بحران ونزوئلا و فرجام خرده پارادایم سوسیالیسم دولتی سوار بر جنبش های اجتماعی! - تقی روزبه

نظرات دیگران
  
    از : فرهاد عاصمی

عنوان : تشکر از روشنگری
پاسخ نظریه پرداز، آقای تقی روزبه روشنگرانه است. اما نه برای راهنمایی ”چپ“، که باید چه استراتژی را در شرایط کنونیِ تفوق نیروی ارتجاع دنبال بکند. موضع او روشنگرانه است در نشان دادن موضع «سوسیال دموکراسی غرب»ی که او نمایندگی می کند. سوسیال دموکراتی که در همه کشورهای جهان کنونی، مجری نسخه نولیبرال دیکته شده توسط سازمان های سرمایه مالی امپریالیستی است.
بحث در باره ”دموکراسی مشارکتی“ که آقای تقی روزبه برای جامعه بشری در آینده مطرح می سازد، در ظاهر بیان جدیدی از برداشت مارکس- انگلس در مانیفست حزب کمونیست را تشکیل می دهد که باید ”چپ“ تحقق بخشد. اما بحث بر سر ”چگونه رسیدن به آن مرحله“ مطرح است که در باره آن، نظریات این اندیشه پردازان پیگیر نیست. برای مبارزه امروز، اندیشه سوسیال دموکرات تنها اجرای اقتصاد سیاسی سرمایه مالی جهانی شده امپریالیسم را پیشنهاد می کند که هیچ پیامد دیگری ندارد، جز ابدی ساختن نظام سرمایه داری و تبدیل کشورهای پیرامونی، ازجمله ایران، به نومستعمره ی اقتصاد جهانی شده امپریالیسم!
از اشتباه های گذشته تنها زمانی می توان آموخت و تکرار نکرد، که تجربه گذشته را به طور مشخص مورد بررسی انتقادی قرار داد. با پرچم «فرجام خرده پارادایم سوسیالیسم دولتی» به این هدف جدی نمی توان دست یافت. پیشنهاد آقای روزبه برای ”اقتصاد سیاسی“ ای که ”چپ“ باید در ایران به مورد اجرا بگذارد، چیست؟ شکافتن این اقتصاد سیاسی در این سطور ناممکن است. در صفحه توده ای ها به آن پرداخته شده است و علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند. شاید آقای روزبه نیز نظر تکمیلی و تدقیقی برای پیشنهاد در توده ای ها داشته باشند. www.tudehiha.com
۷۴٣۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : تقی روزبه

عنوان : در پاسخ به دو نظر
آقای آرامی پرسیده اند که مثا دولت مادورو چه کارهائی باید بکند یا می کرد که از این نوع بحران ها به در آید وخواستار یکی دومثال شده اند.
در پاسخ باید بگویم که این نوشته نقدی است به کلیت یک مدل وشیوه دست یابی به سوسیالیسم. یعنی تصرف قدرت ماشین دولتی و انجام یک سری اقدامات ضدسرمایه داری از این طریق یک سوسیالیسم دولتی و از بالا. درنوشته امده است که [واقعیت آن است که در جهان گلوبالیزه شده توسط سرمایه جهانی، دولت ها سوای رنگ و بوی محلی و برخی خودمختاری ها در حوزه های محدود، ... در کل و در کارکردهای عمومی بخشی از اجزاءماشین"دولت جهانی" سرمایه داری جهانی محسوب می شوند ... که در صورت هرنوع تخطی توسط مکانیزم های گوناگونی تنبیه شده و سرجایشان نشان می شوند. باین ترتیب سکانداری دولت توسط مدعیان چپ و یا حامیان جنبش های اجتماعی و ضدسرمایه داری، جز کنارآمدن باسرمایه داری و تبدیل شدن به کارگزارآن ها و یا غرق شدن در انبوه بحران های غیرقابل کنترل راهی ندارند. بنابراین غرق شدن در این نوع بحران ها اجتناب پذیراست.]
با عنایت به چنین نقدی البته نمی توان از دارنده چنین نظری انتظاراصلاح و بهبود سیستم کنونی را داشت. چرا که او نگاشته است برای این مدل در افق کنونی راه نجاتی دیده نمی شود...
با این همه با نگاه و الهام از این نقد اگر بخواهیم به مصداق جلوی ضرر را هرجا بگیری نفع است، کاری بکنیم: بنظرمن بهترین کارآن است که اولا دولت مدعی کارگری و سوسیالیستی تحت هیچ شرایطی جلوی مردم و کارگران و زحمتکشان قرارنگیرد و دست به سرکوب آن ها نه نزد و حالت سرکوب و فوق العاده نظامی -امنیتی ایجادنکند. هم چنین اگر مبنا را بر نقش آفرینی و مشارکت و مداخله مستقیم یعنی دموکراسی مستقیم و شکل گیری و تقویت مجامع خودحکومتی مردم بگذاریم، بهترین کار آن است که دولت اجازه شکل دهی چنین شبکه های مستقل را در تمامی سطوح جامعه و کشور فراهم کند (نه دولت ساخته و تحت کنترل بلکه به معنی واقعی مستقل و البته تمکین به خواست های آن ها). به این ترتیب نوعی حضوردوگانه کارگری-مردمی در کنارنهادهای رسمی وجود پیداکند و خودمردم و کارگران از منافع و آرمان های خود به فاع برخیزند. ثالثا در همین آمریکای لاتین ما تجربه ساسندیینست ها در قدرت را هم داریم که وقتی با مقاومت و جنگ داخلی روبروشدند و نتوانستند پیش بروند، تن به همه پرسی مردم داده و از قدرت کنارگرفتند اما چنان که دیدیم لااقل حیثیت و دستاوردهای خود را به عنوان سرمایه اجتماعی برای مراحل بعدی حفظ کردند (منظورم اقتباس نیست بلکه این است که کنش های دیگری هم متصور است). اینها البته ملاحظات کلی هستند و بدیهی است که بدون حضورمشخص و میدانی نمی توان روی سوالات و مسائل و وضعیت مشخص طرح و برنامه مشخصی داشت. ...
وفاداری به روح دیالتیک منفی که در نوشته آمده، قبل از هرچیز به معنی آن است که مبنای حرکت را آگاهی منفی یعنی عدم تکرارآن چه که نادرستی اش تجربه شده است قراردهیم، آنگاه است که شرایط برای آنکه راه های دیگری را تجربه کنیم بازمی شود...
درموردملاحظات آقای عاصمی باید بگویم که تحلیل یک الگوی مدعی سوسیالیسم و چالش برانگیز از قضا خود مصداق یک تحیلیل مشخص است. تحلیل مشخص الزاما به معنی تحلیل در اجزاء یک یک سیستم که کلیتش زیرسوال رفته نیست. علاوه براین وقتی از سوسیالیسم سخن می گوئیم یعنی داریم از سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان سخن می گوئیم؛ اما نه با فاعلیت دولت و نه فقط اقتصادی بلکه هم چنین درحوزه قدرت و انتقال هردو آن ها به سلب مالکیت شدگان. دولت خودابزاری بورژوائی است و نشان داده که وکیل امینی برای اجتماع نیست و نمی توان به نیابت از جامعه به آن اطمینان داشت. سوسیالیسم دولتی و از بالا چنانکه تجربه داده است هردو را به باد می دهد و راهی به ناکجاآباداست و نه بسوی مالکیت اجتماعی و بسوی رهائی و آزادی. ضمنا در نوشته به توطئه ها و تبدیل شدن ماشین دولتی یه ابزارتنیبه و علنی و مخفی اشاره شده اما ان ها خود بخشی از مشکل هستند و نه توجیه کننده وضعیت. بهمین دلیل فهم چرائی کارکرداین توطئه ها و چگونگی موفق شدن در برابرآن ها مطرح است . همانطور که در نوشته آمده یکی از مشخصات بارز سوسیالیسم بدیل پیوندناگسستنی عدالت و آزادی است که سنتزتجربه شکست خورده سوسیالیسم دولتی بلوک شرق و تجربه سوسیال دموکراسی غرب است...
۷۴٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : جای تاسف از وضع در ونزوئلا در مقاله خالی نیست؟
جورج لوکاش، فیلسوف مجاری، «دیالکتیک منفی» را «نفی دیالکتیک» می نامد، «نفی تحلیل مشخص شرایط مشخص»!
بی جهت هم نیست که نظریه پرداز تقی روزبه در پایان مقاله قادر به طرح هیچ دورنمایِ مشخصی برای نبرد واقعی امروز، نبرد در جریان که ”چپ“ در آن می سوزد، نیست و ارایه نمی دهد که ابرازنظر کننده داود آرامی در باره آن نی پرسد: «دولت مادورو چه کارهایی باید بکند و می کرد»؟
کلیه نمونه هایی که برای توصیف بحران در ونزوئلا در مقاله ذکر شده است، ردیف کردن ظاهرامر بحران است. تحلیل مشخص هیچ کدام ارایه نمی شود. برای نمونه تحلیل تاثیر توطئه های سرمایه داران کمپرادورِ سلب قدرت اقتصادی نشده، جایی در ارزیابی ندارد. مارکس بر ضرورت ”سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان“ اشاره دارد که نظریه پرداز در مقاله خود موافقتی با آن ندارد! همچنین در مقاله، تحلیلِ نقش فشار و توطئه های سرمایه امپریالیستی و نقش مشخص امپریالیسم آمریکا برای ”جارو کردن حیات خلوط خود“ (آمریکای مرکزی و جنوبی) خالی است و لذا مقاله به سطح تحلیل مشخص شرایط مشخص که اسلوب دیالکتیک ماتریالیستی است فرانمی روید.
برای آشنا شدن با نظر جورج لوکاش درباره «دیالکتیک نفی [منفی]»، علاقمندان می توانند به آدرس زیر در صفحه توده ای ها مراجعه کنند http://www.tudeh-iha.com/?p=۶۵۱&lang=fa دیالکتیک نفی‏‏‏ یا نفی‏‏‏ دیالکتیک؟ (بخش اول) مکتب فرانکفورت در پرتوی‏‏‏ مارکسیسم
۷۴٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : داود آرامی

عنوان : ممنون خواهم شد که مثلا یکی دو مسال بزنید از کارهایی که باید کرد
متشکرم از مقاله خوبتان ،
ممنون خواهم شد که مثلا یکی دو مثال بزنید از کارهایی که باید کرد ؛
مثلا دولت مادرو چه کار و یا کارهایی باید بکند و یا می کرد که از این نوع بحرانها به در اید .
سپاس، داود
۷۴٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣۹۵