از : ایکاروس
عنوان : به نام "چپ" به کام راست
نمی دانم این جوابیه ای که به من داده شده از طرف همین گروه است یا شخص سومی مرا به آن مقاله ارجاع داده است؟ به هر حال فرقی نمی کند. موضوع روشن شدن مطلب است. راستش مضمون و محتوی نظر من این است که این گروه به اصطلاح چپ اصولا" هویت چپ ندارد. شما اگر اسم آنها را از مقاله بردارید از کجای محتوی مقاله و نظر آنان میتوانید بفهمید که یک گروه و نیروی چپ آن را نوشته است؟ فرق این مواضع با مواضع اصلاح طلبان حکومتی در کجاست؟ چه وظایفی برای چپ قائل هستند؟ استراتژی و هدف آنها چیست؟ خود می گویند "حاکم کردن تفکرات خاتمی و روحانی (و ایضا" رفسنجانی و ایضا" لیست کذایی امید) بر حکومت". آیا قبول دارید چپ و طبقه کارگر صف مستقل نیاز دارد؟ اگر پاسخ منفی است که همان نشانه عدم داشتن هویت چپ است و اگر آری است پس این صف کجاست؟ خود می گویند فعالیت در نهادهای حکومت اسلامی است. بخوانید: "تدوین، تصویب و اجرای قوانین، انتخاب نمایندگان در نهادهای گوناگون، نظارت برکارکرد نهادهای اجرایی، قضایی و تقنینی حتی با استفاده از همین قوانین معیوب از آن برای دستیابی به اهداف ملی و دموکراتیک". این گروه اساسا" وظیفه ای خارج از این چارچوب برای خود و طبقه کارگر قائل نیست. در بیانیه ای که پیش از انتخابات سال ۹۲ دادند، "سند سیاسی اقتصادی چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی" آب از لب و لوچه آنها راه انداخته بود و خود را موظف به حمایت از آن می دیدند. یعنی حتی تا بیست سال آینده برای خود وظایف و استراتژی ای جهت خروج از این حکومت نمی بینند. آنها می گویند وضعیت و شرایط و توان جنبش مردم اجازه کاری بهتر از این را نمی دهد. پرسیدنی است این شرایط چگونه باید تغییر کرده و توان پیدا کند؟ با فعالیت تدریجی در درون جناههای حکومتی و گرفتن تدریجی قدرت از ولی فقیه، همانگونه که گفته اید؟ یعنی همراهی با توهم اصلاح طلبان و "لیست امید" حکومتی. نه دوستان، این گروه چپ نیست. به نام "چپ" است به کام راست.
۷۴۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : به ایکاروس
عنوان : مراجعه کنید به جوابیه این گروه در بخش مقالات وارده همین سایت
در آنجا نوشته اند: "ما همواره برای بیان نظراتمان از ساده ترین اشکال بهره گرفته ایم تا نیاز به تفسیر نداشته باشد. ما بارها گفته ایم در انتخابات ها و سایر فعالیت های اجتماعی از جمله فعالیت های صنفی ـ سیاسی شرکت میکنیم که نقش ولی فقیه را در حیات سیاسی کشور کم اثر و در نهایت بی اثر کنیم، نظارت استصوابی را از میان برداریم، زمینه انتخابات آزاد را فراهم و به آزادی های سیاسی و حقوق شهر وندی دست یابیم. در این راستا معتقدیم که امروز حاکم کردن تفکر خاتمی یا روحانی (بخوان اصلاح طلبی) _ در شرایطی که با ظرفیت و توان جنبش مردمی امکان گزینه بهتری، نه در پیش رو بلکه آن سوی چشم اندازها هم متصور نیست _ بر احمدی نژاد و جلیلی (بخوان اقتدارگرایی ولایت فقیه) ارجح است. ما مجلس با اکثریت طرفدار دولت روحانی و اصلاح طلبان را بر این مجلس اصولگرای ذوب در ولایت ترجیح میدهیم و برای رسیدن به آن میکوشیم. اگر شما گزینه دیگری که قابل تحقق و متضمن منافع بیشتری برای مردم میشناسید، بدون نسبت دروغ و اتهامات و خیال بافی ها اعلام کنید، تا با شما همراه شویم. اگر اینگونه نیست که تا کنون نبوده میتوان جبران مافات کرد، پلی میان سی سال پیش و امروز بزنید و با مردم همراه شوید".
۷۴٣٨۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : ایکاروس
عنوان : لنگان در پی
آیا چنین گروه سیاسی که خود را منتسب به چپ می داند، برای خود سطحی بالاتر از "حدود متوسط جامعه" و منافعی بالاتر از "منافع معقول طبقات میانی جامعه" قایل است یا خیر؟ اگر هست پس وظیفه اش در رابطه با ارتقا سطح عمومی مبارزه و خواست کارگران و زحمتکشان به سطحی فراتر از سطح "منافع طبقات میانی" چیست؟ و اگر نیست پس به عنوان یک گروه چپ چه نیازی به وجودش است و اساسا" ضرورت موجودیتش از کجا ناشی می شود و منافع کدام طبقه را نمایندگی می کند؟ در واقع اگر به دلیل نبود نیروی پیشتاز آگاه، مردم کار خود را با آنچه که موجود است به پیش می برند و بنا بر تجارب تاریخی دچار فریب شده و مرتکب اشتباهات تاریخی می شوند، همچنان که در رابطه با انتخاب رهبری خمینی جنایتکار و جمهوری اسلامی شدند، شما گروه "آگاه" در کجای این هنگامه ایستاده اید؟ آیا به به و چه چه گفتن به این "انتخاب" مردم ادای وظیفه "آگاه گرانه" شماست؟ آیا به عنوان یک نیروی "آگاه" به راستی معتقدید که همسو شدن با منافع بخشی از نیروی بورژوازی آنهم از نوع دینی که دستش به فساد و خون نیز آلوده است و انتخاب برخی جنایکاران رژیم به نمایندگی، تحت عنوان "لیست امید" می تواند "عالی ترین اعمال سیاسی و اجتماعی" باشد؟ مضحک اینکه گفته اید: چنین کنشی منجر به "اخراج نظریه ای از حکومت شد که جز استبداد و الغای جمهوریت و حاکمیت تامه گروهی اندک از روحانیان و سرمایه داران و پادگانی های نوفاشیست و بوروکرات های مطیع و ریاکار چیز دیگری را جستجو نمی کرد"؟ که خود به معنی ایجاد نظریه دموکراتیک مبتنی بر جمهوریت در حاکمیت شده است. این نظریه اگر سر برآوردن تئوری "شکوفایی جمهوری اسلامی" از گور نیست پس چیست؟ مضحک تر اینکه این چنین کنش دنباله روانه به قول خودتان از سر استیصال نبود نیروی آگاه پیشتاز را به تفکر ژرف و عمیق مارکس در مورد اعتراضات توده ای، نسبت می دهید. با چنین درک وارونه ای از مارکس است تعجبی ندارد که نیروی پیشتازی در عرصه اجتماعی نمود ندارد.
۷۴٣۶۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آرمان
عنوان : این همه صغرا کبرا کردن برای توجیح بقای رژیم
فقط مانده بود که از مارکس برای توجیح بقای رژیم استفاده کنند که کردند!
؛مارکس در مصاحبه خود با نشریه نیویورک ورلد گفته بود: در جایی که اعتراض مسالمت آمیز مطمئن تر و سریع تر جواب میدهد قیام و شورش دیوانگی است. پس بیائیم برای تقویت خردمندی و تعقل و تقویت بنیادهای عمل سیاسی ملی و توسعه مبارزه طبقاتی و اموزش زحمتکشان و تجهیز آنان به دانش و تجربه سیاسی، فرصت های مقدور و موثر را از مردم دریغ نکنیم. ؛
مارکس این گفته را در مورد رژیم آدمکشان و شیادان نزده بود که این امامزاده های خردادی از آن برای منصرف کردن مردم از مبارزه به آن متوسل شده اند!
۷۴٣۶٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|