روشنک برای همیشه رفت


• روشنک تاج احمدی یک زن ۳۰ ساله ایرانی همراه ایزابلا دختر دو ساله اش روز شنبه ۲۱ ماه مه در شهر هورن هلند، مدتی بعد از طلاق از شوهرش خودکشی کرد ودر کانال آب "مارکر میر" غرق شدند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٨ خرداد ۱٣۹۵ -  ۲٨ می ۲۰۱۶



خبر خودکشی روشنک احمدی همراه با دختر دو ساله اش در سایت های فارسی زبان محلی و برخی رسانه های پرتیراژ هلند بازتاب یافته است.
به گزارش شبکه ایرانیان هلند، «تلگراف»، پرخواننده ترین روزنامه هلند، با چاپ عکسی از این مادر و فرزند نوشته است، «یک مادر که عاشق دخترش بوده، چطور می‌تواند خود و فرزندش را بکشد؛ این پرسشی است که در شهر هورن فکر مردم را به خود مشغول کرده است…»

روشنک تاج احمدی از سال ۲۰۱۳ به همراه همسر هلندی اش در هورن زندگی می کرده است. روز شنبه ناپدید شدن آنها چند ساعت پیش از حادثه به پلیس گزارش شده بود. اجساد روشنک و دخترش لحظاتی بعد در Hulk در کنار Markermeer پیدا شد. تلاش برای بازدگرداندن آنها به زندگی توسط ماموارن اورژانس بی فایده بود.

از علت اقدام وی به خودکشی اخبار متفاوتی در رسانه های خبری هلند منتشر شده است. سایت خبری تلگراف در گزارش روز گذشته ی خود نوشت که قضیه اخراج روشنک به ایران و یا همان لغو مجوز اقامت او در هلند به خاطر مشکلات وی با شوهر هلندی اش باعث آن شده که روشنک دچار مشکلات روحی شدیدی شود و از روی ناامیدی دست به این کار بزند.

روشنک تاج احمدی از سال ۲۰۱۳ به همراه همسر هلندی اش در هورن زندگی می کرده است. همسایگان گرچه از زندگی خصوص آنها اطلاع چندانی نداشته اند ولی به رسانه ها گفته‌اند، مشخص بود که مشکلی در رابطه این زن و شوهر وجود دارد.

به نوشته ی سایت محلی سروش ساعاتی بعد از انتشار خبر تکاندهنده خودکشی، خبرنگار rtvnh نامه ای را در محل حادثه غرق شدن روشنک پیدا کرد، که محتوی آن نشان می دهد تراژدی مرگ روشنک و دخترش تحت شرایط نگرانی از «لغو مجوز اقامت و احتمال بازگشت اجباری» چگونه شکل گرفت.

در گزارش سایت rtvnh.nl آمده است: در شهر هورن، در محلی که روز شنبه مادر ایرانی به زندگی خود و دخترش پایان داد، یک نامه ی خداحافظی پیدا شده است.

این نامه توسط گزارشگر rtvnh.nl پیدا شده است. در این نامه گفته شده که خودکشی روشنک نتیجه یک ناامیدی مطلق بوده است. او می خواسته به همراه دختر دو ساله اش (ایزابل) به ایران برگردد، اما با مخالفت همسر هلندی سابقش روبرو شده است.

در بخشی از این نامه که توسط فردی با نام کیس Cess خطاب به روشنک نوشته شده، آمده است: “بزرگترین آرزویت این بود که به همراه دخترت به ایران برگردی، آنجا خانه و محل زندگی خانواده ی تو بود. اما نمی توانستی گذرنامه ی دخترت را از همسرت بگیری و این کار یک کودک ربایی بود.”
بنا به برخی نوشته ها روشنک متولد شهر اهواز بود.

در قسمتی از این نامه آمده است: “روز شنبه پیامهایت را گرفتم. به من گفتی که دوستم داری و از من خداحافظی کردی. در آن لحظه با تو تماس گرفتم. اما پاسخی ندادی. ساعاتی بعد متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است. متاسفم که در آن لحظه که به من نیاز داشتی نتوانستم در کنارت باشم. تو زیباترین دوستی بودی که در تمام زندگی ام داشته ام. “

محتوی این نامه در سایت rtvnh.nl منتشر شده است. روشنک در این نامه با نام رُز خطاب شده است.

ترجمه متن این نامه را به نقل از سایت سروش می خوانید:

رُز عزیزم

در این نامه تلاش کردم تا داستان تو را بازگو کنم و وضعیتی که تو را به این تصمیم وادار کرد را شرح دهم. تا زمانی که تو را می شناختم،

همیشه درگیر مشکلات فراوانی بودی. توسط همسر سابقت به هلند آمده بودی و در حالی که شما به تازگی صاحب یک دختر شده بودید، او دوست دختر دیگری داشت و تو را از خانه بیرون کرده بود.نامه به روشنک تاج احمدی

تو از ایران آمده بودی و می خواستی زندگی جدیدی را بهمراه خانواده ای جدید در این کشور شروع کنی.

در نگاه تو، همسرت صاحب همه چیز بود. در کشورش زندگی می کرد، خانواده اش را داشت، دوستانش در کنارش بودند، درآمد خوبی داشت، صاحب یک خانه بود، دوست دختر داشت و یک دختر زیبا (دختر تو).

تو هر روز باید در یک کارخانه به سختی کار می کردی تا بتوانی هزینه اجاره و مخارج زندگی ات را بپردازی. این تنها کاری بود که تو به عنوان یک خارجی می توانستی انجام دهی. در حالیکه این حق را داشتی که از طرف همسرت حمایت شوی، هیچ پولی از او دریافت نکردی. تو حتی برای خودت خانه ای نداشتی و مجبور شدی اتاقی اجاره کنی.

می خواهم وضعیت این روزهای تو را شرح دهم. وضعیتی که باعث این حادثه ی تلخ شد.

رابطه من و تو نیز سرانجامی نداشت و به خاطر مشکلاتی که تو داشتی از هم پاشید. من هم نمی توانستم همیشه به مشکلات تو گوش دهم.

گاهی اوقات، تو به قدری افسرده بودی که من توانایی کنار آمدن با آن را نداشتم. در آن موقع تو را از خانه ام بیرون کردم.

بعد از پایان رابطه ی ما، رفت وآمد مان ادامه داشت. تو بهترین دوست دختر من بودی و ما اغلب همدیگر را می دیدیم.
بزرگترین آرزویت بازگشت به ایران به همراه دخترت بود. آنجا خانه تو بود و خانواده ی تو در آنجا زندگی می کردند. مدت ها برای بازگشت در حال برنامه ریزی بودی، اما این کار امکان پذیر نبود. گذرنامه دخترت نزد همسرت بود و با انجام این کار بدون اجازه او، به کودک ربایی متهم می شدی.جرات انجام این کار را نداشتی چون می دانستی بالاخره پیدا خواهید شد.

هفته ها برای تو به سختی می گذشت. انتظار داشتم که با این وضعیت شغلت را سریع از دست بدهی. تعداد دفعات کمی که دخترت را دیدی متوجه شدی که او از تو بیشتر فاصله می گیرد. دخترت هر روز هلندی تر می شد و این برای تو دردناک بود که نمی توانستی با دخترت به زبان مادری ات صحبت کنی.

چهارشنبه به خانه ی من آمدی و گفتی که قصد داری با دخترت این جمعه به جای زیبایی بروی و برای این کار خودت را آماده کردی. از تو پرسیدم که میخواهی به ایران بروی، اما تو به من گفتی که این کار امکان پذیر نیست. سرانجام بعد از پرسش های فراوان منظور واقعی تو را متوجه شدم. از دست تو عصبانی شدم و به تو گفتم که نمی دانی چه می گویی از تو خواستم سریعا به خانه ات برگردی.

روز بعد نگرانت شدم و با تو تماس گرفتم. در این تماس حالت خوب بود و با هم شوخی کردیم و خندیدیم. آن موقع برای من واضح بود که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

روز شنبه دو پیام از تو دریافت کردم ” دوست دارم ” و “خداحافظ”. همان موقع با تو تماس گرفتم. اما پاسخی از تو نشنیدم. لحظاتی بعد بود که متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است.

هنوز هم باور نمی کنم که تو این کار را انجام داده ای. اما تو آن را انجام داده ای. بعد از این همه تلاش راه دیگری به غیر از این پیدا نکردی و همان طور که خودت گفته بودی خودت دخترت را به دنیا آورده ای و خودت هم او را از دنیا خواهی برد.

نخواستی او را پیش کسی بزاری که همه آن چه را که داشتی، از تو گرفته بود. کما و بیش به من گفته بودی که قصد چه کاری را داری. با اینکه به آن باور نداشتم سعی کردم تو را منصرف کنم. خیال می کردم که موفق شده ام!

متاسفم که در آن لحظه که به من نیاز داشتی نتوانستم در کنارت باشم. در آن زمانی هیچ آینده ای را برای خودمان نمی دیدم. تو زیباترین دوستی بوده ای که در تمام زندگی ام داشته ام. تا تمام عمرم دوست دارم و تو را هرگز فراموش نخواهم کرد.”

دوستدار تو Cees