غزل عنکبوت


هادی خرسندی


• چرا ترا بکشم من؟ تو عنکبوت خدایی
وگر خدا نشناسی، چه بهتر اینکه ز مایی

عمود آمدی از سقف و بازگشتی و گویا
که دوستار جاگینگی میان ارض و سمائی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ خرداد ۱٣۹۵ -  ۶ ژوئن ۲۰۱۶


 «مَثَلُ الّذینَ اتَّخَذُوا مِن دونِ اللهِ أَولیاء کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَیتًا وَ إِنَّ أَوهَنَ البُیُوتِ العَنکَبُوتِ لَو کانُوا یَعلَمونَ»
(قرآن. سوره عنکبوت،آیه چهل و یک)
«مثل کسانی که غیر از خدا برای خود سرپرست و یاور برگرفته اند در سستی وبی نفعی آنچه بدان اعتماد کرده اند مثل عنکبوت است که خانه ای بر خود برگرفته وبی شک سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است اگر می دانستند.»


غزل عنکبوت
----------
هادی خرسندی
------------

چرا ترا بکشم من؟ تو عنکبوت خدایی
وگر خدا نشناسی، چه بهتر اینکه ز مایی

عمود آمدی از سقف و بازگشتی و گویا
که دوستار جاگینگی میان ارض و سمائی

گمان کنم سر حبل المتین1، رسیده به دستت
مبارکست که آونگ ریسمان خدائی

نمیکُشی نه مگس، نه پشه مگر به ضرورت
شکار میکنی البته بهر قوت و غذائی

ز من نترس عزیزم که دوست دارمت احمق
چرا که خالق اینترنتی و تارنمایی

مهندسی و رئیسی مهندسان جهان را
تو آرشیتکت چه بسیار باشکوه بنائی

خدا به خانه ی تو حمله کرده توی کتابش
ز روی حقد و حسادت نوشته پرت و پلایی

ولش بکن اهمیّت نده کلام خدا را
که ما به گفته ی یاوه نمیدهیم بهایی

خدا اگر که به تحقیر عنکبوت برآید
چه خالقی است؟ چه پروردگار هرزه درایی

خبر نباشدش از محکمی تار تو لابد!
که در مقایسه، فولاد را نه قوّت است و نه نایی

تو خانه ساختی از تار خود، به همت شخصی
خوشا که بای2 ندادی نه فرشی و نه طلائی

امام آمد و فرش و طلای خلق چپو شد3
ولی ز جانب مستضعفان نبود صدائی

نبود؟ بود، ولی پاسدار با کلاشنیکف
رسید و گفت بیا این کلید خانه، کجائی؟

امام آمد و زد کشت صدهزار جوان را
تمام هستی ما رفت دست آل عبائی

چه درد دل بکنم جان عنکبوت برایت
به خیر هم نگذشت و رسیده بود بلایی

به حیرتی که چه ربطی تراست با سخنانم
برای اینکه تو غافل ز عالم شعرایی

نشسته بودم و بی سوژه مانده بودم و فکری
رسید سوژه ز بالا، چه سوژه ای، چه شمایی!

تو عنکبوتی و من شاعرم، چه فرصت خوبی
به این بهانه زدم پس به دشت کرب و بلائی

خدا به نام تو سوره نوشت و من غزلم را
برو مرا بشناس عنکبوت جان، چه خدایی
--------------------------------------------

1 – حبل المتین – ریسمان خدا! - «امام علی در توصیف قرآن می فرماید: علیکم بکتاب الله فإنه الحبل المتین. .......... بر شما باد به کتاب خدا که ریسمان محکم و استواری است که یک طرفش به دست خداست و طرف دیگرش به سوی شما تا آن را بگیرید و بالا روید و به خدا برسید.»
2 – بای دادن – باختن، از دست دادن، برباد دادن. (دهخدا)
3 – اشاره به ماجرای حساب 100 زنده یاد امامخمینی است که از «مستضعفان» خواست پول و فرش و طلای خود را به این حساب بریزند تا برایشان خانه بسازد. اغلب کارتنخواب های امروز بازماندگان آن حسابند! البته میگویند کارتن ها را امامخمینی (ره) در اختیار آنان گذاشته.

------------------------
هادی – لندن – خرداد 95
-----------------------

فیسبوک هادی خرسندی
www.facebook.com