فقر خاموش: فرهنگ نفرین زده ایرانی - مصطفی اسدپور

نظرات دیگران
  
    از : مصطفی اسدپور

عنوان : ادامه پاسخ
هیچ انقلابی بر اساس اراده کسی رخ نداده است. هیچ انقلابی با شرط چاقو برای پیروزی هرگز رخ نداده است. تقریبا همه انقلابات شکست خورده اند. من شصت سال عمر دارم و یک انقلاب دیده ام. با تجربه نزدیک خود دیده ام که مردم زحمتکش که بار اصلی انقلاب را بر دوش کشیده اند، چگونه برای شکست توهمات و آرزوهایشان بمراتب بدتر از پروسه انقلابشان سلاخی میشوند، و تاوان بعدی که در زیر چکمه های ارتجاع به حکومت رسیده از طرف کسانی که درس عبرت میدهند، هنوز بدتر است. سوال پیش من اینست که مردم حتی اگر بخواهند، چرا باید انقلاب کنند؟ چرا باید با تجربه انقلابی که کرده اند دوباره به خیابان بیایند و داستان ۵۷ را تکرار کنند؟ آیا بهتر نیست اینرا به حساب عقل عمومی گذاشت که در بلبشوی فعلی صبر پیشه کنند تا این آبها از آسیاب بیافتد؟ آیا بهتر نیست امیدوار بود مردم دنبال هر پرچمی نیافتند؟
خواهش من اینستکه دوستان این چند خط را همان نکات پراکنده ببینند و نه یک پاسخ.
۷۵۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۵       

    از : مصطفی اسدپور

عنوان : ادامه پاسخ
من هم در این تفکر عمیقا شریک هستم که مردم در ایران مستحق حکومت و زندگی بهتری هستند. تا همین جا مقاومت مردم برای من ستایش آمیز است، فقط مقایسه میان آنجه جمهوری اسلامی میخواست باشد و امروز هست، در تمام زمینه ها ، گویاست. منهم ارزو میکنم که در ایران انقلابی شود و مثل زمان شاه یکباره دودمان این حکومت را بر باد دهد. اما شخصا فرمولبندی "چرا مردم بر نمی خیزند" را نمی پسندم. در این یک طعنه نهفته است. در مورد دیگران نمی دانم ولی در مورد شخص خودم زیاد مطئن نیستم آنطور که از این عبارت بر میآید اگر بجای یک کارگر معدن یا یک کارگر بیکار میبودم حتما با جان خود و نان خانواده ام اینجنین بی پروا بازی میکردم. باز میتوانم بپرسم چرا با همین طعنه در مورد چهل میلیون امریکایی که در فقر و تحقیر بمراتب بدتری بسر میبرند صحبت در میان نیست؟ من اگر در تهران بودم، حرفم در میان یک تعداد کارگر برو میداشت حتما جلوی ماجرا جویی آنها را بخاطر گوشت کیلویی هشتاد هزار تومان میگرفتم. ...
۷۵۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۵       

    از : مصطفی اسدپور

عنوان : پاسخ به سوال
من جواب ساده ای به سوال "چرا مردم به خیابانها نمیریزند" ندارم. من مطمئن نیستم که "مردم" مد نظر من و مثلا آقای عظیمی یک چیز باشد. بنیاد فکری من به من میگوید ایران یک جامعه عمیقا طبقاتی است. طبقه سرمایه دار ایران گرد جمهوری اسلامی بمراتب عاقل تر، منسجم تر و متخدتر و بمراتب پر رو تر است. این طبقه و نمایندگان بیشمارش در دانشگاهها و ژورنالیستها و احزابی مثل اکثریت اتفاقا در خیابان هستند. اینها سر هر گردنه را گرفته و نغمه تسلیم میخوانند. در این مورد خیلی بییشتر باید حرف زد. اما در مورد محروم چه میشود گفت؟ من فکر میکنم بی انصافی است اگر اینهمه اعتصاب و اعتراض را ندیده بگیریم. بی انصافی بزرگتر در حق انقلاب آن مردم علیه شاه است اگر آنرا برای گوشت کیلویی هشت تومان بنامیم. آن یک انقلاب بر حق بود، انقلابی عظیم که به شکست کشیده شد. پایان آن انقلاب سال ۱۳۶۰ بود، میتوانم خواهش کنم انقلاب دیگری را در دنیا نام ببرید که زیر بار کشتار اینچنین کمر راست کرده باشد؟
۷۵۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : قیاسی آنچنانی و پرسشی اینچنینی
پرسشی مطرح می شود: چرا قبلاً که گوشت کیلو ۸ تومان بود[درآمد ماهانه اکثریت چقدر بود ویا آن گوشت ها ناشی از برنامه ریزی های درست بوده و تولید داخل بوده یا دلارهای ........بماند] مردم قیام کردند و حالا قیام نمی کنند؟! وقتی تحولات اجتماعی به قیاسی اینچنینی فرو کاسته شود! معلوم است: کسی نمی تواند به پرسش پاسخ دهد!.
۷۵۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۵       

    از : عزت الله عظیمی

عنوان : چرای بی جواب!!
با درود
هیچ یک از دوستان به این چرای ما..جوابی نداد..
دوستان شما چه فکر میکنید و نظرتان چیست..اقای اسد پور ،به اعتقاد شما چرا مردم خاموشند؟
چرا مانند سال ۵۷ که ان زمان بعنوان مثال :گوشت کیلوئی ۸ تومان بود..ریختند به خیابانها که ما ..شاه را نمیخواهیم...
امروز ایران این چنین غارت شده و میشود..فقر و بیکاری ،اعتیاد و فحشا بیداد میکند..چرا مردم نمیریزند به خیابانها..نظر شما دوستان چیست؟
من هر چه فکر میکنم به جائی نمیرسم..شاید شما اقایان بهتر بدانید چرا؟
همین مقاله دل ادم به درد میاید با این همه از خود میپرسد چرا؟
چرا مردم نمیریزند مانند ۵۷ به خیابانها؟
۷۵۰۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : جهان دوقطبی
در رابطه با نظری از یک هموطن بی نام می توان آورد: براساس جهان دوقطبی فعلاً نظر یا تحلیل دادن، چه بسا؛ بی راهه ای را بنام راه نشان دادن باشد!.
۷۵۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : روحیه ملی ایرانی
نوشتارهایی همانند نوشتار جناب اسدپور از این جهت می توانند بسیار ارزشمند و مفید باشند که در پی جنگیدن با رسوبات ضد انسانمدارانه ای می روند که متاسفانه آن رسوبات در جامعه و کشور ریشه دوانده و یا توسط شیادانی نیز برجسته می شوند. اما نکته ای را که می بایست به آن توجه داشت! اینست: تعریف درست روحیه ملی ایرانی است. که با تعریف درست آن می توان؛ برای رفتن به جنگ آن خصلت های ضد انسانمدارانه در این کشور، یک محوریتی را یافت!. قطعاً! روحیه ملی ایرانی : ضدیت با سرمایه ندارد او به جنگ سوء استفاده کنندگان از سرمایه می رودآنهم با بکار گیریِ "خرد" و بدون پیش داوری که توسط بعضی از مکاتب ساخته شده است. ::: روحیه ملی ایرانی:با جهان برای استفاده از دستاورد های آن برای بهبود شرایط زیستی مردمان کشور تعامل خواهد داشت و با در ارائه یافته های خود به بشریت وظیفه انسانمدارانه ی خود را هم انجام می دهد!. :::: روحیه ملی ایرانی: رو به حال و آینده دارد از گذشته ها آن بُعد انسانمدارانه اش را برجسته می کند ورسوبات ضد انسانمدارانه اش را با خرد نقاد بصورت بی رحمانه و عریان به چالش می کشد!. ::::: روحیه ملی ایرانی: به جنگ مروجین اندیشه های قوم گرایانه که می توانند هرز برنده انرژی مبارزاتی مردم گردند مقابله می کند! چون می داند: رواج قوم گرایانه یعنی حمایت کنندگی از؛ سنت های عرفی یا مذهبی !که سدکنندگی برای مدرن شدن جامعه را خواهند آفرید!. :::: روحیه ملی ایرانی: در پی دمیدن روحیه مدرنیته در جامعه است که این روحیه مدرنیته خود حذف کننده هر نوع سنت ایستا، در جامعه خواهد بود! و بساط دکانداران دین های ساخته شده را کساد می کند ویا باعث برچیدن شدن دکان آنان می شو!. ::: و...
۷۵۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۵       

    از :

تا زمانی که معادله قدرت به نفع مافیای اسلامی در میهن است، وضع اکثریت مردم هر روز بدتر از دیروز خواهد شد. بقای حکومت شاه مشروط به حمایت غرب بود که با فقدان حمایت غرب سقوط کرد.
حکومت اوباش مسلمان هم بدون حمایت غرب سقوط خواهد کرد ولی بدلیل رقابت غرب با روسیه، تعامل غرب با حکومت ایران ادامه دارد. بدبختی و فلاکت اکثریت مردم فاکتور اساسی در بقای مافیای اسلامی در ایران نیست.
۷۵۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۵       

    از : ابراهیم هرندی

عنوان : خوب و خواندنی
درود بر شما، آقای اسدپور

بسیار خوب نوشته ای و خواندنی. دست مریزاد.
۷۵۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۵       

    از : عزت الله عظیمی

عنوان : پس چرا؟؟
این توصیف ها و درداورترین و غم انگیز تر از این مقاله هم ،خواندیم و نوشته شده ..بیش از سی سال است..پس چرا مردم به خیابانها نمیریزند؟؟
مگر اغاز سال ۵۵ یا ۵۶ کسی حتی در اندیشه اش پیش امد تغیر نظام سیاسی ایران را، در پایان ۵۷ در فکر داشت و یا فکرش را ،احتمالش را برای خود داده بود؟؟
خیر..ما که اغاز سال ۵۶ در ایران که ۲۸ سال داشتیم نه جائی از خمینی شنیده بودیم و نه کسی از تغیر نظام ایران صحبت میکرد..ما در دل پایتخت زندگی میکردیم،کارمند اداره ..ابدا کسی فکرش را نمیکرد ..کسی نام خمینی را نشنیده بود..نسل بنده..اسم خمینی را پایان سال ۵۶ شنیدم و دوستان نزدیکم نیز..
ان زمان چنین دردهای عمیق اقتصادی ابدا نبود..چطور ملیونی مردم ریختند در خیابانها؟
فراموش نمیکنم در بخش هائی از شمال تهران طبقه میانه اجتماع،مردان با لباس اداره کراوات..خانمها همین طور مرتب و شیک در تظاهرات خیابانی...شکم ها سیر بود!
اما امروز..بیش از سی سال است فقر و فحشاء گرسنگی میان ملتی که روی نفت نشسته است..برادران سپاه که حمل و نقل هوائی کشور را در دست دارند هزینه سوخت وسائل نقلیه اشان را رک میگویند:نمیدهیم..گردنمان کلفت است!
غارت و دزدی بیداد میکند..پس چرا؟

پس چرا ملت به خیابانها نمیریزند و یک انقلاب حقیقی را جامع عمل نمیپوشانند..انقلابی که خود جوش..ملت خود خالق ان باشد..چرا؟
۷۵۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹۵