فرنگیس اقراری
کویر بدون حاشیه


•  کویر بدون حاشیه نام رمان جدید محمود صفریان است؛ کتابی است چون رمان های دیگر ایشان کم برگ و راحت خوان؛ من هم تا ترو تازه بود خواندمش. داستان هائی را که گفتگو "دیالوگ" دارد دوست دارم چون احساس می کنم خودم هم در آن گفتگوها شرکت دارم یا گوشه ای نشسته ام وبه آن ها گوش می دهم. و گفتگوهای این رمان، بسیار شنیدنی و ضمنن رمانتیک است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ تير ۱٣۹۵ -  ۱٣ ژوئيه ۲۰۱۶


"... یادت هست روزی که با پدرتان به دفترم آمدید؟ تمام صحبت ها و درخواست و کارتان را شخص خودتان عنوان کردید و پدرت گفت گلاب خیلی به خود متکی است و همیشه کارهایش را بدون مدد از دیگری راه می اندازد؟ "
" نمی دانستم چه هدفی دارد که آن روز را یاد آور می شود. با شناختی که از او داشتم مطمئن بودم که برای یاد آوری و احیانن منت گذاشتن نیامده است، ولی مجددن از حمایتش تشکر کردم و افزودم امیدوارم بتوانم روزی جبران کنم.؟
نا باورانه دیدم راحت عنوان کرد:
" امروز آن روز است "
خیلی تعجب کردم و لی بسیار با اعتماد به نفس گفتم:
" بله یادم هست جناب فتوحی و حالا هم کاملن آمادگی جبران دارم، امری هست بفرمائید. ".
" حالا هم که دارم برای شما باز گویش می کنم درست حالت آن روز را دارم. اصلن انتظارش را نداشتم ولی محکم روی مبلم نشسته بودم و حالت شنیدن درخواستش را داشتم.
گمان می کردم درخواست استخدام کسی را دارد.
کمی مکث کر و بعد بسیار آهسته و متین در چشمانم نگاه کرد و گفت:"
" من شما را دوست دارم و خیلی دلم می خواهد همسرم بشوید. آمده ام از شما تقاضای ازدواج بکنم. "

این نوع گفتگو را در کمتر داستانی خواند ه ام، خواستگاری از دختری که حالا معاون بانک است، رو در رو و بی واسطه. و سراسر کتاب سر شار است ازاین گونه دیالوگ هائی که ضمن بسیار ملموس هستند، و خواننده را خوش می آید و یکجورائی هم به فکر می برد.
باید توجه داشت که این نوع خواستگاری حتا در تهرانش هم نه تنها متداول نیست که تابو هم است
و محمود صفریان چون دیگر داستان هایش بسیاری از مسائل دست و پاگیری چون جهیزیه و مهریه را
که مانع از گستردگی ازدواج است نیز زیر سئوال می برد.
اینطور نیست که رخداد های مختلفی چون عشقی عمیق و سرشار از مهر، یا محرومیت ها و شکست های
مختلف در شهر های بزرگ رخ می دهد در حالیکه رمان تکان دهنده و بسیار زیبای " فصلی دیگر "
در شهر گنبد کاوس و بشکلی در ترکمن صحرا رخ می دهد و خواندن آن نشان می دهد که کتاب می تواند دلنشین و پر کشش و با سوژه ای تازه و مقبول باشد، و حالا رمان بسیار زیبای " کویر بی حاشیه " نیز که چون سایر کتاب هایش با آغار خواندن نمی شود زمینش گذاشت نشانگر لحظاتی از زندگی است که گذران آن، این بار در شهر کویری " طبس " است. تشریح و توصیف قصه گونه ماجرا ها خواننده را در رویداد ها سهیم می کند.

"... یک غروبی پس از جا دادن گله قصد رفتن به خانه را داشتم که دختر خانم زیبائی را جلوی رویم دیدم.
سلام کرد و پرسید:
" شما آقا نجف هستید؟ "
" نتوانستم نگاهم را روی صورتش نگاه دارم. در موقعیتی از سن بودم که بیم داشتم. سرم را پائین گرفتم و آرام گفتم بله خانم من چوپان گله آقا هاشم هستم. امری هست؟ "
" اسم من نرگس است دختر آقا هاشم هستم. پدرم خواسته که به دیدارشان بروید. اگر خسته نیستید می توانم همین حالا راهنمائیتان کنم."
نه خسته نیستم، اما اگر بشود قبل از دیدن ایشان دست و روئی بشویم بهتر است.
بدون حرف اضافی پشت به من راه افتاد و گفت:
" بفرمائید دستشوتی را نشانتان بدهم "
وقتی داشتم دنبال حوله می گشتم دیدم حوله به دست کنارم ایستاده است."   

در کویر بی حاشیه ضمنن با شهری که امکان دارد هرگز فرصت دیدار از آن را پیدا نکنید در لفافی از رمانس و عطر عشق آشنا می شوید:

" بچه ها اگر علاقه دارید باغی را که قرارگاه اولین ملاقات پدربزرگ و مادر بزرگتان بوده ببینید راه بیفتید برویم.
گوهر جان نگفتی که پدر بزرگ موقع تعریف ملاقاتش با نرگس خانم ازمشخصات باغ هم برایتان گفت؟ برویم تا من برایتان بگویم و در مورد حرف های دیشب پدر بزرگ هم کمی با هم مشورت کنیم. "
" پدر شنیده ام که باغ گلشن یکی از زیبا ترین باغ های دنیاست "
" گوهر جان از کی شنیده ای؟ "
" مگر تو وقتی پدر بزرگ داشت داستان آشنائیش را با مادر بزرگ تعریف می کرد خوب دقت نمی کردی؟ در بین حرف هایش به این موضوع اشاره کرد. "
" پدر بزرگتان درست گفته است. قبلن بگویم که امروز همراه شما به مرور خاطراتم در این باغ که مشخصات یگانه و ویژه ای دارد می پردازم و دفعات مکرری را که با گلاب به اینجا می آمدیم. مادرتان خیلی جلوتر از زمانش بود. زمانی که او حاضر می شد به دیدار من در این باغ بیاید حتا تصورش هم برای بسیاری باور نکردنی بود. گلاب قید و مقررات شکن بود. "

شوق محمود صفریان به خلق آتار متعدد داستانی که یک ازیک گیرا تر و دلنشین تراست واقعه ای است که به باروری ادبیات پارسی خدمتی بی تردید کرده است و این در ایران نبودن او مانع شده است که خوانندگان درون ازلذت کارهایش محروم باشند. یادم می آید و قتی کتاب" پَر " رمان عشقی اثر خانم " ما تیسن "
(The Feather)
منتشر شد چه واکنش پر سرو صدائی راه افتاد و بخصوص برای جوان ها چه پُزی بود خواندن آن، و یا در زمانی که کتاب " چشمهایش " اثر نویسنده توانا زنده یاد " بزرگ علوی " به بازار آمد چه افتی بود نخواندن آن و آن همه شور و هیجان برای انتشار این دو کتاب بیشتر بخاطر این بود که درایران منتشر شده بودند و همه ی کتابخوان ها به آن دسترسی داشتند، چون هنوز این بگیر و ببند ها و فیلتر بازی ها مانع این جدائی نشده بود و گرنه بسیاری از کارهای این نویسنده مشتاقان زیادی می داشت.   
من همیشه در نوشت هایم گفته ام که نویسنده اگر آثارش خوانده نشود بخصوص اگر در سطح قابل قبولی باشند پژمرده می شود. موضوع همان مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد است.
و این مشکل بهر دلیل دامن بسیاری از هنرمندان برون مرزی را گرفته است. ولی خوشبختانه سایت آمازون کار ساز است، گمان می کنم.
پایان می برم این نگاه را با جمله آخر مقدمه کتاب که از زبان نویسنده است:
" " کویر بی حاشیه " داستانی است که از درون یک واقعیت سر بر آورده است و تا حدی تاریخ، همپائی اش می کند. به خوانیمش بهتر متوجه می شویم."