از : البرز
عنوان : مگر همه ی احزاب و سازمانهای گوناگون سوسیالیستی ...
هیئت محترم سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، ضمن سپاس از صدور بیانیه ی حمایتی شما، بایسته دیدم نکاتی چند در این رابطه را متذکر شوم؛
آری بواقع چنین است؛ «... سرکوب اعتراضات کارگری روز به روز شدیدتر می شود...» چرا که موثرین پر قدرتی در حکومت قصد آن دارند تا تنور داغ است، تتمه ی آزادیخواهی و عدالتخواهی بر جای مانده از قیام مردمی بهمن ۵۷ را لبِ باغچه های کارخانجات و معادن فعال ذبح شرعی کنند.
روی دادخواست طرح شده در بیانیه ی شما مکث نمی کنم، چه غالباً تکرار مکررات است. و همه کم و بیش میدانیم؛ «... ناتوانی دولت در غلبه بر رکود اقتصادی سبب ساز تشدید بیکاری و عدم پرداخت به موقع دستمزدها شده است...». اما سئوال اینجاست، چرا کارگر معترض را به ستون می بندند، و مانند عصر قجر و پهلوی شلاقش می زنند؟
آن کارگری که شلاق ستم را بر پشتش احساس کرد، به یقین از خودش می پرسد، وقتی زنده یاد گلسرخی از علی به عنوان اولین عدالتخواه سوسیالیست یاد کرد، و جان بر سر اصرارش نهاد. و حاکمین امروز هم در هر نشست و برخاستی نام علی را فراموش نمی کنند، چرا جواب اعتراضش به عدم پرداخت حقوق و... را با شلاق می دهند؟
آن کارگری که شلاق ستم را بر پشتش احساس کرد، به یقین از خودش می پرسد، این چپی که مرا تشویق به؛ «... دست در دست...» هم گذاشتن می کند، چرا در تمامیِ سالهای سده ی اخیر خودش چنین متفرق و متشنج بوده است؟
مگر همه ی احزاب و سازمانهای گوناگون سوسیالیستی ادعای مبارزه در جهتِ حقوق کارگران را ندارند. چرا حداقل بر سر این نکته نمیتوانند بر سر میز مشترکی نشسته، و سر برنامه ی مشترکی در این زمینه به تفاهم برسند؟
دوستان گرامی، بگذارید شفاف بگویم، تا زمانی که "ما" نتوانیم استبداد و فرهنگ استبدادی را در صفوف خود مضمحل، و اصول دموکراسی ایرانی را در صفوفمان مرعی کنیم، امکان استفاده از خردِ جمعی را نخواهیم داشت. و این یعنی استمرار گردش اداره ی کشور بر پاشنه ی استبداد
۷۴۹٣۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۵
|