آقای حسن روحانی مدعی مبارزه با تبعیض مذهبی!
قهرمان قنبری
•
این حاکمیت هم نقش حکومت را بازی می کند و هم نقش اوپوزسیون را، هم فتوا به نجس بودن بهایی و شر بودن سنی می دهد و هم سردمدار مبارزه با تبعیض مذهبی می شود! هم مبدع امامت و ولایت مطلقه فقیه می شود و هم پایبند ارزشهای جهانشمول آزادی، کارگران را بخاطر درخواست حقوق صنفی شلاق می زند و روز دیگر رهبرش می گوید پیغمبر اسلام فقط بر دستان یک نفر بوسه زد و آن دستان پینه بسته کارگر بود! در این ویترین همه چیز است و دست آخر هیچ چیز نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۵ خرداد ۱٣۹۵ -
۴ ژوئن ۲۰۱۶
آقای حسن روحانی در سفر خود به آذربایجان غربی در روزهای دهم تا سیزدهم خرداد در جمع مردم شهرستان اورمیه و مهاباد سخنرانی کرد و در آن از تعهد خود به مبارزه با تبعیض قومی و مذهبی سخن گفت و ادعا کرد که در جمهوری اسلامی اصل شایسته سالاری است و نظام اسلامی هیچ فرقی بین باورمندان مذاهب مختلف و گویشوران زبانهای مختلف قائل نیست. ایشان در ادامه سخنان خود ادامه داد که آذربایجان غربی نماد همزیستی مذاهب و قومیتهای مختلف در منطقه ای است که سرشار از جنگ و جدال قومی و مذهبی است. البته ایشان از خودش و دولت هم انتقاد کرد که شایسته نیست که فقط یک معاون وزیر کُرد سنی مذهب و یا یک سفیر کُرد سنی مذهب در دولت حضور داشته باشد (٤ ،١،٢،٣). اگر بخواهیم دو خط برجسته از تمام سخنان ایشان گلچین نماییم باید اول از اهتمام ایشان و نظام تحت نمایندگی شان به مساوات مذهبی خصوصا سنی مذهبان یاد کنیم و دوم اشاره کوتاه ایشان به موفقیت دولت ایشان درباره احیای دریاچه اورمیه اشاره کنیم، هر چند که گذرا می توان این نکته را اضافه کرد که دروغ احیای دریاچه ارومیه از طرف هیچ کس جدی گرفته نشد، چونکه احیایی و یا اقدامی صورت نگرفته فقط بخاطر افزایش بارندگی و فصل بهار کمی سطح آب افزایش پیدا کرده است که دوباره با آغاز تابستان و افزایش گرما و تبخیر به سطح قبلی نزول پیدا خواهد کرد . ایشان هر چند که از اهتمام دولت شان برای ارتقای اقتصادی و یا آموزش زبانهای مادری تُرکی و ُکردی هم إشاراتی کردند اما کفه اصلی سخنانشان بر همان رفع تبعیض مذهبی از غیرشیعه مذهبان و احیای دریاچه اورمیه بود. بی شک نگارنده در نگاه اول با لفظ این سخنان مخالف نیست و قلباً شدیداً معتقد به رفع تبعیض از اهالی سرزمینمان است که بخاطر امری که خود در انتخابش نقش ندارند و بخاطر بی اراده متولد شدن کسانی در خانواده ای سنی مذهب یا بهایی مذهب و یا دیگر باورمندان غیر شیعه که از بسیاری از حقوق اولیه خود محروم می شوند مکدر است. نگارنده سعی خواهد کرد بسته به توان خود این سوالها را کنکاش کند که آیا اصولاً رفع تبعیض مذهبی در جمهوری اسلامی ایران امکان پذیر است؟ آیا آقای حسن روحانی به سخنانی که گفته اعتقاد دارد و باورمند است؟
در قدم اول اگر نگاهی کوتاه و گذری به ساختار سازنده جمهوری اسلامی بیندازیم بیشتر با حجره های آموزش دین روبرو هستیم که یکی از شرایط زمامداری در آن داشتن ریش و پشم و ملبس بودن به لباس آخوندی است. نگارنده میخواست استنادات خود را مستند به قانون اساسی جمهوری اسلامی بکند که در آن همه امور و قوانین و مقامات وابسته به فقه و فقیه شیعه است و اصولاً خواب و خیال رهبری، ریاست جمهوری، مقامات شورای نگهبان، مقامات عالی قضایی و امنیتی برای غیرشعیه ها غیرممکن و لامحال است. هر چند شاید که خواننده به درستی انتقاد کند که برای شیعیان غیرمعتقد هم این مقامات غیرممکن است، اما واقعیت این است که این دو از یک جنس نیستند، چونکه بواقع اگر غیرمعتقد و غیرخودی بودن انتخاب شخصی خود شیعه ها باشد که در پروسه زمانی بهر دلیلی با در نظر گرفتن تبعات آن دست به انتخاب می زنند، اما یک سنی مذهب و یا یک غیر شیعه مذهب نه بخاطر اعتقادات انتخابی خودش، بلکه بخاطر متولد شدنش در خانواده ای غیرشیعه از اول باید در نظر بگیرد که او صلاحیت احراز بسیاری از مقامات را در کشور خودش را ندارد. در اول عرایضم عرض کردم که می خواستم استنادات خودم را مستند به قانون اساسی جمهوری اسلامی بکنم که بند بند آن مقید به قانون فقه و فقیه شیعی است، اما واقعیت بعد از دیدن فتوای مراجع تقلید شیعه در تقبیح و ممنوعیت ازدواج دختر و خانم های اهل شیعه با مردان اهل سنت و دیگر غیر شیعیان استناد به قانون اساسی جمهوری اسلامی را که محتملاً بسیاری از خوانندگان از آن باخبر هستند، زیاده دیدم. لازم به ذکر است که در بین فتوا دهندگان به ممنوعیت ازدواج با اهل سنت بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر فعلی جمهوری اسلامی هم وجود دارند، جالب است که نماینده ولی فقیه در استان کردستان و نماینده خبرگان رهبری از استان کردستان آقای آیت الله حسینی شاهرودی هم حکم به ممنوعیت و تقبیح ازدواج خانم های شیعه با آقایان اهل سنت کرده است (٤،٦). (لازم به ذکر است که انتخاب محمد حسینی شاهرودی از استان کردستان یاداور انتصاب حسن امامی از حوزه مهاباد به مجلس شورای ملی است، فرزند ارشد ایشان عبدالهادی حسینی شاهرودی هم از استان گلستان سنی به مجلس خبرگان انتساب شده اند و معروف است خانواده تاً معتقد به حجتیه و از تبلیغ گران مذهب شیعه در بین سنی ها هستند).
اما ازدواج چیست؟ ازدواج در مکتب دین و اسلام و در اینجا از نگاه فقه شیعی، تملک زن توسط مرد است برای تشفی غرائز جنسی اش که هدف والاترش که همان فروکاست زن به ماشین جوجه کشی است را توجیه می کند. بهمین خاطر هم بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبری فعلی نظام تملک زن شیعه توسط مرد سنی مذهب را بر نمی تابد. در واقع ما با دوگانه سازی تاریخی نور و تاریکی، خیر و شَر، اهورامزدا و اهریمن روبرو هستیم. در نظام جمهوری اسلامی این دوالیسم بصورت شیعه و غیرشیعه پیاده شده است، هر چه شیعه است خودی است و هر چه غیرشیعه است غیرخودی است، غیرخودی ها بیگانه است و غِیر، با او حتی نمی توان ازدواج کرد. اما با چه کسی نمی توان ازدواج کرد؟ با کسی که دشمن و تهدید است، او باید به ابژه ای پَست تقلیل پیدا بکند، او از انسانیت خود تهی می شود، او را می توان در دوگانه طهارت و نجس دینی به ابژه نجس دینی تقلیل داد و به خاطر اینکه تماس با نجاست هر چند در حد کوچک، کل را نجس می کند باید از ازدواج با او پرهیز کرد. در این دوگانه غیرشیعه تهدیدی است علیه جامعه شیعه، او شری است که حتی ازدواجش با شیعه تهدیدی بزرگ علیه خیر است. در جامعه ای که بنیانگذار و رهبرش و مراجع عالیقدرش فتوا به تحریم ازدواج با سنی و دیگر غیرشیعه ها می دهند، صحبت از اینکه جمهوری اسلامی الگوی همزیستی مذاهب مختلف است و ما در جمهوری اسلامی مسله ای بعنوان تبعیض مذهبی نداریم چیزی بیشتر از پُررویی می طلبد. توجه خواننده را به این نکته جلب می کنم که ما در جمهوری اسلامی با نظامی روبرو هستیم که فتوای ولایت فقیه در آن حتی بالاتر از قانون و قانون اساسی ناعادلانه خود جمهوری اسلامی است و بقول معروف "خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است" و حالا چطور در این نظامی که بقول آقای روحانی بمدد رهبری داهیانه آقای خامنه ای یک روز هم پرچم مردم سالاری دینی بعد از مـرگ خمینی بر زمین نیافتاده است، خود در مقام شاکی و مدعی العموم از حقوق برابر شهروندی ملت ایران بدون در نظر گرفتن مذهبش سخن می گوید (٧). این چطور حقوق شهروندی است که حتی شهروندان شیعه از ازدواج با شهروندان غیرشیعه منع می شود، حالا به این فاکتور فتواهای آقای خمینی و خامنه ای را می توان اضافه کرد که حتی در مدارس کودکانه هم استفاده از آفتابه مشترک با کودکان بهایی را منع می کند و شدیداً توصیه می کند که در مدارس باید به کودکان یاد داده شود که بخاطر نجاست کودکان بهایی از اشتراک غذای آنها اجتناب شود (٨). آیا در چنین نظامی که پایه اش بر ارتجاع دینی گذاشته شده است و اساسش بر تقسیم بندی دوگانه شر و خیر و یا خودی و غیرخودی است ادعای مخالفت با تبعیض دینی چیزی بیشتر از وقاحت بیشرمانه نیست؟ چطور امکان دارد که کسانی را که صلاحیت اخلاقی و شخصی ازدواج با خیر از ایشان سلب میشود به او صلاحیت احراز فرمانداری و یا استانداری و یا ریاست اداره ای داده شود؟ صلاحیت شر و یا غیر شیعه در ایران بنا به اصول قانونی از احراز مقامات عالیه سلب شده است، آیا در اینجا می توان در مقام شاکی از چرایی تبعیض بر علیه غیرشیعیان سخن گفت و علیه فتواهای غیر انسانی و قانون و نظام تبعیض گر سکوت کرد و نه تنها سکوت کرد بلکه حمایتشان کرد؟ آقای روحانی معروف است که بخشاینده لقب امام سیزدهم به بنیانگذار انقلاب است و ایشان را کسی می داند که هم به اصول اسلامی در ایران پایبند بود و هم اصول جهانی ارزشهای دمکراسی (٩) و همین جوشکار اصول اسلامی ایرانی با اصول جهانشمول آزادی فتوای نجاست بهاییان و اکراه در ازدواج شیعیان ایرانی با هموطنان سنی شان را می دهد. ویلیام ریچ در کتاب "روانشناسی جمعی فاشیسم" از تاکتیکی در آلمان هیتلری پرده می گشاید بدین ترتیب که بر همه طبقات و بر همه کس وعده دادن و بر هیچ وعده ای عمل نکردن و یا همه مردم را راضی نگاه داشتن به قیمت اینکه به هیچ وعده ای عمل نکردن. کسانی که آقای روحانی را می شناسند تا حدی آشنا هستند که ایشان انسانی با استعداد و ماهر در ربط دادن گوز به شقیقه است و بهترین مدعای این ادعا سیاه بازی ایشان در سخنرانی مراسم ختم مصطفی خمینی در تهران سال ١٣٥٦ بود که با مدیریت روانشناسی ذهن شرکت کنندگان مجلس و با سخنانی که اگر با فاصله زمانی و مکانی بی طرفانه مورد قضاوت قرار گیرند بیشتر شبیه دری وری است و در حالی که احساسات مستمعین را تحریک کرده و به گریه انداخته بود لقب ابراهیم زمان و امام سیزدهم را به خمینی بخشیدند. اینجا هم در حالی که مسله اصلی در تبعیض علیه هموطنان غیرشیعه همان نظام حاکم بر جمهوری اسلامی است، نظامی که ایشان مقام دومش را لااقل در سخن نمایندگی اش می کند نظامی که خود مسبب این تبعیض و نابرابری است، حالا ایشان در مقام تحمیق مردم برآمده اند و خواستار رفع تبعیض از شهروندان غیرشیعی هستند؟ ایشان بهتر از من و شما می داند که این تبعیض برخاسته از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است و بالاتر از آن این تبعیض زاده ولایت فقیه و حکمرانی فقهی آخوندها می باشد که رفع تبعیض بجز با نابودی حکمرانی شان امکانپذیر نیست. اصولاً مگر می توان بجز حاکم شدن سکولاریسم و قطع دست فقها از حکومت که آقای روحانی هم یکی از پایه گذاران و حاکمانش هستند از غیر شیعیان رفع تبعیض کرد؟ آقای روحانی چرا این ادعا را می کند؟ بنظر نگارنده دو دلیل دارد که نگارنده سعی می کند بصورت کوتاه به آن بپردازد.
1- ایشان و کلاً نظام جمهوری اسلامی مهارتی خاص در سردرگم و آشفته کردن ذهن توده های مردم دارند، اینها جای شاکی و متهم را عوض می کنند و خود جای شاکی را در ذهن توده مردم می خواهند بگیرند. دیگر احتیاجی به اپوزسیون سکولار یا چپ نیست که شعار رفع تبعیض بدهد و توده ها را علیه نظام حاکم ذیل شعارهای مترقی متحد کند. "برای نابودی مخالفان سلاح را از دستشان بِرُبای، اگر مخالفین شعار رفع تبعیض و آزادی می دهند، چرا ما خود اینکار را نکنیم". این تاکتیک ساده و قوی است در دست حاکمیت که با اختاپوس رسانه ای اش آن را تبدیل به گردبادی مهیب می کند، این حاکمیت هم نقش حکومت را بازی می کند و هم نقش اوپوزسیون را، هم فتوا به نجس بودن بهایی و شر بودن سنی می دهند که نمی توان با او ازدواج نمود و هم سردمدار مبارزه با تبعیض مذهبی می شوند! هم مبدع امامت و ولایت مطلقه فقیه می شوند و هم پایبند ارزشهای جهانشمول آزادی، از طرفی کارگران را بخاطر درخواست حقوق صنفی و انسانی شان لخت کرده و یکصد و پنجاه ضربه شلاق می زنند و روز دیگر رهبرش سخنرانی می کند که پیغمبر اسلام فقط بر دستان یک نفر بوسه زد و آن دستان پینه بسته کارگر بود! در این ویترین همه چیز است و دست آخر هیچ چیز نیست، هم مترقی است و هم مرتجع، خودش منتقد و اوپوزسیون خودش است. هدف اصلی با بمباران ادعاهای درست و نادرست و وعده های سرخرمن، انجماد و بی حس کردن ذهن توده مردم است. بقول معروف؛ درست است که چاه آب ندارد اما برای مقنی که نان دارد.
2- مسله دوم مسله ای مربوط به آذربایجان غربی است، واقعیت این است که در آذربایجان غربی ما با شکاف قومی و مذهبی عمیقی روبرو هستیم که می تواند کاتالیزور فجایع عمیقی بشود. کردهای سنی در مدیریت استان چندان حضور بارزی ندارند و ترکهای شیعه به کردهای سنی ترجیح داده می شوند، اینهم مسله ای است که در کُل زاده فضای مذهبی شیعه گرای جمهوری اسلامی ایران است و چیزی نیست که تحمیل شده از تُرکهای آذربایجان غربی بر حکومت مرکزی جمهوری اسلامی ایران باشد. اما در کنتکس منطقه ای ستم مذهبی و قومی که کُردهای سنی آذربایجان غربی آنرا احساس می کند بیشتر این ستم از جانب تُرکهای شیعه تلقی می شود. در واقع تلقی عمومی خلق کُرد در آذربایجان غربی از ستم ملی و مذهبی بیشتر از آنکه بسمت مرکز باشد بیشتر بسمت تُرکهای شیعه هم استانی شان است، در واقع هم بخاطر اینکه در طول تاریخ معاصر و خصوصاً دوران حکومت اسلامی تُرکهای شیعه توسط حکومت به کُردهای سنی در مدیریت استان و از جمله در ادارات و نهادهای قضایی و نظامی ترجیح داده شده اند، خلق کُرد در قدم اول با تُرکهای همسایه شان روبرو می شود که هم در رقابت شغلی با او بسیاری از مقامها را می رباید و هم عامل و یا خود حکومت مرکزی است برای سرکوب و تبعیض بر علیه او. به عبارتی در قضیه ستم ملی خلق کرد در آذربایجان غربی نه با فارس یا حکومت مرکزی، که در قدم اول با تُرکهای شیعه روبرو است و این شاید در قدم عادی هم برای شهروند عادی کُرد سنی در آذربایجان غربی طبیعی بنمایاند که نسبت به همسایگان تُرکش که اکثراً شیعه هستند بمثابه کسی نگاه کند که به حقوق او تعدی می کند، هر چند که در کُنْه امر مسله نه شهروند تُرکی است که برای بقا و برخورداری مالی بیشتر مجبور به ربایش شغلی دولتی می شود که بیشتر مسله اصلی دولتی است که حتی شهروند سنی مذهبش را لایق ازدواج نمی داند چه رسد به تصدی شغل. بخاطر همین احساس کردن روزمره تبعیض مذهبی که در پروسه ای همزمان تبعیض قومی هم است جنبش های مخالف تبعیض کُردی در آذربایجان غربی بسیار قوی تر، منسجم تر و پررنگتر از حتی استان کردستان است، برای اثبات این ادعا میتوان این مدعا را به میان کشید که اکثر رهبران احزاب کُردی که برای رفع تبعیض مبارزه می کنند در تاریخ معاصر خاستگاه جغرافیایی شان آذربایجان غربی بوده است و ما کمتر و یا حتی بصورت نادر هم با رهبرانی که خاستگاه جغرافی خارج از استان آذربایجان غربی دارند مواجه هستیم. در نقطه مقابل این مساله مبارزه مسلحانه کُردها علیه حکومت مرکزی باعث شده که شکاف بیشتر عمیق بشود، چونکه بخاطر اینکه اکثراً چریکهای احزاب کُردی خاستگاه این استان را داشته اند و در مبارزه با نیروها و سربازان جمهوری اسلامی که آنها هم بیشتر از بومی شیعه مذهب تُرک استان بودند از هر دو طرف انسانهای زیادی کشته شده اند که بی شک متعلق به گروه دوستان و خانوادهایی هستند که در زندگی شهری و روستایی همسایه هم هستند که در گذر زمان و با تعدد این کشته ها و ادامه تکرار این تراژدی بصورت "دَوَران دایره ای" بمرور زمان شکاف قومی و مذهبی تبدیل به نفرت قومی و مذهبی شده است و یا خواهد شد و این مسله با موفقیتهای جنبشهای کُردی در کشورهای همسایه باعث ترس و وحشت تُرکهای آذربایجان غربی می شود و باعث القای این اندیشه شده است که احزاب کُردی هم برای تسخیر آذربایجان غربی دوباره اقدام خواهند کرد و اگر موفق شدند از آنها انتقام خواهند گرفت و یا از استان می رانندشان. بهمین خاطر این استان تبدیل به کاتالیزور جنبش های حقوق ملی کُردی و تُرکی شده است و در نهایت اصولاً باعث انحراف هر دو جنبش هم شده است چونکه این جنبش ها عوض تمرکز بر حقوق خواهی و دمکراسی خواهی، بیشتر بر ستیز علیه هم تمرکز کرده اند. البته روحانی و دولت جمهوری اسلامی هم قصد حل این قضیه را ندارد و همانطور که عرض کردم بیشتر موجد اصلی این موضوع می باشند، بیشتر قصد آقای روحانی کره گرفتن از آب می باشد، چونکه ایشان و نظام جمهوری اسلامی هم قصدش جنگ قومی و مذهبی بین اقوام و مذاهب می باشد تا ایشان از باب احتیاج به برادر بزرگتر هر دو گروه را به عدالت سرکوب کند، ایشان عوض اینکه تلاش بکند قانون اساسی تفرقه افکن و تبعیض گر را اصلاح کند، خودش را منجی نشان می دهد و ادعا می کند که ایشان و حکومت طرفدار رفع تبعیض های بکار رفته علیه سنی ها می باشند، و از فضیلت اسلامی و ایرانی نظام اسلامی مایه می گذارد که در استخدام باید قابلیت و تخصص فردی را در نظر گرفت و نه مذهب و یا قومیت متقاضی را! حال اینجا این سوال پیش می آید که اگر نظام جمهوری اسلامی مخالف تبعیض علیه کردهای سنی است و سیاست اصلی اش در استخدام متقاضیان و بکارگیری نیروهای ستادی در مدیریت مذهب و قومیت متقاضی نیست، پس اینهمه بی عدالتی مشهود را علیه سنی ها چه کسی هدایت می کند؟ چه کسی از استخدام آنها جلوگیری می کند؟ جواب غیرمستقیم و بصورت هوشمندانه هدایت شده اقای روحانی بدین سوال، انداختن توپ به آغوش تُرکهای شیعه می باشد! او می داند که زمینه این اختلاف تاریخی از قبل مهیا است، او بفکر ترمیم این شکاف نیست. چونکه ترمیم این شکاف در مرحله اول از اصلاح و یا ابطال قانون اساسی شروع می شود که اصولاً از اصول دگماتیک آقای روحانی است. هدف اصلی او و نظامی که او نمایندگی اش می کند این است که با عمیق شدن این شکافها و همه گیر شدن نفرت، سرکوب و استبداد ارتجاع فقاهتی رایحه ای دل انگیز به خود بگیرد. جمهوری اسلامی ایران با نقش فعال خود در سوریه و عراق و درگیریهای خونین قومی و مذهبی در این کشورها تلاش برای آزادی را بدنام کرد، حالا دیگر خیلی از کسانی که روزگاری افکاری مترقی و آزادیخواه داشتند و شاید روزنه امید ملت بودند در تار عنکبوت جمهوری اسلامی به تله افتاده اند و می گویند ما هم ظریف را لازم داریم و هم سردار سلیمانی را. در واقع نظام اسلامی وارد بازی قماری شده است که برای خود احتمال بُرد زیادی را قائل است و محتملاً هم حسابهایش درست است، چونکه ما بواقع امروز با طیف وسیعی از کسانی مواجه هستیم که روزگاری با اصلاح طلبی و یا با رادیکالیسم برای برپایی دمکراسی و سکولاریسم و عدالت مبارزه می کردند و امروز مبلغ دولت امید روحانی شده اند و از اینکه نمی توانند قلم را زمین بگذارند و در رکاب سردار سلیمانی و اسد و برادر پوتین بجنگند سخت ناراحتند! آری هدف روحانی در نهان گرد آوردن سربازان بیشتر از اردوگاه مخالفان است و در این راه بی شک شکاف و نفرت قومی کمترین هزینه ای است که از پرداختنش بسیار خوشحال می شود چونکه این نفرت در نهایت حتی فکر و خیال به آزادی را حتی در ذهن اقدام گران نابود می کند. آزادی به چه دردی می خورد اگر قرار است همسایگان دیروزی همدیگر را بکشند؟ این سوالی است که روحانی می خواهد بصورت جواب گزینه تفکر برای آزادی جلوه اش دهد. آیا او موفق خواهد شد؟
1- دکتر روحانی در اجتماع بزرگ و صمیمی مردم استان آذربایجان غربی در ارومیه،
« president.ir
2- آذربایجان غربی الگوی اتحاد در ایران اسلامی است،
« president.ir
3- سخنرانی دکتر روحانی در جمع مردم صمیمی و سربلند مهاباد، « president.ir
4- دکتر روحانی در مراسم افتتاح مجتمع پتروشیمی مهاباد، « president.ir .
5- نظر مراجع تقلید شیعه در مورد ازدواج با اهل تسنن.
« www.valiasr-aj.com
6- فتوای نماینده ولی فیقه در استان کردستان و نماینده انتصابی مجلس خبرگان از استان کردستان به کراهت ازدواج با اهل سنت، « nvf-kordestan.ir
٨-فتوای خامنه ای درباره ارتباط با باورمندان دین بهایی، « www.farsnews.com
٧،٩رییس جمهوری در جلسه هیات دولت، « president.ir
|