"اصلاح طلبی" و"انتخابات": موانع اصلی استقرار دموکراسی در ایران - محمود دلخواسته - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : ارسلان رضایی

عنوان : عزیزان من البرز و ایکاروس .جانم فدای اتحاد و مبارزه
اصلاح طلبان بی اصلاح در خندق بین اپوزسیون و قلعه استبداد فرو خواهند رفت .برنامه جدید این نظام سر کار آوردن نظامیان سپاهی با کت و شلوار ومدارک دانشگاهی فرمایشی جهت مدیریت تمام ارگانها,وزارتخانه ها,نهادهای دولتی وغیر دولتی و سپردن حراست آنها هم به دست اطلاعات سپاه میباشد.استراتژی اصلاحات گام به گام برای نیل به یک تحول مسالمت آمیز بی ثمر میباشد زیرا جمهوری اسلامی دولتی است,سرمایه داری واستبدادی,سرکوبگر ودشمن آزادی,حقوق بشر,دموکراسی که فساد در تاروپود آن ریشه دوانده است ودراساس با تکیه به رانت نفتی ,ارگانهای امنیتی و نظامی وگروهای سازمان یافته که از رانت حکومتی بهره میگیرند,سلطه سیاسی خود را تداوم میبخشد.جمهوری اسلامی دولتی دین سالار است وبا تلفیق دین و دولت وساختار ولایت فقیه,قانون اساسی تبعیض آمیزی را بر اراده مردم اعمال و حق انتخاب آنان را برای تعین سرنوشت خویش رامجاز نمیداندودرواقع وجود آن در تضاد با دموکراسی وسد راه تکامل و تحول دموکراتیک در جاممعه است.ما واصلاح طلبان حکومتی دو هدف استراتژیک متفاوت داریم,راهبردهای سیاسی ماوآنان,ولواگر در این یا آن مطالبه و مبارزه مردم موازی باشد اساسأ در رقابت با همدیگر قرار دارد, زیرا ما اپوزسیون همه جریاناتی هستیم که از جدایی دین ودولت دفاع می کنند.مااصلاح طلبان را دمکرات نمیدانیم ,به باور ما ,نفوذ اصلاح طلبی در این حکومت,امتدادوباز تاب مقاوت جامه مدنی و اپوزسیون دموکراتیک است.هر چند از اصلاح مفید به حال مردم استقبال کرده وآنرا به سود مبارزه مر دم علیه حاکمیت استبداد تلقی می کنیم,اما بر مواضع پایداری ومستقل خود پای بندیم.ما مخالف نظام جمهوری مستبد هستیم ودر عین همسویی در این یا آن عرصه معین در مبارزات روزمره مردم با اصلاح طلبان این نظام ,همواره بر ضرورت گذر از آن تأکید میکنیم.ما برای گذر از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر جدایی دولت ودین , وعدات اجتماعی با چشم انداز سوسیالیستی مبارزه میکنیم. بر کناری جمهوری اسلامی نیازمند سازمان یابی و به میدان آمدن اکثریت مردم,کارگران, زحمتکشان,مزدوحقوق بگیران,فرودستان واقشار و نیروهای آزادخواه ودموکرات است.روش راهبردی مابرای گذر, بر بسیج وسیع منابع و پایگاه اجتماعی چپ در میان کارگران وزحمتکشان وخردوحقوق بگیران آحاد جامعه استوار است.ما بر تمرکز نیرو علیه رکن اصلی این نظام یعنی ولایت فقیه از اریکه قدرت تأکید داریم.......ویکی از مهمترین ابزار , وحدت واتحاد نیروهای چپ,سوسیالیست,ترقی خواه,آزادی خواه,جمهوری خواه حول یک برنامه ومنشور مشترک می باشد. باپوزش از طولانی شدن مطلب
۷۵٣۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : پرسش با توجه به متن
با توجه به نوشتار آقای دلخواسته این پرسش مطرح است: آیا ایشان در این نوشتارش یک امر تحولخواهی را پی می گیرد که از گذشته تاکنون خواهان تحقق؛ آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی بوده وهست؟! یا در پی نفی بعضی از بازیگران و برجسته کردن بعضی دیگر از بازیگران و بازی های درون حکومتی است؛ آنهم با به پرسش گرفتن بعضی از حرکات مردمان که با همراهی بعضی از بازیگران حکومتی؛ خواه ناخواه برای آن اقدارگرایان حاکمیت دردسر ساز می شوند ویا خواهند شد؟!
۷۵٣۵۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ تير ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : ابعاد و گوشه هایِ شروع و نتایجِ احتمالی پایانیِ مراوده و گفتگویِ مورد اشاره ام...
ایکاروس گرامی، ضمن سپاس از توجه و علاقه ات به این بحث مهم؛
می پرسی: «...مکانیسم این دور یک میز نشستن پیشنهادی شما چگونه عمل می کند؟...»
پاسخ؛ با بهاء دادنِ واقعی به مشکلات واقعی جامعه، مشکلاتی چون محیط زیست، گرفتاریهای قضایی، حقوقی و معیشتی جوانان، زنان، کودکان و...یعنی احزاب و نهادهای سیاسی جامعه با در دست داشتن برنامه های خود برای رفع مشکلات کشور میتوانند دور هم نشسته و از میان آنچه در روی میز دارند، برنامه ای فراگیر جهتِ کار مشترک فراهم آورند.

می پرسی؛ «... چرا هرچه می گویید ولی کسی نمیاید تا پشت میز بنشیند و حرف بزند؟...»
پاسخ؛ بواسطه ی آن است که هنوز این سخن علاقه مندانِ کوشا و پیگیری چون شما نیافته است. بواسطه ی آن است که هنوز بسیاری از آحاد و گروههای سیاسی کشور پیرو تربیتِ استبدادی مرسوم بر این پندارند، که هر آنچه ایشان در چنته دارند حقیقتِ محض و آنچه "دیگران" می گویند پوچ و بی مصرف است، لذا تمامی کوششهای اکثریت افراد و گروههای جامعه تنها صرف به کرسی نشاندنِ "خود" و دفع "دیگری" می شود.

تصور می کنم، ابعاد و گوشه هایِ شروع و نتایجِ احتمالی پایانیِ مراوده و گفتگویِ مورد اشاره ام مشخص است. گرچه این شیوه از تلاش سیاسی در کشور تاکنون لباسی از عینیت و حضور ملموس در جامعه نپوشیده است، لذا همانگونه که شما هم اشاره داری «... انقلاب مشروطه و یا همین انقلاب بهمن ... اتحاد و همبستگی مردم را موجب شد...»
اما همین انقلاب مشروطه به علت نداشتن برنامه ای مشخص، مشترک و فراگیر در بین شرکت کنندگان یا بر پا دارندگانش سرانجام به دستِ رضاشاه و آمپولهایِ هوایش افتاد. و قیام مردمی و وسیع بهمن ۵۷ هم به همان علت بی برنامه گی به دست آقای خمینیی افتاد که سازمانگر اصلی فاجعه ملی تابستان سال ۱۳۶۷ بود.

هرگز نخواهم گفت؛ «... چون بعد از یک مبارزه ، دیکتاتوری برقرار شده است پس مبارزه [تلاش، کوشش] منسوخ است...»
اما می گویم، راه خطای رفته را، چندباره رفتن، اسمش دیگر خطا نیست، بل حماقت و جنون محض است. در یکصد و اندی سال گذشته هزاران جانِ شیفته هستیِ جان خود را فدای برقراری آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در کشور کردند، بی آنکه تأثیری محسوس در پیشرفت داشته باشد، و کشور همچنان در آتش استبدادِ مستبدین حاکم می سوزد.
و این استبداد بر نخواهد افتاد مگر آنکه؛ نیروهایِ دموکراسیخواه کشور بتوانند از پناه دیوارهاشان بیرون آمده و بر سر یک میز مشترک پایه ی برنامه ای فراگیر را بریزند.
با این و تنها "از دلِ" این برنامه ی مشترک است که کشور خواهد توانست به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی برسد.
۷۵٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : مبارزه یا مراوده
البرز عزیز، چرا سعی می کنیم از به کار بردن واژه ها آنگونه که واقعی هستند خودداری کنیم. چرا به جای "از دل مبارزه" کلمه مراوده را می گذاریم (چون من گفتم مبارزه؟) این خود به نوعی پنهان شدن در همان" پس و پناه دیوار ضخیم و غیرقابل انعطاف" نیست؟ چرا از کلمه مبارزه و انقلاب وحشت داریم؟ مگر قانون اساسی مشروطیت از "دل مبارزه" و انقلاب بیرون نیامد؟ مگر اعلامیه حقوق بشر و قانون اساسی فرانسه، آمریکا و قوانین انگلیس و همه کشورهای پیشرفته از "دل مبارزه" و انقلاب بیرون نیامده است و فرهنگ غیر استبدادی کنونی آنان را شکل نداده است؟ مکانیسم این دور یک میز نشستن پیشنهادی شما چگونه عمل می کند؟ چرا هرچه می گویید ولی کسی نمیاید تا پشت میز بنشیند و حرف بزند؟ نگویید به خاطر فرهنگ استبدادی است چرا که در دور باطل می افتید و اینکه خوب این فرهنگ استبدادی چگونه باید رفع شود و پاسخ شما مجددا: از "نشستن در پشت میز" و چرا نمیشود؟ از فرهنگ اسبدادی است. فرهنگ و اخلاق حاکم بر جامعه را حاکمان رواج می دهند ودر زندگی مردم رسوخ می کند و مردمان به آن عادت می کنند. درگیر شدن مردم در "دل مبارزه" یک امر عینی است که به اراده من و شما نیست که درگیر بشوند یا نشوند ، چه بخواهیم و چه نخواهیم روی می دهد پس بهتر است از آن استقبال کنیم و با انجام وظایف انقلابی خود به آن سمت و سو دهیم تا فرهنگ استبدادی حاکم برجامعه و بر زندگیمان را تغییر دهیم. انقلاب ، امر تحولات بزرگ درونی جامعه و انسانهاست که تاریخ آن را اثبات کرده است. به انقلاب مشروطه و یا همین انقلاب بهمن بنگرید ببینید که چگونه اتحاد و همبستگی مردم را موجب شد اگرچه به شکست انجامید. از شکست انقلاب و تحولات نباید نتیجه غیر واقع گرفت و فلج شد. به زعم شما مبارزه برای مشروطه بود که به رضاشاه منجر شد و مبارزه برای ملی شدن نفت بود که دیکتاتوری بیست و پنج ساله را موجب شد و مبارزه بر علیه رژیم دیکتاتوری شاه بود که به خمینی رسید پس لطفا مبارزه تعطیل شود و مراوده همه مردم با حاکمان جایگزین آن شود. هر انقلابی را وظیف داریم برای حرکت به جلو تحلیل کرده و درسهای آن را برای آینده به کار گیریم. تحلیل شما از سیر تحولات ایران که در نوشته اتان ردیف کرده اید و علل شکستشان چیست و در کجا آن را ارائه داده اید؟ اینکه تحلیل نمیشود که بگویید چون بعد از یک مبارزه ، دیکتاتوری برقرار شده است پس مبارزه منسوخ است. با عرض پوزش از این که طولانی شد.
۷۵٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : "این گونه نظرات" نه تنها "کلی گویی" یا توجیهی برای "فرار از انجام وظایف" نیست...
ایکاروس گرامی، فرهنگ در اثر مراوداتِ آحاد و گروههای اجتماعی ایجاد می شود. در طول و عرض یکصد و اندی سال که از خشک شدن مرکب اولین قانون اساسی کشور می گذرد، مرواداتِ آحاد و گروههای اجتماعی بر این مبنا بوده، که هر شخص و گروهی فقط از پس و پناهِ دیوارِ ضخیم و غیر قابل انعطاف مرزهاشان با هم سخن گفته اند.
و خود به عینه شاهدیم که این قِسم از مراودات نه تنها ذره ای از ضخامتِ فرهنگِ استبدادی جامعه نکاسته، بل بر ضخامتش نیز افزوده است.

لذا تصور می کنم، اگر نیروهایِ دموکراسیخواه کشور بتوانند از پناه دیوارهاشان بیرون آمده و بر سر یک میز مشترک پایه ی برنامه ای فراگیر را بریزند.
با این و تنها "از دل" این برنامه ی مشترک است که کشور خواهد توانست به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی برسد.

و الی همانگونه که "از دل مبارزه" ی مشروطه خواهی رضاخان به رضاشاهی رسید، و سپس "از دل مبارزه" بر علیه ظلمِ پهلوی، ظلم مذهبی خمینی کشورمان را سیاه پوش کرد، در همین خط و سیر کسانی و یا گروهی دیگر در آینده بر کشور مسلط شده و مردمانِ کشور باز هم مضحکه ی روزگار خواهند گردید.

بنابر این تصور می کنم، "این گونه نظرات" نه تنها "کلی گویی" یا توجیهی برای "فرار از انجام وظایف" نیست، بل اگر همه ی هموطنان به این قبیل از نظرات روی آورند قدمی اساسی در جهتِ حذف فرهنگ استبدادی برداشته شده است.

نمیدانم واژه ی "جناب" چرا و چگونه وارد فرهنگ زبانی "ما" شده است؟، و اصولا چرا باید کسی را با این واژه مورد خطاب قرار دهیم؟ اما اگر مرا البرز خطابم کنی بیشتر موردِ پسندم بوده و سپاسم را به همراهت خواهد داشت.
۷۵٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : کلی گویی برای توجیه و فرار از واقعیت
جناب البرز، زدودن فرهنگ استبدادی کاری است طولانی مدت که سالها زمان می خواهد و اینگونه نیست که تصمیم بگیریم فرهنگ استبدادی را کنار گذاشته و متحد شویم. این گونه نظرات صرفا کلی گویی برای توجیه و فرار از انجام وظایف است. زدودن این فرهنگ از دل مبارزه بدست می اید و آن نیز رهایی از اسارت در حصارهای حکومتی مستبد و جنایتکار و نه تسلیم و وابستگی به عرصه هایی که حکومت تعیین میکند. استفاده از مبارزات انتخاباتی آنهم در جوامعی مثل ایران تنها وقتی موثر است که در کنار استراتژی اصلی مبارزه و برای کمک به تحقق آن به کار گرفته شود نه اینکه خود به استراتژی مبارزه تبدیل گردد و تمام هم وغم نیروهای سیاسی، انتظار نوبت انتخابات و تشویق مردم به شرکت در آن و به نظاره نتیجه آن نشستن تا باز چهار سالی دیگراز راه برسد. آنچه آقای دلخواسته می گوید واقعیتی است عیان ولی به اعتقاد من "اصلاح طلبان" و شرکت در انتخابات مانع اصلی نیستند. آنچه مانع اصلی است اپوزیسیونی است که دل به آن بسته است.
۷۵۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : تدوین فراگیرترین برنامه ی اتحاد توسطِ پیشروترین نیروهایِ دموکراسیخواه کشور...
آقای دلخواسته گرامی؛ ضمن همراه بودن با بسیاری از مفاهیم مندرج در مطلب شما، با اینهمه بر این اعتقادم که «..."اصلاح طلبی" و "انتخابات"...» نه تنها «... موانع اصلی استقرار دموکراسی در ایران...» نیستند، بل از نیرویِ نیروهایِ فراهم آمده در پیرامون این مفاهیم هم میشود در رهیافت به دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعه بهره جست.

اما وقوف و وقوع اینهمه نیازمندِ یک پیش زمینه است. و این پیش زمینه چیزی نیست جز تدوین فراگیرترین برنامه ی اتحاد توسطِ پیشروترین نیروهایِ دموکراسیخواه کشور، و تلاش همه ی نیروهای کشور برای سامان بخشیدن به این اتحاد است.

به بیانی دیگر فرهنگِ استبدادی را مانع اصلی استقرار دموکراسی در کشورمان ایران میدانم
۷۵۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۵