بعضی از ما به رفیق کولبی اخطارکرده ایم
داستانی از دونالد بارتلمی


علی اصغر راشدان


• بعضی از ما خیلی پیش به رفیق کولبی اخطار کرده یم، اینجوری باهاش رفتارکرده ایم! حالا اون خیلی پیش رفته بود. مام تصمیم گرفیتم دارش بزنیم. کولبی اعتراض کرد، تنها خیلی پیش رفتن (خیلی پیش رفتنشو انکار نکرد) نمیباس به معنی دارزدن باشه. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ مرداد ۱٣۹۵ -  ۲٨ ژوئيه ۲۰۱۶


 
Donald Barthelme
Einige Von uns hatten es Freund Colby angedroht
دونالد بارتلم
بعصی ازمابه رفیق کولبی اخطارکرده ایم
ترجمه علی اصغرراشدان


(۷آوریل ۱۹٣۱فیلادلفیا- ۲٣جولای ۱۹٨۹هیستون تکزاس.)

   
      بعضی ازماخیلی پیش به رفیق کولبی اخطارکرده یم،اینجوری باهاش رفتارکرده یم!حالااون خیلی پیش رفته بود.مام تصمیم گرفیتم دارش بزنیم.کولبی اعتراض کرد،تنهاخیلی پیش رفتن(خیلی پیش رفتنشوانکارنکرد)نمیباس به معنی دارزدن باشه.هرکدوم ازماگفتیم اون معمولاخیلی پیش میره.به این بگومگوخیلی توجه نکردیم.ازش پرسیدیم دوست داره موقع دارزده شدن چیجورموزیکی اجراشه.گفت میباس درباره ش فکرکنه،واسه تصمیم گرفتن یه کم وقت لازم داره.من اشاره کردم ما میباس خیلی زودتصمیمتوبدونیم.هواردکه رهبرارکستره،میباس نوازنده هاروخبروجمع وباهاشون تمرین کنه،اون پیش ازدونستن چندوچون موزیک،نمیتونه کارشوشروع کنه.کولبی گفت سمفونی شماره چارایوزهمیشه خیلی واسه ش ارزش داشته.هواردگفت هرکی میدونه واسه یه «موضوع کوچیک»اجرای ایوزغیرممکنه، هفته های آزگارتمرین وارکستربزرگ وگروه کرلازم داره وهزینه موزیکمونوبالامیبره.به کولبی گفت«منطقی باش».کولبی گفت اون به یه کم پرهزینه ش فکرکرده.
    هیوخودشوآماده وارسی متن دعوتنامه هاکرد.اگه یکی ازاوناتودست یکی ازمقامات افتادچی؟دارزدن کولبی بی تردیدخلاف قانونه واگه مقامات درآینده پی ببرن نقشه مون چی بوده،به احتمال قوی عکس العمل نشون میدن وسعی میکنن همه چیزوبه گن بزنن.من گفتم دارزدن کولبی مطمئنایه جورائی خلاف قانون به حساب میاد،اماازنظراخلاقی کاملاحق باماست.واسه این که اون دوست مابوده،بااحترام تموم به ماتعلق داشته وسرآخرم خیلی بلن پروازی کرده.به توافق رسیدیم دعوتنامه هااینجوری طرح ریزی شه که ادم دعوت شده کاملانتونه بدونه واسه چی دعوت میشه.تصمیم گرفتیم تودعوتنامه اشاره کنیم«برای آقایی به نام کولبی ویلیامزحادثه ای پیش آمده است».یه تیپ نوشته خوشکل ازیه کاتالوگ برگزیده وانتخاب کردیم،رویه کاغذکرم رنگ.ماگنوزگفت میخوادچاپ کردن دعوتنامه رومراقبت کنه وپرسیدمیخوایم نوشیدنیم سروکنیم.کولبی گفت نوشیدنی روخوب میدونه،امادرباره هزینه ش فکرمیکنه.تموم هزینه هاروبین رفقاتقسیم کردیم،هزینه ش چندون نقشی نداشت.بالاخره مارفقای خوبش بودیم،وقتی رفقای خوب یه بانددسته جمعی عمل نکنن وقضیه باسرصدای رعدوبرق تویه دست اندازبیفته،میشه این دنیارونجات داد؟کولبی پرسیدمیتونه پیش ازواقعه یه چیزی بنوشه.گفتیم«مطمئنا.»
   قضیه بعدی نظم کارچوبه داربود.هیچکدوممون ازبرپاکردن چوبه دارخیلی نمیدونستیم.توماس که آرشیتکته،گفت میخوادیه نگاهی توکتابای قدیمی بندازه ونقشه شوطراحی کنه.قضیه اصلی،تااونجاکه اون به یادمیاوردوتوتله به طورمناسب کارکرده بود.گفت تقریباهمه چیزوبه طورکامل،باکاروموادلازم،حساب کرده، بیشترازچارصددلارنمیشه.هواردگفت«خدای من!».پرسیدچیزی که توماس تصورکرده چوب بلسانه.توماس گفت نه،فقط کیفیت تابوته.ویکتورپرسیدتابوت عمل نیومده یه جوری خام به نظرنمیرسه؟توماس جواب دادآدمیتونه بدون زحمت زیاداونوباگردوی خاکستری پرداخت کنه.
    گفتم نظرمنم اینه که تموم قضیه میباس آبرومندانه برگزارشه،حالامی بینم چارصددلارواسه یه چوبه دار،به اضافه هزینه نوشیدنی،دعوتنامه ها،نوازنده های موزیک،تموم اینایه کم نامعقوله.واسه چی نباس یه درخت انتخاب کنیم- یه درخت بلوط خوشگل یایه چیزی مثل اون؟من وارسی کردم،دارزدن توماه جوئنه،درختاغرق برگ وباشکوه سرپان.یه درخت نه تنها یه لمس کردن طبیعی لازم داره،بلکه یه مراسم غربیم لازم داره.توماس که مشتاقانه چوبه های دارروروپشت پاکتاطراحی کرده بود،بهمون یادآوری کردآدم تومراسم دارزدن زیرآسمون بازهمیشه گیرخطربارون میفته.ویکتورگفت قضیه روبیرون- احتمالاکناریه رودخونه- فیصله دادن،بدم به نظرنمیرسه،میباس به اینم فکرکردکه توفاصله کاملادوری ازشهرترتیپ قضیه داده بشه،جائی که دردسردرست نشه.مهمونا،نوازنده های موزیک وغیره روتومنطقه واقعه بردن وبعدبه شهربرگردوندن.
    تواین نقطه همه هاری رونگاکردن که صاحب اجاره ای«پی.کی.وی-ال.کی.وی»است.هاری گفت معتقده واسه به وجودآوردن این واقعه تودنیا،به خوبی میتونیم به اندازه کافی لیموزین اضافه کنیم،امابه راننده هامیباس دستمزدداد.راننده هابراش توضیح داده ن ازدوستای کولبی نیستن،آدم نمیتونه ازشون درخواستی داشته باشه.خدمتکاراشو میفرستن.هاری بازگفت اون ده تالیموزین داره که اغلب واسه مراسم خاکسپاری استفاده میشن،درواقع میتونه ترتیب یه دوجین دیگه شم بده- اگه به یه رفیق یه شعبه زنگ بزنه.اون بازم گفت:اگه قضیه روبندازیم توتعطیلی بیتره،یه چادریایه جورسایبون طرح ریزی کنیم که حداقل حفاظی واسه بازیگرای اصلی وارکسترباشه،واسه این که تویه مراسم اعدام بارونی جلوی چکه هارومیگیره.درجواب چوبه داریادرختم گفت واسه ش هیچکدوم فرقی نداره،درواقع منظورش اینه که میباس بگذارن خودکولبی انتخاب کنه.سرآخرمونده بودقضیه دارزدنش.کولبی گفت معمولاخیلیا بیش ازاندازه پیش میرن،مایه کم سخت نمیگیریم؟هواردتقریبابه تندی گفت دراین باره بحث شده.کولبی کدومو میخواد،چوبه داریادرخت؟کولبی پرسیدمیتونه یه جوخه آتش داشته باشه.هواردگفت نه،این کارعملی نیست.هواردبازگفت باجوخه آتش کولبی فقط به یه سفردرونی میره،باچشم بندوآخرین سیگاروامثالهم.درهرصورت کولبی توکوره شیطونه،بدون این که سعی کنه باشوخیای نالازم تموم دیگرون،کناردیفال نقش بازی کنه.کولبی گفت معذرت میخوادومنظورش اون نبوده ودرختوانتخاب میکنه.توماس بانفرت طرح چوبه دارشو مچاله وپرت کرد.
    بعدسئوال جلادپیش اومد.پت پرسید:مادرواقع یه دارزننده م لازم داریم.یه درختوکه انتخاب کردیم،طناب میتونه تویه بلندی مناسب بسته وآویزون شه وکولبی میتونه خیلی ساده ازیه جائی بپره پائین- ازرویه صندلی یاچارپایه یایه چیزی.پت بازگفت ازاون گذشته،اون شک داره که یه جلادمستقل تومملکت توکارش چالاک باشه؛حالاکه مجازات اعدام موفتالغوشده،درواقع میباس یه پروازبه انگلیس یااسپانیایا یکی ازکشورای آمریکای جنوبی داشته باشیم وخودمون این کاروبکنیم،چیجوری میتونیم پیشاپیش بدونیم که جلاده حرفه ای یااصله ونه فقط یه مبتدی حریص پول گرفتنه،قضیه رو سنبل وماروجلوی تموم مردم رسوامیکنه؟تواین قضیه همه مون هم قول بودیم که کولبی میباس ازیه فاصله بپره پائین وتحت هیچ شرایطی اجازه ازروصندلی پریدن نداره،قضیه رویه جورائی القامیکنه که انگارتاثیرکهنگی رومون میگذاره- یه صندلی فراضه یه آشپزخونه بیرون وزیردرخت فوق العاده مون.توماس بافکرتقریبامدرن ونوآور،عقب نشینی نکردوپیشنهاددادکولبی میباس رویه توپ لاستیکی بزرگ به قطرسه مترگذاشته شه.توماس بازگفت این قضیه یه ارتفاع کافی مطمئن واسه پریدنه.بعدم قل بخوره ودورشه.اگه کولبی ناغافل هوس قل خوردن کرد،یه فکردیگه بکنه.وادارمون کرددقت کنیم به طوروحشتناکی واسه موفقیت،خیلی ازمسئولیتاروبه خودکولبی منتقل کنیم- وقتی یه جلاددرست وحسابی گیرنیاوردیم.توماس یه جورمطمئن بودکه کولبی بهترین عمل کننده ست ودوستاش توآخرین دقیقه هاافشانمیشن.اماآدم سرآخرمیباس به آدمائی تعلق بگیره که توکارای انجام شده یه کم بلاتکلیف بودن.توپ لاستیکی سه متری درواقع تقریبا میتونه ارزون فراهم شه،اجرای واقعه باسیمم مثل یه بمب مطمئنه وخیلی جیرجیرمیکنه.
    بایادآوری سیم،هانک که تموم وقت ساکت مونده بود،ناغافل کلمه روگرفت وگفت اون خودشم فکرشوکرده که به عوض طناب بیترنبودازیه سیم استفاده شه که کولبی روموءثرترودلپذیرنگاهداره.رنگ چهره کولبی سبزشدومن اونوبدم ندیدم،اماایده ی به عوض طناب بایه سیم دارزدن،یه چیزفوق العاده نفرت آورباخودش داشت- تنهافکرسیم یه جوردل پیچه داشت.من اونوتقریبابی سلیقه گی تودارزدن دیدم،اونجانشستن ودرباره سیم حرف زدن،کجای قضیه بودیم؟جائی که کولبی میباس ازیه جائی می پریدپائین،باکمک توب لاستیکی توماس که بااونهمه زیبائی موفق شده بود.من باتندی گفتم سیم اصلامطرح نیست،واسه این که به درختم صدمه میزنه وشاخه هارومیشکونه.درخت زیرتموم وزن کولبی کشیده شه امن وامان تره- یه وقتی توحفاظت ازمحیط زیستم به طورروزافزونی مهم قلمداد میشیم،اینونمیخواین؟کولبی توفکررفته منونگاکردوجلسه منحل شد.
    روزواقعه موزیک ملایمی که کولبی سراخرانتخاب کرده بود،اجراشد.قطعه الگاربه مجموعه استانداردتعلق گرفت،ساخته هواردبودوجوونش خیلی قشنگ اجراکرد.بارون نبارید.واقعه بازدیدکننده خوبی داشت.ماازاسکاچ سراغ هیچ چیزدیگه نرفتیم.توپ لاستیکی سه متری سبزتیره رنگ آمیزی شده بودوهم خوانی باشکوهی باصحنه روستائی داشت.دوچیزوتموم قدوتوبیترین حالت به یادمیارم،نگاه قدرشناسانه ی کولبی،وقتی درباره سیم حرف زده بودم.واین واقعیت که ازاون به بعددیگه هیچکس خیلی پیش نرفته....