بشنو ای آقا؛ صدای پای آب


مهرزاد آورداد


• بشنو ای آقا ؛ صدای پایِ آب
می رسد براوج ؛ اما بی شتاب

باز هم ققنوس ؛ پَر خواهد کشید
باز این ملت ؛ به خود خواهد رسید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ دی ۱٣٨۵ -  ۲۶ دسامبر ۲۰۰۶


بشنو ای آقا ؛   صدای پای آب
خود ؛ جمادی را نشان در آفتاب
 
قطره ای از شهدِ حق ؛ در کام کُن
رو بِگردان ؛ دشنه بر   این نام کُن
 
بِنگر از هستی ؛ چه داری در میان
جُز ثنا و رنگِ ؛ جمع طوطیان
 
گِرد شمعت ؛ می خورند از پولِ نفت
خَر برفت و خَر برفت و خَر برفت
 
این دَدان را سیر ؛ کِی خواهد شدن
مُشتِ آنهایی ؛ نه خویشِ   خویشتن
 
بندِ زندان را به نامت کرده اند
خون انسان را به جامت کرده اند
 
بند و زندان کارِ ترس است و جنون
بخشش از قدرت طراود ؛ ذوالفنون
 
بین گناهِ باطبی را ؛ چون کنند
جرمِ یک تصویر ؛ جرمِ خون کنند
 
سنجری هم ؛ بی گناهی بیش نیست
جرمِ این دلدادگان ؛ با هم یکی است
 
گر عدالت ؛ زیورِ نام علی است
در زرافشان ؛ این عدالت مُنجَلی است
 
او ؛ نشان و جوهر فرزانگی است
رنج و دردِ او ؛ نشانِ زنده گی   است
 
پاره کُن ؛ اوراق دفتر را به دست
کُن رها ؛ از بیگناهان هر که هست
 
بشنو ای آقا ؛ صدای پایِ آب
می رسد براوج ؛ اما بی شتاب  
 
باز هم ققنوس ؛ پَر خواهد کشید
باز این ملت ؛ به خود خواهد رسید
 
صبحِ فردا چون بر آید ؛ آفتاب
اصل خویشی ؛ در بلندای عذاب
 
مهر زاد آور داد
پنجشنبه ٣۰ آذر ماه
avardad@hotmail.com