راه خودکامگی تا ویرانگی - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ مرداد ۱٣۹۵ -  ۲۲ ژوئيه ۲۰۱۶


جهان اسلام سلفی های سنی و شیعی داعش

از تاریخ پیدایش اسلام و ظهور ناگزیر دسته بندی های سازش ناپذیر مذاهب بیشمار آن تاکنون، نه رهبران و نه پیروان اسلام کمتر از دیگر وابستگان ادیان و ایدئولوژی های خدامدار، نه تنها نتوانسته اند راهی بیاری دین خویش برای نجات نوع مریدان رنگین فرهنگ خود از دست فقر و جنگ و ویرانی بیابند، بلکه توامان اراده ی آنان علیه همنوعان مسلمان، به زنجیر بندگی بی چون و چرای نمایندگان جاهطلب خدا و سوء استفاده ی آنها وصل بوده و عملا می بینیم که ملل مسلمان بیش از دیگر وابستگان ادیان به خواری و زاری و نادانی و جهل و تعصب ویرانگر کشانده شده اند. اغلب قریب به اتفاق مسلمانان بدلیل فقر مادی و معنوی، و ناگزیری اسارت در چنگال رویا و خوشباوری به رحمت خدا، قرن ها در خشکسالی زمین پُرزخون و ستم و ایستائی فریبکاران مذهبی درجازده و یا در چنبره پشتیبانان دیکتاتورهای اسلام پناه اسیر شده، و یا در اعماق بدبختی و ناتوانی و زمیگیری دلخوش بهشت آن جهانی ملاها گشته و سرگردان هزارتوی بی سرانجام سران مذاهب بوده اند. و ناخودآگاه در خدمت به باورهای راسیستی، فاشیستی، ضدانسانی و فرانسانی ِراهبران حامی سرمایه سالاران گرفتار لقمه ای نان بخور و نمیر فریب خورده اند.

فناپذیری و نقطه گذاری پایان ارتجاع مذاهب

کم نبوده و نیستند تهیدستان مسلمانی که در آن و این اعصار وحشت، و تنها برای( امرار معاش و تأمین جانی از جورجباران، پیگیر در صف بندگی و سرگردگی هرکدام از این دیوانه های مذهبی رودرروی یکدیگر قرارداشته، کور و کر و جاهلانه بسان درندگان همدیگر را بخاطر افسانه بافی های هیچ و پوچ مذاهب سرهمدیگر را بریده و فرصت های زندگی بهتر را کشته اند.) و از سر نادانی و ناتوانی صِرف مالی و نبود اندکی اندیشه ورزی لازم، بارهای بار و ساده لوحانه مرید سران تبهکار مذاهب گشته و از ترس تمرد در تعمیق هرچه بیشتر بی نوائی خویش، و دچار نشدن به عقوبت و عذاب ناسپاسی آسمانی و فردای هولناکتر جهنم، راضی به رضای خدا شده و امیال برتریجوئی معممین را برتابیده اند، که نتایج آن، همین "سرنوشت سیاه" جهان اسلام سلفی های سنی و شیعی داعش باشد! و با وجود فساد و ستم و جنگ آشکار سران قدرت برای تصاحب دستگاه های دولت مذهبی، تاکنون نخواسته اند برابر " مطامع پلید فردی راهبران ادیان و مذاهبِ گوش بر" که عملا مخل زندگی مسالمت جویانه نه نوع بشر، که " حتی خودِ مسلمان شیعی و یا سنی" نیز نبوده است بایستند؛ اختلاف های مذهبی را کنارزده، و آگاهانه ضرورت فناپذیری و نقطه گذاری پایان ارتجاع مذاهب را در ذهن و عمل خود آغازکنند. لازم می دانم یادآورشوم که من مدافع آزادی عقیده و وجدانم و باوردارم که در یک ساختار سکولار، ابزارهای قانونی بارها بیشتر مدافع باورهای انسانی از هر حکومت مذهبی بوده و هست.

عصر روشنگری و عقب نشینی مسیحیت

پرسیدنی ست! روال سقوط باجگیری کلیسا، ریزش خودکامگی مذهبی و چربش پلورالیسم نظری در مسیحیت، و برچیدن اراده ی واتیکان و قدرت مافوق بشر پاپ، بر نظام خودمحور او در کل اروپا چگونه اعمال و پیش رفته است؟ و اروپائیان چگونه توانستند، علاوه بر بقای حق مسلم آزادی عقیده و وجدان، همزمان دستگاه فاسد و قدر واتیکان و اراده گرائی پاپ خداگونه را با چیرگی و دانش خود به عقب نشینی بی سازش از حکومت وادارند؟ جز توسط دستآوردهای آغازین شعور اجتماعی، توده ای و پایه ای عصر رفرماسیون مذهبی و در پی شکوفائی آن و پیدائی ابزار گسترده روشنگری و آگاهی رسانی رنسانس که توانست فیتلر دستگاه انگیزاسیون واتیکان را بسادگی دوربریزد و دورریخت؛ نبوده است؟ سپس، ناگزیری برتابیدن تدریجی و پا پس کشیدن واتیکان در کلیساهای شرق و غرب اروپا به عقب نشینی اجباری در عدم دخالت مستقیم یا غیرمستقیم بر تصویب و اعمال اراده ی سیاسی ـ فرهنگی ـ حقوق بشری و...به تبع آن اجازه ندادن تفتیش و دخالت مذهب بر نحوه فکر، زندگی، عقیده، سلایق فردی، اجتماعی، جنسی، جنسیتی و خود این روند به رهائی اراده ی مردم فراروئید؛ و چندان نپائید که در قوانین اساسی و حقوق بشری زمینه پیشبرد خواست مستقل و رنگین نوع انسان را فراهم آورد و اعمال اراده ی قوانین انسانمدار برعلیه قوانین فناتیک آسمانی را میسر، مهیا و برپاساخت؛ و اهداف رنسانس و اهرم های انسانی اش توانست این روند رهائی و استقلال همه سویه را بمرور از تحکم قوانین مرتجع کلیساها و کاردینال ها و خود واتیکان و پاپ خارج کند؛ و همچنین ضرورت اجتناب ناپذیری "جدائی دین از دولت" را برای همیشه الزامی سازد. پروسه ای عقلگرایانه و آزادیخواهانه ای که هنوز پس از قرن ها و با وجود داشتن قوانین اساسی و قضائی کاملا سکولار، پلورال و محکم، در سیاست ریز و درشت کشورهای اروپای غربی ـ شرقی، این خواست همچنان به پیش می رود و اصول رهائی بخش و ابتدائی آن بسود نوع انسان را ارج می نهد و پاسدار جدائی تحکم قوانین دین از زندگی جاری همگان شده است و در راستای سازش ناپذیر با هرگونه دخالت ادیان در امور، همچنان در وجدان آزاد و مختار هریک از آنها راسیونالیسم ادامه دارد و راهش ادامه خواهدداشت.

قوانین انسانمدار و دانشورز

اما، پشتوانه ی این خودباوری و خواست قوانین مدنی و انسانمدارانه از همان سرآغاز عطف و عصر روشنگری و رنسانس با رشد و توسعه عمومی زندگی جاری و همراه بود، و همگام شد. و انسان مستقل با اهرم های مقتدر عینی و واقعی که درآمد کار نسبی روزانه به او می داد، توانائی متفاوت و موفق خود را میسرتر از اعمال وجود دین و مذاهبش بر زندگی خویش دید، و نتایج متکاملتر شدنشان را با این شیوه، بهتر باورکرده و پاس داشت، و همین پیوند ذهن و عین با ابزارهای مترقی به نوع انسان های صنعتی و پیشرفته تر غربی یاری و بیداری داد تا متناسب با رشد میانگین فرصت زندگی، تآمین نسبی کار و داشتن نان کافی، و همزمان با گستردگی و همگانی شدن هرچه بیشتر دانش، و فراگیری بیشتر علوم پایه و زمینی شدن" شعور هستی و شناخت" و مهمتر از همه بیرونی شدن و توده گیر شدن علوم انحصاری کلیساها، ترویج مراکز آموزشی، تجربی در دانشگاه ها و سپس شکستن الوهیت بت پاپ در خانه ها و پی بردنِ نسبی مردم به چگونگی گردش کهکشان ها و چسانی در هم آمیزی ملوکول ها، کشف علل علل مرگ و زندگی بهتر و...(روز بروز بر گسترش راسیونالیسم انسامدار در این طیف بزرگ جهانی) جابجائی بزرگ را آسان نمود و خودباورتری به توان تکامل زمینی خویش را در پهنای جهانی و فراملی و فرامذهبی به ضرورت این استقلال با حفظ آزادی عقیده و وجدان بیش از گذشته های تلخ پی برد و متعهد به حفظ و ژرفای آن شد. اینک اوی نوعی و مترقی در جهان انسانی، و بیرون از چگونگی رنگ پوست، باور، وابستگی حقیقی ملی و فرهنگی، بساریشان دیگر و هیچگاه نمی خواهند زندگی پیش و پس از مرگ شان همچنان اسیر سروران زمینی با قدرت های مالی و سیاسی نیمه خدائی دچار باشد؛ و همچنان به هیچکدام از نگاه ها، مرام ها و اراده های انسان ستیز و برتریجو، اجازه نمی دهد بر بود و نبود زندگی و مرگ آنها هرگونه دخالتی داشته باشد. تحریم و کناره گیری چشمگیر مردمان غربی از کلیسا ها، پیش از همه نشانگر اقتدارنان و کار، آگاهی مستقل و آزاد، و بی نیازی عریان نسبت به پیشترهای وابستگی صرف و زبونانه به مسیحیت را نسل جوان و دانش ورز امروزی و خصوصا در میان زنان در این کشورها بخوبی نمایان است. تازه آزادی های دینی و عقیدتی در کشورهای لائیک و غیردینی بیشتر از کشوری همچون ایران و عربستان میسر است.

تف سربالای ولایت فقیه مطلق

در کشور ما اما، بلاهتِ مذهبی برابر نوع انسان خردمند، رنگین و خسته بی کمترین سازش عقلانی و نرمش عقیدتی ایستاده است. جامعه ی چند ملتی، مذهبی، مرامی و بشدت طبقاتی ما شگفتا که در قرن ۲۱ همچنان دچار عصر فرهنگ شبانی، یا توگوئی گوسفند چرانانی ست که یک ولی به اصطلاح فقیه خدا و چند نوچه مکتبی و محفلی او بسان چوپانان، و از آن بالا بالای زر و زور نشسته ها، همچنان فریب خوردگان زمینگیرشده ی "وعده ی خمینی" را پیوسته از رسالت و حکومت خدا، که زندگی مردم کار و تنگدست را تباه و ویران کرده است، از ستیز با قوانین خودساخته آسمانی ترسانده و در دشت جنون و جهالت و جنگ های خودی و فرقه ای این هزاررنگان ملا و مُکلا، همچون توده ها را به گمان پوچ خود رمه وار به چرا وادار کرده و امر و نهی آسمانی ت ولائی می کند. آری ما بدام این درندگان سراپا ریا و گردانندگان نئولیبرال جهانی آنها دچاریم. ما در چالش سازش ناپذیر با سرنگونی شاهِ خودکامه و ساواک اش، و با خواست روشن برابریخواهی ها و آزادیجوئی ها که در سر داشتیم دیریست، پاکباخته، با کشوری ویران، اسیر ستم های مذهبی و چپاول باندها و مافیایاهای اعوان و انصار داخلی رهبر و مافیاهای چند سویه کاست حکومت و کل نظام مذهبی و چپاول همزمان جهانی شده ایم. به نحوی که نیمی از مردم بیکار و تهیدست ما نان و کار ندارند و سرکوب مذهبی می شوند و هر اعتراض سازمان یافته با زندان، شلاق و مرگ رودرروست.

آیا، پس از ٣٨ سال ستمگری مذهبی ما پی به علل خودکامگی و نرمش ناپذیری تاریخی حاکمیت های گذشته ی دور و کنونی ولایات شیعی و تداوم آن از عصر شترچرانی به فرهنگ دیگیتالی را کشف کرده ایم؟ بی گان آری با پوست و استخوان! زیرا: آنها می خواهند برای همیشه صاحب جان، فکر و مال و سرنوشت ما باشند و شده اند و نمی خواهند به هیچ قیمتی ضرورت دگرگونی و جابجائی حاکمیت خداف بخوان (ولایت مطلق فقیه) را با اراده ی آزاد انسان (حکومت مردمی ـ کارگری سکولاردمکراتیک) را بپذیرند. راه زندگی مستقل، آزاد و برابر انسانی و همگانی از این خودکامگی مذهبی جداست و تا بی کم و کاست ویرانگی کلیت آن نبرد رهائی بخش ادامه خواهد داشت.