مالی گرایی آمریکا- بیژن باران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ تير ۱٣۹۵ -  ۲۱ ژوئن ۲۰۱۶


باید بدانید که چگونه "مهم را از فوری تفکیک کنید." هنری کیسینجر

همانطور که شکل گیری انحصارات وجه درونی امپریالیسم در تکامل سرمایه داری در کشورهای صنعتی سده 20 بود؛ اکنون مالیگرایی وجه درونی جهانیگرایی/ گلوبالیزاسیون در تکامل سرمایه داری با فنآوری دیجیتال است. مالیگرایی/ فایننسیالیزاسیون روندیست که نهادهای مالی، بازار، بانکها، ارواق بهادار اندازه و تاثیرشان بر حاکمیت افزایش می یابند.

مالیگرایی شامل تمام فعالیتهای مالی در اقتصاد است: افزایش اسپکولاسیون/ خرید شرطی با بدهی بر وامهای تولیدی، صعود ارزش سهامدار کلان بر مدیریت شرکت، افزایش ریسک کردن، اندیشه های خودخواهانه در بخشهای خصوصی و عمومی، افزایش قدرت سیاسی صاحبان مالی و مدیر کل اجرایی CEO شرکتها در گذراندن قوانین دلخواه برای پر کردن جیب خودشان با "ایده الوژی بازار بهتر می داند."

در 4 دهه گذشته قواعد نظام بازار آزاد آمریکا مخدوش شده، اگرچه به ثروت 1% مردم افزوده شده؛ ولی رشد اقتصادی بسیار کند باعث تجزیه طبقه متوسط شده است. از دهه 1970 حرکت سرمایه در آمریکا در 2 سوی مالیگرایی و جهانیگرایی حرکت کرد. مالیگرایی به گسترش و تمرکز سرمایه مالی در اقتصاد بضرر سرمایه کسبی پرداخت. جهانیگرایی به گسترش سرمایه مالی آمریکا در جهان با ایجاد صندوقهای پول، قراردادهای تجاری، قوانین دوستانه به سرمایه پرداخت. هر 2 حرکت با فنآوری دیجیتال سیلیکون ولی- شمال کالیفرنیا آمیخته بودند.

جهان امروز با 193 کشور همه در مراحل گوناگون سرمایه داری اند. سرکرده این سامانه آمریکاست که از نظر قدمت و قدرت در عالیترین مرحله سرمایه داری پسا امپریالیست یعنی گلوبالیزاسیون است. آمریکا حافظ نظام سرمایه داری می باشد که اقتصاد خودش 25% این نظام جهانی است. در این کشور مدتی است امور مالی در راس هرم ساختار/ هیرارشی اقتصاد قرار دارند.

در سده 21 آمریکا و تا حدودی بریتانیا به مرحله مالیگرایی سرمایه داری تکامل یافته اند. بخاطر رشد کند اقتصاد، این مرحله سرمایه داری مریض نامیده شده. نام بیماری کنونی اقتصاد آمریکا مالیگرایی یعنی فرمانروایی وال استریت و شیوه هایش بر صنعت مالی و کسب است.

در 2015 سرمایه گذاری آمریکا در بریتانیا به ارزش 588 میلیارد دلار با 1 میلیون کارمند، صادرات به آن کشور 56 میلیارد دلار و تجارت این 2 کشور 1 تریلیون دلار بود. در همه پرسی/ رفراندوم ژوئن 2016 در خروج پس از 4 دهه از اتحادیه اروپا با 28 کشور عضو برای سرمایه الی آمریکا و صندوق ملی بین المللی ناپسند است.

قیمت لیره کاهش یافته؛ نقض قراردادهای تجاری و ورود به آنها سالها طول خواهد کشید. ولی 250 رهبر کسبها بخاطر قوانین متحجر اتحادیه که به نوآوری و رقابت انگلیس ضرر می رساند و نیمی از مردم می خواهند خارج شوند. ترور وکیل مجلس حزب کار، زن شجاع در دفاع از پناهجویان و ماندن در اتحادیه بدست مردی افراطی تبلور 2 گرایش ماندن و رفتن از اتحادیه است.

در دهه 1970 رشد آمریکا نسبت به بعد از ج ج 2 کندتر شد. مالیگرایی در این دهه رشد شدید کرد. تصمیمات حاکمیت توجیه خواستهای گروههای فشار/ لابی بود؛ سیاستمداران مسئولیت را به بازار مالی محول کردند. کم کم مقررات پس از بحران 1929 که به رشد آمریکا کمک کرده بودند؛ کنار گذاشته شدند. امور مالی نیروی غالب اقتصاد شدند.

باید گفت در آن زمان رفع مقررات ایده خوبی بود. ولی نتایج پیش بینی ناپذیر مالی ببار آوردد. اثر بد تصمیمات دولت خادم امور مالی بر اقتصاد در 2 حزب جمهوریخواه و دمکرات بقرار زیر است: رفع تدریجی مقررات در عهد ریگان وال استریت را تقویت کرد تا "جامعه" صاحب امور عامه شود؛ یعنی صندوقهای بهداشت و تقاعد به بازار سهام پیوند خوردند.

مالیگرایی را تغییر مشی عمومی در 2 حزب، 2 جناح محافظه کار و لیبرال، رهبران حکومتی، سیاستگذاران، نخبگان، ارباب رسانه ها، تنظیمگران regulators برای آرام راندن جامعه دامن زد. این تغییر مشی بقرار زیر است: رفع مقررات از عهد نیکسون و ریگان ببعد، افسار گسیختگی وال استریت، رشد سریع متمولان یعنی 1% جامعه. بیمه بهداشت عمومی و پسانداز های تقاعد کارگران به بازار سهام وصل شدند. اکنون امور مالی 10% تولید ناخالص داخلی/ جی دی پی آمریکا است؛ ولی سود آن 40% بوده؛ خیلی بیش از صنعت است.

رفع مقررات کارتر در مورد نرخ سود- مانند پوپولیسم چپ ساندرز و راست ترامپ با اقبال توده ها- منجر به همنظری رالف نادر لیبرال و والتر ریستون محافظه کار، مدیر کل سیتی بانک، شد. این اقدامات به نوآوریهای مالی یعنی تغییر کارکرد بانک از وامده به کنشگر تجاری منجر شد. ریگنامیکز/ اقتصاد ریگان منجر به سیاستهای اقتصادی بنفع وال استریت شد. رفع مقررات کلینتون چارهجویی خروج از رکود 1980 شد. سیاستهای ملی ولنگار مدیر ذخیره ارزی فدرال، الن گرینسپن، فضایی را ایجاد کرد که وام آسان پول- با ربح نازل نزدیک به صفر و شرایط آسانتر وامگیری- مسایل رکود را پوشاند.

پیش بینی می شود که در 30 سال آینده درآمد دارایی کاهش خواهد یافت. این کاهش بخاطر سود نازل، اعتبارات بیشتر مصرف کنندگان، بدهی مالیات معوقه امور مالی کسبها، حباب دارایی خواهد بود. حباب دارایی یعنی داشتن اقلام متعدد با قرض که بظاهر آدمها حس تمول می کنند.

آمریکا پیشتاز تولید و اشاعه فرهنگ مدرن و پسامدرن تحت لوای "رویای آمریکایی" با تاکید روی فردیت، مصرف، آزادی بیان شد. موج مهاجران در 240 سال گذشته منجر به فرهنگ رنگین کمانی- نژاد، زبان، قوم، دین، عقیده، نوآوری، کسب کارآفرین در سده 21 شده است. آمریکا با پیشرفت علوم و جامعه مدنی از 1901تا 2015 تعداد 356 برنده جایزه نوبل یا 257 جایزه از کل 900 برنده یا 573 جایزه دارد. اکنون این جایزه 10 تا در سال است که گاهی به چند نخبه یکی داده می شود. فرآورده های هالیوود، فنآوری دیجیتال، ایجاد خوراک، پوشاک، بنای استاندارد هم در خدمت جهانیگرایی اند. ویکیپیدیا.

رعنا فروهر، نایب سردبیر هفتگی تایم در کتاب "سازندگان و بردارندگان" علل، روال، نتایج غلبه سرمایه مالی بر صنعت آمریکا را بررسی کرد. منظورش از "سازندگان" کسبهای مولد شغل و "بردارندگان" نهادهای کاغذبازی الکترونیک امور مالی است. این کتاب حاصل 3سال پژوهش در باره سلطه امور مالی در آمریکا و نه جهان است. ایده ها بمرور شکل گرفته؛ ولی اغلب در دقیقه ای بلورین می شوند. چکیده کتاب و رئوس مقاله او در تایم در زیر می آیند. او از طلوع امور مالی و افول امور کسبی یعنی غلبه وال استریت بر مین استریت نوشت. می پرسد: چرا سامانه بازار به شرکتها، کارگران، مصرف کنندگان بهتر خدمت نمی کند؟

فروهر 5 امر زیر را از حاکمیت می خواهد: 1- امور مالی را شفاف کن. 2- پاداش به بدهی مالکیت را متوقف کن. 3- بازاندیشی کن- شرکتها برای کی اند؟ 4-استراتژی رشد ملی را بساز. 5- سازنده ها و بردارنده ها را بازتعریف کن. برخی نظراتش بقرار زیرند: تقسیم بانکهای بزرگ، نابودی اندیشه مالیگرایی در هیئت امنای شرکتها، رفرم در آموزش دانشگاهی کسب، کاهش اسپکولاسیون/ کسب قماری، افزایش وام به کسبهای کوچک، مشی بهتر مسکن، محدویت فرهنگ پول. فرهنگ پول مملو از ستایشگران/ لابیهایست که ناقض اصول ضروری اقتصاد اند.

نظام سرمایه داری بازاری ترک برداشته است. در جهان پیچیدگی امورمالی/ فایننس به طرد بخشهای سنتی سرمایه منجر می شود. مناسبات بازارهای سرمایه، امور مالی و کسب بهم ریخته اند. آمریکا اکنون نیاز دارد به رفرم مالیاتی، آفرینش شغل، زدایش فقر، کاهش نابرابری. فروهر ادامه داد: در سده 21 سامانه بازار پبشرفته، آیا به اقتصاد واقعی کمک می کند؟ کمال سرمایه داری بازار بر الواح سنگی به انسان نرسیده؛ بلکه قواعد آن را انسان نوشته؛ لذا می تواند آنها را زیر پا گذاشته؛ ترمیم کند.

در عصر مالیگرایی فنآوری دیجیتال، شرکتهای مالی فراساحلی، بدهی دولت، انواع قرضه های ملی، پیدایش hedge funds / صندوقهای پوششی، خدمات، صندوقهای مالی، بحرانهای مالی حتی در خود آمریکا و کشورهای پیرامونی، بازخرید سهام شدت و حدت گرفتند. بهترین بخش اقتصاد پیشرفته خدمات است که از کشاورزی و صنعت/ مانوفاکتورینگ بیرون آمده.

گذار از بحران مالی 2008 با چند تریلیون دلار هزینه انجام شد؛ ولی رشد اقتصاد کنونی خیلی کند است. نتایج نظرخواهی 2010 هاروارد اینها بودند: 1- جوانان 18-29 ساله تنها 19% خود را کاپیتالیست می دانند. در این کشور ثروتمند و بازار آزاد تنها 42% از کاپیتالیسم حمایت می کنند. کمی بیش از نیمی از جمعیت نظام آمریکا را حمایت می کنند. البته در این نظرخواهی عواطف نه داده های بازار اندازه گیری شدند.

فروهر نوشت: شرکتهای آمریکایی به امور مالی شامل خرید- فروش سهام، پوشش مالی، بهینگی مالیاتی، خرید شرکتهای دیگر، فروش خدمات مالی بیشتر می پردازند تا تولید محصول در مقایسه با دهه پس از ج ج 2. نظام مالی در خدمت خودش است تا خدمت به اقتصاد کشور. خرج پول برای ایده ها و پروژه های نو شغل آفرین و مزد افزاست. امور مالی/ فایننس به تضمینات دارایهای موجود– مانند مسکن، سهام، باند/ قرضه ملی- توجه کرده؛ آنها را به محصولات خرید- فروشی تبدیل کرده؛ با دیگر بسته های مالی در سبد فروش می گذارند.

پیش از 1975 اکثر امور مالی/ فایننس برای گسترش کسب بود. اکنون تنها 15% از نهادهای مالی در پی پروژه های اقتصاد واقعی می روند. بقیه بسادگی درون نظام مالی مانده؛ تا متقبلان مالی/ فاننیسیرها، غولهای کورپورت، مدیران صندوقهای مالی را فربه کنند. این لایه ثروتمندترین بخش جامعه بوده؛ کسانی اند که اکثر داراییهای مالی آمریکا و جهان را صاحبند. بین 1980 و 2005 حجم اوراق بهادار رشد 5 برابری در تولید ناخالص داخلی/ جی دی پی داشته؛ درحالیکه حساب سپرده از 70 به 50% جی دی پی کاهش یافت. با افزایش خرید- فروش اوراق بهادار در صنعت همه نوع بدهی شخصی و عمومی افزایش یافت.

از آفرینش قرضه ملی Bond و نظام بانکی واحد در آمریکا در اواخر 1790 تا اندوخته های فردی و شرکتی به کسبهای نوکار/ آنترپرایز اوایل دهه 1970 راهی طولانی بود. در این راه کسب/ بیزینس های نو مولد و اشتغالزا بوده؛ ثروت جدید و رشد اقتصادی ببار آوردند. اکنون اداره خزانه داری فدرال 3 نوع قرضه ملی Bond, Note, Bill صادر کرده؛ در حراج با نرخ سود ثابت، موعد از 1تا 30 سال می فروشد. اینها نوعی بدهی دولت به ملت است.

البته بانکها این قرضه ها را فله ای خریده؛ با نرخ سود بالاتر به مشتریان می فروشند. اولی کمینه 100 دلار برای 6ماه، دومی با موعد 1 تا 10 سال، سومی با موعد 30 سال اند. نرخ بهره اصلی/ پرایم را اداره ذخیره ارزی بگفته وال استریت تعیین می کند. نرخ سود اعتبارات فردی، وام مسکن، بهره سپرده های بانکی، سود غیرمالی یا مالی برای 1، 2، 3 ماهه؛ 1، 2، 3، 5، 7، 10 ساله برای گواهی سپرده CD با این نرخ بهره اصلی تعیین می شوند.

ارتباطات دیجیتال برخط/ زنده باعث شد که شهرهای دریای کاراییب/ مراکز فراساحلی انبار سود و ثروت، بهشت مالیاتی شده؛ مقر تجمیع و توزیع سرمایه شوند. این شهرها در جزایر چانال/ کانال، پاناما، کستاریکا، برمودا، جزایر کیمان، باهماس، جزایر ویرجین انگلیس، نیز قبرس، سنگاپور، موریتوس، هنگ کنگ، لوکزامبورگ، ایرلند، هلند می باشند. در 2015 آنها در کل 2.1 تریلیون دلار سودهای 7622 شعبه مجزای خارج از آمریکا متعلق به 358 شرکت آمریکایی در حسابهای سپرده بینام پارک شدند.

اپل با 181 میلیارد دلار رتبه اول را داشت. افشای 11.5 میلیون سند به چند رسانه عمده جهانی از بهشت مالیاتی پانامایی موسک فونسنکا نشان می دهد که 7.6 تریلیون دلار از ثروت جهانی در بهشتهای مالیاتی فراساحلی پارک می شوند. باید مالیات این ثروت به دولتها خرج خدمات عمومی می شد. ذخیره پولی از مناطق پولساز خاور میانه، خلیج فارس، خاور دور، اروپا به صندوقهای پولی وصل می شوند. لذا منبع وسیع پولی پدید می آورند. www.cnbc.com

اکنون آمریکا با ابزار دیجیتال و نهادهای مالی، بانک جهانی، صندوق مالی بین المللی، بانکهای بزرگ در واشنگتن و نیویورک قطب جذب ثروت پولی جهان ست. ولی مالیگرایی وال استریت جامعه را بسوی نامعلوم می برد. در مشکلات مالی کشورهای دیگر – مکزیک، آرژانتین، اندونزی، سرانجام خود آمریکا در 2008با شرکتهای بزرگ مالی مانند گلدمن سکز سهیم است. دولت فدرال بمثابه واسطه/ بروکر بانکها و صندوقهای پولی، آنها را با وامها و بخشش سودهای معوقه از ورشکستگی درآورد.

سقوط "قرارداد اجتماعی" در کشورهای صنعتی غرب بویژه امریکا و انگلیس با راست نو خط ریگان و خانم ثچر اوج گرفت. این سقوط در برگیرنده هجمه بر اتحادیه های کارگری، مدیریت تقاضاهای نوع کینس، تقلیل اشتغال کامل و تامین اجتماعی از برنامه دولت، رفع مقرارات بر عمل شرکتها بود. کینس اقتصاددان انگلیسی دهه 1930 در باره بحران بورس گفت: در رکود کوتاه مدت، بازده اقتصادی تابع کل تقاضاها یا خریدهاست.

سرمایه مالی آمریکا و بقیه جی 7 توان برونرفت از بحرانهای موضعی مانند آرژانتین و یونان، مقطعی مانند 2008 وال استریت، حوزه ای مانند مستغلات و نهادهای وامده را دارد. ولی شرایط داخلی تولید و رشد خدمات معادله بازار آمریکا را با چالش روبرو کرده. باید پاسخی از اتاقهای فکر، مراکز پژوهش مالی، قوانین و مقررات قانونی و مالی جهان پیدا شود. نظریه پردازان سرمایه داری کنونی از پس نفوذ آزمند مالیگرایی در دولت و اقتصاد آمریکا بر نمی آیند. بنطر می رسد در دهه 2010 آمریکا مستقل از سازمان ملل بتواند مسایل مالی جهان را رتق و فتق دهد.

اتاق فکر مربوط به جورج سوروس نوشت: در اقتصاد پیشرفته، بویژه ایالات متحده و بریتانیا، نقش بازار سرمایه ای و بخش بانکی برای پرداخت به سرمایه گذاری جدید در حال کاهش است. بیشتر پول این 2 برای وام با وثیقه دارایی موجود مانند بنا، سهام، قرضه می باشد. در 2016 اقتصاد آمریکا، بخش مالی 7% بوده که از 4% در 1980 افزایش یافته است. ولی 25% تمام سود شرکتها را داشته؛ اگرچه فقط 4% شغلها را ایجاد کرده. پس از بحران مالی 2008 تصمیمات دولت آمریکا در خدمت و حفظ بخش مالی یعنی بنیان سرمایه داری جهانی بود؛ در حالیکه به صاحبان خانه، کسبهای کوچک، کارگران، مصرفکنندگان زیان رسید.

منابع. ‏2016‏/06‏/20
https://www.amazon.com/Makers-Takers-Finance-American-Business-ebook/dp/B014BR46P2 فروهر، سازندگان و بردارندگان.
Rana Foroohar , Capitalism, Time, May 23, 2016, p 27-32

چند واژه در زیر تعریف شده اند. بانک یک نهاد مالی مجوزدار برای دریافت وجوه نقدی بوده که 2 نوع است: بانک تجاری/ خرده پایی و بانک سرمایه گذار که عمدتا بوسیله بانک مرکزی و حکومت هر کشور کنترل می شود. صندوق پوششی یک شرکت سهامی با مسئولیت محدود برای ثروتمندان است که بطرق ریسکدار کار می کند. یعنی با پول قرضی به تجارت با درآمد زیاد می پردازد. بیمه تضمین یک نهاد در دادن خسارت، مریضی، مرگ، صدمه، تصادف در مقابل پرداخت سالانه فرد بیمه شده می باشد.

اینترپرایز Enterprise بطور عام کسب یا شرکت است؛ بطور خاص بمعنی اجرای یک پروژه مشکل، ریسکدار، نوآور است. سفر یا فعالیت مخاطره آمیز venture بوده که در امور مالی سرمایه گذاری در یک فغالیت تولیدی با ریسک همراه است. سرمایه ونچر هم بمعنی سرمایه گذاری در یک شرکت نوآور، آغازگر، کوچک بوده؛ با خطر ضرر همراه است. اسپکولاسیون Speculation بمعنی عام حدسی، مفروض یا نظر بدون استدلال بوده؛ بطور خاص خرید سهام، ملک، قبضه بامید سود آتی می باشد.