تا که مردُم بسته ی زنجیرِ ناآگاهی اند،
غزل
اسماعیل خویی
•
بر یلانِ نسلِ پیشین نیز نتوان بست امید:
گفته ام زین پیش کاینان کوه هایی کاهی اند.
هر گروهی، راستی را، یک گروهک بیش نیست:
گر که مردُم خواه یا میهن گرا یا شاهی اند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۵ -
۱ می ۲۰۱۶
تا که مردُم بسته ی زنجیرِ ناآگاهی اند،
دین فروشان همچنان سرمستِ افزون خواهی اند.
وز دگر سو، تا که شیخان بر سرِ کارند،باز
مردُمِ ما همچنان در یوغِ نا آگاهی اند.
نیز تا این چرخه ی شومِ تباهی نشکند،
نیکخواهان جان نثارانِ امیدی واهی اند.
بر یلانِ نسلِ پیشین نیز نتوان بست امید:
گفته ام زین پیش کاینان کوه هایی کاهی اند.
هر گروهی، راستی را، یک گروهک بیش نیست:
گر که مردُم خواه یا میهن گرا یا شاهی اند.
زنده بودن شان، به دور از مردُمان ، جان کندن است:
زآن که زآن دریا برون افتاده مُشتی ماهی اند.
من به دانشجوی و زن، در نسلِ نو، دارم امید:
کاین دو، همخوان با زمان،سوی رهایی راهی اند.
نه مصدق شان بُوَد رهبر، نه استالین، نه شاه:
و نه، چون من،مردُمان را یاورِ افواهی اند.
ورکه، چون من، خیزش اندیشی توهم، بینی عیان
کاین دو هم زانان که در میدانشان می خواهی اند.
آزمونگارند و پویان راهِ وارستن ز شیخ؛
نیز از آن آدمکُشان کاو را کنون درگاهی اند.
پنجم امرداد۱٣۹٣،
بیدرکجای لندن
|