دو ماجرا و سه نتیجه! - احمد پورمندی

نظرات دیگران
  
    از : علی اشرف

عنوان : آدرس خیلی خیلی مشخص
آدرس مشخصی راکه دادیدباهشتادمیلیون آدم گشتیم وچیزی نیافتیم.فکرنمی کنیددوران شماهم تمام شده.همانطورکه دوران اردوگاه سوسیالیسم روزگاری تمام شد.
بایدبگویم ماه عسل لیبرال های چپ نماباسران مافیانیزبه سرآمده است.
به قول شاعردوصدگفته چون نیم کردارنیست.نهایت فعالیت تاریخ سازشمابنفش کردن انگشت سبابه اتان است.هرگاه رفتیدباجمع دوستانتان در
محلی که نمایندگان رژیم دراروپا حضورمی یابندشعارآزادی زندانی سیاسی را سردادید،تازه آنگاه شمارا می توان درزمره چپ های لیبرال قرارداد(این دسته نیزمثل الاکلنگ می مانند).
گردش روزگار آنطورکه شمادوست داشتیدنبودوروزبه روز مردم به رادیکالیسم وچپ انقلابی بیشتراقبال نشان داده اند. گوش به زنگ باشید:
شبح لعنتی انقلاب هردم به ناامیدی شماوبه امیدواری وعزم زحمتکشان نزدیکترمیشود.
۷۴۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد پورمندی

عنوان : چه بگویم؟
دوست گرامی محسن!
شما که ۱۷۳۰ایرو را به تنهایی طوری خرج می کنید که آخر ماه کم بیاورید، احتمالا فقط بهشت خدا را شایسته کارگران آلمانی خواهید دانست! متاسفانه در شلیک رگباری به سوسیال- دموکراسی هم به همین اندازه دست ودل بازید و این بحث را دشوار می کند. زنده باشید
۷۴۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محسن

عنوان : ارائه سلیقه ای آمار
آقای پورمندی گرامی،
این "نظم موجود" کنونی خواست الهی که نبوده، بلکه نتیجه سیاست های دولت های قدرتمند جهان و از جمله دولت های اروپایی که شما اینطور مجذوبانه تبلیغشان را می کنید است.
متاسفانه شما برای تبلیغ نظام سرمایه داری آمار را سلیقه ای ارائه می دهید!
بنده در مثالم از تعمیر اتوموبیل فولکس واگن نام بردم و نه از «تعمیرگاه مجاز فولکس واگن». در مورد تعمیرگاه مجاز فولکس واگن بنده زیاد نمی دانم چون وضعیت مالی به من اجازه عبور از روبروی آن را هم نمی دهد، چه رسد به اینکه وارد آن بشوم... اما در تعمیرگاه هایی چون آ.تِ.او. و یا تعمیرگاه های خصوصی همانطور که نوشتم حساب می کنند.
شما حقوق ناخالص دوهزار و هفتصد یورویی! یک تعمیرکار "صفر کیلومتر" را به رخ ما می کشید و بجای دولت ائتلافی آلمان پز می دهید، اما از کنار چند موضوع با اهمیت خواسته یا امیدوارم ناخواسته عبور می کنید: از این حقوق ۲۷۰۰ یورویی (در صورت صحت آن، چون در تعمیرگاه های دیگر حقوق مکانیک بمراتب کمتر از اینهاست) برای آن مکانیک صفر کیلومتر ۱۷۳۰،۲۵ یورو باقی می ماند. از این حقوق باید این جوان بالغ بر ۱۰۰۰ یورو برای آپارتمانی ۵۰ متری در مونیخ بپردازد. با هفتصد و سی یوروی باقی مانده آیا یک جوان می تواند آنهم در مونیخ یک زندگی شایسته داشته باشد؟ قیمت یک شلوار جین، یک لیوان آبجو در دیسکو و بلیط مترو و و و را حساب کنید... دیگر اینکه میزان بازنشستگی یک مکانیک صفر کیلومتر امروزی از حقوق یک بازنشسته کنونی خیلی کمتر خواهد بود. شما چگونه ادعا می کنید "از بیمه های درمانی و بازنشستگی خوبی هم برخوردار است..."؟ آیا هزینه عینک و دندان پزشکی وی را هم بیمه کاملا متقبل می شود؟ شما ایران را برخ ما می کشید تا شکرگزار نابرابری اروپا باشیم! همانطور که دوستان سوسیال دمکرات شما مثل گابریل و اشتاین مایر و شولتز اول در به فلاکت نشاندن یونان در خدمت بانک ها رکاب می زنند و سپس سرنوشت یونان را به رخ جامعه آلمان می کشند که ببینید وضع شما عالیست، پس همین را هم که دارید را پاس بدارید!
دوست محترم برای رسوایی دوستان سوسیال دمکرات شما فکر می کنم کارنامه تونی بلر و گرهارد شرودر کافی باشد، اگر حافظه تاریخی امان ما را یاری کند و اراده ای هم برای رجوع به آن در ما وجود داشته باشد.
۷۴۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد پورمندی

عنوان : ما و سرمایه داری
محسن گرامی! ممنون از تذکر . نگران نباشید! من علاقه ای ندارم که برای جهان و بشریت در صد سال بعد، نسخه بپیچم و سعی می کنم که به مردم ایران آدرس مشخص بدهم.اگر ما ایرانی ها بتوانیم در سی-چهل سال آینده به عدالت و پیشرفتی در سطح امروز اروپای شمالی و مرکزی برسیم، باید کلاهمان را بالا بیندازیم. شما هم اگر بتوانید یک آدرس مشخص از "سوسیالیسم" مورد نظرتان بدهید، سپاسگزار خواهم شد. تنها تجربه جدی و قابل عرضه "سوسیالیزه" کردن حیات اجتماعی و اقتصادی از آن سوسیال دموکرات های اروپاست. من هم مثل خیلی های دیگر برای بسیاری از معضلات جهان امروز پاسخی ندارم، اما فکر می کنم که اگر شانسی برای پاسخگویی باشد، باز این پاسخ از درون ان بخش در می آید که تا امروز در تلفیق عدالت و آزادی،پیشتاز بوده است. سرمایه و کار با عبور از مرزهای ملی، وارد فضای ناشناخته و خارج از کنترل مکانیسم های تنظیم کننده تاکنونی شده اند. تمرکز غیر عادی ۹۰ در صد ثروت ها در دست ده درصد از ساکنین زمین، پدیده ای گلوبال است که در چهارچوب رابطه انباشت و مصرف در اقتصاد ملی ، قابل تبیین نیست.
در مورد شرایط کار در آلمان، اطلاعات من و شما همسو ولی متفاوتند. اولا- در آلمان، در شرکت های بزرگ، شورای واحد در همه زمینه ها ی کاری ، از شدت کار، تا فضای کار، تا حقوق معلولین، تا اخراج و... دخالت سنگین دارد و نفس کارفرما را می گیرد! ثانیا- جداول مربوط به زمان لازم برای انجام یک کار مشخص ، در ارتباط متقابل اتحادیه های مختلف تعیین می شود، نه به وسیله کارفرما ثالثا- اطلاعات شما از فولکس واگن اشتباه است. در این شرکت انتظار نانوشته کارفرما این است که در ازای هر ساعتی که به مشتری فروخته می شود، نه نیم ساعت که شما نوشته اید، بلکه حدود ۵۵ دقیقه کار پرداخت شده، انجام بگیرد و نسبت ۱ به ۱،۱ است نه یک به دو . این انتظار هم چندان غیر منطقی نیست، چون جداول با نگاهی بیش از حد دوستانه به سود کارگر و کارفرما و به زیان مصرف کننده تنظیم شده اند! ثالثا- محاسبه شما از میزان سود ، مثل نگاه نادرست شما به نسبت های مذکور، به شدت یک طرفه و تا حدودی عاشقانه است. کارگران فولکس واگن، به نسبت همگنانشان در آلمان - از کشور های فقیر و بیچاره حرفی نمی زنم- از زندگی بسیار خوبی برخوردارند، در مونیخ یک مکانیک جوان و صفر کیلومتر با حقوق ناخالص ۲۷۰۰ ایرو برای چهل ساعت کار ،در فولکس واگن شروع می کند و به لطف جامعه سوسیالی که پدران و مادران نسل او ساخته اند، از بیمه های درمانی و بازنشستگی خوبی هم برخوردار است. مرخصی سالانه، دوره های آموزشی و امکانات متنوع دیگر هم در شمار بدیهیات است.
درمورد تذکر سوم شما، ما در ایران با خیلی از مبارزان دین باور و نیرو های دموکرات غیر چپ، هدف و زبان مشترک داریم . چرا باید نگران این همزبانی باشیم؟ در مورد سوریه و لیبی، اوباما با صراحت گفت که سرکوزی و براون - نه سوسیالیست های فرانسه و حزب کارگر انگلیس، پای اورا به حمله ای که اشتباه بود، کشاندند. فراموش نکنیم که تعداد " چپ" های ایرانی که از ضرورت دخالت سنگین نظامی در لیبی و سوریه به سود" انقلابیون" و برای سرنگونی اسد و قذافی دفاع می کردند، اصلا کم نبود!
۷۴۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محسن

عنوان : پیچیدگی جهان و ساده گی ما چپ ها
جناب پورمندی، شما در سراشیب دفاع از سرمایه داری چنان شتابی گرفته اید که انسان نگران عمل نکردن بموقع ترمز ها می شود.

اولا) شما انباشت بیش از شصت درصد ثروت جهان در دستان چند خانواده را عادلانه و سوسیالیسم را "تقسیم فقر" می دانید؟
دوما) این راهی که شما تحت عنوان "راه های زیادی برای تشخیص ساعت کار" مثال زده اید، چیزی نیست جز بخشنامه دیکته شده از سوی کارفرما به توده کار. مثال: در اروپا به کارمندان پست و شرکت های مشابه می گویند که شما محموله امروزتان را می بایست در عرض هشت ساعت تحویل مبدا بدهید، حال اگر این هشت ساعت به دوازده ساعت بکشد، مشکل از مفید کار نکردن کارمند مربوطه است. و اما در رابطه با مثال جدول زمان بندی تعویض لنت ترمز و ... یا نمی دانید یا ما را کامل نادان حساب کرده اید. این جدول برای مشتریان است و نه کارفرماها. مثلا برای تعویض لنت های فولکس واگن ۲۵ واحد کاری (یعنی ۱۵۰ دقیقه محاسبه می شود) اما کارگری که در تعمیرگاه مشغول است باید در این مدت حداقل دو لنت ترمز تعویض کرده باشد. تعمیرگاه از قبل کار این کارگر بروی دو ماشین از مشتری ها تنها بعنوان کارمزد تقریبا ۳۶۰ یورو می گیرد اما کارگر در بهترین کالت دستمزدی در حدود ۲۵ یورو دریافت می کند!
سوما) می فرمایید: "ایران را ما ایرانی ها به این روز انداختیم نه سوسیال-دموکرات های آلمان و سوید"! شما بعنوان "چپ" با خود اندیشیده اید که چه شده که شما با امثال زیباکلام همزبان شده اید؟ از ایران بگذریم، آیا نقشی که دولت سوسیالیست فرانسه در لیبی و سوریه ایفا می کند را می توان در حد "کم توجهی" ناچیز انگاشت؟
۷۴۶۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : راه گذار مسالمت آمیز به مردم سالاری...
آقای پورمندی گرامی، ضمن سپاس از توجه، لطف و توضیحات شما، لازم دیدم کمی به توضیحات شما بپردازم. شما می نویسی؛ «... موسوی را در کلیتش می بینم و او را قبل از هر چیز با شعار " اجرای بی تنازل قانون اساسی" می شناسم که می توانست و می تواند راه گذار مسالمت آمیز به مردم سالاری را بگشاید...»
بی تردید آقای موسوی و بانوی محترمش رهنورد و نیز آقای کروبی میتوانند و از متحدین "راه گذار مسالمت آمیز به مردم سالاری" هستند. اما آنچه در این بین مهم است، پرداخت آشکار و صریح "ما" نیروهای چپ به مواضع بعضاً ناروای ایشان است.
وقتی ایشان خواهان "اجرای بی تنازل قانون اساسی" بوده، و همزمان همه ی تلاش خود را معطوف بازگرداندن کشور به "عصر طلایی آقای خمینی" می دارند، این یعنی یک بام و دو هوای خالص.
قانون اساسی ج.ا. در زمان آقای خمینی وضع شد، و با عطف به سابقه می دانیم، این قانون هنوز مرکبش خشک نشده توسط خودِ آقای خمینی زیر پا گذاشته شد.
۷۴۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : نقش ما چونان چراغی ست، رخشنده، که از هر سو و در هر آنه با تاریک پیرامون ستیزان است...
در نخستین جمله, نویسنده (شاید با بی دقتی) از "حکومت مدعی مسلمانی، قسط و عدالت اسلامی" سخن می گوید. تو گویی اگر "مدعی" نبود و در واقع "عدالت اسلامی" را اجرا می کرد وضع بگونه ای دیگر بود! در کدامین برهه از تاریخ و در کدام خطه ی ناپیدا, اسلام عدالت پرور بوده ست؟ مگر نه اینکه در پایه ای ترین نگرشش به جامعه, (همانگونه که در زندگی آغازگران این "اندیشه" برقرار بوده و نیز در "فرمایشات امام راحل" آمده) انسان ها گله ای نادانند و نیازمند شبان که فقیحش خوانند؟ مگر نه اینکه چنین زندگی گله وار در چند همسری برای مردان همواره در اسلام بازتاب داشته است؟ مگر نه اینکه همواره زنان را نیمه-انسان انگاشته ست؟ با کدامین معیار انسانی این باورهای پایه ای را می توان از جنس "قسط و عدالت" انگاشت. مگر وظیفه چپ نشان دادن واقعیت ها, همانگونه که هستند, نیست؟ توجه داشته باشیم که نمایش راستین و مستند واقعیت ها به معنی "توهین به مقدسات مردم" نیست. کار ما همراهی با "گندم نمایان جو فروش" که اکنون بر تمامی کشورمان چیره اند نیست!

در بخش "نظرات", نویسنده نقش موسوی در هدایت "جنبش سبز" را "تماما مثبت و قابل دفاع" ارزیابی می کند. پرسیدنی ست که آرام (بخوان ترمز) کردن آن جنبش پرتوان - که می توانست با برخورداری از یک رهبری هوشمند, خردورز و دورنگر بنیاد حکومت ویرانگر اسلامی را در اعجاز تاریخی ناباورانه از جا برکند - و دعوت از "الله اکبر" گویی به "سکوت" و سپس "خانه نشینی" نیز مثبت و قابل دفاع است؟ توجه کنیم که موقعیت های تعیین کننده تاریخی بندرت پدید می آیند و بر باد دادن آنها (اگر چیز دیگر نگوییم) چه اسفناک است!

اگر "در مراسم تشییع جنازه خمینی، مردمی چند برابر مراسم استقبال از او، شرکت کردند" بخاطر ویرانگریهایش و جنایاتش بود؟ یا اینکه اگر جاهلان و جنایتکاران در مرگ سرکرده ی خود سوگواران بودند, جمع بس بیشتری از این مرگ پایکوبان, و نه گریان, بودند؟! اگر موسوی خمینی را یک "سرمایه اجتماعی" می داند, کدامین سود از این "سرمایه" و در کیسه ی کدامین بخش از "جتماع" ریخته شد و همچنان ریزان است؟
۷۴۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : ئاواره

عنوان : کدام چپ؟
اقای مبشری گرامی
شما وقت خودتان را هدر می دهید. کدام چپ؟ شما به نگارنده این مقاله می گویید :چپ ها فلان میخواهند و بسار می کنند؟ مگر ایشان چپ هستند دوست عزیز؟ ایشان و بقیه هم اندیشان شان از دوران حزب توده عملا و عاطفا و قلبا جامعه بورژوایی را نقد نمی کنند وآن را در اندیشه و در عمل روتوش می کنند. در آن دوران بنام صلح و سوسیالیسم حاضر به انجام دادن هر شبهه فعالیت سیاسی بودند، فعالیاتهایی که از طرف قدرت حاکم مجازباشد. در ان دوران از کارگر و زن و روشنفکر و ملت درخواست می کردند که از
هر حق ودرخواستی تهی شوند و به هر فرمی درآیند تا رضایت خاطرقدرتی مافوق قدرت خودشان را فراهم کنند. مشخصه شان یک غرب ستیزی صرف بود، چیزی شبیه غرب ستیزی امام راحل.
از انجا که ترک عادت موجب مرض است، اینبارخود را در خدمت قدرت قهار بعد ازشوروی می بینند. از ایشان بپرسید که خب این کارگرها که بالاخره طبق قانون اخراج شدند و ادامه کارشان برای کارآفرین عزیز مقرون به صرفه نبوده و امدند و قانون شکنی کردند، بایستی به چه شکلی تاوان قانون شکنی شان را می دادند؟ ایشان خواهند فرمود:
بطریقی متمدنانه، از طریق محاسبه خسارات و سرشکن کردن ان بر کارگران خاطی + هزینه ساعات کار لازم از سوی کارکنان پلیس و دادگاه و و دست اخر مالیات افزوده
اگر محققین و ماموران دادگاه و پلیس ثابت کنند که اموال و دارایی انها در خانه و یا دربانک تنها کفاف زندگی خودشان را می دهد، پس جریمه تا پیدا کردن کار و درآمد دیگری موقتا جاری نمی شود. تازه انها پول بیکاری خواهند گرفت و یا کمک های سوسیال و می توان قسطی از پول بیکاریشان کسر کرد.
این اید ه ال چنین شخصی است. قبلا از شوروی کپی می کرد، اکنون از ارباب سرمایه جهانی.به همین دلیل به خود زیاد زحمت نمی دهد، دم دستش سرمایه داری هستش + دموکراسی !اما تنها یک اشکال کوچک وجود دارد و انهم اینکه ایا ارباب جهان به ایشان اجازه خواهد تا خدمات این چنینی در خدمت نیروی کار وطنی بگذارد؟ ایا بدون اینکه ایشان کشور یا ملتهایی راهمانند اربابان سرمایه جهانی استثمار کنند، توانایی چنین کپی گری را خواهند داشت؟ ایا سطح دستمزد و امنیت نیروی کار را سوسیال دمکرات فکسنی جهان سومی تعیین می کند یا بانک جهانی و انحصارات صنعتی ؟ایشان همانند گربه ای است که در اینه می نگرد و شیر می بیند. اگر سوسیال دمکرات جهان سومی بخواهد دم در بیاورد و فکر کند می تواند همان مزایای جامعه غربی را در غیاب صنایع مادر و تکنولوژی مدرن به نیروی کار وطنی ارزانی کند و قیمت و هزینه نیروی کار را بالا ببرد و از سود سرمایه کسر کند، توسط همان سوسیال دمکرات غربی گوشمالی داده می شود. از انجا که ایشان عاقل و داناهستند، صد البته نخواهند گذاشت کار به اینجا برسد، بنابراین داستان از جریمه و زندان کارگر فراتر نخواهد رفت. بهر حال سوسیال دمکرات قانون محور است برادر من. الان فعلا از قدرت دور است وفعلا در کار هدایت اصلاح طلبان . البته امثال ایشان از الانش هم، برای هر نقشه و فکر و برنامه و اظها نظری، خود را با ضرباهنگ سرمایه جهانی کوک می کنند.
کار این جماعت روتوش و بزک کردن جامعه بورژوایی است. تا ادم وجهان بوده، یک عده کار کردن و یک عده هدایت. این فورمول ساده شده وکنه اندشه ایشان است. شما به این افراد می گویید چپ؟؟؟
۷۴۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کارکرد گفته ای تحت عنوان : دوران طلائی امام
آیا دوره ای نسبت به دوره ای دیگر می تواند طلائی محسوب شود؟ آنکه دوره طلائی امام را وارد ادبیات مبارزاتی گروهی از بازیگران درون نظامی( نظام جمهوری اسلامی) کرده هدفش می تواند چه باشد؟ وقتی تحولات ۳۷ ساله اخیر بررسی می شود مشاهده می شود؛نزاعی درون نظامی خود را نمایان می کند که می توان این نزاع را بگونه ای دنباله همان نزاع مشروعه و مشروطه دید که تبدیل به تقابل جمهوریت با ولایت وبیتش شده است. که این تقابل در دوران خامنه ای به شیوه ای خاص علنی و پررنگ می شود. ودر این تقابل خامنه ای به مرحله ای می رسد که برای پیشبرد ایده های خودش که با تقویت ولایتش انجام می گرفت چاره ای نمی بیند که خود را از زیر سایه خمینی خلاص کند. که حتی برای تحقق خواسته هایش تصمیم به حذف آن کسانی می گیرد که اورا فقط یک مسئول می دانند که در موقعیتی قرار گرفته که باید در مقابل اعمالش جوابگو باشد!. که آنان همان کسانی می شوند که در پی پر رنگتر کردن جمهوریت نظام هستند و از شاگردان خمینی و فعالان اجرائی دوران او محسوب می شوند. وقتی خامنه ای تصمیم به عملی کردن ایده هایش می گیرد، تیم خاصش را فعال می کند. که در نهایت اقدامات تیم مورد علاقه اش که سیاستهایش را به پیش می برد منجر به فاجعه آفرینی می شود. که این شرایط برکشور و هدف خاص خامنه ای موسوی را بر این می دارد به مقابله با او وتیم مورد علاقه اش بر خیزد. چون او موفقیت کارش را درون نظامی می بیند و می داند خامنه ای در پی مشروعیت درون نظامی است. که باید برای کسب این مشروعیت از زیر سایه مشروعیت خمینی رهائی یابد. این درک هوشمندانه موسوی از خواسته خامنه ای ! او را براین می دارد دوران طلائی امام مورد علاقه اش را به میان آورد. که آورده ایشان چه تاکتیکی یا غیر تاکتیکی باشد! ضربه ای گیج کننده به خامنه ای وارد می کند. و با این آورده دوران طلائی امام به خامنه ای می گوید؛ تو هیچ هستی! و اگر ولایتی بوده آن ولایت فقط در او بوده و بعد از مرگ او دیگر ولی فقیه براساس تئوریش نخواهیم داشت!. بعد از آن ضربه و وقایعی که منجر به پر رنگتر شدن سایه خمینی می شود برخامنه ای چنان می شود که در سخنرانیهایش به یک فرد چغلی کن تبدیل می شود و عکس العمل هایش هم بگونه ای می شود که هم خودش نمی داند چه می گوید و هم حواریونش دچار یک سر در گمی شده اند و....
۷۴۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد پورمندی

عنوان : نه!
سهراب عزیز!
۱-چپی که من خود را به آن متعلق می دانم، پیشکار سرمایه نیست، اما در چارچوب نظام سرمایه داری، می کوشد تا با دفاع از توسعه اقتصادی و تولید ثروت ، زمینه رفاه همگانی را فراهم آورد و در مناسبات کارگر و کارفرما هم از موضع نیروی کار برای دستیابی به رابطه اپتیمال میان مصرف و انباشت، چانه زنی کند. من از انقلاب وحشت دارم و منتظر هیچ عدالتی از هیچ آسمانی نیستم و عدالت را در توسعه و دمکراسی و دممکراسی بیشتر جستجو می کنم و عدم همراهی با انباشت ثروت را که نتیجه ای جز تقسیم فقر ندارد، غیر قابل دفاع می دانم. من فاجعه شوروی را از نزدیک دیدم و تجربه کردم و هرگز به تکرار آن در هیچ کجای جهان فکر نمی کنم.
۲- راه های زیادی برای تشخیص ساعت کار لازم برای تولید یک کالا یا ارایه خدمات وجود دارد. در رشته ای که من شاغلم، با دقت دقیقه، مشخص شده است که برای تعویض لنت ترمز یا صفحه کلاچ یا روغن یک اتوموبیل مشخص چند دقیقه وقت لازم است و بر مبنای اینگونه معیار هاست که ساعت کار مفید روزانه در بنگاه های دولتی ایران را زیر دو ساعت تخمین زده اند و اگر یک ایرانی این را تاسف بار بداند، پیشکار کارفرما نیست، ولی اگر یک مدعی چپ ایرانی ، با این پدیده مخالفت نکند، باید در سلامت عقلش شک کرد.
۳- من هم کم توجهی سوسیال-دمکرات های اروپایی به وظایف بین المللی شان را ، تاسف بار و قابل سرزنش می دانم، اما نسبت دادن بی عدالتی موجود در جهان به آنها را درک نمی کنم. ایران را ما ایرانی ها به این روز انداختیم نه سوسیال-دموکرات های آلمان و سوید. ساده کردن مسایل بسیار پیچیده جهان معاصر، هیچ مشکلی را حل نمی کند. جهانی شدن، انبوهی مسایل جدید و کلان را در دستور کار همه نیروهای ترقی خواه جهان از جمله سوسیال-دموکرات ها قرار داده است. این مسایل پاسخ می طلبند . ولی شعار های تند و تیز پاسخ این مسایل بغرنج نیستند.
۷۴۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : سهراب مبشری

عنوان : توضیح
احمد عزیز باز هم سلام. وظیفه چپ افزایش سود سرمایه نیست. سرمایه به اندازه کافی پیشکار برای این امر دارد. چه کسی ساعت کار مفید در ایران را اندازه گرفته است؟ این که ساعت کار مفید چیست را چه چیز تعیین می کند؟ بیشترین حد قابل تصور استثمار؟ برجهای تهران را کارگری که سر کار باید بالاخره دیزی اش را بخورد ساخته است یا کسی که او را تحقیر می کند؟ سرمایه داری و سوسیال دمکراسی مطلوب تو،‌ هر جا توانسته اند سود سرمایه را به حداکثر رسانده اند. حاصل این روند، نابرابری فزاینده در توزیع ثروت است، از جمله نابرابری جغرافیایی. واکنش ناگزیر ده ها میلیون انسان به فلاکت روزافزون کشورها،‌ مناطق و قاره ها در کلیتشان، مهاجرت است. و واکنش به این مهاجرت،‌ فاشیسم است. این است ارمغان سرمایه داری و سوسیال دمکراسی به اسم تنها راه عاقلانه. تندرست باشی.
۷۴۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد پورمندی

عنوان : چند ملاحظه
محمود آملی عزیز! چیزی بیشتر از آنچه که البرز عزیز یادآور شده ، برای گفتن ندارم. امیدوارم فرصتی فراهم شود که شما هم بتوانید به اسم واقعی خودتان بنویسید و از فاصله نزدیکتری گفتگو کنیم.
البرز عزیز! مستقل از اراده من و شما، رهنورد، موسوی و کروبی در شمار رهبران محبوب مردم به شمار می روند. در مورد "دوران طلایی" بحث زیادی شده است. تا آنجا که به آینده مربوط می شود، موسوی را باید در منشور جنبش سبز و نیز در عملکردش در جریان هدایت این جنبش، دید و شناخت که تماما مثبت و قابل دفاع است. از نظر من تلاش موسوی برای آنکه این منشور و آن عملکرد را به خورد " دوران طلایی" بدهد و مارک " میراث امام " را بر آن بکوبد، تلاشی عبث ، نافرجام و بدفرجام بوده است. موسوی با اشاره به این واقعیت که در مراسم تشییع جنازه خمینی، مردمی چند برابر مراسم استقبال از او، شرکت کردند، " خمینی" را یک سرمایه اجتماعی می داند که باید مورد استفاده قرار بگیرد. پراگماتیسم نهفته در این نظر با آرمانگرایی موسوی جور در نمی آید و استدلال او آنقدر سست است که حتی همسرش هم حاضر به دفاع از آن نیست. من اما، موسوی را در کلیتش می بینم و او را قبل از هر چیز با شعار " اجرای بی تنازل قانون اساسی" می شناسم که می توانست و می تواند راه گذار مسالمت آمیز به مردم سالاری را بگشاید. دوران خمینی ، چه طلایی و چه سیاه گذشته است و تلاش یک سیاستمدار برای رنگ آمیزی تاریخ با قلم و روایت خود را ، نباید به سطح وجه تعیین کننده کاراکتر و برنامه سیاسی او ارتقا داد. کسانی که به " دوران طلایی" گیر داده اند، خودشان بهتر از هر کس می دانند که "گیر" داده اند و مشکلشان نه ارزیابی از آن دوران، بلکه با " اجرای بی تنازل" است .
سهراب عزیز! ممنون از توجه و تذکرت. من نمی دانم که چرا چپ نباید در ایران طرفدار افزایش بهره وری کار باشد؟ در بخش دولتی میانگین ساعت کار مفید زیر دو ساعت در روز است. مطمینا هیچ ایرانی عاقلی نمی تواند مدافع این وضع باشد. " همبستگی" را من از جمله همبستگی همه ایرانیان برای ایجاد اقتصادی شکوفا و پیشرفته می دانم و صد البته مدلی جز "سرمایه داری+ دموکراسی" نمی شناسم . ما که نباید دنبال تقسیم فقر باشیم.
در رابطه با اروپا و فاشیسم، نتوانستم رابطه ای بین این نگرانی و افزایش بهره وری کار پیدا کنم. و نشنیدم از چپ های اروپا که چون راست افراطی قوی شده است، کارگر نباید کارش را درست انجام بدهد و در بنگاه دیزی بار بگذارد! این بحث البته فرصت بیشتری می خواهد و امیدوارم که دست بدهد.
۷۴۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : اقتصاد مقاومتی خامنه ای کلید واژه برخورد با برنامه های اقتصادی دولت
تجربه می گوید:در جمهوری اسلامی بخصوص در دوره رهبری خامنه ای ،چنانچه همراهی و همگامی مردم شرایطی را رقم می زند که بخشی از امور جامعه به بازیگرانی از نظام داده خواهدشد که آنان نیز در امر مسئولیت پذیری از سلامتی نیز برخوردارند مشاهده می شود؛ در ضدیت با اقدامات مردم و برنامه های توسعه گونه ی همه جانبه که توسط برگزیدگان مردم برای پیشبرد امور جامعه طراحی و به اجراء گذاشته می شود با محوریت لانه ای بنام بیت رهبری توسط بازیگران آن بیت و وابستگان آنان که بقای انگلی و زالو صفتی یافته اند شیو های مانع تراشی و ایذائی و حتی در صورت نیاز اقدامات کودتاهی ، به اجراء گذاشته می شود!. با توجه به شرایط کشور که بعد از هشت سال که تیم مورد علاقه خامنه ای آنهم با توجه به بودن منابع مالی کافی که حاصل کارشان چپاول و دزدی عریان و از بین بردن درآمدهای کشور شد و شرایط وخیم اقتصادی را برای کشور رقم زده اند! برگزیدگان جدید در پی اجرای برنامه های اقتصادی جدیدی شده اند که در صورت به بار نشستن آنان شرایط برای بیتیان سخت خواهد شد و شاید منجر به محو تیم های مورد علاقه خامنه ای گردد خامنه ای ریا کارانه چیزی بنام اقتصاد مقاومتی را که هدفی خاص را تعقیب می کند مطرح می کند و با دستگاههای تبلیغی روی آن مانور می دهد. این روش خامنه ای و این اقتصاد مقاومتی او راه برخورد با سیاستهای اقتصادی دولت جدید را نشان می دهد و چون خامنه ای به مجلس جدید برای برخورد نمی تواند اعتماد کند قوه قضائیه وظیفه برخورد را بعهده می گیرد و از این به بعد می توان برخوردهایی را از طرف قوه قضائیه برای بی اعتبار یا زمین گیر کردن اقداماتی که در رابطه با مسائل اقتصادی است مشاهده خواهیم کرد. پرداختن به موضوع اقتصاد مقاومتی مورد نظر خامنه ای و ریا کاری او خود بحث جدایی می طلبد. اما باید گفت:با توجه به شرایط جدیدکه در بین بازیگران نظام ایجاد شده ، واقدامات اعتراضی نهاد های مختلف اقدامات ایذائی توسط لانه فساد بیت رهبری و قوه قضائیه اش چه بسا نتیجه عکس بدهد و هزینه را برای بیت رهبری چنان بالا ببرد که حکایت همان تف انداختنی است که بر می گردد به صورت خود تف انداز.
۷۴۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : سهراب مبشری

عنوان : دفاع از بالا بردن نرخ سود؟
احمد عزیز سلام. چرا باید من که اسم خود را چپ گذاشته ام از «افزایش راندمان کار، کاهش فاصله ساعت رسمی و ساعت مفید کار، سودآور کردن بنگاه ها و تعطیل کردن بنگاه های غیر قابل اصلاح» دفاع کنم؟ همه اینها در «موفق ترین» حالت خود در کشوری که در آن زندگی می کنی تحقق یافته است. عاقبتش را می بینیم: فاشیسم دارد هر روز سهمگین تر بر درهای کشورهای «موفق» در بالا بردن راندمان اقتصادی می کوبد. اما این که چاره درد، پیوند آزادی، برابری و همبستگی است را درست می گویی. زنده باشی، سهراب.
۷۴۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : از تکاب تا چابهار و از اهواز تا سرخس، سوزش شلاق آق دره را بر پشت خود حس می کنند ...
آقای آملی گرامی، ضمن احترام به اندیشه ات و مطلبی که نوشته ای، لازم دیدم که بنویسم، حال که بالاخره آستین بالا زده و سکوتت را شکسته ای لااقل می نوشتی طبقه ی این "رفیق" کدام است. و در مجموع تصور می کنم، اگر به نقدِ مطلب حاضر آقای پورمندی نشسته و از پرداختن به شخص ایشان، که موضوع مطلب حاضر ایشان هم نیست، صرفنظر می کردی، منِ نوعی شاید بهتر میتوانست مقصود شما را درک و فهم کند.

وقتی آقای پورمندی می نویسد؛ «...میلیون ها کارگر و جویای کار، از تکاب تا چابهار و از اهواز تا سرخس، سوزش شلاق آق دره را بر پشت خود حس می کنند و برای مادران و فرزندان خانواده های کارگری، اصلا آسان نیست که تصویر بدن خونین همکار تکابی پدر خانواده را فراموش کنند...»
آشکار است که ایشان دردِ مردمانِ زحمتکش کشورش ایران را به دل دارد.

آقای پورمندی در مسیر تلاشش برای بازگوییِ مسائل و پهن کردن راههایِ برون رفت از مشکلات می نویسد؛ «...توسعه اقتصادی بدون یک همبستگی ملی، و با برپاکردن چوبه های دار، به بند کشیدن فعالین سیاسی و مدنی، به حصر بردن رهبران محبوب مردم و پهن کردن بساط تخت-شلاق میسر نخواهد شد...» باز هم ایشان در مجموع حرفِ خوبی می زند.

اما وقتی در میانِ سخنش حصرنشینان را "رهبران محبوب مردم" می نامد، در واقع "مردم" را خواسته یا ناخواسته دربست در دامان کسانی قرار می دهد، که هنوز هم نقدی اساسی بر پایه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ج.ا. ندارند. ایشان(حصر نشینان) هنوز هم دوران آقای خمینی را "عصر طلایی" می نامند.

تصور می کنم، آقای پورمندی که در خطِ زحمتکشان و آلام ایشان قلم می زند، باید برای خود و خواننده اش مشخص کند؛
- چرا آقایان کروبی و موسوی و بانو رهنورد هنوز هم خواهان بازگرداندن جامعه به "عصر طلایی آقای خمینی" هستند؟
- چه چیز یا چیزهای "محبوبی" در آن دوران هست که ایجاب می کند، که "ما" باید جهت بازگشت بدان دوران بکوشیم؟
۷۴۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمود آملی

عنوان : احساس بد
نویسنده را از سال ها پیش می شناسم و تا وقتی که رفت ارتباط هم داشتم. در بی تجربگی ام هیچوقت در حرفی از او شک نکردم. اما بعدها با او به شدت احساس فاصله کردم. مصلحت گرایی و سیاسی کاری از موضوع هایی است که این دوست ما را از آرمان و آرزوی فدایی دور می کند. آن وقت ها هم خیلی مصلحت گرا بود و شور و عشق ما به عدالت و مبارزه را مسخره می کرد. وقتی عکس معروفش را که همه نشانم می دادند دیدم که انگشت جوهری اش را یعنی در انتخابات شرکت می کنم دیدم فهمیدم دلم به من دروغ نگفته است . این رفیق از طبقه اش دفاع می کند.
۷۴۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵