بی‌حقوقی قانونی کارگران در جمهوری اسلامی


ناصر اصغری


• تمام تلاش جمهوری اسلامی این بوده که کارگران را بیحقوق‌تر کند. کارگری که قرارداد سفید امضا را می پذیرد و به شرایط بردگی کار پیشنهاد شده از طرف کارفرما تن می دهد، به رابطه کاری ای تن داده است که در ادامه بیحقوق کردنش در طول جمهوری اسلامی بر او تحمیل شده است. این رابطه از آسمان و یکشبه بر کارگر نازل نشده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٨ خرداد ۱٣۹۵ -  ۲٨ می ۲۰۱۶


انسان در سیستمی که باید تمام قوتش را بفروشد تا لقمه نانی برای زنده ماندن و تجدید قوا به دست بیاورد در واقع زندگی نمی‌کند، بلکه برای ثروت‌اندوزی صاحبان سرمایه فقط زنده است! زیر چکمه‌های سرکوبگران رژیم اسلامی، مسئله حتی دهشتناک‌تر هم شده است. کارگر را به گرسنگی می‌کشند، سرکوب می‌کنند و برایش ادا و اطوار هم می‌آیند. روزنامه "دنیای اقتصاد" در یک خبر گزارشی تحت عنوان "کارگران «قرارداد سفید» امضا نکنند" به نقل از محمد اصابتی، که مدیرکل بازرسی وزارت کار رژیم اسلامی هم هست نوشته است: "عدم تعادل در عرضه و تقاضای بازار کار منجر به وجود پدیده‌ قراردادهای سفید امضا شده است و کارگران مجبور به این امر می‌شوند اما دچار تخلف خواهند شد." در بخش دیگری می‌گوید: "علاوه بر آنکه بازرسان ضابطان دادگستری هم هستند، این بازرسان با امضای وزیر امکان ورود شبانه‌روزی به کارگاه‌های کشور را دارند و در صورت وقوع تخلف گزارشات لازم را به مراجع قضایی اعلام خواهند کرد که مبنای تصمیم‌گیری است."
اصابتی این حرفها را به چه کسی می گوید؟ "عدم تعادل در عرضه و تقاضای بازار کار" که معنای زمینی اش یعنی "بیکاری" حاصل چه سیاستهایی است؟ "پدیده قرارداد سفید امضاء" را چه کسانی در ایران خلق و متدوال کرده‌اند؟ واقعا باید رفت و دید که در کشورهای دیگر هم، سرمایه داران و دولتشان اینقدر وقیح هستند که سیاستهای خودشان را به ارواح نسبت داده باشند؟! گفتن "بازرسان" و "ضابطان" ال و بل می‌کنند هم به همان اندازه اظهارات دیگرش پوچ و بیمعنی هستند. در کشوری که فقر، زورگوئی، فساد و رشوه خواری تمام تار و پود جامعه را در خود فرو برده، بازرسی نه معنایی دارد و نه تضمینی. بازرس اگر با رقم رشوه صاحب کار وسوسه نشد، حتما با تلفن تهدیدآمیز یک پاسدار سر به یکی از باندهای رژیم اسلامی مسئله را فیصله خواهد داد. به همین سادگی است. در آن جامعه‌ای که اصابتی درباره رابطه کارگر و سرمایه‌دارش حرف می‌زند، کارگران هم زندگی می‌کنند و اگر از گفته‌های اصابتی مانندی تعجب نکنند، به این خاطر است که می‌دانند حاکمان آن مملکت وقیحترین انسان‌ها هستند.

بیحقوقی قانونی کارگران در جمهوری اسلامی
تمام تلاش جمهوری اسلامی این بوده که کارگران را بیحقوق‌تر کند. کارگری که قرارداد سفید امضا را می پذیرد و به شرایط بردگی کار پیشنهاد شده از طرف کارفرما تن می دهد، به رابطه کاری ای تن داده است که در ادامه بیحقوق کردنش در طول جمهوری اسلامی بر او تحمیل شده است. این رابطه از آسمان و یکشبه بر کارگر نازل نشده است.
جمهوری اسلامی می‌خواست با انکار کلماتی چون "کارگر"، "کارفرما"، "دستمزد" و غیره بر کارگران قرن ٢٠ و ٢١ شرایط بردگی دوران محمد و آل قریش را تحمیل کنند. اگر همین زور و قدرت نسبی کارگران هم نبود، به جای قانون کار امروز از لغاتی چون "در باب اجاره" و به جای کارگر از "اجیر" و "عمله" استفاده می‌شد. نتوانستند با قلع و قمعی که در سال ٦٠ شروع کردند کل جامعه را تا جائی که می‌خواستند به عقب برانند. با اولین موج اعتراضات کارگری متوجه شدند که گرچه توانسته بودند بخش عظیمی از فعالین و رهبران کارگری را به جوخه‌های دار بسپارند و شوراهای کارگری را سرکوب و منحل کنند، اما نمی‌توانند شرایط بردگی را یکشبه بر کارگران تحمیل کنند. مجبور شدند به مرور زمان و در مقاطعی که کارگر را در شرایط ضعیفتری می‌دیدند، طرحهای بردگی خود را پیاده کنند. "در باب اجاره" را تحت فشار اعتراضات وسیع توده کارگران غلاف کردند و بعد از چندین سال رفت و برگشت، بالاخره قانون کار اسلامی را تصویب کردند. این قانون کار، به یک معنا همان قانون کار بردگی بود، چرا که حق تشکل و اعتصاب را برای کارگر به رسمیت نمی‌شناخت. قانون کار در هر کشوری رابطه قانونی بین کار و سرمایه، و یا کارگر و سرمایه‌دار و کارفرما است. هر قانون کاری که تشکل‌های کارگری را از تنظیم و تضمین این رابطه حذف کند، حتی اگر در گفتار و بر روی کاغذ خیلی رادیکال و به نفع کارگر هم به نظر بیاید، همان در گفتار و بر روی کاغذ است.
بیحقوق کردن قانونی کارگران به همینجا ختم نمی‌شود. در عرض سه دهه گذشته‌ای که قانون کار ارباب و رعیتی شان را بر کارگران تحمیل کردند، چندین بار اصلاحاتی باز هم بیشتر به ضرر کارگران وارد و هر بار بخشی از کارگران را از شمولیت این قانون خارج کردند. و این بدین معناست که در هر کدام از این اصلاحات و خارج کردن بخشهایی از کارگران از زیر پوشش قانون کار، دست کارفرما را در تباه کردن آن بخش از کارگران کاملا باز گذاشتند.

دلسوزاندن محمد اصابتی برای کارگران بیحقوق قرارداد سفید امضاء و "هشدار" به کارفرمایان نشانه دیگری از به سخره گرفتن کارگران است. بیش از ٩٥ درصد نیروی کار جامعه را قراردادی کرده‌اند، اعتراض کارگر را به این وضعیت سرکوب می‌کنند و زندان‌ها را پر از رهبران و فعالین کارگری کرده‌اند، اما جلوی دوربین خبرنگاران که قرار می‌گیرند، تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازند.

کارگران این وضعیت را نمی‌پذیرند
اظهارات محمد اصابتی درباره قراردادهای سفید امضاء و "هشدار" دادن به کارفرماها، در واقع صدای اعتراض کارگران است که انعکاسش را در اظهارات افراد ضدکارگری چون محمد اصابتی که مجریان قوانین بردگی اسلامی هستند، می‌شنویم. موضوع تباه کردن زندگی کارگران با قراردادهای موقت و قراردادهای سفید امضاء موضوعاتی نیستند که امروز در اخبار آمده باشند که محمد اصابتی را از خواب بیدار کرده باشد. همچنانکه گفتم طرح بیحقوقتر کردن کارگران یک طرح اصلی حکومت اسلامی بوده. کارگران این وضعیت را نمی‌پذیرند و بارها و بارها با به خیابان آمدن و راهبندان، با تجمع جلوی محیط کار و ادارات دولتی و غیره و غیره گفته‌اند که این وضعیت را نمی‌پذیرند.