سرمایه داری برآخرین پایه های خود متکی است-برگردان: سامان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ تير ۱٣۹۵ -  ۱۱ ژوئيه ۲۰۱۶


  مصاحبه با: باس فان بافل، استاد تاریخ شناس اقتصادی دانشگاه اوترخت هلند

یاداشت مترجم – سرمایه دار ی گلوبال امروز که از سال ۲۰۰٨ در بحران عمیق ساختاری بسر می برد دائم بر نابرابرای ثروت از یک طرف و درآمد از طرف دیگر افزوده و موجات بی عدالتی و تعمیق شکاف های روز افزون طبقاتی را فراهم می آورد. علاوه بر بحران مرکب رکود و تورم که به دوره آغازین دهه ۷۰ میلادی باز می گردد و بحران چرخه ای اضافه تولید ذاتی شیوه تولید سرمایه داری، ما در این عصر با وضع ویژه ای ازروند حرکت سرمایه روبرو هستیم که مختصات آن همانا جهانی بودن، انگلی بودن و کسب سود عالی از طریق گردش مالی و ارزش افزوده حاصل از بورس بازی، تعاملات و تبادلات بانکی، اوراق بهادار، قرضه و سهام است. بدین لحاظ روند حرکت سرمایه در این زمان بطور عمده نه در بخش تولید که در بخش مالی و پولی است. اگر سرمایه لیبرال در عصر رقابت آزاد موجبات توسعه کار، انبوه تولید، پیشرفت و رفاه را فراهم ساخت، سرمایه نولیبرال درعصر انحصارات در دوره نهایی خود از طریق تمرکز و ایجاد الیگارشی مالی و پولی در بازگشتی نه چندان مشابه پس از سپری کردن عصر صنعتی و جهانی شدن، به نظر می آید که به دوره سرمایه سوداگر، ربایی و تنزیل خوار رجعت نموده و با گسترش فقر و گرسنگی و بیکاری جمعیت وسیعی از جهان را به غرقاب بردگی مدرن و نیستی فرو می برد. اگردر قرون گذشته و دوره اشرافیت ثروت اندوزی از زمین و گنج پروری بر مبنای استبداد مطلقه، یوغ انداختن بر گردن دهقان بینوا و رنجور و فقدان سیستم مالیاتی با استثمار مضاعف رعایا در واقع جمع آوری و حفظ " میراث " نیاکانی را آماج و وجهه آمال خود قرار می داد، شیوه تولید سرمایه داری که از طریق درهم شکستن نظام کهن و آزاد سازی نیروی کار طومار " میراث داری " عهد عتیق و تداوم حیات اقتصادی – سیاسی حکومت های اجدادی را پایان داد، خود امروز به همان درد گرفتار آمده است. اگر در اوان سرمایه داری به جای زمین داری عهد کهن، نابرابری در فرانسه " عصر زیبا " بازتاب خود را در " اجاره داری " ، مفت خواری، لا بالیگری و بیکاره گی طبقات اجتماعی ثروتمند و دارا می یافت و مورد مباهات و مفاخر طبقات ممتاز اجتماع بود، در پایانه سرمایه داری امروز ما به جای " اجاره بگیران " مرفه شاهد یک طبقه آریستوکراسی یک درصدی از " ابر مدیران " نخبه هستیم. نابراری دستمزدها به حد فوران رسیده است، در هیرارشی و مراتب مدیریتی بالای شرکتها، بنیادهای مالی، بانکها و مناصب دولتی نابرابری دستمزدها به شدت فوران کرده، به طوری که مدیران اجرائی یا هیآت های تعیین دستمزد به دست خود دستمزدشان را معین می کنند. در واقع مدیران اجرایی برای تعیین دستمزد " دست خودرا در کیسه " می کنند ولی چنین استعاره ای احتمالا" شایسته تر از " دست نامرئی " آدام اسمیت در باره بازار است. دست نامرئی عملا" وجود ندارد، همانطور که رقابت " محض و کامل " نیز وجود ندارد و بازار همواره در کالبد نهادهای خاصی ز قبیل سلسله مراتب شرکتها و هیآت های تعیین دستمزد عمل می کند. لذا این بدین معنی است که ما تا حد زیادی از جامعه اجاره بگیرها به جامعه " ابرمددیران " گذر کرده ایم. ازجمله عوامل ساختاری پس از جنگ جهانی اول که باعث محدود شدن تمرکز ثروت گردید و از تجدید حیات جامعه اجاره بگیرها به شدتی که قبل ازجنگ رایج بود جلوگیری کرد، بی تردید می توان از شکل گیری مالیات های تصاعدی بر درآمد و ارثیه اشاره کرد که اغلب تا پیش از ۱۹۲۰ وجود نداشتند. با این حال ممکن است عوامل دیگری بهمان اندازه مهم موجود و موثر بوده باشند. اما در شرایط کنونی فرار از پرداخت مالیات و انتقال سرمایه به " بهشت های مالیاتی " برای ثروتمندان مجددا" نقش همان سرمایه خوش یا " گنج " و " دفینه " امن را بازی می کند که از دسترس بیگانگان و سیستم مالیاتی به دور است. سرمایه انگلی حاصل از ارزش افزوده پولی – مالی در قمار خانه ها و بورس وال استریت و سایر فعالیت های غیر اخلاقی و غیر تولیدی که بشریت را دچار مخاطره هستی و نیستی کرده همچون ابر سیاهی برجهان ما سایه انداخته است. آیا شکاف عمیق بین شیوه زندگی یک در صدی ها و نود ونه در صدی ها، بین مزد بگیران و استثمارگران، بین فرودستان و فرادستان مارا به گسست از این روند به یک دگرگونی بزرگ اجتماعی رهنمون خواهد ساخت؟

سیستم سرمایه داری کنونی روی آخرین پایه های خود ایستاده است. درست مثل اقتصادهای بازار قدیمی درطول تاریخ سیستم اقتصادی حاضر نیزهم اکنون در حال فروپاشی است. نشانه های آن عبارتند از نا برابری قدرت، رکود اقتصادی و ترکیدن حباب های احتکاری. " در تاریخ این گونه علائم هریک به نوبه خود موجب پایان کاراقتصاد بازار می شوند. دراین مورد هیچ استثنایی وجود ندارد."
مسائل فوق را آقای باس فان بافل استاد اوترختی تاریخ اقتصادی در کتاب جدیدش به نام دست نامرئی بحث و استدلال می کند؟ فان بافل مطرح می کند که پس از یک دوره شکوفایی هربازار اقتصادی با فروپاشی روبرو شده و خود را از بین می برد.

چقدر با آن فاصله داریم؟

" من می خوام بگم نیم قرن "
درمقایسه با کدام تمدن ها به این نتیجه رسیده اید؟
" با تمدن هایی که تبادل کالاها، سرمایه، کار وزمین همه ازطریق بازاردر آنها به وقوع می پیوندد. خیلی زیاد نیستند. در بیشتر موارد محدودیت هایی در برابرسرمایه و زمین اعمال می شوند. این موارد بالاخص توسط خانواده، جوامع و دولت صورت می گیرند. سه اقتصاد بازار که نزدیک ترین ها با شرایط امروزی هستند عبارتند ازعراق در اوایل قرون وسطی ( قرن هشتم تا دوازدهم ) ، ایتالیا در اوج قرون وسطی ( قرن یازدهم تا پانزدهم ) و هلند در اواخر قرون وسطی و اوایل دوره مدرن ( قرن چهاردهم و هیجدهم ) .

شما پیرامون یک چرخه صحبت می کنید. پس جدول زمانی ثابت برای چنین چرخه ای کدامست؟

" سه تا چهار قرن: یک قرن برای ظهور، یک قرن برای شکوفایی، یک قرن برای دگرگونی، یک قرن برای رکود. در هلند به عنوان مثال شما می توانید قرن چهاردهم و پانزدهم را دوره ظهور یا پیدایش، قرن شانزدهم را دوره شکوفایی، قرن هفدهم را دوره دگرگونی و قرن هیجدهم را دوره رکود بنامید. در اولین دوره صحبت از جنبش های بزرگ آزادی خواهی است، که ازآن طریق دسترسی به اقتصاد به طرز گسترده ای برای همگان امکان پذیر می شود. این موضوع با رشد رفاه میدان بازی همواری را فراهم می کند. این مسئله با نابرابری فزاینده ثروت دنبال می شود، به طوری که ثروتمندان دیگر در تولید سرمایه گذاری نمی کنند، بلکه پول هایشان را در بازار مالی یا برای اعمال نفوذ سیاسی سرمایه گذاری می نمایند.

و در چه زمانی این افتصاد بازار غربی کنونی شروع شد؟

" در انگلستان در قرن هفدهم. درقرن نوزدهم دگرگونی ایجاد شد و حدود سال ۱۹۰۰ رکود آغاز گردید. اما اقتصاد بریتانیا برای اولین باردراقتصاد آمریکا که در قرن نوزدهم پدیدارشده بود و بعد درنیمه دوم قرن بیستم دراروپا دخالت کرد و با آنها گره خورد. این بازارهای اقتصادی در یک واحد اقتصادی ذوب و ادغام شدند که افول و رکود آنها هم اکنون آغازشده است.

خب، بنابراین تاریخ خودرا تکرار می کند. اما سال ۲۰۱۶ واقعا" نسبت به اوایل قرون وسطی بطورکامل زمانه دیگری است. آیا می توانید این دوره ها را اینچنین نزدیک هم قرار دهید؟

" نه در همه جنبه ها. تکنولوژی و فن آوری خیلی پیشرفت کرده است. مقیاس بزرگتر و اثرات متقابل جهانی است. درواقع مکانیزم اساسی همانها هستند.

آیا اقتصاد بازار واقعا" موجب رشد می شود و رفاه و دموکراسی را تضمین می کند؟
" به نظر می رسد که رشد و آزادی وجودشان را مدیون اقتصاد بازار نیستند، بلکه درست پیش ازآن می آیند. ابتدا بواسطه جنبش های اجتماعی شرایط نسبتا" عظیمی از رفاه و برابری اجتماعی ایجاد می شود. این امراست که موجبات پدیداری اقتصاد بازار را ممکن می سازد."

از کجا می بینید که رکود استقرار و گسترش یافته است؟

" از آنجا که نابرابری ثروت هم اکنون به قله های جدیدی می رسد و بازارهای مالی و احتکار همواره وزن بیشتری پیدا می کنند. ولی بویژه از آنجا که نخبگان بازار شروع به مصرف پولشان برای تلاش دراعمال نفوذ سیاسی می کنند. در آمریکا به عنوان نمونه می توانید این امر را درحمایت مالی از مبارزات انتخاباتی و نفوذ غول های رسانه ای در افکار عمومی ببینید.