدنش است و نه دیگران «فیضی» از آن خواهند برد. و در جواب آن یک که من هرگز چکمه استالین را بپا نمیکنم که تا بدانم که او از چه راهی عبور کرده است. من اصولآ کفش اندازه پایم را مورد استفاده قرار میدهم که نه چکمه است و نه نعلین.
من در سوالی که در کامنت اول مطرح کردم و ایمان بدرستی و صحت آن دارم بکسی نه توئین و نه سخنی ناروا گفته نشده است و اصلآ در مورد «بتی» که شما از آقای طبری ساختید بداوری ننشستم. داوری نهائی در مورد عناصر و مبارزان بازیگران صحنه سیاسی ایران تاریخ بعهده دارد و نه من و نه شما. با توئین و سرزنش و بیداد نمیتوان تاریخ را فریفت. مطمئین باشید که من خود واقفم که بدانجا رسید دانش من که بدانم همی نادانم و ضرورتی برای یادآوری آن هم از جانب افرادی مثل شما نیست.والسلام
۷۴۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : داوری
خلاف آنچه می گویند،تاریخ دادگاهی بس کاهل است.سر نوشت های مظلوم یا در غبار نسل ها برباد میشوند و یا به درازی قرون، هنوز زمانه بر آنان عبوس می نگرد. تاجداران دشنه بر کمر از دور دست سده ها، همچنان زیور عدالت بر سینه دارند و بریده سران آموی و خوارزم و پارس و شام را چنان بر سر آمد که گویی هیجگاه در این جهان نبوده اند.اما زیر این آسمان ،اگر نشانی از نوادگان دادجوی زمین نمی ماند، نهر آمالشان ازجانی به جانی واز نسلی به نسلی می رود. درخت میروید و بذر به فراموشی می گراید. دریغا که این بزرگمرد عرصه ی اندیشه هم در آرواره های کینه ی ارتجاع به چنان کیفری عفریتی گرفتار شد که اکنون به کام شکنجه گران، اختر بلند او در هاله ای از نسیان و ابهام و حتی دشنام فرو مانده است.سرنوشت ها، توپ چوگان نیستند که از کنار بتوان اوج و فرود آنها را داوری کرد.باید درلهیب حوادٹ زمان و کوره ی رویدادهایی که سرنوشت ها رقم زده است، به داوری عیار آنها پرداخت.
-- داوری--
اگر میخواهی مرا داوری کنی
کفش هایم را بپوش
وراهی را که من آمده ام بپوی
عبور کن از تمام تالاب ها و وکوههایی که من پیموده ام
درد هایم را تجربه کن
و زجر ها و ماتم هایم را بکش
شادی هایم را بیازمای
وسالیانی را که پشت سر نهاده ام ببین
بر هر سنگی که شکسته ام فرود آی
وانگاه برخیز و تمام راهی را که پیموده ام نظاره کن
سپس به داوریم بنشین...
" این قطعه اقتباس از متنی آلمانی است که متاسفانه نام نویسنده اش را نیافتم"
۷۴۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : به حافظه تاریخ
با عرض پوزش از مدیران محترم اخبار روز ..برای مزاحمت مجددم..
جناب حافظه تاریخ..
چنین نامی را برای خود انتخاب فرموده اید :حافظه تاریخ ،بنا براین ما و دیگرانی که نوشته ها ،نقطه نظرات شیاسی،اجتماعی و خصوصا تاریخی شما را میخوانند متوقع هستند با حقایق بیشتر و فرضیات کمتری ،روبرو شوند..
از لابلای کلمات شما دانش و اگاهی شما نسبت به امور هستی و نوع " عینکی " را که به چشم دارید برای نگاه به "جهان و هستی" بما و خواننده بخوبی انهم ، عریان و واضح نشان میدهد.
چنین ادبیاتی را بکار بردن در باره مسائلی از این دست و اشخاصی از این دست که بعنوان نویسنده ئی توانا در تاریخ عصر حاضر ایران ثبت شده است ،در خور یک ایرانی متمدنی که ادعا میکند از تاریخی کهن و فرهنگی پر بار و غنی ،برخوردار است...نیست هموطن گرامی...
کینه ورزی را بسط دادن و بدروغ و افترا که نتیجتا به خدعه و فریب خطم میشود،امروز هیچ گره ئی را از زندگی تباه ما ایرانیان باز نمیکند هموطن...شما ان مرد بزرگ و نازنین را نمیشناسید ، که اگر میشناختید و ذره ئی از او میدانستید هرگز..هرگز چنین کلماتی از این دست را بر کاغذ نمیبردید!
من اقا نزدیک به هشتاد عمرم میگذرد..منتظر ان میهمانی هستم که هر دم از راه خواهد رسید،توصیه ئی میکنم بشما هموطن گرامیم....یکی دو تا از اثار ان بزرگوار را بخوان..اشعارش را گوش بده بصورت کاست موجود است..تهیه کن..کمی بیشتر خود را به او نزدیک کن و بشناس او را..که اگر به دل او پی ببری خواهی دید که چه گوهر گرانبهائی در دست گرگ های وحشی خمینی پاره پاره شد..که مملکت ما پاره پاره شد و نه یک "طبری"..وطن..پاره پاره شد.
مدیران محترم اخبار روز ببخشید از مزاحمت
۷۴۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : به: حافظه تاریخ
نویسنده :حافظه تاریخ...
اقا / خانم حافظه تاریخ با سلام به شما و هموطنان دیگر..
ذکر منابع ذکر شده در نوشته ئی لازم است چرا که بعنوان " سند " معتبر در بحث درستی خود را بمعرض دید و فهم خواننده ،میگذارد.شما منبع گفته خود را ذکر نکرده اید
رشته تحصیلی و مورد علاقه ان مرحوم فقط و فقط ادبیات ، فلسفه و شعر و هنر بود.
نوشته شما هموطن گرامی نشان میدهد که اطلاعات شما در مورد ان مرحوم و حزبی را که در ان فعالیت میکرد ،بسیار کم و ناچیز است.
شما نوشته های یک مامور امنیت نظام اسلامی ایران را که بعنوان "یک اثر تاریخی..تبدیل به کتاب شد!! در این جا کپی برداشته اید و بعنوان ..گفته های شخصی که در قید حیات نیست..بیان میکنید و ادعا میکنید که " او چنین نظریه ئی را بیان داشته است.
این شیوه نظر و اعتقاد ،انهم نسبت به شخصی که در قید حیات نیست تا از خود دفاع کند..نه بر موازین اخلاقی ست،نه بر موازین انسانی ست دوست گرامی..به زبان شیرین فارسی:ناجوانمردانه است!
اشعار و اثار ادبی و تاریخی اجتماعی او در دانشگاه های بزرگ غرب و اروپای شرق هنوز تدریس میشود..
اقا یا خانم گرامی ..شما هیچگونه اطلاعی در باره ان مرحوم و زندگیش و مبارزاتش ندارید! ایا اشعار او را شنیده اید و یا خوانده اید..گوش داده اید؟
یکی از هزاران ،بقول کسروی نازنین...پریشانی های ملت ایرانی هم ،درست این شیوه و مرام ماست در باره مسائل و امور مملکتمان...هر کسی از هر جائی هر چیزی را که شنیده است و خوانده است در بست به دیگری منتقل میکند...در حالیکه قدم نخست کنکاوش و تحقیقات شخصی ست و پی بردن به حقیقت مطلب!..ما قومی هستیم دهان بین!
۷۴۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : نگاه از «روزن تنگ»، نگاهی یک سویه و انحرافی!
”حافظه تاریخ“ خود را فردی منصف می داند، اما به گفته طبری، نگاه از «روزن تنگ»، اگر آگاهانه است، کینه توزی و اگر ناآگانه، لااقل نشان بی انصافی! در همین نوشتار نیز پاسخ شخص طبری به این بی انصافی ذکر شده و نیاز به تکرار نیست.
”حافظه تاریخ“ منبع نقل قول را طرح نمی سازد، آیا این برای شناخت سرشتِ برخورد کافی نیست؟!
احسان طبری احساس و عاطفه انسانی- میهن دوستانه خود را نسبت به «سرزمین ما ایرانیان» هنگام بازگشت چند دهه از مهاجرت سیاسی در بخش ”بازگشت“، در مجموعه ”از دیدار خویشتن“ که به صورت پ د اف در www. tudehiha.com انتشار یافته است، چنین ترسیم می کند: «باری شراره انقلاب بالا گرفت ... و من با شگفتی دیدم که زنده ام و ... در هواپیما عازم ایرانم: ”این که می بینم به بیداری است یا به رب، یا به خواب!“
پس از سی سال، تهران تهرانِ سال ۱۳۲۷ نبود. ... ولی احساس من این بود که به سنـگـر تـاریخـی خود برگشته ام. به قول گُته: ”این جا من انسانم، و باید در این جا زیست کنم. ... باید در سرنوشتِ مردمی که گوشت از گوشت و خون از خون و زبان از زبان و جان از جانِ آن هاست، شرکت جست و در بد و نیک و داد و یا بیدادِ زمانه ای که بر این انسان ها (که باشندگانِ گورگاهِ پدران ما هستند) می گذرد، هم نوا بود. میهن، در این حالت برای من تماماً یک ”تجلیِ فلسفی“ اجرایِ وظایفِ بشری خود در این گوشه ی جهان بود که به من تعلق دارد و دستِ بی رحمی که مرا از آن رانده بود، اینک به دستِ توانای مردم کوتاه شده بود و مرا به آنان بازگردانده بود.
درود بر تو ای دماوند! هنوز آن جا با تاجِ سپید خود ایستاده ای! ای فرشته ی صدفین که هزاره ها تماشاگرِ جنبشِ ماده ی جان دار و بی جان در دو سوی خود بوده ای و هستی ... اینک من، فرزندی که با موی سیاه و دلی از امیدها سپید رفتم، و اینک با موی سپید و دلی از غم ها سیاه باز آمدم. با او آن چه می خواهی بکن که اینک بار دیگر به عتبه بوسیِ بارگاهِ جاویدانت آمده است و چنتایی ناچیز از آزمون بر دوش و سرمایه ای کوچک از عمر در چنتا دارد. ...».
۷۴۱۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : افسوس که "حافظه تاریخ" در پس پرده نهان گشته, سخن می گوید! (استفاده از نام های بی نشان, تنها بدلائل امنیتی در خور فهم و پذیرفتنی ست.)
هم میهن گرامی, خانم یا آقای "حافظه تاریخ", آیا باورتان اینست که حتی یک انسان را میتوان یافت که کامل و بی لغزش باشد؟ اگر مذهب-آلوده نیندیشیم, می بینیم که همه ی انسان ها (بدون استثنا) مجموعه ای از نقاط ضعف و یا قدرتند. داوری ما آنگاه رواست که برآمد کلی زندگی یک انسان را با سنجش کارهایش پیش رویمان بگذاریم. داوری های شتابان با برشماری یک یا چند نقطه ضعف (بدون هم-زمان-سنجی آنها با نقاط قدرت هر انسان) ره به انصاف و عدالت نمی برند. جای احسان طبری را کارش, که بخش ارزشمندی از فرهنگ و تاریخ ما ایرانیان را بنمایش میگذارد, تعیین می کند نه معیارهایی که بر بنیاد این یا آن نگرش برگزیده می شوند. شوربختانه, بسیاری از هم میهنان ما هستند که گداخته و "منزه" زندگی می کنند اما هیچ روشنایی به پیرامون نمی بخشند.
با ارج و دوستی
۷۴۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : احمد میرزا
عنوان : "نادره کار"ی که او بود
در محاصره ی کوتوله ها و حشرات الارض و راهزنان و پارازیت های تاریخی، آموزگار، مشعلدار و رهنمون جویندگان " حقیقت" بود. اورا چونان گالیله به استغفار و انابه وا داشتند و جانش را فرسودند اما ندانستند که می گوید "با اینحال می چرخد"و در آستانه ی صدسالگی اش صدایش جوان می شود تا بخواند: ای نقش های اسلیمی. از رگه های آهن وشریان های طپنده! در این پویهء شگرف انسانی چه بسیار انفراد حقیقت را دیده ایم ؛ و سراپا گوگرد جان ما شعله شد--زیرا از گپگ های تباهی بیزاری جستیم . آنچه یک روز واژه یی همه فهم بود امروزطلسمی است لعنت شده از خون و رنج در صندوقه ی سینه ی ما. و این ابرها از کوه سنگین ترند و هنوز یکی نگذشته، انبوهه یی سیاه تر پدید می شود.
۷۴۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : باران آذر مینا
عنوان : تراژدی احسان طبری
احسان طبری اندیشمند ی بود که در زمینه های فلسفی و نگارش تاریخ اندیشه ورزی در ایران کارهای در خور توحهی دارد . اما ار نظر سیاسی استالینیستی پیرو شوروی بود .پس از انقلاب همه ی توش وتوان فکری خود را در راستای دفاغ از خمینیسم ، خط امام و جمهوری اسلامی وتوجیه آن بکار گرفت . پس از دستگیر زیر فشارهای طاقت فرسای تیم بازجویی به سرکردگی حسین شریعتمداری درهم شکست و او را وادار کردند در تلویزیون ودر کتاب کژراهه به همه ی باور های خود پشن پا برند و اسلام بیاورد .او سرانجام در تنهایی و حصر در گذشت. سرنوشت تراژیک احسان طبری باید درسی شود هم برای روشنفکران و هم برای سیاست پیشگان .برای روشنفکران که اضولی مانند دفاع از آزادی ها ، حقوق انسانها و انسان دوستی را به پای این یا آن سیاست و ایدئولوژی قربانی نکنند وبرای سیاست پیشگان که هیچگاه با نیرو های ارتجاعی ( جه دینی و چه غیر دینی ) هم پیمان و همراه نشوند (حتا برای نبرد با امپریالیسم.)
۷۴۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : اگر ایرانی نیستید و طرفدار دول بیگانه هستید، لااقل انسان آزاداندیش و منصفی باشید!
ممکن است تعریف و تمجید همه طرفداران و از جمله نویسنده این «تجلیل نامه» در حد افراط «کاوه»ی و همه «اشارات» در مورد آقای طبری صادق باشد. ولی من فقط بیک نکته نادرست و واهی در این تجلیل نامه اشاره میکنم. نویسنده محترم نوشته؛ «طبری میهن دوستی دلباخته بود. ولی این میهن دوستی با مردم دوستی آمیخته بود و دلش همیشه برای رنجبران، تهی دستان و نفرین شدگان این سرزمین می طپید».
بگواه تاریخ، فهم «میهن دوستی» طبری را از زبان خود وی بشنویم؛ «ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن سخن نمیگوییم، باید معترف باشیم که دولت شوروی در ایران منافع جدی دارد. باید برای اولین بار و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است… عقیدهی دستهای که من در آن هستم این است که دولت به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانیهای انگلیسی و آمریکایی وارد مذاکره شود…». این بیان کسی است که در مخالفت با ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران «آلترناتیو» ارائه میدهد.
از جمع اینقبیل عوامل بظاهر «لغزشهای موقتی ضد منافع ملی» کودتای ننگین دربار ـ ارتجاع درون و بکمک نیروهای ضد آزادی و ضد انسانی دول قدرتمند نظامی اقتصادی جهان موفق گردید. سهم «طبری» ها در این ماجرا تا چه اندازه است نه من و نه آقای عاصمی بعلت عدم دسترسی کافی بمدارک و شواید تاریخی نمیتوانیم حکم صادر نمائیم و در چنین تجلیل نامه نمیتوان کسی را «تبرئه» کرد. امروز حاکمیت آخوندها در ایران بدون زمینه سازی و کمکها ی «بی شائبه» این چنین طرز تفکر ضد سوسیالیستی و وابسته بدول خارج ممکن نبود.
۷۴۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : "به سیر سالها (احسان) تدارک دید آن "آن" را"!
هم میهن ارجمند، آقای عاصمی، درود و سپاس فراوان بر شما!
نوشتار بهنگامی بود که بار امانتش را تا اذهان خوانندگان بر دوش کشیدید. براستی هم که تبهکاران اسلام-باور و سرمایه-ستایان غارتگر میدانستند که اگر چنین چراغی را فروزان و گردنده، رها بگذارند، شب-پرسه ی پنهانی شان را برملا خواهد کرد (برای نمونه، نگاهی به آنچه در مناظره های ایدولوژیک گفته شد بیندازیم). بیجهت نبود که در "توبه نامه" برایش نوشتند که در مناظره ها "اذهان جوانان را به گمراهی" کشانیده بود! اکنون که خوشبختانه پلیدی فرو-سوزان ست, در پرتو روشن اش به نیکی پیداست که او "از همان آغاز ره، عزم سفر را جزم" کرد و با اندیشه ورزی، پژوهش در تاریخ و پرورش ادبیات کشورمان، "آن جاودان را در جهان خود پدید" آورد و در "آنی", که بیدارستان اندیشه ی انسانی بود، جاودان, بر جا ماند!
۷۴۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : روانش شاد
با سلام..
از مردان استوار و با فضیلت تاریخ ایران بود.
روحش ارام و ازاد باد.
م.رفعت
۷۴۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۵
|