از : البرز
عنوان : مفهوم "آزادی اندیشه"
آقای دادیزاده گرامی، با شما کاملاً موافقم در اینکه؛ «...اگر آزادی اندیشه[به معنای واقع آن] وجود داشت جامعه به این سقوط تن نمی داد...»
اگر مطلبِ قبلیم را مجدد مرور کنی، خواهی دید آنچه من نوشته ام منافاتی با زاویه ی دید شما ندارد. اما آنچه من به موضوع افزوده ام از این قرار است؛
- آقای خمینی و حواریونش معتقدند که در کشور آزادی اندیشه وجود دارد، چون خود را بر حق و همه ی "دیگران" را ناحق می دانند، بنابراین آزادی اندیشه ی خود را به مثابه آزادی اندیشه ی جامعه در فرض دارند.
- هر یک از گروههای متفرق اپوزیسیون هم فقط خود را بر حق و همه ی "دیگرانِ" مخالف اندیشه ی خود را ناحق می دانند، بنابراین آزادی اندیشه ی خود را به مثابه آزادی اندیشه ی جامعه در فرض دارند.
چنانکه ملاحظه می کنی، در جامعه ی ما مفهوم "آزادی اندیشه" از سوی حاکمان و اپوزیسیونش به شیوه ای استبدادی تعریف و تبیین میشود. هم از این روست که کشور در تمامی سالهای سده ی اخیر گرفتار دور باطل استبداد بوده و هست.
۷۵۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : حمید دادیزاده
عنوان : آزادی اندیشه در ایران؟
دوست گرامی با سپاس از شما :بهتر است اندکی به سرنوشت آزاذاندیشان بنگرید و کمی هم به ادبیات حبسیه سربزنید آنگاه مقهوم آزادی انذشه را در روند پراتیک اجتماعی و زندگی مردم سیر کنید سپس سرنوشت تاریخی آزاذی اندیشه را در بستر تاریخ مطالعه کنید. جند گویی ملک شد آباد و آزادند مردم- گر دو صد عطار گوید مشک باید خود ببوید. اگر آزادی اندیشه وجود داشت جامعه به این سقوط تن بمی داد.
۷۵۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : نوعِ آزادی اندیشه در سرزمین "ما"
آقای دادیزده گرامی، بی تردید آزادی اندیشه به نوعی در سرزمین "ما" هم همواره وجود داشته است، چه اگر غیر این بود "ما" هم مانند بسیاری از دیگر اقوام و ملل که از سطح گیتی محو شده اند، امروز بایستی وجود خارجی نمی داشتیم.
منتهی نوعِ آزادی اندیشه در سرزمین "ما" بدین گونه بوده و هست، که در هر برهه و مقطع زمانی یک اندیشه امکانِ بروز و حیات در سطحِ علن جامعه را داشته، و دیگر اندیشه ها جبراً امکانِ بروز علنی نداشته اند.
و در واقع علتِ عقب ماندگی کشور و اندیشه هایش هم ناشی از همین جبریست که در فرهنگ ما نهادینه شده است.
به عبارتی دیگر اندیشه ی غالب همواره یکه و تنها، و بدون معارض و مخالف در صحن علن هر یک از اجتماعات ایرانی ظاهر و خود را دیکته کرده است.
با نگاهی به نشریات کشور در می یابیم حتی در نشریات اپوزیسیونی هم خبری از چالشها و بحثهای جدی انتقادی نیست.
چرا که انتقاد را غالباً و عملاً هم معنا با آشوب، شورش و هرج و مرج معنا می کنیم. و اگر کسی خارج از اصول متعارفِ سخنی انتقادی طرح کرد، نه تنها عموماً از جانب صاحبان یا گردانندگان نشریات مورد استقبال و توجه قرار نمی گیرد، بل با تراشیدنِ بهانه ای زیرکانه!!! از مطرح شدنِ انتقاداتی از این دست جلوگیری می شود.
بارها وقتی ناظر اجحافاتی از این دست بوده ام، با خود اندیشیده ام، چرا وقتی این اشخاص اجحافات اقتصادی، فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی مستبدین حاکم را می بینند و نمی پسندند، چگونه میتوانند به خود اجازه یِ ممیزیِ منتقدِ خود را بدهند؟
۷۵۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : درود وسپاس
نوشتاریست ؛مفید و آموزنده! درود بر وسپاس از نوشتار نویس؛ آقای حمید دادیزده ارجمند
۷۵۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣۹۵
|