از : پرویز بهاری
عنوان : آگاهی
حمید اشرف اسطوره ای بود که به تاریخ پیوست.درون و افکار ستیزه جویانه او از بی عدااتی های نظام سرمایه داری علیه زحمتکشان و مردم به حدی بود که با رهایی جانش آن را به اثبات رساند.هر چند اگر بین سالهای ۳۲تا ۴۲از نیروهای چپ درون ایران به خارج سفری میکردند ب_م به آلمان شرقی یا اتحاد شوروی ,مطمعنأ با سوسیالیسم واقعأ ناموجود بیشتر آشنا شده و مبارزان کمتری در بیدادگاهای رژیم شاه کشته میشدند و اگر در سالهای ۴۲ تا۵۲ این عمل اتفاق می افتاد ,شاید جزنی و حمید و دیگران در میان ما بودند و نمی گذاشتند سازمان دچار چپ روی وسکتاریسم شود وبه مبارزه ایدولوژیک در درون سازمان وآگاهی در میان مردم بیشتر بها میدادند و یقینأ سال۵۷و حرکت خمینی را بهتر تجزیه و تحلیل و دچار راست روی نمی گردیدند.سوسیالیسم در ایران , عربستان , آمریکا و در سوید ودیگر کشورهابا یک روش مشخص تحقق پیدا نمیکند.در ایران با حکومت استبدادی آن باید مبارزه و آگاهی را به شیوه ,اسلوب,متد واشکال مختلف به درون جامعه و مردم منتقل کرد.وبا اطلاع رسانی مردم بیشتر جذب استفاده از وسایل ارتباط جمعی خواهند شد.زیرا آنچه ضرورت جامعه است اتحاد نیروهای چپ انقلابی و سازماندهنده کارگران و زحمتکشان و حمایت از تشکل های صنفی و مدنی است که فاقد آن میباشد. مسلمأ امروزجامعه به جای یک جعفر عظیم زاده , هزاران مبارز راه زحمتکشان را در خود جای داشت.واگر جان باختگان فدایی امروز زنده بودند به اتحاد فداییان می اندیشیدند نه به ۱و۲و۳ با آرزوی انحاد مبارزین راه طبقه گارگر
۷۵۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : فریدون بی بیان
عنوان : سئوال از جمال تهرانی
در باره ی این که نوشتید " حمید اشرف در دوره چهار ماه اموزشی سربازی در چلدختر با کتاب،خرمگس لیلیان وینیچ ،بیدار شدو در گذر زمان قیام چه گوارا شد.." تا آنجا که تا بحال اطلاع رسانی شده حمید اشرف مستقیم از دبیرستان خوارزمی به دانشکده فنی رفت تا بحال از سربازی او صحبت نشده بود. مطمنئ هستید با شخص دیگری اشتباه نگرفتید؟
۷۵۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : راهکارهای: تعفن زدایی و سد کننده تعفن آفرینی. :::: مطالعه زیاد اگر با پرسش آفرینی همراه نشود گمراه کننده است
گروهی از اندیشمندان براین بوده اند و براین نیزهستند که هم تعفن زدایی کنند و هم تعفن ساختن را سد کنند.که در این خصوص ،آنچنان که گفته اند؛ راهکارهایی را ارائه داده اندو اولویت بندی نیز کرده اند که آن راهکار هایشان را چنین برشمرده اند: ۱) آزادی در حوزه اندیشه و پذیرش تکثرگرایی در حوزه اندیشه ۲) دمکراسی در ساختار سیاسی. که گفته شده وجود این دو ،عدالت اجتماعی پایدار را تضمین می کند و از وجهی دیگر؛ وجود آن دو،فرصت فریبکاری را از شیادان و سیاست بازان تعفن ساز خواهد گرفت و اگر شیادان هم فرصتی نیز بیابند اقداماتشان زود بر ملا می گردد. و باید گفت: آنانی که تمام تمرکز خود را فقط روی عدالت اجتماعی قرار می دهند! آنان نیز می توانند در ادامه کارشان نیزیک تعفن ساز شوند. و باز می توان گفت:مطالعه زیاد اگر با پرسش آفرینی همراه نشود گمراه کننده است.
۷۵۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : در جوامعی چون جامعه ی "ما" که ممیزی به امری نهادینه بدل شده است...
آقای جمال تهرانی، شما چپ ایران را متهم به حمایت و پشتیبانی از آقای خمینی و نظامش می کنی بی آنکه توضیح دهی، اگر چپ حامی و هوادار آقای خمینی بود، چرا از جانب آقای خمینی و حواریونش موردِ آزار و اذیت قرار گرفت.
حال بجای پاسخ به مسئله ای که خودت مطرح کرده ای، مرا موردِ لطفت قرار داده و می نویسی؛ «...باری..هموطن مطالعه بیشتر..پرسش های کمتری را میطلبد!!...»
برخلاف پندار شما که می نویسی؛ «...یک سیاست مدار میتواند جهت حفظ و تثبیت منافعش ...روزانه به صد چهره خویش را بیاراید...»
باید به عرض شما برسانم، که چنین موجودی سیاستمدار نیست، هنرپیشه است، که میتواند نقشهای متفاوتی را در آنِ واحد عرضه می کند.
برخلاف پندار شما که می نویسی؛ «...دنیای سیاست دوست عزیز،دنیای متعفن و پلیدی ست.در دنیای سیاست هرگونه بازی پلیدی مجاز است...»
باید به عرض شما برسانم، که پلیدانِ دنیایِ سیاست فقط در جوامعی چون جامعه ی "ما" که ممیزی به امری نهادینه بدل شده است، میتوانند دنیا را غرق تعفن و پلیدی خود سازند. و الی در جوامعِ مبتنی بر دموکراسی پلیدیِ سیاسیون هرگز به مدتهای طولانی پشتِ ابرهای تیره نمی ماند.
با اینکه از پاسخ دادن به سئوالاتِ مشخصم با زیگزاگهای عالمانه!!! طفره رفتی، اما خوشحالم از اینکه در این دو نظر اخیرت از کسوتِ ضدیت با چپ به در آمده و شمایلِ دوستیِ چپ بر چهره افکندی.
۷۵۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : به اقای البرز
اقای البرز با سلام..
پرسش شما از من در باره چگونگی سیاست های خمینی با "چپ" ..چپی که بدنبال خمینی راه افتاد..پرسشی ست ببخشید کودکانه هموطن زیرا این سوال نشان گرمحدودیت و کاستی اگاهی شماست از تاریخ و مقوله سیاست در جهان سرمایه داری و ستیزش با سوسیالیسم.مگر شما تاریخ یک قرن اخیر جهان را مطالعه نکرده اید؟ و نمیدانید چه شهر فرنگی ست مقوله سیاست با بازی های هزار چهره اش؟
جواب شما در تاریخ مشروطه ما ،سازش ها بین دو کشور بریتانیا و روسیه با یکدیگر وقتی پای منافعشان در میان بود!..در جنبش مشروطه ،بار هم سازش دو کشور ،وقتی که پای منافعشان در میان است با دولت مصدق...جواب شما در مقوله پیچیده و عمیق "دانش سیاسی ست".
نیروهای مختلف اجتماعی ،بازی قدرتها..همگی دارای قانونمندی و روند تکاملی خویش هستند.کنش ها و واکنش های همساز با منافع و قدرت اقتصادی نیروها،ستیز های زرگری..بازی های هزار چهره در این جهانی که "سرمایه" فرماروای جهان است..مقوله ئی نیست مانند :دو در دو چند میشود؟ که شما بدین سادگی پرسش نموده اید.
دنیای سیاست دوست عزیز،دنیای متعفن و پلیدی ست.در دنیای سیاست هرگونه بازی پلیدی مجاز است،هر گونه سازش و ستیزی ،اگر چه در برابر یک امر هم که باشد..باز مجاز است.
یک سیاست مدار میتواند جهت حفظ و تثبیت منافعش..روزانه به صد چهره خویش را بیاراید..حراف و بازیگر قهاری باشد..بازی گرگ و موش چپ انزمان ایران با خمینی را شما باید در کتب مختلف تاریخی /اجتماعی اقتصادی یک قرن اخیر ..مطالعه کنید..سوال شما نشانگر بی اطلاعی شماست از مقوله تاریخ و سیاست .
خمینی گفت:زمین ملا کسی ست که روی ان کشت و کار میکند..دستهای پینه بسته کارگران..دهقانان و..اراجیف دیگری از این دست..نیروی سیاسی حمایت کننده او تمام این شعار ها را به درو دیوار شهرهای ایران میزدند..من نیز میزدم..جوانی بودم مانند هزاران جوان دیگر که فریب خوردندو خوردیم..
باری..هموطن مطالعه بیشتر..پرسش های کمتری را میطلبد!!
۷۵۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : حمید اشرف
با سلام به همه دوستان..
در تاریخ جنبش های مارکسیستی،امریکای لاتین از تجربه ها و پیروزی های بیشتری ،نسبت به سایر کشورهای اسیائی ، افریقائی و غیره برخوردار است.
تاثیرات اخلاقی افراد و فرهنگ دسته جات مختلف بومی جوامع ،در عدم پیروزی و یا پیروزی جنبش ها تاثیرات ناگسستنی ئی دارند..در فرهنگ ما ایرانیان متاسفانه مقوله "انتقاد" بجای مثبت ارزیابی شدن..منفی بوده و هست.اگر شما از کسی یا مرامی ،انتقاد کنی ..بدون هیچگونه تردیدی بر جسب "ضدیت " با ان مقوله را ،برابرت میبینی..چرا؟
در حالیکه نگاه به گذشته و رویدادهای گذشته برای پی بردن به نقطه ضعف ها،اشتباهات و پیروزی ها و در یک تحلیل کلی،سبب موفقیت بیشتری میشود در اینده جنبش ها.
او ، حمید اشرف نیز مانند همه انسانها دارای خوب و بد درونی بود..یک کمونیست واقعی که در محدوده خانواده و خویشان چه گوارا بود! و به حق هم بود..در اوایل مبارزاتش حتی به حمید چه، معروف شده بود.حمید اشرف در دوره چهار ماه اموزشی سربازی در چلدختر با کتاب،خرمگس لیلیان وینیچ ،بیدار شدو در گذر زمان قیام چه گوارا شد امال و هدفش..متاسفانه اثار کمی از جنبش های امریکای لاتین در ایران ترجمه شده است..در یکی از تحلیل های کاسترو میگوید:
یکی از بزرگترین لغزش ها و اشتباهات ما این بود که مردم را همچون پشتی بانان" اسپارتاکوس" با خود نداشتیم و کار کافی نکرده بودیم..مردم را با خود داشتن اولین کار حزبی ست.در شناخت اشرف از قوانین مارکسیسم،لنینیسم هیچگونه..هیچگونه سازشی با سرمایه داری وجود نداشت.به همان روشی که سرمایه داری با زورو کشتار و خون ،از ما گرفتند..باید با همان روش نیز انرا ستاند!از گفته های اوست.
عملکرد به اصطلح"چپ" در قرن بیستم..به تعریف:تعمیق انقلاب..دستیابی به اهداف سوسیالیسمی از طریق..اینچنانی..اصولا در قاموس او و جهان بینی او نبود و اگر هم امروز زنده بود..هرگز نمیبود..تماما ناشناخته و بیرون از دایره قوانین و تزها و فلسفه این جهان بینی ست در دیده و نظرات سیاسی او..
ما نیز در تاریخ ایران کاوه اهنگر..را داریم برای کشاندن بزیر حاکم مستبد با ید پشت خود مردمی را داشت..حمید اشرف مبارزی شجاع و انسانی جوانمرد بود.تنها چیزی که برایش اهمیت نداشت جان و سرش بود که ..داد برای ملت و وطنش.
اما لجاجت،یک دنده گی از نقطه ضعف های بزرگ او بود.او قهرمانی بود که سعادت وطن و مردمش را ارزو میکرد اما راه انرا بدرستی باید دانست و او نمیدانست.ما نمونه های کم نداریم ..چون سید اسد ابادی..و بسیاری دیگر.حمید اشرف راه درست مبارزه را اسلحه میدانست .او اگاهی و دانش کافی برای این مبارزه نداشت..هیچکسی نداشت در ان زمان.او ستاره بود و هست..در این چند روز تمام تجلیل ها از ان جوانمرد شد ..اما واقعیت این است که ما باید کم کم انتقاد را بیاموزیم..انتقاد بمعنای ضدیت نیست..دوستانی که همرزم او بودند شاید از خصوصیات اخلاقی ان بزرگوار اطلاع درستی ندارند..او جوان بود و کم تجربه..اگاهی توده ها تنها راه رسیدن به سوسیالیسم است و بس.راه سعادت بشر از همین راه است اما چگونه پیمودنش..۱۹۱۷ در تاریخ بشریت یک بار شانس در خانه "بشر " را زد...اما از کفش داد..هنوز هم یک تحلیل واقع گرایانه و مفیدی از طرف دانشمندان ان جهان بینی ارائه نشده است که جهانیان بفهمند چرا؟
اما امدو رفت..سعادت بشری امدو رفت..بر اثر خودپرستی ها و عقده های روانی و دیگر محسنات بشری..قدرت در یک دایره محدود ،متوقف شد و بدین جا کشیده شد که امروز است!
در مورد ان نازنین مرد ..حمید اشرف..از معدود مردان شجاع و هوشمند کمونیست های ایران ما بود..اما مگر میشود با چنان محدودیتی بجنگ حاکمیتی رفت که سی ای ا امریکا را در پشت دارد چون حامی؟
مگر همان روستائیان سیاهکل قیام جنگل سیاهکل را به پاسگاه لو ندادند؟
انها ،روستائیان کوچکترین اطلاع و اگاهی در مورد ان جنبش و زنان و مردان ان جنبش نداشتند..طبق گفته ساواک روستائیان انها را دزدان بانک و تروریست میدنستند!!
بسیار بسیار لغزش ها و اشتباهات باعث از دست دادن چنین فرزندان شجاع و وطن پرست ما شد..اگر ان جنبش ها در دایره وسیع تری که بقول کاسترو..مردمان بازی گران اصلیند..در ایران توسط همین ازاد مردان در دستور کار سازمانی قرار میگرفت و کار میشد..شاید نتایج دیگری میداد.
ما از این دست مردان،حمید اشرف ها کم نداشتیم و کم نداریم..در زندانها در خاوران همه جا..شر تا کنون پیروز بوده است..اما کی نوبت خوب میرسد؟
مدیران ارجمند اخبار روز ببخشید که طولانی شد.امیدوارم مشکلی نباشد و رویت گردد.سپاسگزارم دوستان.
۷۵۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اگر غیر این بود، امروز می بایست نیروهای مختلف چپ کشور...
آقای جمال تهرانی، شما می نویسی؛ «...من یک پرسش بیشتر نمیبینم...شما مرقوم فرمودید "پرسشها...."» اگر از این نوشت، مقصودت اشاره به نظر بانو واحدی است. دقت کنی ایشان دو پرسش طرح کرده است. یکی از سئوالات همانی است که شما بدان اشاره داری، و سئوال دیگر به رنگ آبی در عنوانِ نظر قید شده است.
اما خطاب به مرقومات قبلی خودِ شما پرسشهایی را طی نظر پیشینم طرح کرده ام، که شاید لازم باشد، در باره ی آنها کمی اندیشه کنی. شاید از این راه دریابی علت اصلی چپ ستیزی شما در چه نهفته است.
آقای الهیاری گرامی، هنوز متأسفانه موفق به تهیه و خواندن کار تحقیقی انوش صالحی " رمانتیسم انقلابی ـ مصطفی شعاعیان" نشده ام. آنچه من از آن به عنوان تفاوت یاد کرده ام، اشاره به نامه های مصطفی به سازمان بوده است.
البته ناگفته نگذارم، من خودم را در طیفِ هواداران گروه زنده یاد مصطفی شعاعیان ارزیابی نمی کنم. غرضم از اشاره به موضوع بازتاب این نکته بود، که "ما" در جنبش فدایی بصورت خاص و در طیف "چپ کشور" بصورت عام در مواجهه و مراوده با "تفاوت" مشکل داشته و همچنان هم داریم.
اگر غیر این بود، امروز می بایست نیروهای مختلف چپ کشور حول فراگیرترین و مبنایی ترین خواستها متحد می بودند.
۷۵۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : آقای البرز و "تفاوتها"
آقای البرز ، با توجه به شناختی که از نقش سازمان در جنبش دانشجوئی تا سال ۱۳۵۱ از نزدیک داشتم و همین طور هنگام تسلیم شدن یکی از دوستان گروه مصطفی شعاعیان در بهار سال ۱۳۵۱ در کمیته ی مشترک ساواک و شهربانی بازداشت بودم و فهمیدم که آنها چه می خواستند و فکرش را هم نمی کردم که روزی مصطفی شعاعیان با آن دیدگاهش بتواند جذب سازمان شود. ولی سازمان در نهایت دموکرات منشی او و یارانش را در مقابل دشمنان مردم در سازمان پذیرا گشتند . اختلاف فکری شعاعیان با حمید مومنی از زمین تا آسمان بود. توصیه می کنم به کار تحقیقی انوش صالحی " رمانتیسم انقلابی ـ مصطفی شعاعیان" عنایت داشته باشید که پیشینه ی مصطفی شعاعیان را با نوشته های او ، همراه نظر های دوستانش را بسیار آموزنده تدوین نموده است. بعداز مطالعه این کتاب شاید در این مورد تغییری در نظر شما صورت بگیرد.
"البته نباید ناگفته گذاشت، که در زمانِ رهبری حمید و یارانش، دوستانی چون زنده یاد مصطفی شعاعیان نیز بواسطه ی تفاوتها کنار گذاشته شدند. "
البته لازم است بدانیم "تفاوتها " در چه بود؟ "کنار گذاشتن" چگونه بود؟
۷۵۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : به اقای البرز..
ببخشید اقای البرز..
من یک پرسش بیشتر نمیبینم...شما مرقوم فرمودید ""پرسشها...."
ایشان یک سوال کردند..اگر او بود به کدامین ره،میرفت..همین!
و سه راه نیز..متذکر شدند..طبیعتآ جواب نیز..میشود "یک"!
۷۵۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : هر پرسشی خود پرسش یا پرسش هایی را می آفریند!
اگرچه بعضی از نظردهندگان اجمند در پی پاسخگوئی به پرسشی بر آمدند و به گوشه هایی از آن واقعه نوری تاباندند! اما در ادامه می توان گفت: یک پرسشی نیز مطرح می شود: آیا اقدامات انجام گرفته توسط حمید اشرف و تیمش؛ زائیده شرایط حاکم بر جامعه بوده یا خیر یک عمل ماجراجویانه ای بیش نبوده؟! هر پاسخی به پرسش بالا خود پرسش های دیگری را نیز می آفریند که از مطرح کرده آنها خود داری می شود.
۷۵۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : آیا شما میتوانی علتِ ضدیتِ آقای خمینی و حواریونش با "چپ" را توضیح دهی؟
آقای جمال تهرانی شما می نویسی؛ «...کشور ما و مردم ما از نتیجه سیاست های "چپ" سیاست های همیاری و پشتیبانی از حکومت خمینی خسارات جبران ناپذیری دیده است. امروز ایران ویرانه ئی بیش نیست و درست از نتیجه چنین سیاست های سازشکارانه به اصطلاح "چپ"...»
آیا شما میتوانی به این تناقض گفتارت پاسخ دهی، اگر "چپ" که به زعم شما "سازشکار و حامی استبداد خمینیست"، چرا از طرف آقای خمینی و حواریونش همواره موردِ آزار و اذیت واقع شده، و اجازه نیافته است تا علناً و در صحن علن جامعه حضور داشته و نشریاتش را علناً در سطح جامعه توزیع کند؟
آیا شما میتوانی علتِ ضدیتِ آقای خمینی و حواریونش با "چپ" را توضیح دهی؟
چرا گمان می کنی "چپ" ایران بسیار بیش از شما و دیگر نیروهایِ ایرانی در "ویرانه شدن ایران" مقصر است؟
۷۵۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|
از : آرمان
عنوان : اگر حمید اشرف زنده می ماند...
از بیوه مرحوم شریعتی نقل قول است که اگر همسر فقید او زنده می ماند به احتمال زیاد بعد از به حاکمیت رسیدن ملایان اعدام می شد!
مطمنا سرنوشتی مشابه منتظر حمید اشرف بود اگر زنده به دست جانیان اسلامی می افتاد. ما شاهد بودیم که رژیم محمد تقی شهرام و علیرضا سپاسی آشتیانی از رهبران سازمان مجاهدین خلق و بعدتر سازمان مجاهدین خلق م.ل و پیکار را بدون اینکه هیچ عمل مسلحانه ای را بعد از به قدرت رسیدن ملایان انجام داده باشند اعدام کرد. همچنین محمد رضا سعادتی از رهبران مجاهدین خلق و بعدتر حتی از رهبران سازمان اکثریت مانند رضا غبرائی و از رهبران حزب توده بنابر این مطمنا حمید اشرف را نیز اگر زنده می ماند اعدام می کردند.
حمید اشرف اما برخلاف رهبران سازمان اکثریت نظیر فرخ نگهدار و مهدی فتاپور ۶ سال سابقه مبارزه چریکی داشت و دشمن را هرگز با دوست یکی نمی کرد. او معتقد به آرمان چریکها بود و بعید است مانند سازشکاران و سیاست بازان بعدی در خط "امام خمینی" یقه پاره کند. شواهد نشان می دهد که در صورت زنده ماندن او اپورتونیست های که در رهبری سازمان چریک ها قرار گرفتند حتی به عضویت سازمان هم گرفته نمی شدند چه برسد که رهبر خط امامی آنها شوند!
۷۵۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : خانم واحدی
با سلام بشما..
خانم واحدی ..ان مرحوم با انقلاب کوبا و چه گوارا..اصولا به جامعه مبارزه در راه ازادی ،پیوست و با مطالعه اثاری از ان دست به سازمان چریک های فدائی خلق ،نیز پیوست..طبیعتا میبایست اگر امروز بود..مبارزه مسلحانه را انتخاب میکرد..باز هم این یک شاید است..زیرا همانطوریکه شما هم میدانید ، انسان تا در شرائط قرار نگیرد نمیتواند واکنش هایش را پیش بینی کند..شاید..انتخابش مسلحانه میبود..کس چه میداند؟
اشرف دهقان؟
۷۵۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : محبوبیت، نفوذ، تجربیات و توانایی هایِ فردی و اجتماعی ...
بانو واحدی گرامی، شما پرسش های پر معنا و خوبی طرح کرده ای. به یقین نمیتوان پاسخی دقیق برای سئوالات شما یافت. اما در رجوع به ساختار شخصیتی و رفتاری حمید اشرف و یارانش می توان حدس و گمانه زد؛
- اگر حمید اشرف زنده می ماند، این بدان معناست که همراه ایشان بسیاری از اعضا باتجربه ی سازمان نیز زنده می ماندند. و بی تردید در سایه ی وجودِ فعالِ چند صد عضو با تجربه، جنبش فدایی بصورت خاص و چپ ایران در صورت عامش می توانستند مسیر و تاریخی دیگر برای خود ترسیم کنند.
- اگر حمید اشرف و یارانش زنده می ماندند، شاید در سایه ی تجربیات ایشان قیامِ مردمی بهمن ۵۷ می توانست به انقلابی فراگیر در سمتِ عدالت اجتماعی فرا رویده و از له شدن در زیر دست و پایِ استبدادی دیگر برهد.
و شاید حمید و یارانش میتوانستند در سایه ی تجربیات خود نقطه ی اتکاء سترگی در جهتِ وقوف اتحادی وسیع در چپ ایران باشند.
البته نباید ناگفته گذاشت، که در زمانِ رهبری حمید و یارانش، دوستانی چون زنده یاد مصطفی شعاعیان نیز بواسطه ی تفاوتها کنار گذاشته شدند.
اما با اینهمه بواسطه ی محبوبیت، نفوذ، تجربیات و توانایی هایِ فردی و اجتماعی حمید و یارانش، و نیز گرایشاتِ وسیع ایشان به مبارزاتِ سیاسی، شاید بانو اشرف دهقانی و همفکرانش نمیتوانستند به آن سبک و سرعت مصمم به انشعاب شوند.
۷۵۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : سازماندهی چپ برای ساختاری؛ مبتنی بر دمکراسی
در یک ساختار سیاسی مبتنی بر دمکراسی، قطعاً وجود حزبی که معرف چپ باشد یکی از ضروریات جامعه می شود!. و قطعاً این حزب ،خود را در کنار سایر احزاب تعریف خواهد کرد و بازیگری خاص خودش را در جامعه پی خواهد گرفت!. با توجه به مطالب بالا، پرسشی مطرح می شود: مطرح شدن و توجه به حمید اشرف و شیوه کارش، از طرف جمهوری اسلامی ویا ساواکی های رژیم قبلی ویا چپ خواهان خاص، آیا در خدمت سازماندهی چپ برای بازیگری در ساختاری بر مبنای دمکراسی است؟ یا خیر! مطرح شدنش و پررنگ شدنِ شیوه کارش، بقصد انحراف در سازماندهی چپ آنهم چپی که پذیرای دمکراسی شود؟
۷۵۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۵
|
از : معصومه واحدی
عنوان : اگر حمید اشرف زنده می ماند ،آیا می توانست مسیر تاریخ چپ ایران را تغییر دهد ؟
اگر حمید اشرف زنده می ماند ، بعد از انقلاب به کدام خط فکری سازمان چریکهای فدائی خلق ایران می پیوست؟
۱ـ اکثریت !
۲ـ اقلیت !
۳ـ اشرف دهقان !
۷۵۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۵
|
از : امیری
عنوان : حمید اشرف
با درود و تشکر از انتشار این مطلب و نظرات خوانندگان،
مقاله ای را در عصر نو از آقای عباس هاشمی دیدم، گمان میکنم بد نباشد آنرا هم به مجموعه مقالاتتان در این ارتباط بیفزایید.
کاشکی همه ما همت کنیم و وقایع را همانطور که بوده و اتفاق افتاده اند نقل کنیم، خود خوانندگان به تجزیه تحلیل آنها خواهند پرداخت و احتیاج به انجام کار فوق العاده ای در این ارتباط نیست.
حمید اشرف بدین سبب جاودانه شده است که حرف و عملش یکی بود، او در زمانه خود با وجود آگاهی از وضعیت اجتماعی و پلیسی آنزمان حاضر نشد از کشور خارج شود و در کشور ماند " حمید اشرف زمانی حمید اشرف است که در ایران باشد" به نقل از مقاله ای از آقای عباس هاشمی و نقل قول وی از حمید اشرف. البته قصد وارد شدن به موضوع خروج کادرهای مهم و در خطر جنبش را ندارم ولی در کل موافقم که در زمان لازم انجام این کار ضروری است.
اما چرا سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به چنین سرنوشتی دچار شد و به سازمانها و گروههای مختلف تقسیم شد؟ آیا همه تقصیرها متوجه آقای نگهدار و همفکرانش است؟ چگونه اعضای باقیمانده سازمان پس از قیام سال یکهزار وسیصد وپنجاه وهفت هجری شمسی همه اختیارات را بدست افرادی امثال آقای نگهدار و اطرافیانش سپردند؟ و بسیاری پرسشهای دیگر
پاسخ صریح و روشن به آنها راهگشا خواهد بود.
موفق باشید
۷۵۰۷۲ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۵
|
از : جمال تهرانی
عنوان : سیاست!
مرحوم اشرف ،همانطوری که هموطنی در پائین نیز اشاره کرده است،چریک فدائی خلق بود و نه "از اعضای فدائیان خلق!!"
در ۲۸ مرداد رهبر وقت حزب توده ایران ،کیانوری در جواب افسری که پرسیده بود در برابر کودتا میتواند عمل کند چنین گفته بود:
مصدق و زاهدی هر دو از طبقه بورژوا هستند برای ما فرقی نمیکند که کدام یک بر مصدر قدرت جای گیرند!!!!
ان دید و نقطه نظر سیاسی که در کل معادلات سیاسی جهان مقوله بسیار عظیمی ست برای بحث و جایش این جا نیست..امتداد یافت تا سال ۵۷..سازش حزب توده و بخشی انشعاب شده چریکهای فدائی خلق که :اکثریت " نام گرفت با حکومت اسلامی هیچ گونه ارتباطی با مرام و معتقدات ان سازمان چریکهای فدائی خلق اشرف و یاران او ..مطلقا ندارد..
سازمان چریک های اکثریت در این سالها کوشش کرده و میکند که این تفاوت عظیم را مه الود کند و افکار عمومی را شستشو دهد.
کشور ما و مردم ما از نتیجه سیاست های "چپ" سیاست های همیاری و پشتیبانی از حکومت خمینی خسارات جبران ناپذیری دیده است.امروز ایران ویرانه ئی بیش نیست و درست از نتیجه چنین سیاست های سازشکارانه به اصطلاح "چپ".
حمید اشرف چریک بود و نه فدائیان خلق.!
۷۵۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹۵
|
از : حمید
عنوان : دقیقاٌ درست است آرمان گرامی
من چیزی بیش از نظر جناب آرمان اضافه نمی کنم. فقط یک سوال" اخلاق جایی در نوشته های شما دارد؟"
۷۵۰۵۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹۵
|
از : انوش انوش
عنوان : تحریف تاریخ عملی ست غیر اخلاقی
حمید اشرف ،ان جوانمرد مارکسیسم هرگز با ایدئولوژی :
هدف وسیله را توجیه میکند..مبارزاتش را بنا نساخت.
او یک مبارز مارکسیسم بود و نه یک "سازشکار".
اقشاری هستند که نان به نرخ روز میل میفرمایند..اقشاری هستند که با مجموعه "قدرت" بازی میکنند تا بر اساس همان سازش هایشان با نهاد های قدرت..به مقامی و نانی ،دست یابند..انچه که در تاریخ حزب توده ایران و بخش اکثریت سازمان چریک ها ،در دوران خمینی و بعد از او..سیاست های این دو سازمان ادغام در هم..در تاریخ درج است،همکاری و همیاری "چپ " با حاکمیت عمامه داران،هیچگونه ربطی و پیوندی با اشرف ها و همچون او..ندارند.
اگر از رهبران وقت سازمان اکثریت فردی هست اینجا بنویسد خود را معرفی کندتا بحث کنیم.نام من همین است که زیر نوشته ام درج است..انوشه..حمید اشرف هرگز با سازشگران نبود..هرگز!
انوشه
۷۵۰۵٨ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹۵
|
از : آرمان
عنوان : تحریف تاریخ
حمید اشرف رهبر فدائیان خلق نبود! او یکی از رهبران چریک های فدائی خلق ایران بود. این "فدائیان خلق" بعد از انشعاب درون سازمان چریک های فدائی خلق نخست توسط جناح اکثریت رایج شد. حمید اشرف معتقد به مبارزه مسلحانه بود اما جناح اکثریت مبارزه مسلحانه را رد کرد و در راه شکوفایی جمهوری سرمایه داران اسلامی به فعالیت ادامه داد. جعل تاریخ سازمان چریک های فدائی خلق در جهت مشروعیت به جناح سازشکاری که به گفته خود در "خط امام خمینی" فعالیت می کرد مطمنا نشان از بی پرنسیبی است. دست از جعل تاریخ بردارید. اکثریتی ها هیچ نقطه مشترکی با حمید اشرف نداشته و ندارند. حمید اشرف یک مارکسیست لنینیست بود اما سازمان اکثریت خود را معتقد به آن نمی داند. پرنسیب که نباشد فقط اپورتونیسم و میراث خواری می ماند!
۷۵۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۵
|