به کجا چنین شتابان؟ - محمد اعظمی

نظرات دیگران
  
    از : البرز

عنوان : اگر شما متحد با کسی یا جریانی باشی...
آرمان شیرازی گرامی، اگر به معنای واژه ی "اتحاد" توجه کنیم، این معنا مساوی و یکسان با معنای واژه ی "وحدت" نیست. به بیانی دیگر اگر شما متحد با کسی یا جریانی باشی، لزوماً با آن کس یا جریان یکی و یگانه و محلول در هم نیستی.
و اساساً یکی و یکسان گرفته شدن این دو مقوله است، که سرانجام گرفتن کارِ اتحادی پایدار در چپ را همواره به تعویق انداخته است.
و یکی از عللی که مانع از صدور «...اعلامیه مشترک پیرامون عمومی ترین موارد همه-پذیر...» شده و همچنان میشود، عدم اعتقاد نیروهای مختلف چپ به وحدت، و سوء استفاده ی برخی جریانات، برای به زیر بیرقِ قدرتِ خود کشاندن دیگر نیروها تحت عنوان وحدت است.
۷۴۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : "البرز" گرامی، برای گسترش و سازندگی گفتگو می نویسم
در دو نوشتار نخست کوشیدم نشان دهم که در راستای همکاری و همراهی و کار مشترک روی اصول همه-پذیر (با نمونه های داده شده) است که "نگرش ها وسیعتر, اندیشه ها پر بار تر و افق ها گستره تر می گردند و جزئیات و اشکال کار آشکار تر می شوند. در چنین فرآوردی, اختلاف ها به آسانی بر طرف می شوند و نزدیکی نیروها و پیشرفت کارها سریعتر می گردد." درست در همین راستا ست که نخست به اتحاد و سپس به وحدت می توان رسید. اگر این کوتاهه را می پذیرید که نیاز به پاسخ های پیاپی از سوی من و شما نیست وگرنه، پیشنهاد می کنم (بجای سوی دادن توجه به تفاوت میان اتحاد و وحدت) جزئیات فرآورد (پروسه) اتحاد و وحدت را از دیدگاه خود بنویسید تا علاقمندان به نگرگاه شما نیز آشنا شده و بیندیشند. گمان نمی کنم که هیچ چشم-در-راه رهایی کشورمان را بتوان یافت که از چنین گسترش در گفتگو استقبال نکند.
از سوی دیگر، برای شما، من و دیگر همراهان بویزه برای همه نیروهای درگیر در این پروژه (چه اتحاد باشد و چه وحدت) یافتن پاسخ باین پرسش که "چرا نیروهای چپ حتی یک اعلامیه مشترک پیرامون عمومی ترین موارد همه-پذیر (مانند نوروز، روز زنان، روز کارگر، و یا آزادی زندانیان سیاسی) نمی توانند (یا نمی خواهند) بیرون بدهند؟" حیاتی ست. این پاسخ، پرتوی بر اشکالات پنداری و رفتاری کوشندگان خواهد افکند و می تواند نوش دارویی جانبخش را به کام چپ "از توان افتاده" بریزد تا که برخیزد و نخستین گام را در راه اتحاد بردارد...
با ارج و دوستی به شما و همه همراهان دگر.
۷۴۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : فریبرز ستاری

عنوان : مسکوت گذاردن پروژه وحدت، گام موثر برای ادامه وحدت
مقاله آقای اعظمی سراپا گلایه است؛ گلایه از که؟ از کمیته مرکزی سازمانش. او که مسئول گروه کار تدارک و سازماندهی چپ است، قطعا می داند نماینده سازمان اتحاد فدائیان هم هست و در کسوت نماینده سازمان اتحاد فدائیان، در قبال وحدت چپ باید از موضع مشی سازمانش حرکت کند. ولی ایشان چنین نمی کند بلکه در جلوت اپوزسیون سازمانش در آمده است. وی همچنین در قبال سازمان فدائیان اکثریت به گونه ای عمل می کند تا خواننده تصور کند که او هم بر صندلی نمایندگی اتحاد فدائیان نشسته و هم نمایندگی سازمان فدائیان اکثریت عهده دار است. واضح است آقای اعظمی، از سازمان اکثریت در مقابل مخالفین درون سازمانی خود دفاع می کند، ولی چراچنین می کند؟ در جای دیگر آقای اعظمی نوشته " ما طرفداران وحدت در سازمان اتحاد فدائیان خلق در این دوره بیشترین فشار را به نمایندگان سازمان اکثریت وارد کردیم تا سریعتر موضع گیری کنند". پرسش این است که برابر کدام اصل اساسنامه خود را مجاز به اعمال فشار به سازمان فدائیان اکثریت می دانند؟ مضاعف بر این باید پاسخ بدهند چرا اعمال فشار؟ مگر شما مجازید برای حرکت سیاسی اراده گرائی کنید؟ آیا نباید نگران شد که شاید ولونتاریسم بر شما غلبه کرده است. شاید هم ارسال سیگنال شما در خدمت گرتیشی از سازمان اکثریت است؟ آقای اعظمی رهبری سازمان اتحاد فدائیان را به حرکت شتابزده منتسب می کند. من شتابزدگی را در وی می بینم که بدون آسیب شناسی فاز اول پروژه وحدت چپ به ادامه این پروژه کوشاست. مقاله در جای دیگر پرسشی دارد که کمیته مرکزی اتحاد فدائیان، برمبنای کدام مصوبه، شکست پروژه را اعلام نموده است؟" می پرسم؛ همین که پروژه نتوانست به یک منشور واحد به عنوان نقشه راه دست یابد برای اثبات شکست کافی نیست؟ همچنین برای کفایت بحث، آیا انصراف شورای موقت سوسیالیستها وعدم تمایل بخشی از سازمان اتحاد فدائیان دلیل غیرقابل انکار شکست پروژه نیست؟ آقای اعظمی پاسخ دهید از نگره شما نشانه های پیروزی پروژه وحدت کدامند؟ در پایان می نویسم که من نیز وحدت چپ ایران را باور دارم؛ ولی نتایج ناموفق فاز قبلی پروژه وحدت چپ اقتضا می کند که برای ادامه حرکت در قالب نوین و موثر، نیکوتر آن است ادامه پروژه مدتی مسکوت بماند تا بررسی ها و آسیب شناسی فاز اول صورت گیرد و بعد ازحصول نتایج آن ترتیبی اتخاذ گردد تا مبنا حرکت بعدی شود.
۷۴۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : غلام سفیدکوهی

عنوان : دوم دوست گرامی غلام سفید کوهی که اولین بار ظهور کرده
سلام دوباره به آقای اعظمی و خوانندگان ارجمند،

ممنون که آقای اعظمی لطف کرده و فقط به یکی‌ از هشت مورد سوال و پیشنهاد من واکنش نشان داده است، ولی‌ همانطور که خودشان اشاره کرده اند، امیدوارم سر فرصت به بقیه موارد پاسخ دهند.

مواردی را که من مطرح کردم ساخته خیال و وهم نیست، بلکه بر اساس تجربه عینی و زنده چند دهه شرکت آگاهانه و مستقیم همراه با مطالعه در بخشی از جنبش چپ در کشورمان است.

آقای اعظمی! اخبار روز یا هر نشریه معتقد به حداقل آزادی برای چاپ و نشر نظر خوانندگان اصولی دارند شناخته شده، و فکر نکنم که درج نام واقعی‌ یا مستعار جز این پیش شرطها باشد. در ثانی‌ ممکن است نویسنده داخل کشور باشد، آیا لازم است که دیگران از هویت ایشان مطلع باشند؟

میشود توضیح دهید با چه ابزار و وسیله‌ای شما به پنهان بودن نام واقعی‌ منتقدین نو ظهوری مثل من دسترسی‌ پیدا می‌کنید؟ که چنین مطمئن حکم میدهید؟

شما فعالیت سیاسی علنی می‌‌کنید و من حق دارم به عنوان یک شهروند آزاد از شما راجع به برنامه ‌ات که به سرنوشت من هم مربوط میشود سوال کنم.

اگر این را قبول نداری که اصلا با هم صحبتی‌ نداریم و عذر می‌خواهم که مزاحم شده ام، ولی‌ من اینرا حق خودم می‌‌دانم که به سهم خودم جامعه را از نتایج سیاسی - اقتصادی احتمالی‌ هر جریان سیاسی مدعی سهم در اداره کشور، آگاه نمایم.

سپاس
غلام سفیدکوهی
۷۴۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : بسیاری از مطالب که شاید در نظر اول بدیهی به نظر آید...
آرمان شیرازی گرامی، می نویسی؛ «در چند نوشته، شما تلاش کرده اید که تمایز میان اتحاد و وحدت را به خوانندگان "تفهیم" کنید. نا گفته پیداست که این تفاوت بسیار بدیهی ست و نیاز به چنین تلاشی نیست...»
و از سویی دیگر همانجا و بلافاصله می نویسی؛ «... از نگر گاه من، راه رسیدن به هر یک ازین دو پدیده کمابیش یکی ست»

اگر راه رسیدن به هر یک ازین دو پدیده را کمابیش یکی بدانیم، خود را گرفتار همان مخمصه ای خواهیم یافت، که الان درگیرش هستیم. به بیانی دیگر به عبث خواهیم پنداشت؛ وقتی دو یا چند نیرو بر سر چند موضوع یا یک رشته از مسائل اتفاق نظر دارند، آماده ی "وحدت" یا یکی و یگانه شدن هم هستند.

در مجموع بسیاری از مطالب که شاید در نظر اول بدیهی به نظر آید، با دقت در آن میتوان بوضوح دید، که آحاد تعاریف گوناگونی از همان به اصطلاح بدیهیات را دارند. و علت اصلی به تعویق افتادن اتحاد وسیع در چپ ایران هم، همین مخلوط کردن و یکی دانستن "اتحاد" و "وحدت" و راههای رسیدن به هر یک از این دو است.
۷۴۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : به هم میهن "البرز"
در چند نوشته، شما تلاش کرده اید که تمایز میان اتحاد و وحدت را به خوانندگان "تفهیم" کنید. نا گفته پیداست که این تفاوت بسیار بدیهی ست و نیاز به چنین تلاشی نیست. از نگر گاه من، راه رسیدن به هر یک ازین دو پدیده کمابیش یکی ست: همکاری و همراهی بدون پیشداوری، روی اشتراکات، که بعنوان یک فرآورد (پروسه) ویژگیهای یک فراورده (هدف) را بیرون از ترجیحات و سلایق افراد مشخص می کند.
پایدار و پیروز باشید!
۷۴۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : این دو مبحث جدایِ از هم هستند...
آرمان شیرازی گرامی، می نویسی؛ «...پرسیدنی ست اما که چرا در سه دهه ی گذشته هیچ گلی ازین استعداد و توان[اتحاد] شکفته نشد؟...»
به لحاظ آنکه صدای کسانی چون شما که خواهان "اتحاد"ند، در لابلای بحثهایِ پیچ در پیچ "وحدت" امکانِ شنیده شدن نیافته است. و چپ ایران نه تنها در سه دهه ی گذشته، بل از آغاز پیدایشش، بی توجه به عدم امکانِ "وحدت"، همچنان تمام نیروی خودش را صرفِ وهمی به نام "وحدت" می کند.
و وقتی می نویسی؛ «... اما چگونه می توان به (اتحاد) یا یگانگی (وحدت) دست یافت؟...»
گمانم بر این است، که در تصور شما "اتحاد" همان "وحدت" است. اگر به مطلب سابقم در پای همین مقاله مراجعه کنی آنجا توضیح داده ام که این دو مبحث جدایِ از هم هستند، و چرا.


آقای اعظمی گرامی، می نویسی؛ «... این امکان خوبی است که افراد می توانند آزادانه بنویسند. اما چقدر خوب بود پشت هویت ساختگی خود را پنهان نمی کردند...»
تصور می کنم، اگر بجای تمرکز بر اینکه این یا آن سخن را چه کسی گفت، تمرکزمان بر این باشد که دریابیم مفهوم و نتیجه ی سخنِ گفته شده چیست، قدمی اساسی در جهتِ بهره گیری کافی و کامل از خردِ جمعی برداشته ایم. در ثانی سود جستن از نامی استعاری هم در فرهنگ ما و هم در فرهنگ بسیاری از دیگر ملل در جهان پدیده ای شناخته شده و مرسوم است.
"ما" سالها زنده یاد احمد شاملو را با نام استعاری "الف. بامداد" می شناختیم. یا زنده یاد علی اکبر دهخدا سالها مقالاتش را با نام استعاری "دخو" منتشر می کرد.
در پاسخت به آقای سفیدکوهی می نویسی؛«... من بر این باورم با تفاوت های زیادتر با دیگران هم می توان وحدت کرد...» و مطلب من هم دقیقاً همینجاست، شما، من و منِ نوعی در این حالت با دیگران "وحدت" نکرده یکی و یگانه نشده، بل "اتحاد" انجام داده است.
و درست به همین خاطرِ تفاوتهای موجود است که نمیتوان در چپ ایران "وحدت" کرد، اما بر اساس اشتراکاتِ فراوانی که داریم، میتوانیم "اتحاد"ی فراگیر را حول برنامه ای مشخص سامان دهیم.
۷۴۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : آرزومند دیدار آنسوی هر دیوار، نیازمند بالا کشیدن خویش است از پستگاهی که بر آن استاده ست...
نگاهی به نوشتار های بلند و کوتاه در باره ی همکاری, اتحاد و وحدت میان نیروهای چپ بگونه ای باور نکردنی نشان می دهد که شمار زیادی از دوستان, هنوز, در پی آنند که "مرزهای اختلاف را روشن کنند." انگار که این "هم-آرزویان" باور ندارند که اختلافات, دست کم بخاطر تغییرات پیوسته ای که در گستره ی زندگی اجتماعی رخ می دهند, همواره وجود خواهند داشت. و تو گویی نمی دانند که چگونگی برخورد به اختلاف (یعنی پژوهش و طرح و تفاهم) به مراتب بسیار مهمتر از وجود خود اختلاف است.
دوستان! این فرآورد (پروسه) است که فرآورده (هدف) را می سازد. چرا یک هدف (که ویژگیهایش را بدلخواه خود تعریف می کنید) پیش روی نهاده اید و برای رسیدن به آن نقشه ی راه تدوین می کنید؟ از نگرگاه علمی لازمست که بیشینه ی نیروهای چپ چند اشتراک عمده ی استوار بر نیازهای میهنمان را (که فراوانند) بر گرفته و پیرامون آنها به کار مشترک بپردازند. در راستای چنین همکاری و همراهی ست که نگرش ها وسیعتر, اندیشه ها پر بار تر و افق ها گستره تر می گردند و جزئیات و اشکال کار آشکار تر می شوند. در چنین فرآوردی, اختلاف ها به آسانی بر طرف می شوند و نزدیکی نیروها و پیشرفت کارها سریعتر می گردد.
اکنون, پس از استیلای حکومت ویرانگر اسلامی, نسل سوم پا به فعالیت اجتماعی نهاده است و پاره ای هنوز برآنند که مرزهای اختلافات را روشن کنند. وانگهی، روی حل اختلافات (همیشه-موجود) "وحدت" کنند! آیا ننگ آور نیست که نیروهای چپ حتی یک اعلامیه مشترک پیرامون عمومی ترین موارد همه-پذیر (مانند نوروز، روز زنان، روز کارگر، و یا آزادی زندانیان سیاسی) نمی توانند (یا نمی خواهند) بیرون بدهند؟! اشکال پنداری و رفتاری ما در کجاست؟ به خود آییم! از چه اینگونه زمین گیر شده ایم؟
و در پایان، پیدا نیست که این مدعیان همکاری, اتحاد و یا وحدت برای رسیدن به آن "وحدت اصولی و بزرگ" چشم براه آمدن و رفتن چند نسل دیگرند! انگار که زندگی در خارج از ایران و نبود فشارهای دهشتناک درون کشور زمان را برای این دوستان بی پایان کرده است!
۷۴۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمد اعظمی

عنوان : با سلام
پیرامون مطلبم اظهار نظرات متفاوتی در جاهای مختلف شده است. می کوشم بدون وارد شدن به بحث در اجزاء و پلمیک های غیر مفید، در مطلب جداگانه ای به مواردی که به نظرم پرسش اند بپردازم. اما در ارتباط با این حاشیه نوشتن ها:
اول اینکه این امکان خوبی است که افراد می توانند آزادانه بنویسند. اما چقدر خوب بود پشت هویت ساختگی خود را پنهان نمی کردند. هویت ساختگی فرد را نسبت به گفته خود غیر مسئول و غیر پاسخگو می کند.
دوم دوست گرامی غلام سفید کوهی که اولین بار ظهور کرده و پرسش عنوان نموده است فرض هایش نادرست است و با تکیه بر این احکام غلط سئوال عنوان نموده است. سئوالات زیادند و فرضیات غلط زیادتر. من فقط برای اینکه حرفم را مستند کنم به پرسش اول می پردازم و از خیر برخورد با بقیه در میگذرم
غلام سفید کوهی پرسش اول خود را اینگونه طرح کرده است:
- علت به بن‌بست رسیدن شما با اکثریت اعضا و رهبری سازمانتان(اتحاد فدائیان خلق ایران)چیست؟ ایدئولوژیک، سیاسی، یا تشکیلاتی است؟
در این پرسش فرض را به بن بست رسیدن من با سازمان اتحاد فدائیان مطرح کرده است. این حکم از کجا آمده است. من از بحران در درون اتحاد فدائیان حرف زده ام اما اشاره ای نکرده ام که من به بن بست با اکثریت سازمان رسیده ام.
افزون بر این فرض دوم غط غلام سفید کوهی این است که مخالفان در وحدت را اکثریت سازمان اتحاد فدائیان معرفی می کند. این هم غیر واقعی است. در سازمان ما برای تائید و یا رد این پروژه اکثریت و اقلیت وجود ندارد. بنابراین وسط دعوا چرا نرخ تعیین کرده این رفیق عزیز، نمی دانم.
سوم تفاوت من با بخشی از رفقایم در اتحاد فدائیان آنچنان نیست که نتوانیم کار مشترک کنیم. من بر این باورم با تفاوت های زیادتر با دیگران هم می توان وحدت کرد. بنابراین طبیعی است که با رفقایم در اتحاد فدائیان بتوان ادامه داد. اما گویا رفقا برای کار در یک سازمان مشترک چارچوب ها را تنگ می گیرند و مرزبندی است که حرف اول را می زند. من در چارچوب اشتراکات تا کنونی که منتشر شده است، معتقدم در یک سازمان واحد کار مشترک نمود.
فکر می کنم بهتر است از فرصت استفاده کنیم و پرسش های واقعی را مقابل هم قرار دهیم تا کمکی به پیشرفت بحث بکند. اگر چنین کنیم شاید نیازی نباشد با نامهای متفاوت ظاهر شویم و پرسش هایی را طرح کنیم که پاسخش کمکی به باز شدن اذهان در ارتباط با پروژه وحدت نکند.
۷۴۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : "به کجا چنین شتابان" رفیق اعظمی
به نظر می رسد محمد اعظمی شتاب دارد هرچه زودتر بدون توجه به رعایت اصول و پرنسیب های یک وحدت "چپ" و آنچه در پیرامونش در درون "سازمان اتحاد فدائیان" و یا سازمان "اکثریت" می گذرد، با سازمان "اکثریت" به "وحدت" برسد. امری که سازمان "اکثریت" در سال ۶۰ به همین شتاب قصدش با "حزب توده" برآن بود و منجر به جدایی و تشکیل سازمان "اتحاد فدائیان" گردید. محمد اعظمی همان اصول را نادیده میگیرد که "اکثریت" در سال ۶۰ نیز. وقتی اصرار بر تنها اشتراکات دارد و موکول کردن اختلافات به بعد در حالی که توجهی به ماهیت اختلافات ندارد که چه بسا اختلافات ماهوی است (در واقع اگر فقط اشتراکات ملاک وحدت بود ، پس می بایستی با بسیاری دیگر نیروهای چپ که اشتراکات و اختلافات داریم نیز به وحدت می رسیدیم. لنین می گوید پیش از وحدت باید مرزهای اختلافات روشن گردد، البته اگر متهم نشویم که به دلیل رجوع به لنین ومارکس، خشکه مقدس و تقدس گرا و متحجر هستیم).، وقتی "اتحاد" و "وحدت" را یکی می کند و به قول "البرز" که می گوید "این بسیار غیر طبیعیست که بپنداریم، وقتی دو یا چند نیرو بر سر چند موضوع یا یک رشته از مسائل اتفاق نظر دارند، آماده ی "وحدت" یا یکی و یگانه شدن هم هستند" ، این را به آن می چسباند، وقتی قصد دارد بدون اعتنا به نظرات اکثریت رفقایش در کمیته مرکزی ، کار خودش را پیش ببرد و اقتاع آنها را توسط سازمان "اکثریت" "آب در هاون کوبیدن " می داند ، وقتی علیرغم وجود ابهام و اختلاف در درون کمیته مرکزی و کنگره در مورد پروژه وحدت ، اصول تشکیلاتی را نقض می کند و گویی اگر در هر موردی مصوبه ای نباشد هر کس می تواند کار خودش را بکند،وقتی حتی به نوعی اختلافات درون "اکثریت" در این مورد را هیچ می انگارد و می پندارد بدون آنکه "تحریکشان " کنیم کار خود را پیش ببریم، نشان از شتابی در کارش دارد که عاقبتش همچون عاقبت سال ۶۰ خواهد بود. "به کجا چنین شتابان" رفیق اعظمی؟
۷۴۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : بگذار آفتاب دوستی و همراهی همواره تابان باشد!
"البرز" درست می گوید که "چپ ایران استعداد، توانایی و امکاناتِ فراوانی در جهتِ "اتحاد" را داراست."
پرسیدنی ست اما که چرا در سه دهه ی گذشته هیچ گلی ازین استعداد و توان شکفته نشد؟ و چرا درین زمان دراز که گروه های چپ، در تنهایی خویش، پیرامون خورشید "نفی هر گونه استثمار" گردان بودند هیچ سیاره جذب آندیگر نشد اما تکه پاره شدن ها چه فراوان بودند؟!
آیا شور بختی از آن نیست که بیشینه ی این استعداد در جامعه ی خرفه آلوده ی ما کژ-پرورد بار آمده است؟ چنین استعدادی در جولان سراسیمه ی خود درهم شکننده ی فرصت هاست و، مانند تگرگ، کوبنده ی هر رویش و هر زایش هستی آور. کم نیستند کوشندگانی که, دانسته یا نا دانسته, با تکیه بر این پرورش کژ-بنیاد, گوش-بسته, دهان-گشاده و با آگاهی ناکافی به داوری نهایی پیرامون هر موضوع می پردازند. شاید بتوان گفت آنجا که پژوهش, خردورزی و تعهد دورنگرانه لازمه ی پیشرفت است, چه بسیارند آنانی که چیزی، که سودآور نیست، برای گفتن دارند...

اما چگونه می توان به باهماد (اتحاد) یا یگانگی (وحدت) دست یافت؟
گمان نمی کنم که هیچ نو-اندیش انسان دوست ایرانی را بتوان یافت که به یکی از موارد زیر ناباور باشد:
۱- برنامه پیشرفت اجتماعی همخوان با نیازهای کشور و بیشینه شهروندانش
۲- قانون اساسی همخوان با حقوق بشر
۳- برابر حقوقی همه ی شهروندان
۴- آزادی زندانیان سیاسی-عقیدتی
۵- جدایی دین از دولت
۶- آزادی انتخاب
۷- انتخابات آزاد

آیا این موارد (و دیگر موارد همه-پذیر) را نمی توان, جدا از پیشداوریها/پیش شرط ها/ترجیحات شخصی, به عنوان کار-پایه ی همکاری و همراهی بیشینه ی نیروهای چپ برگرفت و پیرامون آن به کار مشترک پرداخت؟ با کدامین منطق می توان اینهمه زمینه ی کار مشترک را نادیده گرفت و بدنبال "وحدت روی حل اختلاف (همیشه-موجود)" پای فشرد؟ مگر باور بر این نیست که "در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را، آزادی را، خود را"؟ آیا قانون زندگی جز اینست که در میان راه بگونه ای روزافزون "می بالد و به بار می نشیند، دوستی که توانمان می دهد" تا که ارابه ی درمانده در گردنه ی فلاکت را به همواره ی فردای ایران بتازانیم؟

با هر یاخته از جان باید دریابیم که "عشق ما نیازمند رهایی ست نه تصاحب" تا توانا باشیم که "در راه خویش ایثار (کنیم) نه انجام وظیفه"! بر ماست که از سرزمین منجمد باور ها و پرستشگاه شکل ها پای بیرون بنهیم و مطمئن باشیم که در پیگیری ایثارگرانه ی محتوی، بهترین شکل انجام کار جدا از پیش فرض ها خود را می نمایاند و ما ناگزیر (و سر بلند) از پذیرشش خواهیم شد.
۷۴۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵       

    از : غلام سفیدکوهی

عنوان : چند سوال و پیشنهاد خدمت آقای اعظمی
سلام به آقای اعظمی،
ممنون خواهم شد به عنوان علاقمندی به تغییر و تحولات چپ‌دمکرات ایران که فکر می‌‌کنم شما به آن تعلق دارید، اگر که آری، لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید:
۱- علت به بن‌بست رسیدن شما با اکثریت اعضا و رهبری سازمانتان(اتحاد فدائیان خلق ایران)چیست؟ ایدئولوژیک، سیاسی، یا تشکیلاتی است؟
۲- اختلاف شماها از کی‌ شروع شد؟ آیا قبل از طرح بحث پروژه ایجاد تشکل بزرگ چپ، هم این شکاف در سازمان شما بود؟
۳- رهبری سازمانتان شما را به زیر پا گذاشتن قوانین داخلی‌ متهم می‌کند، شما این را قبول دارید؟
۴- مگر پروژه ایجاد تشکل بزرگ چپ با کنار کشیدن سازمان شما به عنوان یک مجموعه‌ و سوسیالیستها با شکست مواجه نشده؟
پس چرا شما و همفکرانتان در سازمانتان بدون تعیین تکلیف با تشکیلات خودتان، مشغول گفتمان بر اساس همان قول و قرارهای باقیمانده از پروژه شکست خورده، با سازمان اکثریت و منفردین هستید؟
۵- بر اساس نوشته شما و اطلاعیه سازمانتان و همچنین دو عضو اختلاف نظر دار با رهبری سازمان اکثریت در مطبوعات، به نظر می‌‌رسد که نه تنها پروژه شکست خوده، بلکه باعث تنش و دوری بیشتر شده، چرا؟
۶- فکر نمیکنید که خیلی‌ خوشبینانه دست به این کار زده‌اید؟
۷- آیا بهتر نیست که شما انشعاب کنید و در جوی آرام با دو جریان همسو در آینده‌ی نزدیک تشکلی جدید ایجاد نماید؟
۸- آیا بهتر نیست که شما داخل اکثریت شوید، و از آنجا همین اهدفتان را به مورد اجرا بگذارید؟ حالا که این اکثریت آن اکثریت دوران "شکوفایی" یا "سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید" نیست. از همه مهمتر فرخ نگهدار هم کار تشکیلاتی نمی‌‌کند.
ممنون
غلام سفیدکوهی
سیزدهم خرداد نود و پنج
۷۴۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵       

    از : سیامک فرید

عنوان : آیا آنچه بدام انداخته اید واقعن شیر است؟
آیا آنچه بدام انداخته اید واقعن شیر است؟آیا اساسن این شکل از تعامل با منتقدین می تواند موجب وحدت گردد؟ آیا رفیق محمد اعظمی از خودش پرسیده است (ناراضیان) از چه ناراضی اند؟ و اصلن چه می گویند؟ رفیق محمد اعظمی و رفقای دیگر به نظر می رسد تصمیم خود گرفته اند شیر را دم حجله بکشند تا ناراضیان و ترسوها حساب کار دستشان بیاید . رفقا وحدت شما مبارک باشد ولی این وحدت هر چه هست وحدت بزرگ چپ نمی تواند باشد. نمی دانم شاید در آینده قرار است آن را تبدیل به وحدت بزرگ چپ کنید .این گوی و این میدان ! به هر حال رفقا قرار است با پروژه« شکار شیر» اشتباهات دوران شباب را جبران کنند امیدواریم آنچه به دام افتاده است واقعن شیر باشد ، زیرا متاسفانه فرصت جبران دوباره نخواهد بود.
۷۴۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : چپ ایران استعداد، توانایی و امکاناتِ فراوانی در جهتِ "اتحاد" را داراست
آقای اعظمی گرامی، ضمن سپاس از توجهی که به نظرم داشته ای، بایسته دیدم که بنویسم، این بسیار طبیعی است که دو یا چند نیرویِ در "مسیر اتحاد" و "خودِ اتحاد" کشمکش [بحث و گفتگوهای جدیِ مستدل] داشته باشند.
اما این بسیار غیر طبیعیست که بپنداریم، وقتی دو یا چند نیرو بر سر چند موضوع یا یک رشته از مسائل اتفاق نظر دارند، آماده ی "وحدت" یا یکی و یگانه شدن هم هستند.

اینکه در اتحادِ عمل پیرامون جشن اومانیته خدشه وارد آمده است. میتواند پیآمد یا واکنش دوستانی باشد که از فشاراتِ ناشی از "وحدت" بجان آمده اند. استباطم این است که، در هم آمیزی مصنوعی دو مبحث کاملاً متفاوتِ "اتحاد" و "وحدت"، اسباب اصطکاک درونی در اتحاد عمل پیرامون جشن اومانیته را موجب شده است.
به بیانی دیگر آنچه که پیرامون جشن اومانیته حادث شده، موید این نظریه است، که متحدان لزوماً قادر به وحدت نیستند. و سُراندن غیر محسوس مباحثِ وحدت در اتحاد در حالِ انجام، همان مانع اصلی در راهِ تشکیل اتحاد در درون جنبش فدایی بصورت خاص و جنبش چپ در صورتِ عامِ آن بوده است.

اتحاد و وحدت دو مبحث کاملا مجزای از همند. سابقه و تاریخ جنبش چپ در ایران بصورتی کاملاً شفاف به "ما" می گوید؛ تلاش در سمتِ وحدت یعنی آب در هاون کوفتن. چرا که نیروهایِ گوناگون چپ استعداد، توانایی و امکانات لازم برای "وحدت" را ندارند.

اما چپ ایران استعداد، توانایی و امکاناتِ فراوانی در جهتِ "اتحاد" را داراست. جایی که هیچ نیرویی زیرمجموعه ی نیرویی دیگر نبوده، بل همه ی نیروها با حقوقی مساوی و آزادانه برایِ رسیدن به اهدافی مشخص و تعریف شده تلاش می کنند.
۷۴۶۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۵       

    از : علیخانی

عنوان : نتیجه ی نشاندن ذهن در جایگاه عین
مدتها گفتند و شما نشنیدید و موضوع را در حد ممکن "ناموسی" کردید، چنان اراده گرایانه پیش تاختید که گویا "وحدت" موضوع مرگ و زندگیست. در حالیکه القاعده می بایست این پروژه بر اساس عینیات ساری و جاری در جنبش به منصه ظهور رسیده باشد نه اراده ی تنی چند.
جا دارد اشخاصی که از بنیانگذاران و راهبران "پروژه وحدت چپ" هستند (چهار نفر به نمایندگی از چهار جریان) بیایند و در یک کنفرانس خبری اعلام نمایند بر اساس کدام نزدیکیهای برنامه ای و کدام اتحاد عملهای مشترک به این نتیجه رسیدند که اینک زمان "وحدت" این چها جریان سیاسیست. تا بدینگونه مشخص گردد این "وجدت" آیا ناشی از زمینه های عینیست یا بر اساس ذهنیت افرادی چند!
اگرچه روندی که تا کنون در درون سه جریان اکثریت، اتحاد فدائی و جامعه سوسیالیستها این پروژه طی نموده بیانگر آنست که "عده ای ذرع نکرده پاره کرده اند" و پافشاری بر غلط بودن ارزیابیها برای شروع این پروژه اینک کار را بدانجا کشانیده است که پچ پچه های ناخوش آیند باز هم جدائی فضای سازمانهای اکثریت و اتحاد فدائی را پر کرده است.
جا دارد آنجا که درخواست جسارت برای دوستانمان داریم نگاهی هم به خود کنیم و در صورت یافتن آن رسما ً اعلام نمائیم: آرزوئی داشتیم، سعی نمودیم لیک موفق نگشتیم. تا بیش از این انرژی جنبش را به هرز نبریم و بپردازیم به آنچه ما را به گرد هم آورده.
۷۴۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمد اعظمی

عنوان : دوست گرامی البرز
دوست گرامی البرز. موضوعی که نوشته ای مساله بسیار مهمی است. من قبلا در مورد اتحاد چپ و حفظ تشکل ها حرفهائی زده ام. در رابطه با این موضوع بگویم که تقریبا همان محورهای نظری که مانع وحدت شده اند برای اتحاد چپ بیشتر مانع ایجاد می کنند. در چپ ایران هر گاه دو نیرو توانستند بدون کشمکش اتحاد عمل کنند، حتما قادرند وحدت کنند. و اگر بتوانند وحدت کنند آنگاه اتحاد عمل میکنند. چون مشکل سطح این شکل های تشکیلاتی نیست. ما در فرانسه با سازمان اکثریت و شورای موقت و کنشگران چپ در رابطه با جشن اومانیته اتحاد عمل داشتیم. هم شورای موقت و هم رفقای ما که پروژه وحدت را بی حاصل اعلام کردند، اتحاد عمل خود را برای جشن اومانیته قطع کردند. یعنی با سازمان اکثریت اتحاد عمل هم نمی کنند. از اینرو چه وحدت و چه اتحاد سیاسی و حتی اتحاد عمل در میان چپ ایران، مانعی مشترک دارند. اگر مانع برداشته شود، هم اتحاد چپ و هم وحدت عملی می شود.
۷۴۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : چپ مورد نیاز جامعه ای که براساس ساختار سیاسی دموکراسی اداره می شود
هراز چندگاهی مشاهده می شودنوشتاری هایی در رابطه با اینکه آنانی که هویتی را بنام چپ با خود دارند توان اینکه بتوانند مشترکاتی بیابند و همرایی هایی را باهم بیآفرینند یا اینکه به یک یگانگی برسند را ندارند. در اینجا پرسشی مطرح می شود آیا جامعه ایرانی که در پی گذرهایی است به نیروهایی بنام چپ آنهم براساس معیارهای قبلی نیازمند است ویا اینکه متحدشدن آنان را بسیار مهم می داند یا خیر؟ وچه آنان با هم همراه شوند یا نشوند از اهمیتی برای جامعه خواهد داشت؟ دیدگاهی است که می گوید: اگر اولویت جامعه در ساختار سیاسی کشور دموکراسی شود بعد از تحقق آن ساختار سیاسی ،جامعه خودش نیروهایی را تحت عنوان چپ که دیگر روش کار این چپ بر مبانی روش های آن چپ سنتی نخواهد بود را خواهد آفرید. و این چپ دیگر چپی خواهد بود که با پذیرش دمکراسی در جامعه در پی نقش آفرینی خواهد بود. اگر این دیدگاه را صحیح بدانیم! گروه هایی که هنوزخود را تحت نام چپ تعریف می کنند چاره ای نخواهند داشت که خود را با تحولات جامعه هماهنگ کنند تا بتوانند بعنوان نیرو های اثر گذار و بر قرار کننده ی دموکراسی در کشور دارای نقش شوند و سپس با توجه به شرایط بعدی در بازی های دموکراسی در پی اثر گذاری بر روند تحولات جامعه گردند. در غیر اینصورت گروه هایی خواهند شد که با خاطرات خود اظهار وجود کنند.
۷۴۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمد اعظمی

عنوان : چرا با نگفته ها مرزبندی میکنی احمد عزیز
احمد آزاد عزیز با سلام
من نظرم را مکتوب کرده ام و همه آنرا می بینند. برای اینکه بحث به بیراهه کشیده نشود بهتر است همان سخنان من نقد شود. چرا آنها را تغییر می دهی رفیق عزیز؟
من واژه "نارفیق" را بکار نبرده ام. شما و رفقایم در اتحاد فدائیان خلق را جزو نزدیک ترین یاران خود میدانم. واژه "متحجر" را برای فکر شما بسیار نامناسب و نچسب میدانم. این واژه من نیست. "خالی بند" را هم خودت می نویسی. اینها واژه های من نیستند و در ارتباط با شما اساسا بدان باور ندارم. من به اندازه کافی اختلاف و پرسش طرح کرده ام. چرا با چیزهائی که نگفته ام مرز کشیده ای. این واژه هائی که تو به نادرست از من نقل کرده ای از نظر من برای شما توهین آمیز هستند.
آرمانگرائی، تقدس گرائی، نداشتن جسارت سیاسی اینها از جمله کلماتی است که من نوشته ام. افزون بر این من به دو ادعای کمیته مرکزی پاسخ داده ام و پیشنهاداتی را هم طرح کرده ام. چرا وارد این سه نکته اصلی مطلب من نشده ای؟
به هر حال بیشتر تعبیر خودت را از معنای واژه های من به نام من داخل گیومه آورده ای. این نادرست است احمد عزیز! حتما میدانی که نباید حرف خودت را به نام من داخل گیومه بگذاری. این کار نارواست. چرا چنین رفتار میکنی؟
۷۴۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد آزاد

عنوان : بیماری چپ
بیماری در چپ وجود دارد که هر گاه رفیقان همرزم در صفوف یک سازمان که با هم اختلاف نظر دارند، به جائی میرسند که همکاریها دشوار میشود و جدا شدن ها آسان، به ناگهان«رفیق» ، «نارفیق» میشود و نسبتهائی متناسب با میزان «نارفیق» شدن نثار دیگری میشود. رفیق قدیمی من محمد اعظمی در این نوشته رفقائی، که بیش از بیست و پنج سال با آنها نه تنها در درون سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، بلکه به کرات در چارچوب کمیته مرکزی این سازمان همکاری و هم نشینی بوده است، را کسانی فاقد جسارت و اتکاء به نفس در رویاروئی با معضلات سیاسی - نظری، ترسان از مواجه با واقعیات و خشکه مقدس و متحجر مینامد و آنها را کلیدسازانی کهنه و قدیمی تعریف میکند که بلد نیستند کلید جدید بسازند!! ظاهرا این اکثریت رفقای قدیمی وی «خالی بندانی» بیش نیستند که در حرف یک چیز میگویند و در عمل کار دگر میکنند. و ....
من بر این باور بودم که این بیماری حداقل در جمع ما ریشه کن شده است ولی این نوشته نشان از باور نادرست من دارد و از این بایت بسیار متاسفم
با آرزوی خوشی و بهروزی برای محمد اعظمی
۷۴۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : آحادِ جنبش چپ ایران به "با هم بوده گی چپ" و تأثیراتِ مثبت آن بر زندگی مردمان کشورمان معترفند
آقای اعظمی گرامی، ضمن احترام به فعالیت صمیمانه و دلسوزانه ی شما در جهتِ طرح (پروژه) وحدت، وقتی به مجموعه ی فعالیتهای نزدیک به یک دهه این راستا می نگرم، برداشتم این است که مجموعه ی این فعالیتها به دلایلِ انشعاباتِ پیشین در جنبش فدایی بصورت خاص و کل جنبش چپ کشور بصورت عام کم توجه و گاهاً بی توجه است.
و همین کم توجهی به تاریخ گذشته سبب گزینش روش نه چندان مطلوب "طرح (پروژه) وحدت" شده است، به قسمی که در اثر این روش، کشدار شدن موضوع و پس نشینی نیروها پیشآمد کرده است.

تصور می کنم، آحادِ موثر جنبش چپ باید بپذیرند، که انشعابات و دلایل آنها در تاریخ جنبش چپ ایران واقعیاتی واقعاً موجودند. چرا که عدم پذیرش این واقعیات منجر به ایجادِ مکرر شرایطی شده و می شود که شما آن را صمیمانه و آشکار چنین توصیف می کنی؛ «... برای وحدت چپ تا آنجا که "خطر" عملی شدنش وجود نداشت، آغوش می گشودند، اما به محض جدی شدن آن، پا پس کشیدند...»

و اگر به مجموعه ی بیانیه ها، نظرات و مقالات در طول و عرض این یک دهه ی گذشته توجه داشته باشیم، میتوانیم ببینیم که اکثر قریب به اتفاق آحادِ جنبش چپ ایران به "با هم بوده گی چپ" و تأثیراتِ مثبت آن بر زندگی مردمان کشورمان معترفند. این همه یعنی چه؟
این همه بدین معناست، که آحادِ چپ علاقمند به "با هم بوده گی" هستند، اما از "وحدت" گریزانند. چرا؟
چون در اشکال تشکیلاتی سابق فرد و نظر فرد دائم تحت تأثیر موثرین پر نفوذ تقریباً به هیچ گرفته می شد. به بیانی دیگر "کلید جدید" در اکثر مواقع و موارد «... در مجموعه کلیدهای پیش ساخته قدیم...» گم می شد.

در شاید نزدیک به پنج سال گذشته بی آنکه دخالت مستقیمی در کار "طرح (پروژه) وحدت" داشته باشم، در بخش نظراتِ مقالات متعدد، و نیز در مقالاتِ مستقلی که خود نوشته ام، تأکیدم این بوده، که بیائیم، بجای، "وحدت" و ادغامات تشکیلاتی، روی حفظِ شکلِ تشکلات موجود، و اتحادی دموکراتیک، منطقی و عملی بر سر فراگیرترین خواستها و مشترکات تمرکز کنیم.
۷۴۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵