ما و کیروش - توضیحی در مورد نگرش ما به سرمربی تیم ملی فوتبال
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٣ خرداد ۱٣۹۵ -
۲ ژوئن ۲۰۱۶
* آب از سر چشمه گل آلود است!
کرد سنندجی: ری کلمنته مربی نامدار اسپانیا قرار بود سر مربی تیم ملی فوتبال ایران شود. این واقعه در سال ۲۰۰٨ اتفاق افتاد اما وی با این که رقم قابل توجهی هم دریافت می کرد و پیش قرار داد را هم امضا کرده بود در ماه مارس همان سال پاسخ منفی و قطعی خود را به فدراسیون فوتبال ایران داد. وی معتقد بود که اوضاع نابسامان سیاسی و کمبود امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در ایران برای یک مربی حرفه ای دشوار و غیر قابل قبول است.
بعد از کش و قوس های زیاد سرانجام عباس ترابیان مدیر روابط بین الملل وقت فدراسیون فوتبال گزینه گفتگو و مذاکره با کارلوس کی روش دومین مربی صاحب نام و معروف را برگزید و سرانجام در روزی که در امارات تیم بازمانده افشین قطبی از جام ملتهای آسیا به رهبری علیرضا منصوریان و در حضور کارلوس کی روش و عباس ترابیان یک بر صفر تیم مطرح روسیه را شکست داد، مقدمات و چهارچوب شرایط برای سرمربیگری و هدایت تیم ملی فوتبال ایران روشن شد و پس از فعل و انفعالات متعدد و پاسخ های مثبت و منفی طرفین و بیشتر از طرف کارلوس کی روش سر انجام این مربی نامدار پرتغالی سکّان رهبری تیم ملی فوتبال ایران را در اختیار گرفت.
ابتدا ما خوشحال بودیم که کلمنته مربی تیم ملی فوتبال ایران می شود وقتی این اتفاق نیآفتاد و کی روش مربی تیم ایران شد خوشحالی ما نیز تقویت شد.
چرا خوشحالی؟
از منظر جامعه شناسی و علوم سیاسی نظام جمهوری اسلامی بر مبنای سنت گرائی و بازگشت به گذشته استوار است و هر گونه تجدد را نیز به نیروهای ماورالطبیعه ربط می دهد. ایده لوژی اسلامی بر مبنای گرایشات خاص مذهبی در تمام ساز و کار این نظام وجود دارد و شدت و ضعف آن به مکانیسمهای ایده ئولوزیکی نظام بستگی دارد. در چنین فضائی که فوتبال یک عنصر مهم در زندگی ملتها شده و از منظر علوم اجتماعی نیز فوتبال، مردمیترین و دموکراتترین و در عین حال قهرمانی ترین ورزش امروز جهان است، حضور یک مربی صاحب نام مثل کی روش را تحقق حداقلی این تجدد خواهی ارزیابی و تلقی کردیم.
بر این تصور و فرضیه که ری کلمنته یا کارلوس کی روش با تکیه بر اندیشه جهانی شدن می توانند در فوتبال اجتماعی ایران تغییر و تحول حداقل نیمه ساختاری ایجاد کنند و قلمرو فلسفه، دموکراسی و آزادی های فردی و گروهی یا به تعبیری سکولاریزاسیونیسم را در فوتبال ایران و نماینده ارشد آن یعنی تیم ملی ایجاد کنند، فضای امیدواری و چشم انداز مثبتی بیش روی مان قرار گرفت. افزون بر توانائی های فنی کلمنته و کی روش این دو مربی بزرگ در اسپانیا و پرتغال همواره در اشاعه دموکراسی و رعایت حقوق بشری مستقیم و غیرمستقیم فعال بوده اند و این جزئی از عقاید و افکار آنان را تشکیل می دهد. قبل از این که این مربی پرتغالی زاده موزامبیک به ایران سفر کند عباس ترابیان سرپرست روابط بین الملل فدراسیون فوتبال به وی گفته است که ورود بانوان به استادیوم های فوتبال تحت شرایطی آزاد است، ولی کارلوس در دیدار با رئیس فدراسیون فوتبال و رئیس سازمان تربیت بدنی بر این نکته تاکید کرده است که طبق اطلاعاتی که وی دارد ورود بانوان به استادیوم های فوتبال ممنوع است و تاکید می کند که حتی خبرنگاران و عکاسان بانوان در ایران نمی توانند فوتبال را تحت پوشش خبری قرار دهند.
رفتار و کردار فنی و اجتماعی کی روش یا کلمنته را می توان به ورزش کوهنوردی شبیه دانست که دو بعد فنی و فیزیکی و اجتماعی بر آن حاکم است. در قلمرو ورزشی نیز معتقد بوده و هستیم که مدیریت در ایران بعد از انقلاب زیر صفر بوده و بجز در یک مقاطعی کوتاه و موارد اندک خاص، نشانه هائی از ضریب اطمینان وجود داشت که کی روش چون سرمربی شده می تواند این موضوع را حداقل در قلمرو مسئولئیت اش بطور اندک هم که شده حل کند و چشم انداز امیدبخشی بیش روی جوانان تشنه بیشرفت قرار دهد. علاوه بر از بین بردن شیوه فوتبال علی اصغری در ایران و از همه مهمتر این که کی روش دانش فنی و غنی خود را که در قلمرو بهترین های جهان قرار دارد به فوتبال ایران منتقل کند. در آن ابتدای فعالیت کی روش در ایران منتقدین به قرارداد یکطرفه و رقم بالای این قرارداد اشاره می کردند که ما نظر مخالف آن را داشتیم زیرا هر کسی در جایگاهی که هست ارزش و اعتباری دارد. افزون بر این بیش فرضی هم مطرح بود با محوریت این دیدگاه که وقتی نظام جمهوری اسلامی ثروت ایران را به حراج گذاشته و حاتم بخشی ها یش به حزب اله لبنان، سوریه و... تمام نشدنی است پرداخت دو یا سه میلیارد بیشتر به یک مربی صاحب نام برای تربیت و آموزش و بیشرفت جوانان ایران مبلغ ناچیزی است هر چند در کرانه های بندر- دیر- آخرین نقطه مرز آبی در چاه بهار کودکان فقیر و پابرهنه در کنار کلبه های متروک خود می نویسند: آبیته! قرمزته! یا در روستاهای وازیک و اسکندره در شمال ایران در عین نداری، برای پیروزی تیم ملی فوتبال کشورشان گاو قربانی و نذر می کنند!
ادواردو گالئانو اوروگوئه ای در کتاب فوتبال در آفتاب و سایه نگاهی هم به مسابقات مقدماتی جامجهانی ٢٠١٠ آفریقایجنوبی در آسیا می اندازد و از منظر یکپارچگی ملی و قومی می نویسد: ایران باید کرهجنوبی را شکست دهد تا راهی جامجهانی شود. اهمیت «فوتبال ملی» در آن روزها تنها برای فوتبال نبود و واجد معنایی سیاسی بود. برد ایران و صعود آن یک رنگ از رنگهای پرچم را رو آورده بود و این امر باید تداوم مییافت در آنروزها، جیغ و هورا و فریاد، جیغ و هوراهایی برای فوتبال بود، اما فوتبالی که به مقاومت گره خورده بود، سیاست را طلب میکرد، زندگی را میخواست؛ چرا که رقص و حضور بدنها در شادی و سیاست، زیباتر شده بود. با اینحال، ایران باخت و حذف شد تا ایده «فوتبال برای فوتبال» تنها یک پیام را دنبال کند: تیمملی فقط باید ببرد؛ همین، نه کمتر و نه بیشتر. اگر بنا باشد تمام شاخوبرگ فوتبال را بزنیم و آن را در اتاق دربسته استادیوم ببینیم و با همین پیشفرض سراغ فوتبال را بگیریم، خب چرا آرژانتین نبرد؟ چهچیز در این میان وجود دارد که فوتبال ملی را واجد معنایی دیگر میکند و حتی اگر طرفدار آرژانتین یا هلند باشید، بازی ایران و آرژانتین را باید استثنا کرده و در علایق و باورهایتان وقفه ایجاد کنید. چه چیز در این میان تعصب بر سر فوتبال ملی را توجیه میکند؟
اولین جرقه حقوق بشری کی روش در اولین ورود اش به ایران و در اولین کنفرانس رسانه ای اش زده شد (هنوز مذاکره نشده بود و فقط جنبه آشنائی و بازدید داشت) وقتی کنفرانس برگزار می شد کی روش به اطراف نگاه کرد و سئوال کرد: من اینجا خانم خبرنگاری نمی بینم!! فقط آقایان هستند!!
از منظر جامعه شناسی واکنش کی روش به عدم حضور بانوان در سالن کنفرانس خبری نه در معنی مجرد شهامت و نترسیدن (ممکن است دو نفر بخواهند از یک جوی آب نامتعارف برای عبور پرش کنند یکی می پرد و دیگری نمی پرد آن چه که در اینجا عنوان می شود یکی شهامت داشت و نترسید و دیگری شهامت نداشت و ترسید. در علم فلسفه چنین اتفاقی را مجرد و مکانیکی می نامند که فاقد پشتوانه فکری و برنامه ریزی قبلی است و فقط مشمول آن اتفاق است) می گنجید و نه در ظاهر سازی و بقول آرتیست ها-فیلم بازی کردن- بلکه جزئی از افکار و ذهنیت کی روش بوده و هست که تراوش کرد.
ما نگران بودیم که کی روش در دام و چتر امنیتی فدراسیون فوتبال و عوامل فعال و نزدیک به آنان در رسانه ها بیآفتد و در حالت بدبینانه وی را برای برای تامین اهداف سیاسی شان آورده باشند. هنوز بقول معروف مرکب امضای قراردادشان خشک نشده بود که کی روش اولین فغان را برآورد:
کارلوس کیروش در گفتوگو با ایسنا: پنج مـاه در ایـران هستم اما تغییری ندیدم!
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران به شدت از عملکرد فدراسیون بخاطر پشتیبانی نکردن لازم از تیم ملی انتقاد کرد.
کارلوس کیروش پس از تمرین صبح امروز (شنبه) تیم ملی فوتبال ایران در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با اعلام هشدار به مسوولان فوتبال کشور اظهار کرد: وقتی ما میتوانیم انتظار تغییر نوع بازی تیم ملی ایران را داشته باشیم که در خارج از مستطیل سبز هم از این تیم پشتیبانی و حمایتهای کافی صورت بگیرد. من بعد از پنج ماه حضور در ایران با وجود تلاشها و نگرش افراد حاضر در فدراسیون به ویژه رییس فدراسیون اما عملا تغییر خاصی در وضعیت پشتیبانی تیم ملی ندیدم. در این شرایط کار کردن بسیار دشوار خواهد بود چرا که کشورهای دیگر نمیایستند و روز به روز در حال پیشرفت هستند. باید هم در برنامههای کوتاهمدت و هم درازمدت از تیم ملی حمایت شود.
برای طولانی نشدن مطلب از کمبودها، کار شکنی ها، بی پولی و تاخیرهای طولانی در پرداخت حقوق کادر فنی و پاداش های ملی پوشان گرفته تا ... که همه در جریان هستند عبور می کنم و به مسایل فنی کار کی روش می پردازم.
هر مربی در انتخاب نفرات و گزینش کادر فنی همکار اش حق انتخاب دارد و مسئولیت خوب و بداش را هم می پذیرد. اگر به دهه قبل از ۲۰۰۰ برگردم سبک و شیوه مربیانی که در ایتالیا و اسپانیا کار می کردند بیشتر بر برنامه دفاعی تیم های تحت رهبری شان تاکید می کردند و در مقاطعی نیز مربیان هلندی و آلمانی برای تیمهای درجه دو و سه جهان چنین نسخه ای را تجویز می کردند و هنوز هم این نسخه کم و بیش نوشته و پیچیده می شود.
در همان اوایل کار کی روش هوشمندانه برای بهبود یا در نهایت رفع مهمترین مشکل فنی بیش روی اش خاطرنشان کرد:
اما مربیگری در فوتبال ثابت کرده که ظهور تاثیرات فنی و تاکتیکی یک مربی بر بازیکنان و تیمش یا سبک فوتبال یک کشور ممکن است سالها طول بکشد. بازیکنان ایرانی عملکرد قابل قبولی دارند و میل به پیشرفت در آنها وجود دارد و تنها باید کار کرد و منتظر ماند تا به وضعیت ایدهآل رسید.
دو موضوع مهم بیش روی کی روش قرار داشت. اول-لیگ برتر فوتبال ایران غرق در فساد بود و هرج و مرج حاکم بر آن بطور نظری و عملی نمی توانست گرایش سرمربی تیم ملی را بطرف جاذبه های لیگ بکشاند و دوم این که وی از منظر فنی می خواست زودتر از موعد مقرر یکسان سازی و هم سازی در تیم ملی را پدید آورد. در موضوع نخست وی نمی توانست اقدامی عملی داشته باشد اما در موضوع دوم با دو بینش همزمان مواجه بود. اول جداسازی چند بازیکن داخلی و امید به بهبود وضعیت فنی آنان و دوم نگاه به خارج و جذب بازیکنان ایرانی لژیونر که هر مربی دیگری نیز در موقعیت کی روش بود به این دو عامل نقد و در دسترس متوسل می شد. تا اینجا کی روش هوشمندانه عمل کرد و لژیونرها یا افراد دیگری که ایرانی هستند ولی در اصطلاح عامیانه بنام دورگه شناخته می شوند در صورت تعیین صلاحیت فنی حق داشته و دارند در تیم ملی کشورشان بازی کنند را دعوت به همکاری کرد. که در آن مقطع خوب هم جواب داد.
به باور ما کی روش تحت تاثیر القائات و اطلاعات غلط و جهت دار افراد دوست نما فعال در برخی قلمرو های رسانه ای و تشکیلاتی چالش های بی موردی را بوجود آورد:
۱. وارد ماجراهای حاشیه ای شد که در تمام قلمروهای زندگی ایرانیان در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد و تشدید و ادامه آن به بی اعتباری، جنگ و دعوا و کلانتری و دادگاه و زندان، جدائی، اتهام و... منتهی می شود.
۲. کی روش در استراتژی خود آینده تیم ملی را تحت تاثیر این حواشی و مشغله ذهنی و فکری خود قرار داد. بدین معنی نتوانست بین واردات و موجودی فعلی رابطه ای متعادل ایجاد کند. او اگر دچار این همه حواشی نمی شد می توانست تیم ملی ب را تشکیل دهد که بازیکنانی از لیگ فوتبال ایران بودند و از جنبه های روانی و احساس به رقابت و پیشرفت بطور مضاعف تلاش می کردند. در حالی که ما تجربه رایکوف و اوفارل را داشته ایم. در زمان مربیگری فرانک اوفارل ایران به واقع سه تیم ملی آماده داشت و تعدادی از مربیان ایرانی در کنار اوفارل تجربه مربیگری در سطح ملی را کسب کردند که حشمت مهاجرانی یکی از آنان بود. در آن موقع هم اوفارل را نقد می کردیم با این که وی منشاء خدمات بزرگی برای فوتبال ما بود. در حالی که تاکنون کی روش بطور کارشناسی و در هر دو جهت منفی و مثبت نقد نشده بلکه بیشتر اخبار و حواشی پیرامون است که جامعه خبری مربوط به تیم ملی را در برگرفته است.
٣. کی روش ابتدای کار نشان داد که سطح فنی و فکری وی تا چه اندازه بزرگ و با جهان سومی های مثل ایران تفاوت دارد اما متاسفانه وی روبروی کسانی قرار گرفت که بنام سنت گرا، مکتبی و ... از آنان ذکر می شود و این رودرروئی بیشتر به شخصیت کی روش ضربه زده تا مخالفین و منتقدین اش.
۴. کی روش در باره حضور ایران در جام جهانی هیچگاه قول صعود از گروه خود را در مرحله نهائی نداد اما متاسفانه همان و همین افراد دوست نما فضائی در جامعه ایران بو جود آوردند که همه تصور می کردند ایران یکی از دو تیم صعود کننده است. حتی در روزی که کی روش اعلام کرد فیفا اجازه نمی دهد و گرنه با دوازده بازی کن به دیدار آرژانتین می رفتم این دوست نماها هم چنان توقعات بی جا را به عرصه افکار عمومی می بردند!
۵. کی روش قرارداد خوب یا بد - عادلانه یا غیرعادلانه؛ یکطرفه، دو طرفه - با فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران دارد و جایگاه وی در سطح بین المللی ممتاز است اما خود نیز شاید بدون نظر خاصی فضا را برای این افراد دوست نما باز گذاشته که برای وی نظرسنجی گذاشته اند که موافق ماندن یا نماندن وی هستید؟! مگر کی روش با نظرخواهی مردم مربی تیم ملی شد؟ مگر قرارداد که متضمن تعهدات و شرح وظایف طرفین است وجود ندارد؟
۶. کارلوس کیروش در فازی همان حرف هایی را می زند که تومیسلاو ایویچ به زبان آورده بود. او بارها گفته، مسئولان فوتبال ایران باید از بین «تیم ملی» و «رقابت های باشگاهی» یکی را انتخاب کنند. اما صحبت های ایویچ که یکی از تئوریسین های برجسته فوتبال جهان و از مدرسین بزرگ فیفا بود فقط برای آماده سازی در مرحله نهائی تورنمنت هائی مثل جام جهانی صدق می کرد.در حالی که کی روش این واقعیت را به تمام بازیهای تدارکاتی و رسمی تیم ملی بسط داده است.
۷. متاسفانه طی یک دهه گذشته هر بازیکن لژیونر یا به قولی دو رگه ایرانی به تیم ملی ایران دعوت شده اند بجای بیشرفت پس گرد داشته اند. بطور مثال فریدون زندی و اشگان دژاگه در این شمار هستند. جای دارد در یک مبحث علمی به این موضوع پرداخته شود. وقتی پشتوانه تیم ملی قوی باشد این امکان را فراهم می کند که بازیکنی مثل دژاگه یکی از بازیکنانی باشد که از طریق پوشیدن لباس تیم ملی آلمان فوتبال ایران را در سطح جهان معرفی کند هم چنان که در مقطعی ترک ها بشدت به مسعوت اوزیل نیاز داشتند ولی در پیوستن وی به تیم ملی ترکیه اصرار نکردند و همین بازیکن اکنون یکی از سفیران فوتبال ترکیه در سطح جهان است. اوزیل الگوئی شد که ترکها سمت و سوی فوتبال صادراتی ووارداتی خود از سال ۲۰۱٣ را تغییر دهند و در این امر تا جائی موفق شده و بیشرفته اند که بازیکنان ترک تبار در تیم های ملی سوئد، نروژ، آلمان (چند بازیکن در رده های مختلف سنی) ملی پوش این کشورها شوند. اگر تومیسلاو ایوویچ اکنون مربی ایران بود با توجه به سوابق وی و اوضاع بلیشوی فوتبال ایران چنین ایده ای را مطرح می کرد.
٨. آن چه را که بیش از پنچ دهه کار روزنامه نگاری و هم چنین رشته تحصیلی ام در ارتباط با اروپایی ها دیده ام و خوانده ام و شنیده ام و سالها است از نزدیک با آنان زندگی می کنم این واقعیت است که اکثریت افراد جامعه و سایر افرادی که در مشاغل مختلف سمت یا تخصصی و یا فعالیتی انجام می دهند همواره نسبت به مسایل روزمره دیدگاه مثبت و تشویقی دارند و با ادبیات احترام آمیز با دیگران برخورد می کنند و مهمتر از همه در کاری که به آنان مربوط نیست از طفولیت یاد گرفته اند که دخالت نکنند مگر در یک روابط تنگاتنگ و خاص باشد که جنبه فردی می گیرد و خاص است. در این مبحث :سئوال این است: آیا این خود کی روش است که چنین بطور مثال در همه امور فوتبالی و بعضی اوقات غیرفوتبالی دخالت می کند، تهدید می کند، پاسخ تند می دهد، تاسوعا و عاشورا را و... متذکر می شود؟! به باور ما این چنین ادبیات را به کی روش منتقل می کنند و خط و خطوطی که برای وی ترسیم شده نشان می دهد که وی نمی تواند در کنار این همه مشغله ای که دارد طیف های سیاسی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران را شناخته باشد. یکی از نمونه های این خط دهی و مغشوش کردن اذهان کی روش موضوع برکناری خسرو والی زاده از روزنامه نگاران قدیمی و مسئول وقت رسانه ای تیم ملی است که توسط کارلوس کی روش بر کنار شد. به این لینک مراجعه شود. www.varzesh٣.com نکنیم ما ایرانیان در خاک انداز- بودن ید طولانی داریم و جزئی از زندگی خصوصی و اجتماعی ما شده است. به ویژه بعد از انقلاب و وقتی موضوع منافعی هم در کار باشد.
یا این که به گزارش رسانه های خبری، کارلوس کیروش با اشاره به صحبتهای دبیرکل فدراسیون درباره مدیر ورزشی تیم ملی اظهار داشت: امروز متوجه شدم آقای اسدی صحبتهایی را درباره افشین پیروانی انجام داده است. این صحبتها کاملا شرایط فدراسیون فوتبال را وارونه کرده است، به همین منظور قصد دارم چند پرسش مطرح کنم. آقای اسدی که قصد خدشه وارد کردن و زیر سوال بردن اعتبار، شأن و جایگاه افشین پیروانی را دارد کیست؟ ایشان که با چتر نجات وزارت ورزش وارد فدراسیون فوتبال شد و آقای کفاشیان را مجبور کرد که او را جایگزین دبیرکل کاربلد و حرفهای سابق فدراسیون کند. آقای اسدی که تفاوت بین زمین فوتبال و زمین سیب زمینی را نمیداند چگونه میتواند راجع به استانداردهای لازم و امکانات در فوتبال بینالمللی صحبت کند.
۹.من کاری با مخالفان کی روش ندارم اما از موافقان وی سئوال می کنم آیا مقایسه زمین فوتبال با سیب زمینی از ادبیات و افکار و فرهنگ کی روش است؟ آیا وی تا این حد اعتبار و ارزشهای جهانی خود را تنزل می دهد؟! چطور وی می داند تاسوعا و عاشورا چگونه است اما مطلع نیست دبیرکل فدراسیون از بازیکنان تیم ملی بوده؟ (اشتباه برداشت نشود موضوع حمایت از اسدی نوعی نیست بلکه دفاع از شخصیت کی روش است).
۱۰.این فدراسیون ناکارآمد و تحمیلی به فوتبال ایران اگر از روز نخست شرح وظایف مشخصی با حفظ منافع طرفین پیوست قرار داد می کرد که ضمانت اجرائی داشته باشد حد اقل منفعت اش این بود که این فضای متشنج برای تیم ملی و فوتبال ایران بیش نمی آمد. پس بقول معروف آب از سرچشمه گل آلود است! اوج گرفتن مربیان جوان در لیگ برتر و فشارهای کنفدراسیون فوتبال آسیا برای ایجاد شرایط و امکانات حرفه ای و تطبیق با شرایط فنی - تشکیلاتی و حقوقی با این نهاد فوتبال در آسیا از یک سوی و از طرف دیگر ظهور پدیده های جدید در فوتبال ایران (مثل وضعیت کنونی لیگ انگلیس و مطرح شدن چند بازیکن ملی پوش از تیمهای لستر سیتی، لیورپول و...) ممکن است با ادامه وضعیت تنش زای کنونی به بحران جدیدی در آینده تیم ملی منجر شود.
اما آن چه که به اخبار روز مربوط است بی طرفی و جانبدار نبودن است. فقط در جائی ما بیطرف نخواهیم بود که حقی از یکی از ورزشکاران یا تیمهای ایرانی در داخل و خارج ضایع شود یا مقام و عنوانی را کسب کنند که شایسته پردازش و تعریف و ستایش باشند.
منظور از ما. ما افرادی هستیم که نه گروهی داریم و نه انجمنی و نه تشکیلاتی و نه گردهمائی. اما سالها است که در ارتباط با یکدیگر هستیم. هر یک از این جمع نامتجانس حداقل چهار دهه کار و فعالیت رسانه ای یا مربیگری و داوری در رشته های ورزشی در کارنامه شان ثبت شده و در بسیاری از تورنمنت های مهم ورزشی (جام های جهانی، بازیهای المپیک، جام ملتهای آسیا، بازیهای آسیایی، جام ملتهای اروپا، و...ملاقات و مصاحبه با شخصیتهای معتبر ورزشی و تهیه گزارشهای متعدد از نشستهای ورزشی بین المللی) حضور خبری داشته و دارند. از آنجائی که دو سال بیش افتخار همکاری با رسانه اخبار روز میسر شد و در این مطلب بیشتر فاکتها رجوع به گذشته است توضیح این نکته ضروری بود.
|