مراسم یادبود بر سر مزار خسرو شاکری زند در سالگرد درگذشت وی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ تير ۱٣۹۵ -  ۵ ژوئيه ۲۰۱۶


روز شنبه دوازده تیرماه (دوم ژوییه ٢٠١٦) در ساعت ١٦ با حضور جمعی از دوستان و دوستداران خسرو شاکری زند که بنا به دعوت قبلی به مناسبت یکسالگی درگذشت وی بر مزار او واقع در گورستان پرلاشز پاریس گردآمده بودند مراسمی در گرامیداشت وی برگذار شد.

در حالی که مزار وی از گلهای زیبایی پوشیده شده بود، ابتدا به یاد او یک دقیقه سکوت اعلام گردید. سپس پیام رسیده از سوی آقای علیرضا مناف زاده که به دلیل مسافرت نتوانسته بود در این سالگرد حضور یابد از طرف آقای بهمن امینی قرائت کردند. این پیام در زیر به اطلاع خوانندگان می رسد. بعد نوبت به آقای بهروز عارفی رسید که طی سخنان کوتاه و صمیمانه ی خود در بزرگداشت یاد خسرو شاکری زند از او و مبارزات و خدماتش یاد کردند. آخرین سخنران علی شاکری زند بود که طی چند دقیقه معرفی از زندگی و مبارزات و کوشش های سیاسی و علمی خسرو شاکری شمه ای درباره ی چگونگی علاقمندی وی به تاریخ معاصر ایران و تحقیقات طولانی و مبسوط وی در این زمینه سخن گفت و از بخشی از مهم ترین آثار وی در این موضوع، که در سخنان کامل وی در زیر ملاحظه خواهد شد، نام برد.
در این وقت ، بجز شمار معدودی از حاضران که از راه دور آمده بودند و در بازگشت شتاب داشتند، دیگران برای صرف آشامیدنی و ادامه ی گفت و گو به اتفاق به محلی که قبلاً اعلام شده بود رفتند و مدتی به این گردهمایی ادامه دادند.

پیام آقای علیرضا مناف زاده به مناسبت
سالگرد درگذشت خسرو شاکری زند
یاد و خاطره‍ی خسرو شاکری زند در دل دوستان و هم‌رزمانش زنده است. اما آیا جز این نیز می‌شد انتظار داشت؟ جاذبه‍ی شخصیت آن مرد چنان بود که وقتی با او هم‌سخن می‌شدی، دیگر نمی‌توانستی از او روی برتابی. جدا از نزدیکان و یارانش، شکی ندارم که بسیاری از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران نیز که او را نمی‌شناختند، اکنون با او به گونه‌ای همدم و هم نشین اند و از خلال نوشته‌هایش به شخصیت دوست داشتنی، نگاه نافذ و حساسیت‌های ویژه اش پی می‌برند. خسرو شاکری عمر گرانقدرش را در راه آزادی مردمش و جست و جو در گوشه‌های تاریک تاریخ معاصر کشورش گذاشت. ارج چنین مردی را آیندگان بیش از ما خواهند شناخت. او پژوهشگری خستگی‌ناپذیر بود و کند و کاو‌ها و جست و جوگری‌های علمی‌اش را تا واپسین روزهای زندگانی اش ادامه داد. آنچه در حوزه‍ی تاریخ از خود به یادگار گذاشت، ستودنی است. به یقین می‌توان گفت که پژوهشگر جدی تاریخ معاصر ایران نمی‌تواند از آثار او روی بگرداند. یادش گرامی باد!

سخنان آقای بهروز عارفی بر مزار خسرو شاکر زند
به مناسبت سالگرد درگذشت وی
زنده یاد خسرو شاکری در آغاز جلد دوم«اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکرسی و کمونیستی ایران»، در سال ۱۹۷۲ نوشته است:
«آن کسانی بَرده اند که به عوض آن که تمسخر، طعن، دشنام و تهدید را به جان بخرند، ترجیح می دهند که ساکت و خاموش از حقیقت روی بگردانند. حقیقتی که حتما بایستی در باره آن بیاندیشند.
آن کسانی برده اند که جرأت آن را به خود نمی دهند که به همراه دو یا سه نفر در راه راست گام بردارند.» (راسل لوئل، شاعر دوره رهائی آمریکا)
مبارزات بسیار طولانی خسرو چه در کنفدراسیون جهانی و چه بعد از آن، همت او در انتشار اسناد بسیار سودمند جنبش گارگری و کمونیستی ایران، در راستای مضمونی است که خود بیان کرده است.
خسرو شاکری مورخی متعهد و مبارز خستگی ناپذیر حقوق بشر بود و برای لغو حکم مجازات مبارزه می کرد. به رغم بیماری، در هر مراسمی که برای آزادی و دموکراسی و در دفاع از حقوق انسانی و نیز دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی و ... برگذار می شد شرکت می کرد. در همه تلاش ها در ارتباط با محاکمه سردمداران جمهوری اسلامی به اتهام جنایت علیه بشریت فعالیت داشت. در پاریس تلاش نمود هیئتی از اندیشمندان نامی فرانسه را برای به محاکمه کشاندن رژیم جمهوری اسلامی بسیج کند. در آغاز کار موفقیت هائی نیز بدست اورد، اما درگذشت برخی از دست اندرکاران و حوادثی دیگر مانع از انجام این کار شد.
خسرو شاکری تا روزهای واپسین زندگی اش، به رغم بیماری دست از مبارزه و تلاش فرهنگی نکشید. خدمات او به تاریخ نگاری و از ورای آثاری که منتشر کرده، به جنبش چپ ایران، از یاد نخواهند رفت.
یادش همیشه زنده باد

سخنان علی شاکری زند
بر مزار خسرو شاکری زند به مناسبت
سالگرد درگذشت وی
امروز که چند روزی از سالگرد خسرو شاکری زند می گذرد برای این که از او یادی کرده باشیم بهتر است از برجسته ترین صفات و سجایای او بگوییم.
این صفات با آنکه در روابط خصوصی نیز بخوبی نمایان بود اما در روابط اجتماعی بود که بیش از هر عرصه ی دیگر خود را نشان می داد.
بالاتر از همه ی آنچه باید گفت ایراندوستی او بود که البته هرگز با انساندوستی وی در تعارض قرار نمی گرفت زیرا وی خانواده ی انسانی را بالاتر از هر چیز قرار می داد اما مانند مصدق که گفته بود هر روز دخل وخرج همه ی دنیا یکی شد ما هم در منافع خود با دیگران شریک می شویم، منافع ایران را فدای شعارهای انساندوستانه ی فریبکارانه و دروغین نمی کرد. انساندوستی او در عشق به عدالت اجتماعی نمایان می شد که آن هم به نوبه ی خود انگیزه ای نیرومند برای شناختن انواع ستم اجتماعی و اقتصادی در جامعه و راه های برخورد با آنها خود را نشان می داد.
اما او ایراندوستی را که از اولین نشانه های آن عشق به استقلال کشور بود از آزادیخواهی جدا نمی دانست؛ چه می دانست بدون آزادی های دموکراتیک نگهداری از استقلال کشور و فرهنگ و تمدن ایرانی تبدیل به شعاری در دست خودکامگانی می شود که با قیمومت بر ملت می کوشند تنها قدرت خود و امتیازات خود را حفظ کنند، حتی به بهای فروش منافع ملت و کشور.
اما او در طی مبارزاتی که از همان آغاز جوانی بدان قدم گذاشته بود زود دریافت که دفاع از آزادی ملت و استقلال کشور بدون دانشی گسترده درباره ی سرگذشت ملت و تاریخ مبارزات پیشین و پیروزی ها و شکست های آن و شناختن دوستان و دشمنان ملت انجام شدنی نیست. از این روی بود که از همان ابتدای کار اجتماعی آن را با جستجو در منابع و مدارک کمیاب و ناقص موجود در تاریخ کشور، بویژه تاریخ صدساله ی اخیر آن که ریشه ی اوضاع نابسامان و دردناک زمان ما بود توأم ساخت.
با اینکه تحصیلات دانشگاهی خود را در اقتصاد آغاز کرد و دانشنامه های خود را یکی در آمریکا و دیگری در انگلستان در این رشته بدست آورد، برای دوره ی دکترا به تاریخ روی آورد. علاقه ی او به نهضت جنگل که مکمل علاقه اش به نهضت ملی به رهبری مصدق بود بعدها منشاء کتاب بزرگش درباره ی این جنبش و فراز و نشیب های آن شد اما این جستجوها او را همچنین با تاریخ حزب کمونیست ایران نیز آشنا و نسبت به آن کنجکاو ساخت. از این رو، و با توجه به تحریفات وسیعی که حزب توده در تاریخ جنبش چپ ایران وارد ساخته بود برای نوشتن رساله ی دکتری تاریخ حزب کمونیست ایران را وجهه ی همت خود قرار داد و این کار را زیر نظر برجسته ترین متخصصان این قلمرو همچون الکساندر بِنیکسِن، ژرژ هاُبت آغاز کرد و با مرگ زود هنگام مورخ اخیر این کار را زیر نظر مارک فرو مورخ فرانسوی دیگری تمام کرد که از کارشناسان تاریخ شوری و احزاب کمونیست نیز هست، و با شرکت مورخانی چون ماکسیم رودَنسون در گروه داوران از آن دفاع کرد.
اما او در این زمینه به نوشتن یک رساله ی دکترا قانع نبود و از آن زمان، مهارتی را که در این رشته کسب کرده بود در خدمت شناختن و شناساندن هرچه بیشتر جوانب مهمی از تاریخ معاصر ایران یا تاریخ اجتماعی کشور قرار داد. علاوه بر انتشار انبوهی از اسناد که در گوشه و کنار جهان، بویژه در میان آرشیوهای دولت های بزرگ با تحمل زحمات بسیار بدان ها دست یافته بود، به تألیف کتاب های متعددی نیز اهتمام ورزید که از میان آنها می توان به کتاب بزرگ او درباره ی نهضت جنگل(به انگلیسی و سپس فارسی)، کتابی درباره ی سوسیال دموکراسی در ایران و کتاب دیگری درباره زمینه های اجتماعی و اقتصادی نهضت مشروطه(هر دو به انگلیسی)، زندگی سیاسی قوام السلطنه(به فارسی)، درباره ی مصدق و نهضت اوـ کتابی دو جلدی که هنوز منتشر نشده ـ(به فارسی)، کتابی درباره ی ارامنه ی ایران و نقش آنان در نهضت مشروطه ی و جنبش چپ ایران(به انگلیسی)، درباره ی بعضی دیگر از شخصیت های سیاسی چون ایرج اسکندری(به فرانسه) و عبدالصمد کامبخش(به فارسی؛ هنوز منتشرنشده)، کتاب چاپ نشده ی توراندخت درباره ی منابع ایرانی اپرای معروف جیاکومو پوچنینی(به فرانسه)، سلسله مقالاتی درباره ی تاریخ چپ در ایران در مجلات تخصصی بین المللی، مقالاتی در دایره المعارف ایرانیکا، نام برد.
او در این راه هرگز از پای ننشست و با کار دائمی خستگی ناپذیری که ویژه ی پژوهشگران راستین است هر روز نه تنها بر گنجینه ی دانسته های خود درباره ی مجهولاتی که باید در حل آنها می کوشید، بلکه همچنین بر دامنه ی دانش خود در رشته ی تاریخنگاری با پژوهش درباره اسلوب کار و تحقیق در تاریخ و ویژگی های این علم می افزود. با احاطه ای که علاوه بر زبان مادری، که همواره در تکمیل و پیرایش آن می کوشید، بر زبان های دیگری چون انگلیسی و فرانسه که زبان های تدریس او بودند بدست آورده بود و آشنایی وسیع با آلمانی و ایتالیایی و مقدمات روسی به تقریباً همه ی منابع گوناگون جهان توان دسترسی داشت. بلا تردید کارهای او نیز مانند هر کار تحقیقی دیگری خالی از عیب و نقص نبود اما او کار پژوهش را با وجدان سختگیر تحقیق علمی انجام می داد و نقائص حتمی در کار او ناشی از غرض ورزی و کوته نظری نیست؛ وغالباً نیز به علت کار زیاد و تنگی زمان و فرصت، عدم امکان تصحیحات نهایی مجدد که همواره دربند آن بود مانع از رفع برخی از این عیوب می گردید.
در میان مصائب زندگی طولانی در غربت آنچه او را زنده نگه می داشت عشق به ایران بود.

او سرانجام بدون دیدن خاک میهنی که همه ی زندگی خود را وقف خدمت به آن و شناساندن جوانب تاریک تاریخ آن کرده بود دیده از جهان فروبست و دور از وطن روی در نقاب خاک بیگانه کشید. او در طی حدود شصت سال مبارزه و پژوهش، با دوری اجباری از وطن هرگز ملتش را فراموش نکرد؛ شک نیست با آثاری که از خود برجا گذاشت ملتش نیز او را فراموش نخواهد کرد.