پوپولیسم یعنی ناتوانی دمکراتها


اجلال قوامی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ دی ۱٣٨۵ -  ۲۲ دسامبر ۲۰۰۶


ظهور پوپولیسم چه نسبتی با ناآگاهی مردم و عدم چرخش اطلاعات دارد؟
آیا می‌توان پوپولیسم را به عنوان تب ناشی از یک بیماری تشخیص داد؟
تبی‌که بی تردید خود بیماری نیست.بیماری که عواملی چون دوگانگی اقتصادی، همزیستی ساختارهای مختلف متعلق به ادوار مختلف، محرومیت‌های ناشی از الیتیسم افراطی و ...آن را تشدید و تعمیق می‌کند و از درون خود   مردمی ناراضی، عاطفی، مواج و شورشی   را در پهنه اجتماع می‌گستراند. مردمی که براثر حسرتها، وعده‌ها و تبعیض ها به جان آمده‌اند، مهیا می‌شوند تا در یک فرایند احساسی و نه عقلانی به پوپولیسم تن بدهند. مقال زیر اندکی به این مهم می‌پردازد.
۱-   نظریه پوپولیسم همچون شکل کلاسیک نظریه امپریالیسم فرهنگی، بر آراء هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامه مردم را افرادی ناآگاه، منفعل، بی‌تمیز وضعیف می‌پندارد. جامعه شناسان در مباحث جامعه شناسی از سه مقوله ساختارهای   اجتماعی ، روابط اجتماعی   و بدنه اجتماعی   سخن می‌گویند. این بحران در سه محور مذکور   غالباً بر سه محور می‌چرخد: آشفتگی ساختارهای   اجتماعی، اقتصادی، تشتت در قدرت سیاسی   حاکم و غیبت گفتمان غالبی که شکل گیری   فرهنگی و ذهنی یک «ما»ی منسجم اجتماعی   را میسر می‌سازد. همدستی این سه وضعیت سلبی، زمینه ساز   وقوع حتمی یک ایجاب است با نام‌های   گوناگونی چون شورش، خیزش‌های   توده وار   و پوپولیسم.
پوپولیسم در بسترهای   دوگانگی ساختار   اقتصادی، شکل گیری طبقات اجتماعی   جدید و غیبت آگاهی طبقاتی، توزیع نابرابر فرآورده‌های توسعه، تمرکز قدرت و ثروت از یک سو و تکه پارگی بدنه اجتماعی، ضمن آسیب پذیری و فقر از سوی دیگر امکان و شانسی بروز پیدا می‌کند، با وضعیتی که خود منجر به بحران مشروعیت قدرت می‌گردد. بحران مشروعیت قدرت مسلط، یکی دیگر از شرایط بروز پوپولیسم است، بحرانی‌که تمامیت سیستم نمایندگی را در برمی‌گیرد. پوپولیسم از یک سو محصول تجزیه کردن و انهدام امر جمعی است و از   سوی دیگر در حسرت و در تلاش برای بازسازی مناسبات جدید و روابطی که به او امکان تجربه تعلق به یک مالکیت تعلقی مواج، عاطفی، بی ثبات اخلاقی، متاثر از   هیجانات غیر عقلانی و مستعد تخریب را بدهد. پوپولیسم در نتیجه نوعی مصادره امید است از   سوی گردانندگان آن. امید به بهره‌مندی   توسعه، امید به داشتن سهمی در قدرت و امید به داشتن هویت. پوپولیسم وعده دموکراسی، عدالت و امنیت دوباره به همه کسانی است که از قدرت محروم، از امکانات بی بهره و از امنیت ساقط‌اند.
۲- در وضعیت پوپولیستی، نخبگان و نهادهای   واسط به حاشیه راند، و یا حذف می‌شوند. منطق و عقلانیت در فضای احساسی و دروغین حاکم و رعیت پرور، حذف می‌شود   و این مساله به نوبه خود   راه را برای   مشارکت عقلانی نخبگان و نهادهای   مدنی مسدود می‌کند.
پوپولیسم ثمره تهییج توده‌ها توسط رسانه‌های   تحت‌کنترل دولت است. هر دو اندیشه دموکراسی و پوپولیسم به حاکمیت مردم می‌اندیشند.
اما در دموکراسی قانون و در پوپولیسم ایدئولوژی حکومت می‌کند. پوپولیسم بیانگر سیاستی است که به طور مستقیم با حرفهای   مردم جهت گیری می‌کند. پوپولیستها به نارضایتی مردم چنگ انداخته و راه حل‌های آسانی   را ارایه می‌دهند که با پیش داوریهای   مردم مطابق و همساز باشد. پوپولیسم ها برنامه‌های پایه‌ای برای رفع مشکلات ندارند. هنر پوپولیست‌ها در این است که برای مسایل   پیچیده، نسخه‌های از پیش تهیه شده می‌آورند،چرا که هدف آنها کسب وحفظ قدرت است. اگر سیاستمداران در سخن با خواست و عمل خود نیازهای مردم را پیگیری کنند، دمکرات هستند . اما خواست و فکر مردم یکدست و یکپارچه نیست و از این رو ممکن است عوام فریبان و جزم‌گرایان با استفاده از   شرایط، خود را نماینده مردم معرفی نمایند. تا هنگامی که گفتمان دموکراتیک کارکرد داشته باشد، پوپولیستها هیچ شانسی برای قدرت ندارند. اگر احزاب دموکراتیک اتحاد و عمل و نیروی کافی نداشته باشند، راه برای پوپولیسم باز می‌شود. پوپولیسم یعنی ناتوانی دموکراتها.
پوپولیسم بیش از آنکه یک ایدئولوژی و حتی استراتژی سیاسی باشد، یک وضعیت اجتماعی است، که تلفیقی از ناآگاهی مردم و سودجویی از مفهوم دمرکراسی است. به عبارت دقیق‌تر، جماعتی که به عنوان موتور تحولات اجتماعی در جامعه با وضعیت پوپولیستی عمل می‌کنند، یک جمع‌که دارای یک سازماندهی مدنی   باشد، نیست، بلکه توده‌ای   بی شکل است که ناگهان از شعاری، از کسی، یا به خاطر هدفی ایده آل و آرمانی   به پا خاسته است. در این وضعیت است که فرد یا جریانی به این موج اجتماعی   را همسو با خواست، اهداف و منافع خویش می‌بیند، موج سواری را آغاز می‌کند   و امکان از میدان به در کردن رقبا و تثبیت یا تحکیم قدرت خویش را می‌یابد. در جوامعی که مناسبات دموکراتیک نهادینه شده باشد، امکان اعمال این   سیاستها بسیار اندک است، چرا که حتی اگر   آن جریان موج سوار واقعا نماینده خواست اکثریت جامعه باشد، باز هم مجاز نیست که حقوق اقلیت را رعایت نکنند، چه برسد به آنکه این وضعیت اجتماعی را زمینه حذف رقبا قرار دهد.بهرحال با این همه، عوارض پوپولیسم دیر یا زود خود را نشان خواهد داد و موجب انشقاق جناح حاکم خواهد شد و روابط میان جامعه و حکومت به سوی نفرت و خصومت میل خواهد کرد و بسیاری   از   متحدان حکومت خواهند کوشید که حساب خود را زودتر از بقیه از حاکمیت جدا کنند.