رنج های افغان!
مصاحبه کمپین حمایت از مهاجرین افغانی ساکن ایران با یک جوان افغانی در ایران


کمپین حمایت از مهاجرین افغانی


• نیروی انتظامی , وزارت کشور و وزارت کار همراه هم شروع به جمع آوری کارگران از محل کارشان نموده اند. کارمند وزارت کار به همراه نیروی انتظامی بدون اطلاع قبلی وارد ساختمان می شوند و همه را بدون اینکه اجازه بدهند تا کارگر دست و صورت خود را بشوید بازداشت کرده و بعد از ان مستقیما به اردوگاه میفرستند. در انجا سرشماری شده وراهی مرز می شوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ دی ۱٣٨۵ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۰۶


اجرای طرح اخراج مهاجرین افغانی از کی شروع شده است و نحوه اجرای آن به چه صورتی میباشد؟
 
حدود۱ماه قبل این طرح را اغاز کردند. که دراین طرح نیروی انتظامی , وزارت کشور و وزارت کار همراه هم شروع به جمع آوری کارگران از محل کارشان نموده اند. کارمند وزارت کار به همراه نیروی انتظامی بدون اطلاع قبلی وارد ساختمان می شوند و همه را بدون اینکه اجازه بدهند تا کارگر دست و صورت خود را بشوید بازداشت کرده و بعد از ان مستقیما به اردوگاه میفرستند. در انجا سرشماری شده وراهی مرز می شوند. کلا از زمان بازداشت تا عبور از مرز ۲۴ ساعت هم طول نمی کشد. نمونه اش هم چند مهاجر که در جوادیه تهران زندگی می کنند- علاوه بر آن در کارگاه های خیاطی و جاهای دیگر بازرسی می کنند تا هر گاه کارفرمایی کارگر افغانی داشته باشد او را شدیداَ جریمه کنند. در بعضی موارد دیده شده که حتی کارفرما را تا ٣ ماه زندانی کرده اند. اگر در محلات مشاهده کنند که افغانها مشغول کاسبی از قبیل میوه فروشی وسبزی فروشی هستند آنها را بازداشت می کنند و پس از انتقال به کلانتری از آنها تعهد نامه کتبی می گیرند و اجازه کار ازاد را هم به افغانها نمی دهند.
در بسیاری موارد افغانها را اذیت و آزار می کنند و هر آنچه که از دهانشان بیرون می آید به افغانها میگویند. بدون آنکه ذره ای به شخصیت و سن و سال بنگرند.
 
شما چند سال است که در ایران زندگی میکنید و آیا دولت ایران به شما امکاناتی را برای بهتر زندگی کردن داده است؟
 
ما در سال ۱٣۶۴ وارد ایران شدیم. من در ان وقت کودکی ۲ ماهه بودم. حدود ۲۱ سال می باشد که در ایران زندگی می کنیم. دولت ایران تا به حال به ما که به عنوان پناهنده وارد ایران شده ایم هیچ امتیازی نداده است. به ما کار دولتی نمی دهند. بیمه نمی کنند. سند به نام ما نمی زنند. در بسیاری از جاها دست مزدمان را بالا می کشند و نمی دهند- هر سال که کارت های پناهندگی را عوض می کنند از ما (افغانهای دارای مدرک) مبالغ هنگفتی به بهانه های واهی می گیرند. مالیات سالانه را از روی قبض های آب, برق, تلفن و گاز پرداخت می کنیم که به صورت آبونمان می باشد اما امسال مبلغ (یکصد و هفتاد هزار تومان) بابت عوارض شهر داری از ما   و تمام افغانی ها گرفته اند که در قبال آن یک نامه بدین منوال به ما داده اند.
برادر گرامی جناب آقای اذر نیا
مدیر   کل دفتر اتباع و مهاجرین خارجی
احتراماً باز گشت به نامه شماره ۲۱۷-۵۱ش-م۴۴ مورخ٨۵/۴/۲۷ ونامه شماره ۱۷/۲/۱٨۴٨ مورخ ٨۵/۶/۵ بدینوسیله آقای *** مبلغ ***ریال
.طی فیش شماره ***به حساب شهرداری نزد بانک ملی شعبه فشم جاری ۹۰۰۰۱ کدبانک ۲٣٣٣ واریز نمودند
مراتب جهت استحضار و بهره برداری ارسال می گردد. ضمناَ این گواهی ارزش قانونی دیگری ندارد.
با تجدید احترام
محمد حسین حاجلو
شهردار اوشان, فشم, میگون
    تلفن:۲-٣۲۲٣۲۰-۰۲۲۱                 نمابر:٣۲۲٣٣۱۰-۰۲۲۱   ٣۲۲۴٣۰۰-۰۲۲۱       تلفن گویا:(۱٣۷)و   ٣۲۲٣۰۲۰-۰۲۲۱   
                                       Email:mail@qasran.org
Web Site WWW.Gasran>org
--------------------------------------------------------------
 
عوامل این دولت نیزبه افغانها از یک سو مانند دشمن برخورد می کنند. در بسیاری از مناطق استان ساوه شبانه وارد ساختمانها و یا جاهایی که گمان دارند در انجا افغانها هستند یورش می برند و کارگران را در خواب غافلگیر کرده آنها را بازداشت و روانه اردو گاه می کنند. شهر پرند در ساوه نمونه بسیار خوبیست برای تحقیقات از افغانها.
 
وضعیت زندگی افغانی های ساکن در ایران چگونه میباشد؟
 
همه افغانها در تلاش هستند تا خرج ومخارج خود را تامین کنند. از یک سو گرانی کالاها و از سوی دیگر دستمزدهای پایین ما را بر این داشته که هر کاری که از عهده آن بر می آییم انجام دهیم. در کارهای ساختمانی حداکثر دستمزد یک کارگر ۷۰۰۰ تومان است در حالی که نان هر عدد ۷۵ تومان شده. کرایه خانه ها به مردم فشار آورده ودر این اثنا پیدا می شوند افرادی که دستمزد کارگران را به بهانه هایی نمی دهند و یا کمتر از حد انتظار میدهند. بسیاری از افغانیهای مهاجر یا به کار دست فروشی مشغول اند و یا از کارهای سنگین درآمد دارند. اگر یک افغانی در ساختمان در حال ساخت اتفاقی برایش بیفتد اصلا مهم نیست و کارفرما خیلی ساده از آن می گذرد، تنها دلیلش هم این است که   ما افغانی هستیم. این است نمونه ای از حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران.
 
در صورت بازگشت به افغانستان چه سرنوشتی در انتظار اخراج شدگان خواهد بود؟
 
رژیم اسلامی ایران طرح بازگشت مهاجرین افغان از این کشور را به صورت اجباری و ضربتی عملا در دست اجراء گذاشته است. این طرح اخراج اجباری در حالی صورت میگیرد که افغانستان هنوز در بحران چندین ساله ی گرفتار است که   از دخالت   کشور های همسایه از جلمه رژیم اسلامی ایران ناشی میشود. صدور انقلاب اسلامی از سوی این رژیم به بیرون از مرزهای ایران و همسایگی افغانستان رو به بحران آن روز, با این کشور بستر مناسب برای صادر نمودن انقلاب اسلامی از سوی این رژیم شناخته شد. یکی از نتایج زیانبار این دخالت ها که منجر به   سرازیر شدن چند میلیون مهاجر به سوی مرزهای کشورهای همسایه شد, که با این یاد آوری   جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خمینی مرزهای کشورهای اسلامی را   در شعار از میان برداشت اما جمهوری اسلامی پس از آقای خمینی نه تنها مرزهای جغرافیایی به خود گرفت بلکه مرزهای مذهبی, نژادی و سیاسی گوناگون دیگر را نیز ترسیم نمود. اگر بدون تعارف به این مسئله بپردازیم حضور امریکا و غرب در افغانستان میتواند گزینه ی مناسب باشد که رژیم اسلامی ایران با اخراج اجباری صدها هزار مهاجر افغان به افغانستان و از همین گزینه با ایجاد بحران انسانی و اجتماعی در کشور که امریکا و غرب ظاهرا در پی تثبیت حکومت مردمی و با ارزش های دموکراسی هستند و با بنیادگرایی در حال مبارزه که به نوعی دست این رژیم را کوتاه ساخته است برای این رژیم اسلامی غیر قابل تحمل بوده و با اخراج مهاجرین و بحران سازی در داخل افغانستان مخالفت خود را ابراز کند. از آنجای که رژیم اسلامی ایران امریکا را دشمن قسم خورده خویش تلقی میکند اگر دست بازتر در امور داخلی افغانستان داشته باشد از هیچ دسیسه ی به هر قیمت دریغ نخواهد کرد همانطور که در گذشته ها   انجام داده است. پناه دادن به گلبدین حکمتیار و اجازه فعالیت حزب اسلامی در داخل خاک ایران و پنهان نمودن افراد القاعده فراری و اجازه عبور از این خاک به کشورهای مقصد را میتوان به عنوان نمونه از آن یاد آوری کرد- ایجاد مراکز جاسوسی در افغانستان تحت پوشش (دفتر نمایندگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)   در کابل و جلب و جذب عوامل برای وزارت اطلاعات   ایران در ایجاد کورسهای آموزشی برای خبرنگاران تحت سرپرستی آقای فلاح (سرباز گمنام این رژیم ) به عنوان رییس نمایندگی رادیو و تلویزیون ایران در سالهای ۱٣٨۱ و   ۱٣٨۲ از دیگر موارد دخالت این رژیم در امور داخلی افغانستان به شمار میاید. از پیامدهای ناگوار اخراج مهاجرین به این شیوه غیرانسانی توسط   این دولت, اکثر کسانی که دستگیر و اخراج می شوند. خانواده هایشان هیچ اطلاع از سرنوشت فرد اخراج شده ندارند و اکثر اخراج شده گان سرپرست و نان آور این خانواده چشم براه است- اخراج شده گان که همان کارگرانی هستند که با لباس   کارگری از محل کار و چکمه   به پا با حقارت و توهین ضرب و شتم نیروی انتظامی   بدون آنکه با کارفرما تصفیه حساب کرده باشند و مزد کارشان را   گرفته باشند به آنسوی مرز رانده میشوند و صاحب کاران سودجو از فرصت استفاده سوء نموده وهرگز پول کارگر که ماه ها برای آن عرق ریخته است پرداخت نمیکنند که این هم نوع حمایت از حق کشی های این دسته از صاحب کاران توسط دولت ایران محسوب میشود.
واین است عاقبت   زندگی در ایران. پس از ماهها دست مزد را نمی دهند یا هرگاه بدهند به بهانه هایی از دست مزد می کاهند. یک فرد که مدت ها در ایران کار کرده و بدون هیچ پولی بدین شکل به افغانستان باز گرداننده می شود, چه دارد که به خانواده خود عرضه کند. او که   برای خانواده خود تلاش کرده و تلاشش این گونه جواب داده شده چه می تواند بکند. در افغانستان به دلیل سالها جنگ و آوارگی افغانها, هیچ چیزی نیست که بتواند مردم را به مدت طولانی سر پا نگه دارد. اکثرا دوباره به ایران آمده اند. سیاست ایران یک سیاست دوگانه و کثیف است. به افغانها فشار می آورد تا زندگی را بر آنها تلخ کند تا هم از این رو به جهانیان بفهماند که ایران مقتدر است و کارهایش را با قلدری انجام می دهد و از طرف دیگر به امریکا و اروپا بگوید که شما   در افغانستان نمی توانید که راه را هموار کنید. اگر امروزه افغانها تحت ظلم و ستم هستند نتیجه سیاست های غلط و فریب کارانه دولت های ایران و پاکستان است- من از افغان هایی که از این طریق اخراج می شوند, می خواهم که   با کارهایشان   هرگز اجازه ندهند که دولت ایران به آنها کوچکترین بی حرمتی را بکند.
بسیاری از اخراج شدگان بدلیل بدهی   زیادی که داشتند و حق خوری کارفرمایانشان, زندگی شان را از دست داده اند و با مشکلات بسیاری از قبیل از دست دادن خانه و زمین تا طلاق همسر و عروس کردن دخترشان در سن و سال پایین رو به رو شده اند.
 
وضعیت کودکان افغانی در ایران از لحاظ درس خواندن و کودکان افغانی که به دلیل فقر مادی   مجبور به کار کردن هستند چگونه میبینید؟
 
بسیاری از کودکان افغان مجبور هستند تا در سنین پایین کار کنند و بخشی ازمخارج زندگی را تامین نمایند. زیرا دولت بخش نامه کرده است که تا افغانها مبالغی را به حساب دولت نریزند از ثبت نام آنها جلوگیری شود. برای دوره راهنمایی مبلغ چهل تا هفتاد هزار تومان می گیرند. در یکی از مدارس تهران از اولیای دانش آموز خواسته اند که علاوه بر ۴۵ هزار تومان, مبلغ ٣۵۰۰۰ تومان جهت کلاس تقویتی و مبلغ ۱۰۰۰۰۰۰ تومان اضافه بپردازند در غیر این صورت فرزند انها را به دلیلی اخراج می کنند. وقتی چنین شرایطی را پیش رومیگذارند که هرکه دارد درس بخواند و هرکه ندارد به سلامت, در این صورت بسیاری از افغانها که کارگر هستند نمی توانند که فرزندانشان را به مدرسه بفرستند و از آنها برای انجام کارهای افراطی جهت کمک خرجی بهره می برند. من هر روز شاهد کودکانی هستم که با سنین پایین دست فروشی میکنند. آن هم در این هوای بسیار سرد. شاید هر کدام روزی ٣۰۰۰ تومان هم در آمد نداشته باشد اما مجبورهستند که کار کنند تا زنده بمانند. در بسیاری از کارگاه های تولیدی با دستمزد هفته ای ۵۰۰۰ تومان کار می کنند. آیا در چنین شرایطی کودکان افغان را می توان یاری نمود در چنین کشوری که حتی مراکز آموزش خصوصی را که برای افغانها درس می دهند را تعطیل می کنند. کودکان نیز چون بزرگسالان از حمایت دولت برخوردار نیستند چون هرچه نباشد آنها افغان هستند دولت به جای اینکه با افغانها مانند دیگر پناه جویان برخورد کند مانند شهروندان درجه سه برخورد می کند به جای اینکه فرزندان را به درس خواندن تشویق نماید و به آنها امکانات درس خواندن دهد شرایط را طوری تنظیم می کند که انها از درس و مدرسه فرار کنند.
 
پیام شما به مردم و سازمانهای مدافع حقوق انسان در این باره چی میباشد؟
 
هم وطنان من از هرات هستم. وطنم را دوست دارم اما شرایط بد اجتماعی باعث شده که من و شما آواره کشورها شویم. اگر در وطنم صلع و امنیت بر قرار باشد من خالصانه به وطن باز می گردم وعاشقانه به کشورم و مردم خدمت می کنم و هرگز منت دولت ایران را نمی کشم. مردم ایران هم از دولت ناراضی هستند   اما اینها ظاهر قضیه را همیشه می بینند و تا پی به باطن می برند کا از کار می گذرد. من در تابستان دریک مغازه شاگرد بودم. تابستان تمام شد اما صاحب کارم نمی گذاشت که کارش را رها کنم چون به او خیانت نکردم. تمام حساب و کتابش دست من بود. درست یک هفته بعد از من او یکی از اقوام خود را آورد که جای گزین من کرد اما بعد از چند روز همان شخص, دخل مغازه را زد و مبلغ ۵۰۰۰۰۰ تومان را دزدید.
این است یک افغان. افغانها در ایران به کسی خیانت و تجاوز نکردند مگر کسانی که در ایران حقشان خورده شده و دولت آنها را بی گناه به زندان انداخته و آنها را آواره تر کرده. من   امید وارم که افغانستان به همان روزی برگردد که دولت ایران از یک مرز نشین افغان وحشت داشت.